نظریات تفسیر های معاد
مسئله معاد به دلیل پیچیدگى و مبهم بودنش از ابتدا مورد تفسیر و تأویل هاى گوناگون قرار گرفته و به همین دلیل نظریات گوناگونى در خصوص آن اظهار شده که مهمترین آنها ۵ نظریه مى باشد که عبارتند از:
۱- تفسیر معاد به اعاده معدوم
۲- تفسیر معاد به عود (بازگشت) ارواح به اجساد
۳- تفسیر معاد به عود ارواح به خداوند (معاد روحانى)
۴- تفسیر معاد به عود ارواح به خداوند با کیفیت جسمانى (معاد جسمانى)
۵- تجدید حیات مادى دنیا به شکل دیگر: این دسته مانند پیروان تفسیر معاد به اعاده معدوم، معاد را یک امر مادى و طبیعى مى دانند ولى بدون اینکه بگویند بازگشت ارواح به اجساد، چون به نظر ایشان ارواحى اصولا وجود ندارد تا بخواهد به اجساد عود کند، بلکه به زعم ایشان خود همین حیات مادى تدریجا به شکل دیگرى تجدید مى شود.
تفسیر معاد به اعاده معدوم
بعضیها خیال کرده اند معاد یعنى اعاده معدوم. متکلمین قدیم چقدر روى این قضیه بحث مى کردند که اعاده معدوم محال نیست، براى اینکه فکر مى کردند معاد یعنى اعاده معدوم، قیامت یعنى اعاده معدوم، یعنى اول فرض مى کردند که اشیاء معدوم مى شوند (معدوم مطلق) آنوقت مى گفتند آیا اگر چیزى معدوم مطلق شد، بار دیگر امکان دارد وجود پیدا کند و یا این از محالات است؟ این البته چیزى است که اصلا لزومى ندارد ما روى آن بحث کنیم. ما چه دلیلى داریم بر اینکه اشیاء معدوم مى شوند تا بعد بیاییم روى مسأله اعاده معدوم بحث کنیم که اعاده معدوم محال است یا ممکن؟ ما نه دلیل علمى داریم و نه دلیل شرعى که اشیاء معدوم مى شوند بالکلیه و معنى قیامت یعنى اعاده آن معدومات. یکى از مسائلى که فلاسفه با متکلمین گلاویز بودند، مسأله اعاده معدوم است. فلاسفه مى گویند اولا اشخاص معدوم نمى شوند تا بخواهند اعاده شوند، آنها مى گویند معدوم مى شوند. بعد آنها (متکلمین) مى گویند اعاده معدوم ممکن است، اینها مى گویند اعاده معدوم محال است.
بعضى دیگر معاد را به این شکل توجیه مى کنند: معاد یعنى عود ارواح به اجساد، یعنى انسان وقتى که مى میرد روحش از بدنش مفارقت مى کند و این روح جداى از بدن هست در یک عالمى (که آن عالم را عالم برزخ مى گویند) تا وقتى که بناست قیامت شود، ولى وقتى که قرار شد قیامت شود، آن وقت روحها برمى گردند به بدنهاى خودشان، هر روحى به بدن خودش بر مى گردد. این طور آمده اند مطلب را تعبیر کرده اند.
نحوه وضع اصطلاح «معاد»
یک مطلب را باید قبلا عرض کنم و آن این است که اتفاقا در تعبیرات قیامت، ما کلمه ”معاد” نداریم. از همه اسمهاى قیامت معروفتر معاد است ولى این اصطلاح، اصطلاح شرعى نیست، یعنى اصطلاح متشرعه است، آنهم به مفهوم خاصی. در قرآن کریم، ما کلماتى نظیر معاد داریم مثل ” مآب ” ولى کلمه معاد را نداریم. در دعاها و احادیث هم من الان یادم نیست که در جایى از قیامت با کلمه معاد تعبیر شده باشد. کلمه معاد را ظاهرا متکلمین خلق کرده اند. این کلمه مى تواند کلمه درستى هم باشد یعنى با تعبیرات قرآن منطبق باشد اما چون معاد یعنى مکان عود یا زمان عود (اسم مکان و زمان است)، آنها که این کلمه را گفته اند به این اعتبار گفته اند که قیامت را یا زمان عود به معنى اعاده معدوم مى دانسته اند، یا زمان عود ارواح به اجساد.
در قرآن، ما کلماتى شبیه کلمه معاد داریم، کلمه معاد نداریم ولى کلمه ”مرجع” یا ”رجوع” و کلمه ”ماب” داریم. ”عود” یعنى بازگشت. ” عود ” را در جایى مى گویند که یک چیزى از یک اصلى آمده باشد، دو مرتبه به آن اصل برگردد، مى گویند عود کرد. ”رجوع” هم همین طور است، ” رجوع ” هم یعنى بازگشت، باید یک آمدنى باشد تا بازگشت صدق کند، و لهذا اگر در قرآن درباره قیامت کلمه ” عود ” نداریم، کلمه ” رجوع ” داریم اما آنچه در قرآن کلمه ” رجوع ” و امثال آن آمده، به معناى بازگشت به خداست، یعنى تعبیر قرآن این است .
در قرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده، یا هیچ جا رجوع به معناى بازگشت بعد از معدوم شدن نیامده، بلکه تعبیر این است: «انا لله؛ ما از آن خدا هستیم»، «و انا الیه راجعون؛ و ما به سوى او بازگشت مى کنیم» (بقره/۱۵۷). پس کلمه معاد را هم اگر ما به کار ببریم، اگر به معنى عود الى الله استعمال کنیم، آنوقت با تعبیرات قرآنى، خوب منطبق مى شود. یا این تعبیر «و ان الى ربک المنتهی» و اینکه نهایت و تمامیت و پایانى به سوى پروردگار است، یعنى به سوى او همه چیز پایان مى یابد (نجم/۴۲)، «ان الى ربک الرجعی؛ مسلما بازگشت، به سوى پروردگار تو است» (علق/۸) و امثال این تعبیرات.