واکاوی تعلل خداوند در دفع ظالمان و ستمگران /مهلت و فرصت ظلم ظالمان
سنتهای الهی، نمود جلوهای از قدرت بیمنتهای خداوند قادر حکیم و بیانگر لزوم تسلیم انسان در برابر اراده اوست. بیتردید انسان با شناخت این سنتها معتقد میشود که در بروز حوادث تلخ و شیرین روزگار، سنن و قوانینی حاکم است.
۱ – ضرورت شناخت سنتهای الهی
منظور از سنتهای الهی که در آیات متعددی از قرآن به آن اشاره شده، قوانین ثابت و اساسی تکوینی یا تشریعی الهی است که هرگز در آن دگرگونی روی نمیدهد. این قوانین هم بر اقوام گذشته و هم بر همه اقوام در طول تاریخ، حکومت خواهد کرد [۱]
و برای اینکه انسان بتواند بر سرنوشت خود حاکم شود، باید این قوانین و سنتها را بشناسد؛ بنابراین مهمترین هدف و فایده شناخت این سنتها، حاکم شدن بر سرنوشت خود و عبرتپذیری از تاریخ است که انسان بتواند در پرتو شناخت سنتهای الهی، آیندهای روشن و همراه با سعادت را برای خود رقم بزند.
خداوند متعال، علاوه بر اینکه برای اعمال نیک و بد انسانها در آخرت، پاداش و کیفر قرار داده است، در دنیا نیز در مقابل این اعمال پاداش و کیفری وضع نموده است.
اما هدف از قرار دادن پاداش را میتوان همان جنبه تشویق و تحریک نمودن افراد به سوی انجام اعمال نیک ذکر نمود و هدف از قرار دادن کیفرها همان جنبه تادیب و تنبیه فرد و مایه عبرتآموزی دیگران باشد.
۲- رحمت واسعه الهى مقدم بر انتقام و مجازات
خداوند نسبت به بندهاش مهربان است تا آخرین مرحله به انسان فرصت مىدهد هرگز مانند جباران فورا اقدام به انتقام و مجازات نمىکند.
بلکه رحمت واسعه الهى همیشه ایجاب مى کند که نهایت فرصت به انسان گناهکار داده شود: وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَهِ لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا .
و پروردگارت آمرزندهى صاحب رحمت است، اگر مردم را به خاطر آنچه کسب کردهاند مجازات کند، هرچه زودتر عذاب برایشان مىفرستد، (۲)
(ولى چنین نمىکند) بلکه براى آنان موعدى قرار داده که (با فرارسیدنش) جز به لطف خداوند هرگز راه بازگشتى نمىیابند. و اگر مىخواست آنها را به اعمالشان مجازات کند هر چه زودتر عذاب را به آنها مىفرستاد
«غفران او ایجاب مى کند که توبه کاران را بیامرزد و رحمت او اقتضاء مى کند که در عذاب غیر آنها تعجیل نکند شاید به صفوف توبه کاران به پیوندند ولى عدالت او هم اقتضاء مى کند وقتى طغیان و سرکشى و به آخرین درجه رسید حسابشان را صاف کند» (۳)
۳- مجازات کافران داری زمان و مهلت معین است
وَتِلْکَ الْقُرَىٰ أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا(۴)
و این است شهر و دیارهایی که اهل آن را چون ظلم و ستم کردند هلاک ساختیم و بر وقت هلاکشان موعدی معلوم مقرر گردانیدیم.
و قرار دادیم براى هلاک ایشان وقتى معلوم، که چون در رسید، پیش و پس نرفتند و در همان وقت مستأصل گشتند؛ پس چرا دیگران عبرت نیابند و از نافرمانى برنگردند.
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرماید: ما اکثر العبر و اقلّ الاعتبار (۵) چه بسیار است اسباب عبرت. و چه اندک است عبرت گرفتن و تنبّه یافتن.
پیام آیه:
۱- از تاریخ و سرگذشت پیشینیان باید درس گرفت. «تِلْکَ الْقُرى أَهْلَکْناهُمْ»
۲- رمز بدبختى و هلاکت مردم، عملکرد ظالمانهى خودشان است. «لَمَّا ظَلَمُوا»
۳- زوال تمدّنها و جوامع، تحت اراده الهى است. «أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا»
۴- قهر الهى از روى حکمت بوده و داراى زمانى خاص است. «مَوْعِداً»
۵- اگر ستمگران را در رفاه و آسایش دیدید، مأیوس نشوید، آنان هم مهلتى دارند. «جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»(۶)
۴- بی گناهان در مقابل ظلم ظالمان چه گناهی دارند
سوال: آیا مقتضای عدل الهی نیست که مانع تجاوز و تعدّی ظالمان گردد تا بی گناهان بیش از این از ظلم ظالمان در رنج نباشند؟
در پاسخ به این سؤال، لازم به ذکر است که مقتضای عدل الهی کیفر و مجازات متناسب با جرم ظالمان و استیفای حقوق و جبران رنج مظلومان است،
نه اینکه هر کسی ظلمی انجام داد بلافاصله در همین دنیا مجازات شود. البته مجازاتی هست و جایگاه آن دنیا نیست؛ بلکه در آخرت است.
اگر خداوند به صورت تکوینی بخواهد بلافاصله ظالم را مجازات کند، منجر به جبر می شود که با تکامل اختیاری انسان منافات دارد.
اینکه خداوند مانع ظلم ظالمان شود یا به محض اینکه ظلمی صورت گرفت، بدون اینکه به ظالم فرصت توبه و جبران دهد او را مجازات کند، به معنای پدید آمدن جبر خواهد بود.
بدیهی است که در چنین وضعیتی، اختیار معنا و مفهومی نخواهد داشت و همه انسان ها مجبور به بهشت رفتن خواهند بود؛ و چنین بهشت رفتنی بی ارزش خواهد بود.
انسان ـ با همین اختیار و قدرت انتخابش ـ شاهکار خلقت است؛ و خلق انسان نشانه اوج حکمت و عظمت پروردگار می باشد.
امیرمومنان(علیه السلام) در کلامی بسیار زیبا به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: (خداوند عزّ و جلّ در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد.
حال کسى که عقلش بر شهوتش غالب گردد به یقین از فرشتگان بهتر بوده و آن که شهوتش برعقلش غالب شود حتما از چهار پایان بدتر مى باشد)؛
«اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَهِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَهٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَهً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَهِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم».(۷)
بدیهی است غالب شدن عقل بر شهوت یا شهوت بر عقل، و خیر و شرّ شدن انسان با اختیار و انتخاب او معنا و مفهوم دارد.
به همین خاطر است که می بینیم خداوند جریان امور عالم را بر اساس اسباب و مسبّبات قرار داده است؛ و به انسان قدرت اختیار داده است تا خودش با فراهم کردن اسباب خیر و شرّ، سعادت یا شقاوتش را مشخص کند.
خداوند اسباب سعادت و تکامل را در اختیار همگى گذاشته است و به آنها فرصت داده است تا مدّتی در دنیا زندگی کنند و برای رسیدن به کمال تلاش کنند، .
ولى گروهى با اعمال خویش خود را نامزد دوزخ مى کنند و سرانجامشان شوم و تاریک می گردد.(۸)
اینان نه تنها به خود ظلم می کنند بلکه با سوء استفاده از اختیاری که به ایشان داده شده است به حقوق دیگران نیز تجاوز کرده و به آنان نیز ظلم و ستم می نمایند.
راه جلوگیری از ظلم ظالمان
البته، یکی از راه های در امان بودن از ظلم ظالمان، اینست که مومنین با امر به معروف و نهی از منکر، از وقوع ظلم جلوگیری کنند و محیط جامعه را برای متجاوزین به حقوق دیگران ناامن سازند.
یکی از عوامل گسترش ظلم در جامعه فراموش شدن فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر است؛ لذا برای اینکه در جامعه شاهد چنین ظلم هایی نباشیم لازم است همگان امر به معروف و نهی از منکر کنند و در برابر ظلم ایستادگی کنند؛.
و قوانین بازدارنده ای نیز وجود داشته باشد تا کسی انگیزه ارتکاب اعمال ظالمانه نداشته باشد. اما اگر خوبان در برابر عمل به فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر سکوت نمایند،
بی عدالتی ها و ناهنجاری های مختلفی همچون موریانه از درون ریشه های عدالت اجتماعی را خواهند خورد و آن را از هم متلاشی خواهند کرد.
بنابراین دفع ظلم و حفظ عدالت اجتماعی بدون نظارت عمومی ممکن نیست. خداوند در آیه ۱۰۴ سوره آل عمران می فرماید:
«وَلتَکُنْ مِنْکُم أمَّه یَدعُونَ اِلَی الْخَیْرِ یَأمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَر وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»؛ (باید از میان شما جمعى دعوت به نیکى کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند و آنها رستگارانند).
پس همواره میان مسلمانان باید گروهی باشند که این دو وظیفه بزرگ اجتماعی را انجام دهند؛ مردم را به نیکی ها دعوت کنند و از بدی ها باز دارند.
سکوت در برابر نا هنجاری ها و ظلم ظالمان
در آیات ۲۴ و ۲۵ سوره انفال نیز قرآن بعد از دعوت مومنان به اجابت خدا و پیامبرش؛ اشاره به عواقب شوم عدم پذیرش دعوت حیات بخش خدا و پیامبر و سکوت در برابر نا هنجاری ها مى کند و می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُون * وَاتَّقُوا فِتْنَهً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّهً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛
(اى کسانى که ایمان آورده اید دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامى که شما را به سوى چیزى مى خواند که مایه حیاتتان است .
و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حائل مى شود و اینکه همه شما نزد او [در قیامت] اجتماع خواهید کرد.* و از فتنه ای بترسید که تنها به ستمکاران شما نمی رسد؛.
[بلکه همه را فرا خواهد گرفت] و بدانید خداوند کیفر شدید دارد). در این آیه «فتنه» به معناى بلاها و مصائب اجتماعى است، که دامن همه را مى گیرد و به اصطلاح خشک و تر در آن با هم مى سوزند.
هنگامى که خوبان جامعه در ادای رسالت خود کوتاهى کنند، و بر اثر آن قانون شکنى ها و هرج و مرج ها و ناامنی ها و مانند آن به بار آید، نیکان و بدان در آتش آن مى سوزند.
این اخطارى است که خداوند در این آیه به همه جوامع اسلامى مى دهد و مفهوم آن این است که: افراد جامعه نه تنها موظف اند وظایف خود را انجام دهند، بلکه موظف اند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند؛
زیرا اختلاف، پراکندگى و ناهماهنگى در مسائل اجتماعى موجب شکست برنامه ها خواهد شد و دود آن در چشم همه مى رود.(۹)
بنابراین، راه جلوگیری از ظلم در این دنیا، مجازات تکوینی ظالمان توسط خداوند نخواهد بود بلکه این مسئولیتی است که خداوند بر دوش خود مردم نهاده است تا با نهی از منکر مانعی بر سر ظالمان باشند.
خداوند در آیه ۷۵ سوره «نساء» مسلمانان را دعوت به جهاد براى حمایت از مظلومان و مبارزه با ظالمان مى کند، و مى گوید:
«وَ مالَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فى سَبیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا اخْرِجْنا مِنْ هِذِه الْقَرْیَهِ الظّالِمِ اهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلیّاً وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیراً»؛
(چرا در راه خدا و براى رهایى مردان وزنان و کودکانى که [به دست ستمگران] تضعیف شده اند پیکار نمى کنید؟ همان مظلومانى که مى گویند:
خدایا! ما را از این شهر [مکّه] که اهلش ستمگراند بیرون ببر [و رهایى ببخش]؛ و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، براى ما از سوى خود یار و یاورى مقرّر فرما).(۱۰)
اما باید توجّه داشت که خداوند نیز با سنّت «انتصاف» به حمایت از انسان های مظلوم و به دادخواهی از ظالمان خواهد پرداخت.(۱۱)
۵- مهلت دادن به معناى فراموشى ظلم ظالمان نیست
لذا کیفر دیدن در مقابل اعمال بد در دستگاه خداوند وقت مشخص دارد دیر یا زود به حسابشان رسیدگى مىشود و در احادیث نیز آمده است که مهلت دادن به ستمگر به معناى فراموشى کیفر او نیست.
امام على(ع) مىفرماید: «اگر خدا به ستمگر مهلت دهد کیفر او هرگز فراموش نمىشود و او بر سر راهش و در گلوگاه او آنجا که آب دهان فرو برده مىشود و استخوان گیر مىکند در کمین است.» (۱۲)
پس مهلت دادن بر ستم ستمگر به معناى نادیده گرفتن ستم او نیست چه بسا ستمگر چنین تصور کند که خدا او را به خودش وا گذاشته است.
مثلاً خداوند به فرعون چهل سال مهلت داد بعد از این مدت او را به عذاب آخرت و دنیا گرفتار کرد. پیامبر اسلام(ص) درباره مهلت دادن خداوند به ستمگر مىفرماید.
«خداوند به ستمگر چندان مهلت مىدهد که مىگوید او را به خود وا گذاشتهاند سپس او را سخت کیفر مىدهد، خداوند پس از نابود کردن ستمگران خود را حمد و سپاس گفته و فرموده است.
(فقطع دابر القوم الذینظلموا و الحمد لله رب العالمین) (۱۳)
و از طرفى سنت خداى سبحان در دنیا بر این جارى است که از ظالم به وسیله ظالم دیگر انتقام مىگیرد. وکذالک نولّى بعض الظالمین بعضا بما کانوا یکسبون؛ بدینسان ستمگران را به سزاى اعمالى که مىکنند بر یکدیگر مسلط مىکنیم(۱۴)
و مضمون همین آیه در روایتى از امام صادق(ع) نیز وارد شده است. (۱۵) بنابراین ظالم کیفر ستم خودش را مىبیند یا در دنیا باز تاب اعمالش را توسط ظالم دیگر و یا سایر عوامل مىبیند و یا در آخرت به کیفر اعمالش مىرسند .
خلاصه انتقام از ظالم گرفته مىشود چه در دنیا و چه در آخرت و چه در دنیا و آخرت با هم نتیجه این که خداى سبحان در کمین ستمگر در دنیا و آخرت است و مسئله مهلت دادن هم گاهى براى زیادى گناه است و گاهى براى تو به و جبران گذشته مىباشد.
۶- اصل عقوبت ظلم ظالمان در آخرت است
نکته دیگر این که اصل در عقوبت این است که در آخرت باشد چرا که سرای آخرت دار مجازات است و در این دنیا تنها برخی گناهان برای عبرت دیگران جزا داده می شود .
نکته دیگر این که نباید انتظار داشت خداوند نیز به محض انجام گناه هر شخص او را تادیب کند و اگر این گونه باشد همه ما در همین دنیا هلاک خواهیم شد و دیگر اختیار و آزادی عمل در این دنیا بی معنی خواهد شد.
از امیرالمومنینسلاماللهعلیه نقل شده که فرمودند: فَارْفُضِ الدُّنْیَا فَإِنَ حُبَ الدُّنْیَا یُعْمِی وَیُصِمُّ وَیُبْکِمُ وَیُذِلُّ الرِّقَابَ ؛(۱۶) بعضی از ضررهای حب دنیا اینهاست؛ انسان را کور و کر و لال و در جامعه خوار و ذلیل میکند.
یعنی اگر آخرت را نبینی و حواست به آخرت نباشد . و تمام هوش وذهن و وقت و عمر را برای دنیا گذاشتی. چون به اخرت اعتقاد نداری و به وعده و وعید های آخرت پایبند نیستی.
به محض ظلمی که به انسانها میرسد .دائم این سوال را میکنی که پس خدا کجاست؟ چرا عذاب نازل نمی کند؟.ایم چه خدایی است که جلوی این همه ستم را نمی گیرد.
این انسان در واقع غافل است و کرو کور است و نمی فهمد و حق را هنوز نشناحته است. تعجیل او بخاطر این است که آخرت را باور ندارد. و ایمانش ضعیف است.
مثل معروفی هم هست که حب الشیء یعمی ویصم؛ انسان به هر چیزی تعلق خاطر پیدا کند و زیاد به آن توجه کند، فقط توجهاش به خوبیهایش منعطف میشود و دیگر عیبهای آن را نمیبیند.
گویا این بی باور به آخرت برای انسان یک عیب بزرگی است ، که همیشه از خداوند طلب و وصال آنی را می خواهد که به مخض درخواست و دعا کردن باید دعایش مستجاب شود.
انسان وقتی دنیا طلب شد میخواهد به لذتهایش برسد، دیگر عیبهایش را نمیبیند.لذا در باب مجازات کافران فقط تعجیل است و این یک عیب بزرگی است در خدا شناسی و حکمت های باریعتالی که هنوز نتوانسته است با آن کنار بیاید.
حب دنیا از منظر آیتالله مصباح (ره)
استاد بزرگوار آیتالله مصباح یزدی می فرماید.انسان به هر چیزی که تعلق خاطر پیدا کند، دیگر متوجه عیبهای او نمیشود. انسانی هم که به دنیا علاقه دارد، به دنبال چیزهایی خواهد رفت که اسباب لذت را برای او فراهم کند.
انسانی که به دنبال پولدار شدن در دنیا است، به دنبال کاری با درآمد بالا میرود. برای این کار انسان مجبور میشود که ریسک کند و خطرات را نبیند و گاهی هم برای رسیدن به هدفش در دنیا، حق دیگران را ضایع کند.
انسانی که حب دنیا را دارد، برای رسیدن به دنیا مجبور است که گاهی دروغ بگوید و تملق دیگران را کند که این موجب میشود انسان در مقابل دیگران ذلیل شود.
انسانی که به دنبال آخرت است، به وظیفه خودش عمل میکند و نیازی به ذلیل شدن در مقابل دیگران ندارد.
بهترین آقایی در بندگی خداوند است و بالاترین عزت این است که انسان بنده خداوند باشد. یکی از ضررهای حب دنیا این است که عقل انسان را از کار میاندازد.
انسانی که حب دنیا را دارد، کارهایی انجام میدهد که عقل آن را تجویز نمیکند. حب دنیا این است که انسان دنیا را فقط برای لذت بخواهد.
حب دنیا انسان را از شنیدن سخن حکمت آمیز باز میدارد و در نهایت حب دنیا موجب میشود که انسان در آخرت به عذاب دردناک ابدی مبتلا شود. انسان باید دوستانش را از کسانی انتخاب کند که عاشق دنیا نباشند.
ارتباط با کسانی که دلبستگی به دنیا دارند، انسان را از خداوند دور میکند، انسان هر قدر که علاقهاش به دنیا بیشتر شود، ترسش از آخرت و عذاب الهی کمتر میشود.
انسانی که صبح و شامش به توجه به دنیا بگذرد، چندین صفت در او پیدا میشود، اول اینکه خودش را همیشه در فقر میبیند و احساس بی نیازی نمیکند.
چنین انسانی کارهایش پراکنده میشود و به سامان نمیرسد، او با وجود تمام تلاشی که میکند، در نهایت به همان چیزی که برایش تقدیر شده، میرسد.
اما اگر انسانی همیشه به یاد آخرت باشد، احساس بی نیازی میکند، کارش هم به سامان میرسد و دیگر احساس پراکندگی و اضطراب ندارد.(۱۷)
۷- مجازات ظالمان بیشتر تکوینی است
برخی از معاصی ، هم مجازات های اعتباری و قراردادی دارند هم مجازات های تکوینی ، امّا برخی دیگر از معاصی فقط مجازات های تکوینی دارند. برای مثال اگر کسی دزدی کند هم در دنیا باید مجازات شود هم در آخرت.
مجازات دنیایی او مثل حبس ، یا بریده شدن دست ، مجازات قراردادی است ؛ لکن نه قرارداد بشری بلکه قرارداد شرعی است. ولی مجازات اخروی او تکوینی است. مجازات و پاداش اعتباری و قرارداد اختصاص به جایی دارد که تکلیف در آن معنی داشته باشد.
لذا همه مجازاتها و پاداشهای اخروی تکوینی اند ؛ یعنی مجازات اخروی گناهکاران چیزی جز تجسم عمل خود آنها نیست. چنین نیست که کسی گناه کند و در مقابل گناه خود ، مجازات شود ؛ بلکه خود همان گناه مجازات اوست.
چنین نیست که اگر کسی مال حرام خورد ، در مقابل به او آتش بخورانند ، بلکه خود همان مال حرام که جزء وجود او شده است آتش است. مال حرام خوردن در همین دنیا هم آتش است لکن چشم باطن بین حرام خور ، نابیناست و آن را نمی بیند.
مثل کسی که غذای مسمومی را می خورد ، و موقع خوردن ازآن لذّت می برد ، غافل از آن که همین غذای لذیذ عذاب اوست و لحظاتی بعد آثار آن ظاهر خواهد شد.
«إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّار :
کسانى که کتمان می کنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده ، و آن را به بهاى کمی می فروشند، آنها جز آتش چیزىنمی خورند. (۱۸)
« إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا : کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (در حقیقت) آتش می خورند ؛ و بزودى در شعله هاى آتش می سوزند »( ۱۹)
البته مجازات های تکوینی معاصی ، منحصر به آخرت نیستند بلکه مجازات های تکوینی برخی معاصی ، هم در دنیا است هم در آخرت.
برای مثال نتیجه دنیوی زکات ندادن ، از بین رفتن برکت از محصول ، و نتیجه اخروی آن عذاب آخرت است. یا نتیجه تکوینی صدقه دادن ، در دنیا برطرف شدن برخی بلایا و در آخرت نعمات بهشتی است.
یعنی بین صدقه دادن و دفع بلا و برخی نعمات بهشتی رابطه علّی و معلولی برقرار است. مثل تابید خورشید بر زمین که هم باعث رشد گیاهان است هم موجب روشن شدن محیط .
لذا هر حادثه گوارا یا ناگواری که در دنیا رخ می دهد به اذن و اراده حق تعالی است. و هیچ حادثه ناگواری برای بشر رخ نمی دهد مگر به چهار غرض یا برای امتحان است .
و تا انسان در سایه آن تکامل یابد ؛ یا برای ترفیع درجه است ؛ یا کفّاره معاصی است که موجب پاک شدن معاصی می شود ؛ یا از باب مجازات و عذاب است.
خداوند متعال می فرماید:«ما أَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیم : هیچ مصیبتى رخ نمی دهد مگر به اذن خدا. و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می کند؛ و خدا به هر چیز داناست»(۲۰)
« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ : هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند.»(۲۱)
بنا بر این حوادثی مثل زلزله ، سیل ، خشکسالی ، امراض فراگیر مثل سارس ، ایدز ، طاعون و… در عین اینکه حوادثی طبیعی هستند وسیله عذاب یا امتحان خدا نیز هستند.
زلزله برای بقاء زمین لازم است ولی خداوند متعال می تواند آن را در مکانی بدون سکنه واقع سازد یا می تواند آن را در ضمن چندین زلزله آرام به جریان اندازد یا می تواند باران را به گونه ای تقسیم نماید که منجرّ به سیل نشود ؛
ولی در مواردی چنین نمی کند تا برای برخی عذاب و برای برخی دیگر وسیله امتحان یا کفّاره گناه باشد. همچنین طبق برخی روایات برخی عذابهای نوظهور نتیجه گناه های نو ظهورند.
امام موسی الکاظم (ع) فرمودند:« کُلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ- أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّون :
هر گاه مردم گناه تازه ای پدید آورند که قبلاً نمی کردند خدا نیز بلاهاى تازه اى براى آنها به وجود می آورد که مردم گمانش را نمی کردند. »(۲۲)
نگاه کوتاه به جوامع اسلامی در عصر ما و شکست های پی در پی که در برابر دشمنان دامنگیرشان می شود و فتنه های استعمار و صهیونیسم و الحاد و مادیگری و مفاسد اخلاقی و متلاشی شدن خانواده ها و سقوط جوانان در دامن فحشاء و انحطاط و عقب گرد علمی، حقیقت و محتوای آیه را مجسّم می سازد.
که چگونه این فتنه ها دامن کوچک و بزرگ، نیک و بد، و عالم و جاهل را فرا گرفته است و اینها همچنان ادامه خواهد یافت تا آن زمان که مسلمانان روح اجتماعی پیدا کنند .
و نظارت همگانی را در جامعه عملا بپذیرند و دو وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه قطعی و تخلّف ناپذیر عملی گردد.(۲۳)
۸- علت مهلت دادن به ظالمان در قرآن
قرآن کریم در مورد چنین افرادی میفرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ؛ [۲۴]
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت میدهیم برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها، عذاب خوارکنندهای (آماده شده) است! »از مجموع آیات قرآن استفاده میشود که:
الف) خداوند افراد گناهکار را در صورتی که زیاد آلوده به گناه نشده باشند، به وسیله زنگهای بیدار باش و عکس العملهای اعمالشان و یا گاهی به وسیله مجازاتهای متناسب با اعمالی که از آنها سرزده است، بیدار میسازد و به راه حق بازمیگرداند.
اینها کسانی هستند که هنوز شایستگی هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند میباشند و در حقیقت، مجازات و ناراحتیهای آنها، نعمتی برای آنها محسوب میشود.
چنانکه قرآن کریم میفرماید: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ [۲۵]
به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که بازگردند. »
ب) ولی آنها که در گناه و عصیان ، غرق شوند و طغیان و نافرمانی را به مرحله نهایی برسانند، گاه خداوند بنابر مصالحی ، آنها را به حال خود وامیگذارد و به اصطلاح، به آنها میدان میدهد تا پشتشان از بار گناه، سنگین شود.
و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند. اینها کسانی هستند که تمام پلهای پشت سر خود ویران کردهاند و راهی برای بازگشت نگذاشتهاند و لیاقت و شایستگی هدایت الهی را کاملاً از دست دادهاند.
آیه فوق، این معنا را تأکید کرده و میفرماید؛ گمان نکنند آنهایی که کافر شدند، مهلتی که به ایشان میدهیم برای آنها خوبست، بلکه مهلت میدهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوارکننده است. [۲۶]
۹- مجازات ظالمان در کلام حضرت زینب
این معنا در خطبهای که حضرت زینب علهاالسلام در شام در برابر یزید طغیانگر (که از مصادیق روشن گناهکار غیر قابل بازگشت بود) به آن استدلال کرده است، استفاده میشود
. آنجا که میفرماید:«تو امروز شادی میکنی و چنین میپنداری که چون فراخنای جهان را بر ما تنگ کردهای و کرانههای آسمان را بر ما بستهای و ما را همچون اسیران از این دیار به آن دیار میبری، نشانه قدرت تو است و یا در پیشگاه خدا قدرت و منزلتی داری و ما را در درگاه او راهی نیست؟!
اشتباه میکنی، این فرصت و آزادی را خداوند از آنرو به تو داده تا پشتت از بار گناه، سنگین گردد و عذاب دردناک در انتظار تو است…
پس اندکی آرام و آهسته باش، آیا سخن خدا را فراموش کردهای که فرمود:«آنها که کافر شدند (و راه طغیان را پیمودند) تصوّر نکنند که اگر به آنها مهلت میدهیم به سود آنها است، ما به آنها مهلت میدهیم که بر گناهانشان بیفزایند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است». [۲۷]
۱۰- مجازات ظالمان از منظر امام علی(علیه السلام)
امام علی(علیه السلام) در خطبه ۹۷ «نهج البلاغه» مى فرماید: (اگر خداوند، ظالم و ستمگر را [چند روزى] مهلت دهد، چنان نیست که فرصت مجازات او از دستش برود، او در کمینگاه، بر سر راه ستمگر است.
و گلوى وى را در دست دارد؛ هر زمان بخواهد مى فشارد، آن چنان که نتواند آب دهان را فرو بَرَد)؛ «وَ لَئِنْ أَمْهَلَ الظَّالِمَ فَلَنْ یَفُوتَ أَخْذُهُ، وَ هُوَ لَهُ بِالمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِیقِهِ، وَ بِمَوْضعِ الشَّجَا(۲۸) مِنْ مَسَاغِ(۲۹)رِیقِهِ(۳۰)».
این همان چیزى است که «قرآن مجید» کراراً به آن اشاره کرده و مى فرماید: «وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»(۳۱)؛
(آنها که کافر شدند تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم به سودشان است؛ ما به آنها مهلت مى دهیم براى آنکه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها عذاب خوار کننده اى است).
و در جاى دیگر مى فرماید: «اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»(۳۲)؛ (به یقین پروردگار تو در کمینگاه [ظالمان] است).
این موضوع، نه تنها در عصر امام علی(علیه السلام) و درباره ستمگران شام و گردنکشان لشکر عراق صادق است؛ بلکه امروز هم براى همه ما درس آموزنده اى است که مهلت هاى الهى درباره ستمگران، نباید سبب غرور و غفلت آنها گردد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که: «خداوند فرشته اى را [براى مأموریتى] به زمین فرستاد؛ مدّتى در زمین ماند و سپس به آسمان عروج کرد؛ به او خطاب شد در زمین چه دیدى؟
گفت: شگفتى هاى فراوانى دیدم و از عجیب ترین چیزهایى که دیدم این بود که بنده اى از بندگانت را غرق نعمتت دیدم؛ رزق و روزىِ تو را مى خورد و ادّعاى خدایى مى کرد،.
من از جرأت و جسارت او در برابر تو و از حلم تو در برابر او در شگفتى فرو رفتم! خداوند فرمود: آیا از حلم من تعجّب کردى؟! من چهار صد سال به او مهلت دادم، کمترین ناراحتى جسمانى پیدا نکرد.
و هر چه از دنیا مى خواست به آن مى رسید و غذا و آب او کمترین تغییرى پیدا نمى کرد [اینها همه براى این بوده است تا او را بیازمایم و بندگان را هم به وسیله او آزمایش کنم]».(۳۳)،(۳۴)
۱۱- مجازات ظلم ظالمان در مرحله سقوط است
اینکه آیه ۱۷۸ سوره آل عمران ، به سؤال فوق که در ذهن بسیاری وجود دارد، پاسخ میگوید که چرا جمعی از ستمگران و ظالمان، این همه غرق نعمتاند و مجازات نمیبینند؟
قرآن میفرماید؛ اینها افراد غیر قابل اصلاحی هستند که طبق سنت آفرینش و اصل آزادی اراده و اختیار به حال خود واگذار شدهاند، تا به آخرین مرحله سقوط برسند و مستحق حداکثر مجازات شوند.
البته، از بعضی آیات قرآن، استفاده میشود که خداوند گاهی به اینگونه افراد، نعمت فراوانی میدهد و هنگامی که غرق لذت پیروزی و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان میگیرد،.
تا حداکثر شکنجه را در زندگی همین دنیا ببینند؛ زیرا جدا شدن از چنین زندگی مرفهی، بسیار سخت و ناراحت کننده است:
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛ (۳۵)
هنگامی که پندهایی را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند درهای هر خیری به روی آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آنچه داده بودیم از آنها بازگرفتیم؛ لذا فوق العاده ناراحت و غمگین شدند. » (۳۶)
۱۲- همه ی ظلم ظالمان در دنیا پاسخ داده نمی شود.
پاداش و کیفر الهى اختصاص به زندگى دنیا ندارد و حیات پس از مرگ (حیات برزخى و قیامت کبرى) نیز عرصه مجازات و پاداش (بلکه مجال اصلى آن) است؛
بنابراین به طور یقین انسان پاداش و کیفر اعمال خود را – هر چند کوچک باشد – خواهد دید؛ اما از آن جا که حیات انسان اختصاص به دنیا ندارد، اگر عده اى پاداش و کیفر خود را در دنیا نبینند، دلیل بر این نیست که پاداش و کیفرى ندارند.
زندگى دنیا، مجال عمل و تلاش است و آنچه در دنیا انجام مىشود حیات اخروى را شکل مى دهد: «الدنیا مزرعهالاخره» اما پس از مرگ فرصت عمل به پایان مى رسد.
و حیات پس از آن، براساس آنچه در دنیا کسب شده رقم مى خورد. پس مجال اصلى پاداش و کیفر، حیات پس از مرگ است.
خداوند میفرماید: : «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره؛ پس هر کس هموزن ذرهاى نیکى کند آن را خواهد دید و هر که هموزن ذرهاى بدى کند آن را خواهد دید».(۳۷)
البته بدان معنا نیست که حیات دنیا خالى از پاداش و کیفر است. چه بسا کسانى پاداش و کیفر اعمال خود را در دنیا ببینند؛ اما پاداش و کیفر تمام اعمال نیست؛ در ضمن آزمونی است که چگونگی برخورد با آن نیز در زندگی اخروی موثر است.
۱- ظلم ظالمان نباید شامل همه شود
اگر قرار باشد خداوند هر کسی را که مرتکب ظلم و ستمی شد، از روی زمین بردارد، در آن صورت عذاب میتوانست شامل همه شود و هیچ انسانی روی زمین نماند؛.
زیرا همه در زندگی خود مرتکب نوعی ظلم و ستم هر چند کوچک شدهاند؛ با توجه به این که از نگاه آیات قرآن، گناه نیز نوعی ظلم به خویشتن است.
خداوند در قرآن میفرماید : : «ولو یؤاخذ اللّه الناس بما کسبوا ما ترک على ظهرها من دابه ولکن یؤخرهم الى اجل مسمّى فاذا جاءاجلهم فان اللّه کان بعباده بصیرا؛
اگر خدا مردم را به آنچه مى کنند مؤاخذه مى کرد، هیچ جنبندهاى را روی زمین باقى نمى گذاشت ولى مؤاخذه آنان را تا سرآمدى معیّن به تأخیر مى اندازد؛ و چون سرآمدشان در رسد خدا به [کار] بندگانش بینااست»(۳۸).
۱۴- رحمت عام الهى شامل ظلم ظالمان هم می شود.
نعمت بهره مندى از موهبت هاى دنیا – به عنوان رحمت عام الهى – شامل همه موجودات مىشود و کافران وظالمان به حکم این که مخلوقات خداوند رحمان هستند، از این نعمت بهره مندند و عمل و عقیده زشت وپلید آنان، مانع از رحمت عام نمى شود.
آری رحمت خاص الهى – که کسب آن نیازمند تحصیل مقدماتى از سوى بندگان است – شامل حال آنان نمى شود. نوع نعمتهایى که ظالمان از آن برخوردارند، از نوع رحمتهاى عام الهى مىباشد که مواهب دنیوى است.
۱۵- فرصت ظلم ظالمان از امتحانات وسنتهای الهی است
یکی از سنتهای الهی، امتحان و آزمایش انسانها و تکامل اختیاری آنها است و این در زمانی است که راه خیر و شر باز باشد و انسانها بتوانند با اختیار خود انتخاب کنند.
حال اگر قرار باشد که هر ظالم و ستمگری با انجام ظلم و ستم در دنیا مجازات شود، هیچ کس مرتکب آن نمی شود و کمال انسانها اختیاری نخواهد بود.
صحنه زندگی و نعمتهای آن، آزمایشی است برای انسانهای ظالم و ستمگر که چگونه نعمتهای الهی را پایمال میکنند و در راه ظلم و ستم بهره میگیرند، نیز برای انسانهای مومن که چگونه از آن بهره میگیرند،.
و آیا در مقابل ستمگران ایستادگی میکنند، یا تن به ستم میدهند؟ خداوند سرنوشت انسانها را تغییر نمیدهد تا انسانها خود آن را تغییر دهند . پس باید انسانهای مظلوم، خود برای رفع ظلم تلاش و مبارزه کنند.
چنانچه لحظهای که انسان قصد ظلم میکرد به هلاکت میرسید، صبر و مقاومت در برابر ناملایمات و مبارزه با آن معنی نداشت و مومن در آزمون سخت مبارزه با ستم قرار نمی گرفت. از این راه کمالی برای کسی فراهم نمیشد.
بسیاری از افراد از طریق تلاش و مقاومت در برابر مشکلات و مبارزه با ظلم، مشمول رحمت ویژه خداوند میشوند و خدا آنان را از مواهب و الطاف خاص خویش برخوردار میسازد.
۱۶- سنت «امهال» و «استدراج» مختض ظلم ظالمان است
«امهال» و «استدراج» سنتی است که خداوند در زندگی ظالمان مقرر نموده و بر اساس این سنتها، وجود آنان در دنیا و باقی نهادن آنها ضروری است. همچنین رفاه پی در پی و مهلت دادن برای گناه کیفر اعمال آنان است که کیفر اخروی را نیز به دنبال دارد.
استدراج، یعنی امداد اهل باطل در جهت باطل و سرازیر کردن نعمتهای دنیا بر آنان تا قدم به قدم و درجه به درجه بر کیفر و ظلم خود بیفزایند و استحقاق عذاب الهی را بیابند.
پارهاى از آیات بر این سنت دلالت دارد: «فلما نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم ابواب کل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغته فاذاهم مبلسون فقطع دابرالقوم الذین ظلموا؛
همین که آنچه را به یادشان آورده بودیم به فراموشى سپردند، درهاى همه چیز را بر آنان گشودیم و چون به آنچه یافته بودند شادمان شدند، ناگهان آنها را بگرفتیم و یکباره درمانده و نومید شدند و گروهى که ستم مى کردند ریشه کن شدند».(۳۹)
نیز فرمود: «ولولا ان یکون الناس امّه واحده لجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سقفا من فضّه و معارج علیها یظهرون ولبیوتهم ابوابا و سررا علیها یتکؤون و زخرفا و ان کل ذلک لمّا متاع الحیاه الدنیا والاخره عند ربک للمتقین؛
اگر همه مردم در انکار خداوند امتى واحد نمیشدند (همه کافر میشدند) قطعا براى خانه هاى آنان که به خداى رحمان کفر مىورزیدند، سقفها ونردبانهایى از نقره که با آنها بالا روند قرار مىدادیم.
و براى خانههایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند و زر و زیورهاى دیگر نیز قرارمىدادیم. همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است». (۴۰)
نتیجه:
مجازات فوری و نابود کردن ظالم با «اختیار» انسان و اتمام حجّت منافات دارد. اگر هر عمل ظالمانه ای، بلافاصله و به صورت فوری، جزا داده شود، هیچ کس جرأتی برای بروز اراده واقعی و ظهور باطنش نخواهد داشت.
فرصت دادن به ظالمان به معنی سکوت خداوند در برابر ظلم نیست؛ ممکن است برخی از ظالمان توبه کنند. گاهی خداوند طبق «سنّت استدراج» به ظالمان فرصت می دهد.
تا زمینه شدید تر شدن عذاب اخروی خود را فراهم کنند. همچنین طبق خاصیّت نظام هستی، نمی توان در این دنیا تمام مجازات برخی از ظالمان را اجرا نمود.
از طرفی خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملّتى را تغییر نمى دهد مگر آن که آنان آنچه را در وجود خودشان است تغییر دهند؛ خداوند هم ظلم کردن و هم زیر بار ظلم رفتن را نمی پذیرد.
اگر خداوند در عذاب ظالمان شتاب کند و فرصت توبه و اصلاح به آنان ندهد، اولاً انسانى باقى نمى ماند که از عقوبت دنیوى سالم بماند. ثانیا با نبود فرصت توبه، روح ناامیدى بر مردم حاکم مى شد.
نکته دیگر: سنت الهى دیگرى نیز بر جوامع و زندگى بشر جارى است که نباید با استدراج اشتباه شود و آن سنت افزایش نعمت به واسطه شکر است.
پی نوشت:
۱.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۴۳۵.
۲. آیه ۵۸ سوره کهف
۳.تفسیر نمونه، جلد ۱۲، ص ۴۷۷.
۴. آیه ۵۹ سوره کهف
۵. نهج البلاغه، حکمت ۲۹۷.
۶.تفسیر نور(۱۰جلدى)، ج۵، ص: ۱۹۴
۷. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، ۱۴۰۹ هـ ق، چاپ اول، ج ۱۵، ص ۲۰۹.
۸.. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سى و دوم، ج ۷، ص ۲۰.
۹. تفسیر نمونه، همان، ج ۷، ص ۱۳۱.
۱۰. پیام قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ نهم، ج ۱۰، ص ۳۲۱.
۱۱. نفحات الولایه، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، ۱۴۲۶ هـ ق، چاپ دوم، ج ۲، ص ۲۴۸
۱۲. الکافی، ج ۲، ص ۱۳۶.
۱۲.میزان الحکمه، جلد ۷، ص ۳۳۷۵
۱۳.سوره انعام آیه ۴۵، میزان الحکمه، جلد ۷، ص ۳۳۷۵.
۱۴.سوره انعام آیه ۱۲۹.
۱۵.میزان الحکمه، جلد ۷، ص ۳۳۷۹.
۱۶.نهج البلاغه: ن ۴۶، ص ۹۷۶
۱۷.آیتالله مصباحیزدی: استاد برجسته حوزه علمیه، دوشنبه ۳۱ خردادماه 1395، جلسه درس اخلاق ،قم دفتر مقام معظم رهبری
۱۸.آیه ۱۷۴۹ سوره البقره
۱۹. آیه ۱۰ سوره النساء
۲۰.آیه ۱۱ سوره التغابن
۲۱.آیه ۳۰ سوره الشورى
۲۲. بحار الأنوار ، ج ۷۵ ،ص۳۲۲
۲۳.تفسیر نمونه، همان، ج ۷، ص ۱۳۲.
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۸.
۲۵. روم/سوره۳۰، آیه۴۱.
۲۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر،دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج ۳، ص ۱۸۳- ۱۸۴.
۲۷. اللهوف علی قتلی الطفوف، ابن طاووس، علی بن موسی، ایران، قم، ص ۱۰۵- ۱۰۶.
۲۸. «شَجا» به معناى استخوان، یا چیزى دیگرى است که در گلو گیر کند.
۲۹. «مساغ» از مادّه «سوغ» (بر وزن فوق) به معناى گوارا گرفته شده است.
۳۰. «ریق» به معناى آب دهان است.
۳۱. سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
۳۲. سوره فجر، آیه ۱۴.
۳۳. الخصال، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۶۲ شمسی، چاپ: اول، ج ۱، ص ۴۱.
۳۴. گردآوری از کتاب: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ شمسی، چاپ: اول، ج ۴، ص ۲۸۹.
۳۵. انعام/سوره۶، آیه۴۴.
۳۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر،دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج ۳، ص ۱۸۵.
۳۷. زلزله(۹۹) آیه ۷ و ۸.
۳۸. فاطر(۳۵) آیه ۴۵
۳۹. انعام(۶) آیه ۴۴ و ۴۵
۴۰. زخرف(۴۳) آیه ۳۵ – ۳۳. براى مطالعه بیشتر ر.ک: اعراف(۷) آیات ۹۵، ۱۸۲ و ۱۸۳؛ رعد(۱۳) آیه ۳۲؛ قلم(۶۸) آیات ۴۴ و۴۵