باورهای غلط درباره استعمال دخانیات و نقطه مقابل آن
باور غلط: افراد سیگاری همیشه خودشان متحمل زیانهای ناشی از نوع انتخاب خود می شوند. واقعیت: افراد سیگاری بدون شک هزینه هایی را بر غیرسیگاری ها تحمیل می کنند. هزینه های مشهود شامل آسیب های سلامتی، گرفتاری ها و تحریکات ناشی از استنشاق تحمیلی دود سیگار.
بررسی های اخیر در کشورهای پردرآمد حاکی است که علی رغم کوتاه بودن عمر افراد سیگاری، هزینه های مراقبت های اولیه بهداشتی این افراد در طول زندگیشان، خیلی بیشتر از افراد غیرسیگاری است و چون این گونه هزینه ها از بودجه عمومی پرداخت می شود، این هزینه ها بر دوش افراد غیر سیگاری جامعه نیز تحمیل می شود.
باور غلط: کنترل دخانیات باعث از بین رفتن شغل های ثابت می شود.
واقعیت: سیاست های موفق کنترل دخانیات در سطح جهانی در جهت کاهش و سیر نزولی مصرف و تولید دخانیات طی چندین دهه آینده پیش بینی شده است و این موضوع طی چندین سال آینده تأ ثیر چندانی بر از بین رفتن شغل های ثابت ندارد. مطالعات نشان داده اند که کشورهایی که میزان مصرف در آنها کاهش یافته، فرصت های شغلی در آنها نه تنها از بین نرفته بلکه کاهش نیز نیافته است.
باور غلط: وابستگی به دخانیات آن چنان شدید است که صرفاً با افزایش مالیات نمی توان آن را کاهش داد.
واقعیت: افزایش مالیات باعث کاهش تعداد سیگاری ها و کاهش مرگ و میر ناشی از مصرف سیگار می شود. به علاوه کاهش تعداد افرادی که بعد از ترک مجدداً به سمت سیگار روی می آورند را در پی خواهد داشت. جوانان و نوجوانان بیشترین مصرف کننده های سیگار هستند و در برابر تغییرات قیمت بسیار حساس ترند و اگر مالیات و قیمت محصولات دخانیات افزایش یابد این گروه بیشتر تمایل به ترک و یا کاهش مصرف نشان می دهند.
باور غلط: افزایش مالیات ها بر سیگار باعث کاهش خرید سیگار توسط مردم می شود و در نتیجه درآمدها و عایدی دولت ها کاهش خواهد یافت.
واقعیت: حتی در صورتی که افزایش اساسی مالیات ها بر دخانیات باعث کاهش مصرف شود، نسبت کاهش تقاضا قابل قیاس با نسبت افزایش میزان مالیات نخواهد بود زیرا معتادان به سیگار به صورت نسبی و به آهستگی، افزایش قیمت را پرداخت خواهند کرد.
باور غلط: قاچاق دخانیات اثرات افزایش مالیات را خنثی خواهد نمود.
واقعیت: شواهد در برخی کشورها حاکی از آن است که حتی با وجود موضوع قاچاق، افزایش مالیات، درآمدهای حاصل برای دولتها را افزایش و مصرف سیگار را کاهش داده است. از سوی دیگر دولت ها می توانند سیاست های مؤثری را در زمینه کنترل قاچاق اتخاذ کنند.
باور غلط: دولت ها نباید مالیات محصولات دخانیات را افزایش دهند چرا که این افزایش اثرات نامطلوبی بر افراد کم درآمد و فقیر دارد.
واقعیت: مصرف کنندگان کم درآمد افزایش قیمت، تأثیرپذیری بیشتری نسبت به افراد پردرآمد دارند و مصرف سیگار در آنها سیر نزولی را طی می کند و به تبع آن هزینه های مالی آنها نیز به نسبت کاهش می یابد. این واقعیت وجود دارد که سیگاری هایی که کم درآمدند به استعمال سیگار ادامه می دهند به نسبت در وضعیت بدتری قرار خواهند گرفت.
باور غلط: در پاسخ به افزایش قیمت سیگار سیگاری ها به سمت انواع ارزان تری روی می آورند و مصرف کلی آنها کاهش نخواهد یافت.
واقعیت: حتی با وجود جایگزین هایی برای سیگار، افزایش قیمت باعث بازداشتن غیر سیگاری ها از استعمال آن خواهد شد و سیگاری ها را به ترک یا کاهش مصرف آن ترغیب خواهد کرد. همه سیگاری ها نیز انواع گران را به انواع ارزان تر جایگزین نمی کنند.
باور غلط: میزان مالیات سیگار در حال حاضر در اغلب کشورهای پردرآمد بالا است.
واقعیت: در اغلب کشورهای پردرآمد بیش از دو سوم یا بیشتر از قیمت خرده فروشی هر بسته به عنوان مالیات محاسبه می شود در مقایسه در کشورهای کم درآمد کمتر از نیمی از قیمت خرده فروشی هر بسته به عنوان مالیات محاسبه می شود. این به آن معناست که سطح مالیات در کشورهای کم درآمد باید افزایش یابد.
باورهای غلط: اقداماتی نظیر کاهش عرضه، راهکار مؤثری جهت کاهش مصرف است.
واقعیت: اقدامات کاهش عرضه سیگار، کافی و کارآمد نیست. اگر یک عرضه کننده مجبور به قطع فعالیت و عدم ایجاد بازار تقاضا برای تداوم استعمال سیگار شود، عرضه کننده دیگری وارد بازارخواهد شد. جایگزینی کالا معمولاً به عنوان روشی جهت کاهش عرضه پیشنهاد می شود، اما انگیزه های رشد دخانیات بسیار بزرگتر از جایگزین است. تنها اقدام از جنبه عرضه که باید اتخاذ نمود کنترل قاچاق است.
باور غلط: برنامه های کنترل دخانیات ارتباط مشخصی با فقر جوامع روستایی و اقتصاد آنان دارد چرا که کنترل دخانیات وابستگی کامل به کشت آن دارد.
واقعیت: بازار محصولات دخانیات احتمالاً حداقل طی چندین دهه به همین شکل باقی خواهد ماند و میزان مصرف محصولاتی طی دهه های آینده و یا بیشتر به طور تدریجی کاهش خواهد یافت و این واضح است که شغل های مربوط به کشاورزی تنباکو نیز به همین شکل طی دهه های آینده و نه یک شبه به تدریج کاهش خواهد یافت. اتخاذ سیاست های کشاورزی به ویژه در تجارت می تواند کمک بزرگی باشد به کشاورزان کشورهای فقیر، به عنوان مثال ایجاد بازارهای رقابت برای فروش محصولاتشان(غیر تنباکو) در سراسر دنیا. هر چند کشت جایگزینی برای کشاورزان کم درآمد ممکن است برای کمک به دستیابی اهداف در مرحل انتقال به زمان طولانی تری نیاز داشته باشد.