مراحل و موانع ترک اعتیاد
اعتیاد نوعی بیماری پیچیده جسمانی- روانی است و ترک آن نه تنها کار سادهای نیست بلکه به کمک تیمی با تجربه از متخصصان نیاز دارد.
همزمان با درمان عوارض جسمانی اعتیاد، حمایت روانی از بیمار معتاد و سالمسازی ذهن و روانش از عوامل اعتیادزا، یکی از ارکان ترک اعتیاد است.
تعریف اعتیاد دو بخش دارد؛ یکی وابستگی جسمانی و یکی وابستگی روانی. مواد اعتیادآور از نظر میزان وابستگی جسمانی و روانیشان متفاوتاند؛ یعنی بعضی از مواد، وابستگی جسمیشان بیشتر است و بعضی دیگر، وابستگی روانیشان. تعریف وابستگی جسمی این است که اگر فرد ماده را مصرف نکند دچار علایم ترک میشود که به صورت مشکلات جسمانی خودش را نشان میدهد؛ علایمی مانند درد و کوفتگی بدن، به هم خوردن دستگاه گوارش و… به عبارت دیگر، وابستگی جسمانی مساوی است با علایم ترک اما وابستگی روانی که مهمتر و شدیدتر است، یعنی هر گونه رفتار جستجوگرانه برای دستیابی به مواد. به این معنا که فرد از همان اول صبح که از خواب بیدار میشود، پیش از هر کاری، اولین دغدغهاش این است که چه طور مواد را برای خودش فراهم کند.
بخش عمدهای از ترک اعتیاد، از بین بردن وابستگی روانی است.
جالب است بدانید که ترک جسمانی مواد مخدر خیلی مهم نیست و حتی روشهای متعدد ترک هم هیچکدام ارجحیت فوقالعادهای بر یکدیگر ندارند. یعنی آنهایی که موقع ترک درد میکشند یا درد نمیکشند و راحت یا سخت ترک میکنند، تفاوت چندانی با هم ندارند. موفقیت ترک بیشتر به این بستگی دارد که وابستگی روانی از بین برود. در نتیجه، ترک موادی که وابستگی روانی بیشتری ایجاد میکنند، سختتر است.
برای مثال، حشیش وابستگی روانیاش خیلی بیشتر از وابستگی جسمانیاش است. البته نه اینکه علایم جسمانی نداشته باشد اما چون نوع ماده طوری است که تغییر و تحول جسمانی زیادی ایجاد نمیکند، علایم ترک آن هم خفیفتر است؛ مقداری تپش قلب و تعریق. در عوض، تریاک تغییر و تحول جسمانیاش زیاد است و در نتیجه وقتی فرد ترک میکند، با علایم ترک جسمانی شدیدتری مواجه میشود که در طول سه تا پنج روز به اوج میرسد و سپس از بین میرود. مهم این است که علایم ترک جسمانی هر چقدر هم شدید باشند، دوره کوتاهی دارند و از آن به بعد است که علایم ترک روانی شروع میشوند و فرد با اینکه از نظر جسمانی هیچ نیازی به مواد ندارد، هوس مصرف دارد یعنی این میل و ولع را دارد که دوباره برود مواد مصرف کند.
آیا نوع ماده مخدری که فرد انتخاب میکند، با ویژگیهای شخصیتی و روانی او ارتباط دارد؟
البته نمیشود با اطمینان گفت که هر کس برای مثال، حشیش را انتخاب میکند، چنین آدمی است یا ارتباط معناداری را تعریف کرد اما در کل هر مادهای که با حالت روحی فرد سازگارتر باشد، از نظر روانی بیشتر احتمال وابستگیاش به آن ماده وجود دارد. برای مثال، اگر فردی حشیش مصرف کند و دچار احساس ناخوشایندی بشود یعنی سیستم روحی درونیاش آن را نمیطلبد و میرود سراغ مادهای که با وضعیت جسمانی و روانیاش سازگارتر باشد. نه، اینطور نیست چون خیلی وقتها انگار فرد از همان اول حس میکند به چه چیزی نیاز دارد و میرود سراغ همان. یعنی بهطور معمول اولین امتحانها، امتحان همان مادهای است که برایش لذتبخشتر است. این طور نیست که همه از سیگار شروع کنند و به هروئین یا کراک ختم کنند. خیلیها وابستگیشان برای همیشه در حد سیگار میماند. بعضیها هم از حشیش شروع میکنند اما میبینند آنها را ارضا نمیکند و به سراغ هروئین یا موادی که بیشتر انرژیزا و محرک باشند، میروند مانند کوکائین و موادی که آمفتامین دارند.
تحقیقات نشان داده که اغلب افرادی که اعتیاد سنگین دارند، پس از ۲۰ بار ترک، تمایل پیدا میکنند که واقعا مواد را کنار بگذارند. در واقع آمادگی روانی به انگیزههای آن شخص برای ترک کردن باز میگردد. بعضیها ممکن است پس از مدت کوتاهی که از اعتیادشان میگذرد، این انگیزه را پیدا کنند و بعضی دیگر ممکن است پس از سالها اعتیاد هنوز انگیزه ترک نداشته باشند. در هر حال، بدون انگیزه هیچ موفقیت درمانی وجود ندارد.
البته تا انگیزه درونی نباشد، موثر نیست ولی راههایی هم برای ایجاد انگیزه وجود دارد. برای مثال، خیلی از درمانگرها سعی میکنند در فردی که اعتیاد دارد، انگیزه ترک ایجاد کنند چون این واقعیتی است که اگر فرد خودش به این نتیجه نرسیده باشد که باید ترک کند، حتی اگر زندانیاش کنیم و به زور ترکاش بدهیم، به محض آزاد شدن دوباره میرود سراغ مواد. روان درمانگران با شناخت درمانی در فرد، ایجاد انگیزه میکنند، به این صورت که مصرف و پیامدهای مصرف را برایش توضیح میدهند و در مقابل، مصرف نکردن و جنبههای مثبت آن را برایش تشریح میکنند تا بیمار خودش این را سبک و سنگین کند و سپس تصمیم بگیرد این کار را انجام بدهد یا نه.
مراحل ترک اعتیاد
مرحله اول پس از ایجاد انگیزه، مراجعه به طبیب برای درمان دارویی اعتیاد است. فرد معتاد پس از درمان دارویی، برای حفظ شرایط پاک بودن و زندگی بدون اعتیاد، به انجمنهای بینام (NA) معرفی میشود. این مراحلی است که در ایران، عملی است اما در کشورهای دیگر مراحل بعدی عبارت است از مددکاری، سیستم کاریابی، مراجعه مکرر فرد به روانپزشک برای پیدا نشدن شرایط اعتیادزا و درمان افسردگی و اضطراب.
باوری رایج میان مردم وجود دارد که فرد معتاد هیچوقت نمیتواند ترک کند و دوباره به اعتیادش برمیگردد. این باور چهقدر صحیح است؟
دلیل وجود چنین باوری این است که در جامعه ما موفق نبودن در زمینه ترک اعتیاد زیاد است و علتش هم سیستم درمانی بسیار بد ما برای درمان اعتیاد است. ما نیروها و ارگانهایی داریم که در زمینه اعتیاد کار میکنند و چون همه موازی هم کار میکنند، برآیند کارشان صفر میشد و حتی بعضیهاشان خنثیکننده عملکرد همدیگرند. از طرف دیگر باید به NGOها و انجمنهای بینام بیشتر بها داده شود. جمع شدن افراد درمان شده در کنار هم یکی از ابزارهای موفق درمان است اما این اتفاقها نمیافتد و در نتیجه موفقیت درمان کم است. پس نمیشود گفت این باوری که میان مردم وجود دارد، صددرصد غلط است چون در این شرایط کسی نمیتواند ترک کند و اغلب از یک ماده به سراغ ماده دیگری میروند.
خانواده معتادان
خانواده در ایجاد انگیزه میتوانند کمک کنند ولی متاسفانه وقتی چنین اتفاقی میافتد، یک بحران در خانواده محسوب میشود و خیلی نمیشود توقع داشت که همه افراد خانواده حرکات سنجیده و درستی انجام دهند. متاسفانه خانواده درجه اول اغلب آخرین افرادی هستند که از اعتیاد فرد باخبر میشوند و نکته جالب اینکه طبق آمار، بیشتر خانوادههایی که شک دارند بچهشان معتاد شده یا نه، در آخر معلوم میشود که واقعا معتاد شده است. اما خانواده به طور اتوماتیک مایل است که این موضوع را انکار کند و وقتی هم مطمئن میشوند که این اتفاق افتاده، آنقدر ناراحت و هیجانزده میشوند که اغلب کار را خراب میکنند. ما این جور مواقع توصیه میکنیم که خانواده بهطور مستقیم با این مساله مواجه نشود. برای مثال، سریع نگویند تو معتاد شدهای، باید به مرکز ترک اعتیاد بروی بلکه بهتر است با شیوهای غیرمستقیم و با گفتن اینکه مدتی است از نظر رفتاری تغییر کردهای، خواب و خوراکت به هم ریخته و شاید مریض باشی، او را پیش روانپزشک ببرند و بگذارند پزشک با این مساله مواجه شود. در این جور مواقع، نقش روان درمانگر بسیار پررنگ میشود و اولین اقدام هر خانوادهای باید مراجعه به روان درمانگر باشد. گفتن حرفهایی از این قبیل که برای مثال، «کافی است اراده کنی تا بتوانی ترک کنی» هم برای ایجاد انگیزه فایدهای ندارد چون فرد معتاد اگر اراده داشت که معتاد نمیشد. خانواده باید نقص و ضعف شخصیت او را بپذیرد و در جهت حمایت از او حرکت کند. رفتارهای سرزنشآمیز هم کار را خرابتر میکنند و موجب میشوند فرد معتاد که از قبل دچار ضعف روانی بوده، به همان چیزی که او را آرام میکند پناه ببرد و وابستگیاش بیشتر میشود.