علت این همه ظلم و قساوت و سنگدلی اسرائیلی ها چیست؟
از ادبیات مکتوب یهودیت برمیآید که در طول تاریخ این دین، همیشه گونه ای از این اندیشه وجود داشته است که قوم اسرائیل قوم برگزیده خدا است و از جهاتی بر دیگر اقوام و ملل برتری دارد. اعتقاد بر این بوده است که این اندیشه در اصلیترین بخش متون مقدس یهودی، یعنی کتاب تورات ریشه دارد و در بخشهای بعدی متونِ مقدسِ یهودی شرح و بسط یافته است.
دانشمندان یهودی در طول تاریخ نگرشهای متفاوتی در باره این اندیشه داشته اند.یهودیان نه فقط در این دنیا براى خود برترى قائلند، بلکه معتقدند: این امتیاز نژادى در آخرت نیز به کمک آنها مى شتابد و گنهکارانشان بر خلاف افراد دیگر تنها مجازات کوتاه مدت و خفیفى خواهند دید.
و همین پندارهاى غلط آنها را آلوده به انواع جنایات، بدبختى ها و سیه روزى ها کرده اعتقاد به برتری نژادی ملت یهود و اینکه آنها تافتهای جدا بافتهاند. و گنهکارانشان فقط چند روزی کیفر و مجازات میبینند، سپس بهشت الهی برای ابد در اختیار آنان است، یکی از دلائل روشن خودخواهی و خودپرستی این جمعیت است.
چرا اسرائیلی ها خود را برترین نزاد میدانند؟
چرا یهودیان را بنى اسرائیل مى گویند؟
«اسرائیل» یکى از نام هاى یعقوب، پدر یوسف(علیه السلام) مى باشد. در علت نامگذارى یعقوب به این نام، مورخان غیر مسلمان، مطالبى گفته اند: که با خرافات آمیخته است.
چنان که «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد: «اسرائیل به معنى کسى است که بر خدا مظفر گشت»!وى اضافه مى کند: «این کلمه لقب یعقوب بن اسحاق است که در هنگام مصارعه (کشتى گرفتن) با فرشته خدا به آن ملقب گردید»!
همین نویسنده در ذیل کلمه «یعقوب» مى نویسد: «ثبات، استقامت و ایمان خود را ظاهر ساخت، در این حال خداوند اسم وى را تغییر داده «اسرائیل» نامید، و
وعده داد که پدر جمهور طوائف خواهد شد… و بالاخره در کمال پیرى در گذشت، و مثل یکى از سلاطین دنیا مدفون گشت! و اسم یعقوب و اسرائیل بر تمام قومش اطلاق مى شود».
همچنین او در ذیل کلمه «اسرائیل» مى نویسد: «و این اسم را موارد بسیار است چنان که گاهى قصد از نسل اسرائیل و نسل یعقوب است».(۱)
ولى دانشمندان ما مانند مفسر معروف «طبرسى» در «مجمع البیان» در این باره چنین مى نویسد: «اسرائیل همان یعقوب فرزند اسحاق پسر ابراهیم(علیهما السلام)است…».
او مى گوید، «اسر» به معنى «عبد» و «ئیل» به معنى «اللّه» است، و این کلمه مجموعاً معنى «عبداللّه» را مى بخشد.
بدیهى است: داستان کشتى گرفتن اسرائیل با فرشته خداوند و یا با خود خداوند که در «تورات» تحریف یافته کنونى دیده مى شود یک داستان ساختگى و کودکانه است که از شأن یک کتاب آسمانى به کلى دور است و این خود یکى از مدارک تحریف تورات کنونى است.(۲)
صفت زشت «جاه طلبی» و نژاد پرستی قوم بنی اسرائیل
در آیات قرآن، به جاه طلبی بنى اسرائیل اشاره شده، آنها در یک تقاضاى عجیب از حضرت موسى(علیه السلام) درخواست کردند: باید خدا را با چشم خود آشکارا ببینند.
وگرنه ایمان نخواهند آورد، سرانجام گرفتار صاعقه وحشتناکى شدند که اگر لطف خداوند دست آنها را نمى گرفت، براى همیشه نابود شده بودند، قرآن مجید در این باره می فرماید:
«وَ اِذْ قُلْتُمْ یا مُوسَى لَنْ نُؤمِنَ لَکَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَهً فَاَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَهُ وَ اَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛
(هنگامى را که گفتید اى موسى ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد مگر این که خدا را آشکارا ببینیم، سرانجام صاعقه شما را گرفت در حالى که تماشا مى کردید سپس ما شما را بعد از مرگتان حیات بخشیدیم تا شکر نعمت او را بجا آورید).(۳)
در داستان بنى اسرائیل هنگامى که صاعقه به بالاى کوه خورد، آن را از هم متلاشى کرد و لرزه عجیبى به کوه افتاد و همه آن گروه هفتاد نفرى که با حضرت موسى(علیه السلام) به کوه آمده بودند سخت به خود لرزیده و جان باختند، تنها موسى(علیه السلام) بود که بیهوش افتاد، .
و هنگامى که آن حضرت به هوش آمد، از خدا براى آنها تقاضاى عفو و حیات کرد و خداوند نیز خواسته اش را اجابت نمود. از این رو این متعصّبان لجوج و جاه طلبان خودخواه که از دیدن یک جرقّه آسمانى، همه چیز را از دست دادند،
خود را در برابر عظمت پروردگار بسیار حقیر و کوچک یافتند و به روشنى فهمیدند که اینجا، جاى جاه طلبى نیست و انسان جاه طلب در برابر قدرت خدا، خودش را رسوا مى کند.
قرآن مجید در جاى دیگر به همین داستان اشاره کرده و مى گوید: «یَسْئَلُکَ اَهْلُ الْکِتابِ اَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتاباً مِنَ السَّماءِ»؛ (اهل کتاب از تو تقاضا مى کنند که کتابى از آسمان بر آنها نازل کنى).
ممکن است انگیزه این تقاضا بهانه جویى یا جاه طلبى و یا هر دو باشد، قرآن مجید مى گوید: (اینها از موسى[علیه السلام] چیزهایى بزرگتر و عجیب تر از این، خواستند و گفتند:
«فَقَدْ سَئَلُوا مُوسَى اَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقالُوا اَرِنَا اللّهَ جَهْرَهً فَاَخَذَتْهُمُ الصّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ»؛ (خدا را آشکارا به ما نشان ده، سپس صاعقه آسمانى به خاطر این ظلم و ستم، آنها را فرو گرفت).(۴)
این تعبیرات نشان مى دهد که روح جاه طلبى، کبر و غرور و تعصّب و لجاجت بر آنها حکم فرما بود؛ به همین دلیل پیوسته بهانه جویى مى کردند،
و این صفات رذیله، همان است که اکنون نیز در گروه کثیرى از آنان مى یابیم؛ چراکه خود را نژادى برتر و انسانهاى ویژه مى دانند و در فکر این هستند که اقتصاد و سیاست جهان را در قبضه خود بگیرند.(۵)
قرآن خودخواهی و تبعیض نژادی یهود را چگونه بیان می کند؟
قرآن در آیه ۸۰ سوره «بقره» به یکى از گفته هاى بى اساس یهود که آنان را به خود مغرور ساخته و سرچشمه قسمتى از انحرافات آنها شده اشاره کرده و به آن پاسخ مى گوید:
مى فرماید: (آنها گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى به ما نخواهد رسید)؛ «وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَیّاماً مَعْدُودَهً».
(بگو آیا پیمانى نزد خدا بسته اید که هرگز خداوند از پیمانش تخلف نخواهد کرد؟ یا این که چیزى را به خدا نسبت مى دهید که نمى دانید)؟!؛ «قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ».
اعتقاد به برترى نژادى ملت یهود، و این که آنها تافته اى جدا بافته اند، و گنهکارانشان فقط چند روزى کیفر و مجازات مى بینند، سپس بهشت الهى براى ابد در اختیار آنان است، یکى از دلائل روشن خود خواهى و خود پرستى این جمعیت است.
این امتیازطلبى با هیچ منطقى سازگار نیست؛ زیرا هیچ گونه تفاوتى در میان انسان ها از نظر کیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد.
مگر یهود چه کرده بودند که مى بایست تبصره اى به سود آنها بر قانون کلى مجازات زده شود؟!
آیه فوق با یک بیان منطقى، این پندار غلط را ابطال مى کند و مى گوید: این گفتار شما از دو حال خارج نیست: یا باید عهد و پیمان خاصى از خدا در این زمینه گرفته باشید ـ که نگرفته اید ـ و یا دروغ و تهمت به خدا مى بندید!
از آیه فوق این نکته نیز استفاده مى شودکه: روح تبعیض نژادى یهود که امروز نیز در دنیا سرچشمه بدبختى هاى فراوان شده، از آن زمان در یهود بوده است،
و امتیازات موهومى براى نژاد بنى اسرائیل قائل بوده اند، و متأسفانه بعد از گذشتن هزاران سال، هنوز هم آن روحیه بر آنها حاکم است، و در واقع منشأ پیدایش کشور غاصب «اسرائیل» نیز همین روح نژادپرستى است.
آنها نه فقط در این دنیا براى خود برترى قائل هستند، که معتقدند: این امتیاز نژادى در آخرت نیز به کمک آنها مى شتابد و گنهکارانشان بر خلاف افراد دیگر تنها مجازات کوتاه مدت و خفیفى خواهند دید، و همین پندارهاى غلط آنها را آلوده انواع جنایات، بدبختى ها و سیه روزى ها کرده است!.(۳)، (۷)
نژادپرستی بنی اسرائیل و توهم اختصاص سعادت اخروی
و لقد جاءکم موسی بالبینـت… قل ان کانت لکم الدار الاخره عند الله خالصه من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صـدقین.»
«و قطعا موسی برای شما معجزات آشکاری آورد… بگو اگر در نزد خدا سرای بازپسین یکسر به شما اختصاص دارد نه دیگر مردم پس اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید.» (۸)
(قل ان کانت لکم)، (۹) از آنجا که قول یهود: لن تمسنا النار الا ایاما معدوده، (۱۰)
جز چند روزی آتش با ما تماس نمیگیرد و نیز در پاسخ اینکه آمنوا بما انزل الله: (۱۱)ایمان بیاورید به آنچه خدا نازل کرده، گفته بودند: نؤمن بما انزل علینا(۱۲).
به آنچه بر خود ما نازل شده ایمان میآوریم و این دو جمله بالتزام دلالت میکرد بر اینکه یهودیان مدعی نجات در آخرتند و دیگران را اهل نجات و سعادت نمیدانند.
و نجات و سعادت خود را هم مشوب به هلاکت و شقاوت نمیدانند، چون بخیال خود جز ایامی چند معذب نمیشوند و آن ایام هم عبارتست از آن چند صباحی که گوساله پرستیدند.
پاسخ قران به نژاد پرستی بنی اسرائیل
لذا خدای تعالی با خطابی با ایشان مقابله کرد که دروغگویی آنان را در دعویشان ظاهر سازد، خطابی که خود یهود بدون هیچ تردیدی آن را قبول دارد..
و آن این است که به رسول گرامیش دستور میدهد به ایشان بگوید: (قل ان کانت لکم الدار الآخره) (۱۳)یعنی اگر خانه آخرت از آن شما است، و مراد از خانه آخرت سعادت در آخرت است برای اینکه وقتی کسی مالک خانهای شد،
به هر نحو که خوشش آید و دوست بدارد در آن تصرف میکند و به بهترین وجه دلخواه و سعادت مندانه ترین وجه وارد آن میشود، (عند الله)، یعنی مستقر در نزد خدا و یا بگو به حکم خدا یا باذن او در حقیقت این جمله نظیر جمله:
ان الدین عند الله الاسلام (۱۴)] دین نزد خدا اسلام است میباشد (من دون الناس) (۱۵) بر خلاف مردم، چون شما تمامی ادیان به جز دین خود را باطل میدانید (فتمنوا الموت ان کنتم صادقین)، (۱۶)
پس آرزوی مرگ و رفتن بدان سرای را بکنید، اگر راست میگویید و این خطاب نظیر خطاب (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین (۱۷)
بگوای کسانی که یهودی گری را شعار خود کردهاید، اگر میپندارید که تنها شما اولیاء خدائید نه مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست میگوئید، میباشد. (۱۸)
نژادپرستی و قوم گرایی بنی اسرائیل، مانع ایمان آنان به قرآن :
«و اذا قیل لهم ءامنوا بما انزل الله قالوا نؤمن بما انزل علینا و یکفرون بما وراءه و هو الحق مصدقا لما معهم قل فلم تقتلون انبیاء الله من قبل ان کنتم مؤمنین.»
«و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل کرده ایمان آورید میگویند ما به آنچه بر (پیامبر) خودمان نازل شده ایمان میآوریم و غیر آن را با آنکه (کاملا) حق و مؤید.
همان چیزی است که با آنان است انکار میکنند بگو اگر مؤمن بودید پس چرا پیش از این پیامبران خدا را میکشتید.» (۱۹)
ظلم و گردنکشی نزاد پرستان بنی اسرائیل
اعتقاد به برتری نژاد بنی اسرائیل، عامل پاسخگو نبودن یهود در برابر امانتهای دیگران:
«و من اهل الکتـب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قآئما ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون.»
«و از اهل کتاب کسی است که اگر او را بر مال فراوانی امین شمری آن را به تو برگرداند و از آنان کسی است که اگر او را بر دیناری امین شمری آن را به تو نمیپردازد.
مگر آنکه دایما بر (سر) وی به پا ایستی این بدان سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند بر زیان ما راهی نیست و بر خدا دروغ میبندند با اینکه خودشان (هم) میدانند.» (۲۰)
لیس علینا فی الامیین سبیل، (۲۱۴)این آیه شریفه به اختلاف فاحشی که اهل کتاب در حفظ امانتها و پیمانها داشتند اشاره میکند و میفهماند اهل کتاب در این باب در دو طرف تضاد و دو نقطه مقابل قرار دارند،.
بعضی حتی در یک دینار خیانت را روا نمیدارند و بعضی دیگر شتر را با بارش میبلعند و نیز اشاره میکند به اینکه طائفه خیانتکار هر چند خیانتشان یک رذیله قومی و مضر است .
و لیکن این رذیله در بین آنان از یک رذیله دیگر منشا گرفته، رذیلهای اعتقادی که جمله: ” لیس علینا فی الامیین سبیل”(۲۲)
آن را حکایت میکند.
آری این طائفه خود را اهل کتاب و غیر خود را امی و بی سواد میخواندند، پس اینکه گفتند: بی سوادها بر ما سبیلی ندارند، معنایش این است که غیر بنی اسرائیل حق ندارد.
که بر بنی اسرائیل مسلط شود و به این ادعای خود رنگ و آب دین زده بودند، به دلیل اینکه قرآن دنبال جمله مورد بحث فرموده: ” و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون … “،(۳۰)
با اینکه خود میدانند دروغ میگویند، دروغ خود را به خدا نسبت میدهند. (۲۴)
اعتقاد بنی اسرائیل به نجات از آتش دوزخ
اعتقاد بنی اسرائیل به گرفتار نشدن نژاد بنی اسرائیل به آتش دوزخ، مگر به مدت اندکی:«و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوده…» «و گفتند جز روزهایی چند هرگز آتش به ما نخواهد رسید…» (۲۵)
قرآن در اینجا به یکی از گفتههای بی اساس یهود که آنان را به خود مغرور ساخته و سرچشمه قسمتی از انحرافات آنها شده بود اشاره کرده و به آن پاسخ میگوید:
نخست میفرماید: ” آنها گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید” (و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوده). (۲۶)
اعتقاد به برتری نژادی ملت یهود، و اینکه آنها تافتهای جدا بافتهاند، و گنهکارانشان فقط چند روزی کیفر و مجازات میبینند، سپس بهشت الهی برای ابد در اختیار آنان است، یکی از دلائل روشن خودخواهی و خودپرستی این جمعیت است.
این امتیازطلبی با هیچ منطقی سازگار نیست زیرا هیچگونه تفاوتی در میان انسانها از نظر کیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد.
مگر یهود چه کرده بودند که میبایست تبصرهای به سود آنها بر قانون کلی مجازات زده شود؟ (۲۷)
«الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتـب یدعون الی کتـب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودت وغرهم فی دینهم ما کانوا یفترون.»
«آیا داستان کسانی را که بهرهای از کتاب (تورات) یافتهاند .ندانستهای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده میشوند تا میانشان حکم کند آنگه گروهی از آنان به حال اعراض روی برمی تابند این بدان سبب بود که آنان (به پندار خود) گفتند .
هرگز آتش جز چند روزی به ما نخواهد رسید و برساخته هایشان آنان را در دینشان فریفته کرده است.» (۲۸)
نفی نژادی بنی اسرائیل بر دیگران، از جانب خداوند:
و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوده قل اتخذتم عند الله عهدا فلن یخلف الله عهدهام تقولون علی الله ما لاتعلمون.» «و گفتند جز روزهایی چند هرگز آتش به ما نخواهد رسید .
بگو مگر پیمانی از خدا گرفتهاید که خدا پیمان خود را هرگز خلاف نخواهد کرد یا آنچه را نمیدانید به دروغ به خدا نسبت میدهید.» (۲۹)
آنها گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید” (و قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدوده). (۳۰)
” بگو آیا پیمانی نزد خدا بستهاید که هرگز خداوند از پیمانش تخلف نخواهد کرد یا اینکه چیزی را به خدا نسبت میدهید که نمیدانید”؟! (قل اتخذتم عند الله عهدا فلن یخلف الله عهدهام تقولون علی الله ما لا تعلمون). (۳۱)
اعتقاد به برتری نژادی ملت یهود و اینکه آنها تافتهای جدا بافتهاند و گنهکارانشان فقط چند روزی کیفر و مجازات میبینند، سپس بهشت الهی برای ابد در اختیار آنان است، یکی از دلائل روشن خودخواهی و خودپرستی این جمعیت است.
این امتیازطلبی با هیچ منطقی سازگار نیست زیرا هیچگونه تفاوتی در میان انسانها از نظر کیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد.
به هر حال آیه فوق با یک بیان منطقی، این پندار غلط را ابطال میکند و میگوید این گفتار شما از دو حال خارج نیست: یا باید عهد و پیمان خاصی از خدا در این زمینه گرفته باشید- که نگرفتهاید- و یا دروغ و تهمت به خدا میبندید! (۳۲)
«قل ان کانت لکم الدار الاخره عند الله خالصه من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صـدقین.» «بگو اگر در نزد خدا سرای بازپسین یکسر به شما اختصاص دارد نه دیگر مردم پس اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید.» (۳۳)
خدای تعالی با خطابی با ایشان مقابله کرد که دروغگویی آنان را در دعویشان ظاهر سازد، خطابی که خود یهود بدون هیچ تردیدی آن را قبول دارد و آن این است که به رسول گرامیش دستور میدهد به ایشان بگوید: (قل ان کانت لکم الدار الآخره) (۳۴)
یعنی اگر خانه آخرت از آن شما است، و مراد از خانه آخرت سعادت در آخرت است برای اینکه وقتی کسی مالک خانهای شد، به هر نحو که خوشش آید و دوست بدارد در آن تصرف میکند.
و به بهترین وجه دلخواه و سعادت مندانه ترین وجه وارد آن میشود، (عند الله)، یعنی مستقر در نزد خدا و یا بگو به حکم خدا یا باذن او در حقیقت این جمله نظیر جمله: ان الدین عند الله الاسلام (۳۵)
دین نزد خدا اسلام است میباشد (من دون الناس) (۳۶)بر خلاف مردم، چون شما تمامی ادیان به جز دین خود را باطل میدانید (فتمنوا الموت ان کنتم صادقین)، (۳۷)
پس آرزوی مرگ و رفتن بدان سرای را بکنید، اگر راست میگویید و این خطاب نظیر خطاب (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین(۳۸)
بگوای کسانی که یهودی گری را شعار خود کردهاید، اگر میپندارید که تنها شما اولیاء خدائید نه مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست میگوئید، میباشد. (۳۹)
الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتـب یدعون الی کتـب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودت و غرهم فی دینهم ما کانوا یفترون.»
«آیا داستان کسانی را که بهرهای از کتاب (تورات) یافتهاند ندانستهای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده میشوند تا میانشان حکم کند .
آنگه گروهی از آنان به حال اعراض روی برمی تابند این بدان سبب بود که آنان (به پندار خود) گفتند هرگز آتش جز چند روزی به ما نخواهد رسید و برساخته هایشان آنان را در دینشان فریفته کرده است.» (۴۰)
دروغ بستن بنی اسرائیلی ها به خدا
«من اهل الکتـب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قآئما ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون.»
«و از اهل کتاب کسی است که اگر او را بر مال فراوانی امین شمری آن را به تو برگرداند و از آنان کسی است که اگر او را بر دیناری امین شمری آن را به تو نمیپردازد مگر آنکه دایما بر (سر) وی به پا ایستی این بدان سبب است.
که آنان (به پندار خود) گفتند در مورد کسانی که کتاب آسمانی ندارند بر زیان ما راهی نیست و بر خدا دروغ میبندند با اینکه خودشان (هم) میدانند.» (۴۱)
اشاره میکند به اینکه طائفه خیانتکار هر چند خیانتشان یک رذیله قومی و مضر است و لیکن این رذیله در بین آنان از یک رذیله دیگر منشا گرفته، رذیلهای اعتقادی که جمله: ” لیس علینا فی الامیین سبیل”(۴۲)آن را حکایت میکند.
آری این طائفه خود را اهل کتاب و غیر خود را امی و بی سواد میخواندند، پس اینکه گفتند: بی سوادها بر ما سبیلی ندارند، معنایش این است که غیر بنی اسرائیل حق ندارد.
که بر بنی اسرائیل مسلط شود و به این ادعای خود رنگ و آب دین زده بودند، به دلیل اینکه قرآن دنبال جمله مورد بحث فرموده: ” و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون … “، (۴۳)
با اینکه خود میدانند دروغ میگویند، دروغ خود را به خدا نسبت میدهند. (۴۴)
عدم اعتقادبنی اسرائیل به کیفر و عذاب الهی
«و حسبوا الاتکون فتنه فعموا و صموا ثم تاب الله علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم…» «و پنداشتند کیفری در کار نیست پس کور و کر شدند سپس خدا توبه آنان را پذیرفت باز بسیاری از ایشان کور و کر شدند…» (۴۵)
بنی اسرائیل، مردمی مغرور به نژاد خود و معتقد به عدم آزمایش خداوند از خویش:«و حسبوا الاتکون فتنه فعموا و صموا ثم تاب الله علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم و الله بصیر بما یعملون.» «و پنداشتند کیفری در کار نیست پس کور و کر شدند.
سپس خدا توبه آنان را پذیرفت باز بسیاری از ایشان کور و کر شدند و خدا به آنچه انجام میدهند بیناست.».
برخی از مفسران برآنند که ریشه اعتقاد بنی اسرائیل به رهایی از آزمون و مجازات الهی این بوده که آنان از نسل اسرائیلاند و به یهودیت و یا نصرانیت منتسب میباشند. آیه ۶۹ که مجرد انتساب به دین را در سعادت کارساز نمیدانست میتواند اشاره به این نظریه باشد. (۴۶)
نتیجه:
شاید بعضی تصور کنند که منظور از” فضلتکم علی العالمین” این باشد که آنها را بر تمام جهانیان در تمام ادوار برتری بخشیده است.
ولی با توجه به سایر آیات قرآن روشن میشود که مقصود برتری آنها نسبت به افراد محیط و عصر خودشان است زیرا در قرآن میخوانیم” کنتم خیر امه اخرجت للناس… ” شما (مسلمانان) بهترین امتی بودید که برای نفع انسانها آفریده شدهاید.
در جای دیگر در باره بنی اسرائیل میخوانیم” و اورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها” ما این مستضعفان را وارث مشرق و مغرب زمین کردیم” (۴۶)
روشن است که بنی اسرائیل در آن زمان وارث تمام جهان نشدند پس مقصود این است که وارث شرق و غرب منطقه خودشان گشتند بنا بر این فضیلت آنها بر جهانیان نیز برتری نسبت به افراد همان محیط است.
واذ قال موسی لقومه یـقوم اذکروا نعمه الله علیکم اذ جعل فیکم انبیآء وجعلکم ملوکا وءاتـیکم ما لم یؤت احدا من العــلمین. (به یاد آورید) .
هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: «ای قوم من! نعمت خدا را بر خود متذکر شوید هنگامی که در میان شما، پیامبرانی قرار داد (و زنجیر بندگی و اسارت فرعونی را شکست).
و شما را حاکم و صاحب اختیار خود قرار داد و به شما چیزهایی بخشید که به هیچ یک از جهانیان نداده بوددر اینکه مقصود از «العالمین» چیست دو احتمال وجود دارد: ۱. مردم زمان بنی اسرائیل.۲. بنی اسرائیل در برخی امور مثل نزول من و سلوی بر آنها و فرستاده شدن انبیای متعدد برای آنها… برتری داشتند.
پی نوشت:
۱. «قاموس کتاب مقدس»، صفحات ۵۳ و ۹۵۷.
۳. سوره بقره، آیه ۵۵.
۴. سوره نساء، آیه ۱۵۰ تا ۱۵۳.
۵. گردآوری از کتاب: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، ۱۳۷۷ شمسی، چاپ: اول، ج ۳، ص ۱۸.
6. در ذیل آیه ۱۲۳ سوره «نساء» نیز بحثى تحت عنوان امتیازات دروغى در این زمینه آمده است.(تفسیر نمونه، جلد ۴، صفحه ۱۴۰ به بعد).
۷. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۳۷۶.
۱. «قاموس کتاب مقدس»، صفحات ۵۳ و ۹۵۷.
۲. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۲۴۸.
۳. سوره بقره، آیه ۵۵.
۴. سوره نساء، آیه ۱۵۰ تا ۱۵۳.
۵. گردآوری از کتاب: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، ۱۳۷۷ شمسی، چاپ: اول، ج ۳، ص ۱۸.
6. در ذیل آیه ۱۲۳ سوره «نساء» نیز بحثى تحت عنوان امتیازات دروغى در این زمینه آمده است.(تفسیر نمونه، جلد ۴، صفحه ۱۴۰ به بعد).
۷. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۳۷۶.
۸. بقره/سوره۲، آیه۹۲.
۹. بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۱۰.بقره/سوره۲، آیه۸۰.
۱۱.بقره/سوره۲، آیه۹۱.
۱۲.بقره/سوره۲، آیه۹۱.
۱۳.بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۱۴.آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.
۱۵.قره/سوره۲، آیه۹۴.
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۱۷. جمعه/سوره۶۲، آیه۶.
۱۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۳۴۳.
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۹۱.
۲۰. آل عمران/سوره۳،
21. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.
۲۲. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.
۲۳. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.
۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۴۱۲.
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۸۰.
۲۶. بقره/سوره۲، آیه۸۰.
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۲۲.
۲۸.۴ آل عمران/سوره۳، آیه۲۳.
۲۹. بقره/سوره۲، آیه۸۰.
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۸۰.
۳۱ بقره/سوره۲، آیه۸۰.
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۲۲.
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۳۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۹۴.
۳۸. جمعه/سوره۶۲، آیه۶.
۳۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۳۴۳.
۴۰. آل عمران/سوره۳، آیه۲۳.
۴۱. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.
۴۲. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.
۴۳. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.
۴۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۳، ص۴۱۲.
۴۵. مائده/سوره۵، آیه۷۱.
۴۶. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۴، ص۴۰۶.