آنچه در مورد روزی انسان باید بدانیم

روزى، یکى از نیازهاى اساسى انسان است و لذا ترس از آینده و چگونگى تأمین «روزى»، یک نگرانى عمومى است. نگرانى اگر به اندازه باشد و از حدّ متعارف نگذرد، عامل تحرّک براى کسب روزى است. اما اگر افزایش یابد و از حدّ معمول بگذرد، به افزایش تنیدگى و فشار روانى منجر شده، رضایت از زندگى را به مخاطره مى اندازد.

#نکات#برجسته#روزی

امام على علیه السلام یکى از عوامل هلاک کننده مردم را ترس از فقر مى داند. ۴۲


۱. خدا روزى را تضمین کرده است

این، در حالى است که روزى انسان، تأمین شده است.۴۳ خداوند متعال، تضمین کرده است که روزى انسان را در هر شرایطى تأمین مى کند. تأمین کننده روزى، کسى است که مالک آفرینش است، و تضمین کننده آن، کسى است که مقتدر و شکست ناپذیر است. قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ.۴۴
خداست روزى رسان، و اوست دارنده نیرویى سختْ استوار».

وقتى انسان بداند روزى اش به دست صاحب قدرت است، احساس اطمینان و آرامش مى کند. هیچ جنبنده اى در روى زمین نیست مگر آن که روزى اش بر عهده خداست.۴۵ چه بسا جنبندگانى که یاراى تحصیل روزى خویش ندارند و خدا روزى آنها را مى دهد.

روزىِ انسان را نیز همین خدا تأمین مى کند.۴۶ هر جاندارى روزى خود را دارد.۴۷ به مورچه بنگرید که با آن همه کوچکى و ظرافت اندام (که تقریبا به چشم نمى آید)، روزى اش تضمین شده و به فراخور حالش، روزى او مى رسد.

خداوند منّان و بخشنده، از او غافل نیست و او را محروم نساخته است؛ اگرچه در دل تخته سنگى سیاه و خشک و یا در میان صخره اى سخت باشد.۴۸ و یا به پرندگانى مثل کلاغ و عقاب و کبوتر و شترمرغ بنگرید که خداوند، روزى همه آنها را ضمانت کرده است.۴۹

این نکات آموزنده، نشان مى دهد که نگران بودن براى روزى، بى مورد است. از این رو، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به ابن مسعود مى فرماید:


روزی همه با خداوند متعال است

اى ابن مسعود! براى روزى، اندوه مخور؛ چرا که خداوند متعال مى فرماید: «هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر روزى آن با خداست». و فرمود: «روزى شما و آنچه به شما وعده داده است، در آسمان است»۵۰.۵۱

وضع خود انسان نیز شگفت انگیز است. ما اکنون نگران روزى خود هستیم و حال آن که سه مرحله پیش از آن وجود داشته که بدون اطلاع ما خداوند روزى ما را رسانده است. لذا شایسته نیست اکنون نسبت به او سوءظن داشته باشیم. مرحله نخست هنگامى است که انسان در رحم مادر قرار دارد؛ در جایگاهى آرام که هیچ سرما و گرمایى او را نمى آزارد و خدا روزى اش را مى رساند.

مرحله دوم، دوران نوزادى است که هرچند ناتوان است، ولى غذاى او از شیر مادر تأمین مى شود و کسى هست که او را تر و خشک کند. و مرحله سوم، دوران پس از شیرخوارگى است که روزى او بدون تلاش، از دست رنج والدین تأمین مى گردد و مشمول مهربانى و دلسوزى آنان قرار مى گیرد، حتّى او را بر خودشان مقدم مى دارند.

اما همین انسان وقتى بزرگ و عاقل مى شود و براى خودش کار مى کند، اوضاع بر او سخت مى شود و به خدا سوء ظن پیدا مى کند و حقوق مالى اى را که بر عهده اش است انکار مى کند و بر خود و عیالش سخت مى گیرد. اینها به خاطر ترس از تنگ شدن روزى و بدگمانى به خداوند متعال است.۵۲


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به دو تن از فرزندان خالد مى فرماید:

تا وقتى سر شما حرکت مى کند،۵۳ از روزى، ناامید نباشید؛ چرا که انسان را مادرش سرخ و بدون پوست مى آفریند. سپس خداوند عز و جل او را روزى مى دهد.۵۴


۲. اگر باور کنیم، راحت زندگى مى کنیم

اگر بدانیم روزى ما تعیین شده است و هیچ کس نمى تواند از آن بکاهد و هیچ قدرتى نمى تواند مانع آن شود، آن گاه احساس راحتى مى کنیم و مى توانیم از زندگى خود لذّت ببریم. امام على علیه السلام مى فرماید:
کسى که مطمئن باشد آنچه خدا براى او مقدر کرده، فوت نمى شود، دلش آرام مى گیرد.۵۵

اَبان بن حمران مى گوید: روزى کسى خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: موعظه اى به من بیاموز. حضرت به وى فرمود:
اگر خداوند تبارک و تعالى متکفّل روزى شده، پس اندوه تو براى چیست؟!۵۶


۳. روزى، بر گذر زمان، توزیع شده است

انسان، عمرى طولانى براى خود در نظر مى گیرد و سپس به این مى اندیشد که چگونه باید روزى اش را تأمین کند. اشتباه شناختى او در این است که مى پندارد، روزى تمام عمر او باید در حال حاضر وجود داشته باشد تا احساس آرامش کند.

فکر مى کند که تأمین بودن روزى یعنى حاضر بودن تمام روزى در زمان حال! این در حالى است که تأمین بودن روزى انسان به معناى حاضر بودن آن در لحظه حال نیست. یکى دیگر از قوانین روزى، این است که روزى، «روز به روز» فرا مى رسد. این قانون را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله این گونه بیان مى فرماید:  اى على! اندوه روزى فردا را نخور که هر فردایى، روزى اى دارد که فرا مى رسد.۵۷

از این رو، امام على علیه السلام مى فرماید:
هرکس اندوه روزى فردا را داشته باشد، هیچ گاه رستگار نخواهد شد.۵۸

اگر انسان، اندوه همه عمر را بر لحظه حال، وارد سازد، سبب تحمّل ناپذیر شدن زمان حال مى گردد. لحظه حال، توان تحمّل نگرانى تمام عمر را ندارد و کسانى که نگرانى همه عمر را بر لحظه حال، بار مى کنند، بدون تردید، با فشار روانى فرساینده اى درگیر خواهند شد که زندگى را به جهنّم تبدیل مى کنند.

امام على علیه السلام بر همین اساس مى فرماید:

… اندوه سالت را بر اندوه امروزت بار نکن و براى هر روز، آنچه در آن است، تو را کفایت مى کند. پس اگر آن سال، از عمر تو باشد، خداوند عز و جل در هر فردایى، آنچه را براى تو تقسیم کرده، مى فرستد و اگر آن سال، از عمر تو نباشد، تو را چه کار با اندوه و غصه آنچه مال تو نیست!۵۹

جالبْ این که حضرت، نگرانى براى روزى را نفى نمى کند؛ بلکه مى فرماید: «هر روز، اندوه همان روز!». این که انسان در هر روز، به فکر روزى همان روز باشد، ناپسند و مشکل ساز نیست؛ مشکل از جایى آغاز مى شود که اندوه همه آینده را بر امروز خود بار کنیم.

پس اگر هر روز در اندیشه همان روز باشیم، نه از کار امروز باز مى مانیم و نه دچار تنیدگى و نارضایتى مى شویم.با این روحیه، نگرانى ها بر تمام عمر توزیع مى شود و از فشار آن کاسته مى گردد.

۴. حرص، رنج بى حاصل

تصوّر انسان این است که باید هرچه بیشتر بهره مند شد، تا لذّت زندگى را درک کرد. این جاست که حرص و طمع، متولّد مى شود و چنین مى پندارد که از این رهگذر، روزى و آسایش بیشترى نصیب وى مى گردد.

این در حالى است که هرچه انسان، حریص تر شود، به همان اندازه از آرامش، دور شده است. شخص حریص، از جهت آرامش روحى و لذّت زندگى، یک «محروم» محسوب مى شود. امام صادق علیه السلام مى فرماید:
حریص از دو چیز، محروم مى شود و دو چیز، گریبان گیر او مى شود: از قناعت محروم مى شود، پس به بى آسایشى مبتلا مى گردد و از رضایت، محروم مى شود، پس به بى یقینى مبتلا مى گردد.۶۰

۵. قناعت، کلید رضایت

اکنون مى توان مفهوم قناعت و تأثیر آن در زندگى را بهتر فهمید. قناعت، کلید رضایت از زندگى است. شخص قانع براى کسب روزى تلاش مى کند، ولى به آنچه خدا روزى او کرده، بسنده مى کند. از این رو، نه معترض است و نه احساس ناکامى مى کند؛ بدین جهت، از زندگى خود احساس رضایت خواهد کرد.

تفاوت فرد قانع با فرد حریصِ ناراضى، در احساس آرامشى است که فرد قانع، از آن بهره مند است و فرد حریص، از آن محروم. نه حرص زدن حریص بر میزان روزى او افزوده است و نه قناعت قانع، روزى کمترى نصیب وى کرده است. پس اگر انسان به آنچه تعیین شده، راضى باشد، از نعمت آرامش نیز برخوردار خواهد شد.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: آگاه باشید که براى هر کس، روزى اى هست که به ناچار به او مى رسد. پس اگر کسى به آن راضى باشد، مایه برکت او شده و نیازهایش را فرا مى گیرد، و کسى که به آن راضى نباشد، مایه برکت او نشده و نیازهایش را فرا نمى گیرد.۶۱

از این رو، نیاز انسان به قناعت، بیشتر از نیاز او به حرص و طمع است.۶۲ گواراترین زندگى، از آنِ کسى است که به روزى خدا قانع و از آن راضى باشد.۶۳

از امام صادق علیه السلام نقل شده که لقمان به فرزند خود گفت:
به آنچه خدا قسمت تو کرده، قانع باش، تا زندگى ات باصفا شود.۶۴

کسى که از تقدیر الهى راضى باشد به غنا و بى نیازى واقعى دست مى یابد؛۶۵ و لذا کمترین برخوردارى از دنیا او را کافى است، و اگر کسى به آنچه او را بس است راضى نباشد، هیچ چیز در دنیا براى او کافى نیست.۶۶ هیچ ثروتى به اندازه راضى بودن از روزى، احساس فقر و نیازمندى انسان را از میان نمى برد.۶۷

شخص قانع، هرگز نسبت به آنچه ندارد، محزون نمى شود.۶۸ لذا به سوى راحتى و آسایش، شتاب کرده۶۹، آن را به چنگ آورده است.۷۰

۶. قناعت و تلاش

البته قناعت به معناى تنبلى و بى کارى نیست. قناعت و تلاش، دو مقوله جدا از یکدیگرند. لذا یکى از آنها دیگرى را نفى نمى کند. «تلاش و تنبلى» در یک طبقه قرار مى گیرند و «قناعت و حرص» نیز در یک طبقه.

انسان در مقام عمل، یا تلاشگر است یا تنبل و در مقام احساس و روحیه، یا قانع است یا حریص. در این که انسان باید تلاش کند، شکى نیست؛ اما سخن، این است که همراه با حرص باشد یا قناعت؟ امام على علیه السلام مى فرماید: روزى را طلب کنید؛ زیرا روزى،براى کسى که آن را طلب کند، تضمین شده است.۷۱

پس برقرار ساختن تساوى بین «قناعت» و «تنبلى»، یک مغالطه است. خداوند، روزى را تضمین کرده؛ ولى انسان نیز وظیفه اى دارد. سَدیر مى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: وظیفه انسان در طلب روزى چیست؟ حضرت فرمود: وقتى درِ مغازه ات را باز کردى و بساط خود را پهن نمودى، آنچه را بر عهده توست، انجام داده اى.۷۲

بنابراین، انسان باید تلاش کند تا خداوند، روزى را برساند و البته به آنچه رسید، قانع باشد و حرص نورزد.

۷. بُخل، دشمن آسایش زندگى

تفکرى که دارایى و ثروت را منشأ خوش بختى مى داند، از یک سو، به طمع دچار مى شود تا مال بیشترى گرد آورد و از سوى دیگر، به بخل روى مى آورد تا مال را مدّت بیشترى نزد خود نگه دارد و از تلف شدن آن، جلوگیرى کند و بدین وسیله، از زندگى، لذّت بیشترى ببرد؛ اما آنچه اتفاق مى افتد چیز دیگرى است.

شخص بخیل، در حقیقت، رنج و غم و فشار روانى را نزد خود پایدار مى گرداند. بخیل، با هدف ثروتمندى بخل مى ورزد؛ ولى در حقیقت، به سوى فقر مى شتابد. امام على علیه السلام مى فرماید:
در شگفتم از بخیل که به سوى فقر و نادارى اى که از آن گریزان است، مى شتابد و توانگرى و ثروتى را که در پى آن است، از دست مى دهد. او در دنیا مانند تهى دستان به سر مى برد و در آخرت، همچون توانگران، حسابرسى مى شود.۷۳

همچنین، بخیل، در اجتماع، چیزى جز مذمّت،۷۴ ننگ،۷۵ ناسزا،۷۶ دشمنى۷۷ و خوارى۷۸ کسب نمى کند؛ دوستان خود را از دست مى دهد۷۹ و اقوام و خویشاوندان، با او قطع رابطه مى کنند.۸۰ با این وضعیت، آیا مى توان پذیرفت که راه بخل، به وادى آرامش ختم مى شود؟

هرگز! بخل، فشار روانى را افزایش مى دهد۸۱ و آسایش را از انسان مى گیرد. از این رو پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: بخیل، کمتر از هرکسى آسایش دارد.۸۲

امام صادق علیه السلام نیز مى فرماید: براى بخیل، آسایشى وجود ندارد.۸۳

جالب این که بخیل، مالک دارایى خود نیست؛ در حقیقت، او نگهبان اموال ورثه است. روزىِ انسان همان مقدارى است که مصرف مى کند و نسبت به آنچه ذخیره مى کند، خزانه دارى بیش نیست! زحمت «جمع آورى» و مشقّت «فقر» و عذاب «نگهدارى»، از آنِ بخیل است و استفاده آن، از آنِ دیگران! آیا ارزش آن را دارد؟ امام على علیه السلام مى فرماید:

بخیل، مال را از خود دریغ مى دارد و به اندکى از دنیا بسنده مى کند و همه آن را به وارثانش مى بخشد.۸۴

جمع بندی و نتیجه گیری

هدف خلقت انسان، تکامل و به خدا رسیدن است و بى‌شک براى این هدف، باید از گذرگاه دنیا به خوبى عبور کرد و راه و روش درست زیستن را آموخت و به خوبى به کار بست. این جاست که بحث رضایتمندى از زندگى مطرح مى گردد.

کسى که راه و روش زندگى کردن را آموخته باشد، مسلّما به موفقیت خواهد رسید و از زندگى خود، راضى خواهد بود، گرچه آن زندگى داراى فراز و نشیب ها و حتى مصائب و مشکلاتى باشد.

پی‌نوشت‌ها:
۴۲. دو چیز، مردم را هلاک کرده است: ترس از فقر و فخرفروشى» الخصال، ص۶۸، ح۱۰۲.
۴۳. تأمین بودن و تضمینى بودن روزى، به بحث کنترل اِسنادى نیز مربوط مى شود که در آینده از آن سخن خواهیم گفت. ر. ک: بخش سوم / فصل چهارم: «کنترل اِسنادى».
۴۴. سوره ذاریات، آیه ۵۸.
۴۵. سوره هود، آیه ۶.
۴۶. سوره عنکبوت، آیه ۶۰.
۴۷. الکافى، ج۸، ص۲۲، ح۴.
۴۸. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
۴۹. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
۵۰. سوره ذاریات، آیه ۲۲.
۵۱. مکارم الأخلاق، ج۲، ص۳۵۶، ح۲۶۶۰.
۵۲. الخصال، ج۱، ص ۱۲۲، ح۱۱۴؛ قصص الانبیاء، ص۱۹۷، ح۲۴۹.

۵۳. کنایه از زنده بودن است.
۵۴. مسند ابن حنبل، ج۳، ص۴۶۹؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۹۴، ح۴۱۶۵.
۵۵. غرر الحکم، ح۱۸۴۹؛ عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۸.
۵۶. کتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۲، ح۵۸۳۶.
۵۷. تحف العقول، ص۱۴.
۵۸. غرر الحکم، ح۹۲۰۸.
۵۹. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۴، ح۵۸۳۴.
۶۰. الخصال، ج۱، ص۶۹، ح۱۰۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۰، ح۲۰۸۵۶.
۶۱. أعلام الدین، ص۳۴۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۹، ح۱۴۶۵۲.
۶۲. غرر الحکم، ح ۸۹۸۵؛ عیون الحکم والمواعظ، ص ۱۷۴.

۶۳. غرر الحکم، ح ۹۰۷۳ و ۹۰۷۷؛ عیون الحکم والمواعظ، ص ۲۳ و۱۴۳.
۶۴. قصص الأنبیاء، ص۱۹۵، ح۲۴۴.
۶۵. غرر الحکم، ح۹۲۱۸؛ ر. ک: عیون الحکم والمواعظ، ص۷۵.
۶۶. الکافى، ج۲، ص۱۴۰، ح۱۱؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۸، ح۵۹۱۰؛ تحف العقول، ص۲۰۷.
۶۷. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۵، ح۵۸۳۴؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱.
۶۸. نهج البلاغه، حکمت ۳۴۹.
۶۹. غرر الحکم، ح۹۲۳۳؛ عیون الحکم والمواعظ، ص۴۵۸.
۷۰. الکافى، ج۸، ص۱۹، ح۴.
۷۱. الإرشاد، مفید، ج۱، ص۳۰۳؛ بحار الأنوار، ج۷۷، ص۴۲۳، ح۴۰.
۷۲. الکافى، ج۵، ص۷۹، ح۱.

۷۳. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۶.
۷۴. غرر الحکم، ح ۶۵۴۸ و ۶۵۵۱.
۷۵. غرر الحکم، ح۶۵۵۵؛ نهج البلاغه، حکمت ۳.
۷۶. غرر الحکم، ح۶۵۷۰؛ عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۷.
۷۷. الکافى، ج۴، ص۳۹، ح۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۴۴، ح۲۷۸۱۹.
۷۸. غرر الحکم، ح۶۵۵۴.
۷۹. غرر الحکم، ح۶۵۴۰؛ عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۰.
۸۰. الخصال، ج۲، ص۴۳۴؛ بحار الأنوار، ج۷۳، ص ۳۰۴، ح۱۸.
۸۱. المواعظ العددیه، ص۵۸.
۸۲. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۴، ح۵۸۴۰.

۸۳. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۴، ح۵۸۳۸.
۸۴. غرر الحکم، ح۶۵۱۵؛ عیون الحکم والمواعظ، ص۵۶.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.