روش های درمان سوء ظن و بدبینی در روایات معصومین
خوش بینی و اعتماد باید در حد معقول باشد و نمی توان تحت عنوان خوش بینی، همه اسرار مگو را در اختیار دوست یاهمسر قرار داد.
۱- اعتنا نکردن به گمان بد
یکی از راه های مؤثر و مهم نجات از بیماری سوءظن بی اعتنایی به بدگمانی است.
پیامبر (ص) فرمود:
اذا ظَنَنتُم فَلا تَحقَّقوا[۱]
هنگامی که گمان بد بردید به آن ترتیب اثر ندهید.
امام علی علیه السلام فرمود:
فِی خِلَافِ النَّفْسِ رُشْدُهَا[۲]
رشد نفس، در مخالفت کردن با آن است.
۲- حمل بر صحت
امام صادق علیه السلام فرمود:
ضَع امرَ اخیک عَلی احسَنِه[۳]
امر برادرت را حمل بر احسن کن و بهترین توجیه را برای آن پیدا کن.
همچنین فرمود:
الْتَمِسُوا لِإِخْوَانِکمُ الْعُذْرَ فِی زَلَّاتِهِمْ وَ هَفَوَاتِ تَقْصِیرَاتِهِمْ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا لَهُمُ الْعُذْرَ فِی ذَلِک فَاعْتَقِدُوا أَنَّ ذَلِک عَنْکمْ لِقُصُورِکمْ عَنْ مَعْرِفَهِ وُجُوهِ الْعُذْر[۴]
لغزش ها و خطاهای برادرانتان را توجیه کنید و اگر نتوانستید توجیه مناسبی پیدا کنید، باور کنید از کوتاهی شما نسبت به شناخت راه های توجیه است.
امام علی علیه السلام می فرماید:
لاتَظنَّ بکلمهٍ خَرَجت مِن احدٍ سُوءً وَ انتَ تَجِدُ لَها فِی الخَیر محتملًا[۵]
هرگز به سخنی که از کسی صادر می شود گمان بد مبر در حالی که می توانی توجیه مناسبی برای آن بیابی.
محمد بن فضیل می گوید: به امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم! مطالبی درباره یکی از برادران ایمانیم (از دیگران) می شنوم که از آن ناراحت می شوم و هنگامی که حقیقت امر را ازخود او می پرسم، انکار می کند درحالی که من به افرادی که آن اخبار را نقل کرده اند (کاملًا) اطمینان و اعتماد دارم.
راوی می گوید: حضرت به من فرمود: ای محمد! به گوش و چشم خود در مورد (بدگوئی) برادر (ایمانیت) اعتماد نداشته باش، و اگر پنجاه نفر در پیش تو (در مورد مطلبی) شهادت بدهند و سوگند یاد کنند، ولی برادر ایمانی تو، به گونه ای دیگر سخن بگوید (و گفته آنان را تکذیب کند) از او بپذیر و از آنان قبول مکن و چیزی را که اسباب ناراحتی و سرشکستگی او می شود ابراز مکن و انتشار مده.[۶]
مکن هیچ بدبینی از دیگران
وگر نیک بینی تو خوکن برآن[۷]
زنهار گمان بد به مردم نبری
تأثیر بد از گمان ایشان نخوری
در این جا به چند نمونه برای حمل بر صحت اشاره می شود. – اگر شخصی جواب سلام شما را نداد شما می توانید این جواب ندادن او را به سه گونه تفسیر کنید.
الف) او با من دشمنی دارد و عمداً نمی خواهد جواب مرا بدهد تا مرا تحقیر کند.
ب) او حواسش نبوده که جواب سلام مرا بدهد وگرنه جواب مرا می داد که این حمل امر برادر مؤمن «عَلی حَسنه و نیک» است.
ج) و بهترین برداشت این است که با خود بگویید چون در فکر کارگشایی دیگران بوده سلام مرا نشنیده جواب نداده است.
– فرض کنید روزی یکی از دوستان خویش را مشاهده می کنید که با شخص منحرفی راه می رود. شما با دیدن این صحنه به هیچ وجه حق ندارید به دوست خویش سوءظن برده و او را به معاشرت با منحرفین و بدکاران متهم نمائید. شماباید عمل برادر دینی خود را «حمل بر صحت» کنید و احتمال بدهید که شاید او آن فرد فاسق را نمی شناخته و یا اینکه با رفت و آمد با او درصدد اصلاحش برآمده است.
تا یقین نکنید که معاشرت دوست شما با آن شخص فاسق باعث منحرف شدن او می شود، نمی توانید او را متهم به ارتباط و معاشرت با افراد آلوده نمائید.
– فرض کنید دو یا چند نفر با هم مشغول صحبت هستند هنگامی که شما به آن ها نزدیک می شود صحبتشان را قطع می کنند. در این جا اگر شما بدبین باشید، بلافاصله به آنها گمان بد می برید و معتقد می شوید که آن ها حتماً درباره شما صحبت می کرده اند. و چون متوجه حضور شما شده اند یک باره حرفشان را قطع کرده اند. در صورتی که امکان دارد آن دو نفر رازی رابا هم درمیان می گذاشتند که نمی خواستند کسی آن را بفهمد و چون شما به آنها نزدیک شده اید حرفشان را قطع کرده اند.
– اگر در جمعی کسی مشغول صحبتی بود باید سعی کنید که سخنان او را به خویش نسبت ندهید مثلًا اگر او گفت «انسان نباید ریاست طلب، متکبر، مغرور و خودخواه باشد» هرگز چنین نپندارید که او با این سخنان می خواهد به شما بگوید که ریاست طلب و مغرور و متکبر نباش.
– اگر از جایی عبور می کردید و یکی از دوستان یا یکی از آشنایان نزدیک یا یکی ازهمکاران خود را مشاهده کردید و آن شخص از روبروی شما گذشت ولی با شما احوالپرسی نکرد، زود سوءظن نبرید که فلانی خودش را به آن راه زد که شما را نبیند، بلکه احتمال دهید که حتماً شما را ندیده است. باید توجه کرد که اگر چه در یک لحظه چشمش هم به شما افتاده باشد نباید گمان بد به او ببرید، زیرا گاهی اتفاق می افتد که انسان حواسش به جای دیگری است.
– اگر از کسی توقع داشتید که به شما تکریم کند و نکرد مثلًا جلوی پای شما بلند نشد، او را متهم به خودبزرگ بینی نکنید. زیرا اولًا توقع شما یک توقع بی جاست و همین توقع بی جاست که زمینه بوجود آمدن سوءظن را فراهم می آورد. ثانیاً اگر کسی چنین تکریمی را بجا نیاورد حرکت او را کم محلی و بی محلی تلقی ننمائید.
نکته: خوش بینی و اعتماد باید در حد معقول باشد و نمی توان تحت عنوان خوش بینی، همه اسرار مگو را در اختیار دوست یاهمسر قرار داد. چه بسا این رازها در اثر جزر و مدها و تلخی ها فاش شود. امام صادق علیه السلام فرمود:
لَا تَثِقنَّ بِأَخِیک کلَّ الثِّقَه[۸]
به برادرت اعتماد کامل و تمام مکن.
۳- تکریم و احترام شخص مورد سوءظن
یکی از راه های عملی که علمای اخلاق برای مبارزه با امراض نفسانی مطرح نموده اند این است که انسان در جهت عکس مقتضیات و آثار این امراض رفتار کند. مثلًا برای درمان بیماری سوءظن به هنگام روی آوردن یک خاطره سوء، نسبت به برادر مؤمن احترام و تکریم کند و برایش دعا نماید. [۹]
۴- آموزش پیشگیری
یکی از آموزه های اخلاقی و تربیتی اسلام، این است که هر فرد مسلمانی بکوشد از هر گونه رفتار و کرداری که امکان بدگمانی و ضربه پذیری برای او یا اجتماع فراهم می آورد، پیشگیری کند.
قرآن در آیات مختلفی که از حجاب و پوشش و دوری نمودن از خودنمایی یاد نموده، به طور ضمنی بر این نکته تأکید دارد که زمینه های بدگمانی و بدبینی در جامعه نسبت به خانواده ها پیش نیاید. [۱۰]
این واقعیت را پیامبر اسلام (ص) با بیان:
اتَّقوا مَواضِعَ التُّهم[۱۱]
اعلام نموده و خود نیز در عمل، این مسأله را رعایت نموده اند.
رسول خدا (ص) در مسجد، معتکف بودند، صفیه دختر حی بن اخطب همسر آن حضرت به دیدارش رفت، در بازگشت، پیامبر اکرم (ص) قدری او را همراهی کرد و مشغول سخن گفتن با وی شد. یکی از اصحاب، او را در چنین حالی دید، سلام کرده و از آنجا گذشت. حضرت او را صدا زد و فرمود: این زن همسر من است.
مرد با تعجب گفت: ای رسول خدا (ص) مگر ممکن است کسی در مورد شما هم گمان بدی ببرد؟ حضرت فرمود:
انَّ الشَّیطان یجری مِن ابن آدَم مَجرَی الدَّم[۱۲]
ارتباط شیطان نسبت به انسان، مانند خونی است که در بدن جریان دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
اتَّقُوا مَواضِعَ الرَّیب وَ لایقِفُ احَدُکم مَعَ امِّهِ فِی الطَّریقِ فَانَّهُ لَیسَ کلُّ احَدٍ یعرِفُهَا[۱۳]
از موقعیت های شک برانگیز بپرهیزید و حتی کسی از شما با مادر خود هم در راه توقف نکند، چه اینکه هرکس از آنجا عبور می کند، نمی داند او مادر شماست.
دور باش از مواضع تهمت
گر نخواهی که متهم گردی
۵- تقویت ایمان و باورهای دینی
باید ایمان و باورهای مذهبی را تقویت نمود. قرآن در داستان افک، مؤمنان را خطاب قرار داده و می فرماید:
لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیراً وَ قالُوا هذا إِفْک مُبِینٌ[۱۴]
چرا هنگامی که آن تهمت را شنیدید، مردان و زنان مؤمن نسبت به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار است؟
بنابراین ایمان عامل جلوگیری از بدگمانی است.
۶- توجه به دیده ها، نه شنیده ها
انسان باید به آنچه یقین دارد تکیه کند نه براحتمالات. امام علی علیه السلام فرمود:
لیسَ بینَ الحقِّ و الباطِل الّا اربع اصابِع[۱۵]
میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست.
باطل آن است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی دیدم. و بدین گونه می توان جلوی بسیاری از زمینه های بدگمانی را گرفت.
تو دانی که دیدن به ازآگهی است
میان شنیدن همیشه تهی است [۱۶]
گمان است در هرشنیدن نخست
شنیدن چو دیدن نباشد درست [۱۷]
مکن باور سخن های شنیده
شنیدن کی بود مانند دیده [۱۸]
مرا آن گوی، کان را دیده باشی
نه آن کز دیگری بشنیده باشی
خبر هرگز نه مانند عیان است
یقینِ دل، نه همتای گمان است [۱۹]
۷- استعاذه
باید در برابر وسوسه بدبینی به خداوند پناه برد و آیه ها و دعاهای استعاذه را خواند. همچون دعای زیر:
أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یحْضُرُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
به خدای شنوای دانا پناه می برم از وسوسه های پنهانی شیاطین و باز به خدا پناه می برم از اینکه بر من حاضر شوند که خدا البته شنوا و دانا است.
۸- دوستی با افراد خودساخته
برای مبارزه با رذایل اخلاقی از جمله سوء ظن، انسان نیاز دارد به داشتن دوستی، خودساخته و مشاور امین که با مشورت، خود را از سوء ظن و قضاوت های بی جا حفظ کند. امام صادق علیه السلام فرمود:
هَلَک مَنْ لَیسَ لَهُ حَکیمٌ یرْشِدُه[۲۰]
هلاک شد کسی که حکیمی ندارد که راهنمائیش کند.
۹- برخورد صادقانه
سعی کنید با افراد با صداقت برخورد کنید یعنی اگر احساس بدی نسبت به آنها پیدا کردید، خیلی ساده به آنها بگویید تا اگر آنها دلیل موجهی دارند برای شما بگویند ودیگر نیازی به بدگمانی نباشد. همچنین اجازه بدهید دیگران نیز احساسشان را به شما بگویند، حتی گاهی از آنها بخواهید در مواقعی که علل رفتارهای شما مشخص نیست از شما پرس و جو کنند و بی جهت به شما گمان بد نبرند، شما نیز این طور باشید. به طور مثال اگر کسی رفتار خصمانه ای با شما داشت یا مثلا جواب سلام شما را نداد، دوستانه از او علت کارش را بپرسید. این کار باعث می شود اولا به یکدیگر گمان بد نبرید و ثانیا، از علت ناراحتی او مطلع شوید که اگر از جانب شماست یا برای او سوء تفاهمی شده برطرف شود.
۱۰- رویارویی با واقعیت
روبرو کردن فرد با واقعیت، یکی از راهکارهای مقابله با سوء ظن است. برای نمونه اگر کسی با تکیه بر دلایل سست، می گوید: فلانی در امتحان قبول نشده است، باید کارنامه قبولی وی را به او نشان داد، اگر چندین بار چنین برخوردی با این گونه افراد صورت گیرد، کم کم در شیوه اندیشدن خود تجدید نظر می کنند و هر سخنی را به آسانی نمی پذیرند.
۱۱- دلیل خواستن
باید از افرادی که سوءظن دارند، برای ادعای خود دلیل خواست. یعنی به محض این که با تکیه بر مدارک و دلایل ظنّی، مطلبی را بر زبان راندند، باید گفت، دلیل شما برای گفتن چنین سخنی چیست؟ بدین ترتیب، او چاره ای جز ارائه دلیل نخواهد داشت و چون نمی تواند دلیل بیاورد، به ناچار حقیقت را خواهد پذیرفت.
۱۲- از بین بردن ریشه ها و زمینه ها
سوءظن عارضه ای است که ممکن است تحت تأثیر عوامل متعددی بروز کند، برای رفع آن باید با زمینه ها و عوامل مقابله نمود.
۱۳- رعایت احکام و مسائل شرعی
همچون رعایت حریم و شئونات در گفتگو، پوشش، نگاه، ابراز علاقه و. . . با نامحرمان.
۱۴- توجه به آفت ها و پیامدهای سوءظن نیز می تواند عامل رهایی از بدگمانی باشد.
امام علی علیه السلام می فرماید:
الفِکرُ فِی العَواقِب ینجِی مِنَ المَعاطِب[۲۱]
تفکر در عواقب امور، انسان را از مهالک و سختی ها نجات می دهد.
۱۵- درک حساسیت های طرف مقابل، مثلًا اگر همسر به تعریف کردن نامحرم حسّاس است نباید در حضور او از نامحرم تعریف کرد و یا اگر شوهر حسّاس است نباید زن با نامحرمان به گفتگو بنشیند.
۱۶- برنامه ریزی و پر کردن فرصت ها، زمینه ای برای افکار شیطانی و بدگمانی باقی نمی گذارد. بر فرد بدگمان لازم است افکار خود را با گفتن ذکر و خواندن دعا و اشتغالات دیگر از گمان های بد منحرف سازد.
۱۷- خواندن معوذتین (سوره ناس و فلق)
۱۸- همنشینی با کسانی که سوءظن ندارند.
۱۹- دوری گزیدن از موجبات و زمینه های سوء ظن
همچون اجتناب از گروه گرایی، پیش داوری، دوستان ناسالم، بدبین و….
پی نوشت ها:
[۱] کنز العمال، ج ۳، ص ۴۹۷، ح ۷۵۸۵
[۲] غررالحکم، ج ۷، ص ۳۹.
[۳] بحار الانوار ج ۷۵، صفحه ۱۶۹
[۴] مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۵۰.
[۵] بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۱۹.
[۶]قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِی بَلَغَنِی عَنْهُ الشَّیْءُ الَّذِی أَکْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْهُ فَیُنْکِرُ ذَلِکَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِی عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ وَ إِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسَامَهً وَ قَالَ لَکَ قول[ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ وَ لَا تُذِیعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِینُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَه
( ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۲۴۷)
[۷] گرشاسب نامه.
[۸] میزان الحکمه، ج ۶، ص ۵۷۴.
[۹] معراج السعاده، ص ۱۶۴.
[۱۰] نور/ ۳۱؛ احزاب/ ۵۸.
[۱۱] مصباح الشریعه، ص ۲۵۲.
[۱۲] شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۸، ص ۳۸۰.
[۱۳] بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۹۱.
[۱۴] نور/ ۱۲.
[۱۵] نهجالبلاغه، قصار ۱۴۱.
[۱۶] لغتنامه دهخدا، ج ۱، ص ۱۵۲.
[۱۷] اسدی طوسی.
[۱۸] امثال و حکم، ج ۲، ص ۷۱۵.
[۱۹] فخر الدین اسعد گرگانی.
[۲۰] بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۵۹.
[۲۱] غررالحکم، ج ۱، ص ۳۸۰.