عواملی که باعث بیماری اجتماعی ولگردی است

پدیده و معضل ولگردی یکی از آسیب های اجتماعی است که نه تنها بخش قابل توجهی از کودکان وجوانان را که سرمایه های آینده جامعه هستند در معرض انواع آسیب ها قرار داده، بلکه جامعه را نیز بازیان های فراوانی رو به رو ساخته است.

#عوامل#پدیده#ولگردی

این معضل تحت تاثیر عوامل مختلف درونی و بیرونی رشد پیدا میکند که ما در اینجا به دنبال تحلیل و آسیب شناسی عوامل بیرونی و ریشه های خانوادگی، اجتماعی واقتصادی جرم ولگردی هستیم. در این عوامل بیرونی، مواردی همچون اوضاع و احوال محیط اجتماعی که بزهکار در آن زندگی می کند، مانند: چگونگی زیر بنای خانوادگی ، شغل، افکار عمومی، اعتقادات مذهبی،مسکن، تراکم جمعیت، وضع اقتصادی ، تولیدات صنعتی و سیاسی و… موثرند.

در بین آسیب‎های اجتماعی، ولگردی به شکل معناداری بیشتر از دیگر بزه‏ها بوده و در میان گروه سنی نیز نوجوانان و جوانان، بیشترین گروه سنی را در میان دیگران دارند. در میان دو جنس هم، پسران بیشتر از دختران به این پدیده گرایش دارند. ولگردی در جامعه‎ی ایران، از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار است و امروزه همان‌طور که شاهدیم پیامدهای نامطلوب آن، بیش از پیش محرز و نه تنها خود فرد ولگرد، بلکه خانواده‎‎ی وی و در سطح وسیع، اجتماع را نیز درگیر این پدیده ساخته است. اگرچه این معضل، پدیده‏ای جدید نیست، اما آمار و ارقام و شدتی که این پدیده در جامعه دارد، آن را تبدیل به یک آسیب اجتماعی مهم و جدی کرده است؛ چراکه این مسئله‏، علاوه بر عوارض جسمی و روانی برای فرد، سلامت جامعه را از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز مورد تهدید قرار داده و گرایش و اعتیاد به آن، در خیابان‎های شهر، زمینه‏ و مقدمه‌ی بزرگی در روی آوردن جوانان به انواع بزهکاری‎ها و اعتیادهای دیگر شده است. از این رو، بحران‏هایی که گریبان‌گیر افراد بی‏خانمان است، جوانان ولگرد را نیز به چالش می‏کشد؛ بحران‏‎هایی از قبیل دزدی، بیکاری، خفت‎گیری، کیف‎قاپی، مزاحمت و در سوی دیگر، سوء‎تغذیه، ابتلا به بیماری‏های مقاربتی و بیماری‎هایی مانند ایدز و هپاتیت، ناهنجاری‌های روان‎شناختی از قبیل افسردگی، کاهش عزت نفس، اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر و رفتارهای ضداجتماعی و…. به‌راستی چه عواملی در ایجاد این معضل بزرگ نقش دارد و چگونه می‏توان از بروز آن جلوگیری کرد؟

۱) ولگرد کیست؟

ولگرد، کسی است که مسکن و مأوای مخصوص یا وسیله‎ی معاش معلوم و یا شغل یا حرفه‎ی معینی ندارد، مگر این که سن او از پانزده سال‌ تجاوز نکرده باشد. ولگردی از ریشه «ول» به معنای «رها، غیرمفید، سر خود، مطلق‌العنان و باطل» گرفته شده و به کسی گفته می‎شود که فاقد تأمین زندگی و مسکن بوده و از روی کاهلی و بی‎قیدی در صدد تهیه‌ی کار برای خود برنمی‎آید.»  توصیف افراد ولگرد از نظر آسیب‌شناختی با تأکید بر ابعاد خرده فرهنگی مسئله‌ای است که تا حدی مورد مخالفت قرار گرفته است. شیوه‏ی زندگی ولگردان از دید خود آنان حاکی از الگوی پیچیده‏ای از ارزش‌ها و خط‌مشی‎های حفظ بقاء در پاسخ به نابرابری‎های مربوط به محرومیت، ظلم و فقر است. از این چشم‎انداز، معنایی که ولگردان به شیوه‏ی زندگی خود می‎دهند تا حد بسیار زیادی به وسیله‌ی نوع دخالت نظری و عملی دولت و نهادهای کنترل اجتماعی شکل می‌گیرد. در تعریفی دیگر، ماده (۲۷۳) قانون مجازات عمومی (سابق)، ولگرد را چنین تعریف کرده است: «کسانی که وسیله‌ی معاش معلوم ندارند و از روی بی‌قیدی و تنبلی در صدد تهیه‌ی کار برای خود برنمی‏آیند، ولگرد محسوب می‏شوند». «کیفر جرم ولگردی نیز در حال حاضر به عنوان یکی از مصادیق جرمِ قابل تعزیر، مانند تکدی بوده و از یک تا سه سال حبس می‏باشد؛ اما در صورتی که شخص ولگرد برای امرار معاش خود مرتکب تکدی یا سرقت تعزیری شود، مجازات او تشدید خواهد شد.»
ولگردی پدیده‏ای بسیار قدیمی است. کمیت و کیفیت ولگردی نسبتِ بدون واسطه با شرایط اجتماعی و اقتصادی دارد. هر چند ولگردی عمدتأ از خصایص طبقات پایین هر جامعه است؛ ولی ترویج فرهنگ فردگرایی و بی‎بندوباری، به‌ویژه از نیمه دوم قرن بیستم باعث شده که افراد و به‌خصوص جوانان وابسته به طبقه‌ی مرفه و متوسط نیز موجد حالت خاصی از ولگردی باشند. بی‎قیدی، رها شدن از خود و فرار از مسئولیت و نظم از وجوه ممیزه ولگردان اخیر است.

۲) عوامل پدیده‏ ولگردی

الف) عوامل خانوادگی

یک) بیماری‏های جسمی والدین

بیماری‌های عفونی، بدون استثناء، اعضا و جوارح و سلسله اعصاب را خراب و از کار می‎اندازد. این ضعف و بیچارگی، مستقیمأ به فرزندان شخص نیز انتقال می‏یابد. اطفالی که از مبتلایان به سل، کوفت (سیفیلیس) و الکل به دنیا می‎آیند، از بدو تولد دچار بیچارگی و بدبختی‏اند و تمام عمر باعث بدبختی دیگران خواهند شد. چون به واسطه‏ی زهرابه و میکروب نهفته توسط بیماری‎ها، بدن‎شان رشد طبیعی نداشته، قوای دِماغی و جسمی‏‎شان به مراتب از افرادی که سالم به دنیا می‎آیند، کم‌تر بوده، قهرأ در همه‌ چیز عقب‌تر خواهند بود. از طرف دیگر، عقب‎ماندگی، عدم موفقیت، مورد تحقیر و شماتت و مسخره قرار گرفتن این‌گونه افراد توسط اطرافیان، باعث می‏شود این جوانان، از خردسالگی از جامعه بیزار و مأیوس شده، طبعأ تمایل به گوشه‌گیری پیدا کرده، از جامعه‏ی سالم فاصله گرفته و در جستجوی افرادی مانند خویش باشند. از این طریق بر جرگه‏ی دوستان بزهکار خود افزوده و این امر هر لحظه آنان را از زندگی در اجتماع سالم دور می‏سازد. در نتیجه‎ی این گوشه‌گیری و دورافتادگی، تعادل اجتماعی خود را از دست داده، تحت تأثیر دیگران واقع می‏شوند و از هیچ چیز روی‌گردان نخواهند بود.  (لازم به ذکر است، دکتر بِلِه اظهار می‌کند تمامی ولگردانی که او معاینه کرده، هیچ کدام صحیح و سالم به معنای پزشکی کلمه نبوده‎اند.)

دو) فقر و بی‎‌بضاعتی خانواده

فرزندان ثروتمندان و سرمایه‎داران به‌طور استثناء، خانه‌ی پدری را رها کرده، مستقل می‏شوند. از این رو، در میان این قشر، جوانان ولگرد به‌ندرت یافت می‏شوند. چراکه از مسکن و ثروت و امکاناتی برخوردارند که برایشان کفایت می‏کند. اما برعکس، اکثریت ولگردان، فرزندان اشخاص بی‏بضاعت‏‎اند. اطفالِ اشخاصِ بی‏بضاعت وسائل اولیه‌ی زندگی را به‌طور ناقص داشته، خود را با سایرین مقایسه کنند و به همین دلیل در صدد انتقام گرفتن از دیگرانند؛ بالعکس فرزندان اغنیاء ممکن است به سمت سایر بزه‏ها روی آورند؛ اما به ولگردی چندان تمایلی نشان نمی‏دهند.

سه) شغل والدین

کارگرانی که در کارخانه‎ها کار می‏کنند، تمام روز، خارج از منزل به سر برده، فقط شب به خانه می‎آیند. حال تصور کنید اگر مادر هم در خارج از خانه مشغول به کار باشد، فرزند عملأ همیشه تنها بوده، هیچ‌گونه مواظبت و نگهداری از او نمی‏شود. هیچ‌گونه ارتباط کلامی و تعامل عاطفی با فرزند برقرار نمی‏شود. از طرفی، اگر پدر و مادر در یک اتاق زندگی کنند و یا عادت به سکوت و تنهایی داشته و رابطه‏ی کلامی با یکدیگر نیز نداشته باشند، این تنهایی مضاعف بوده، به زودی روحیه‏ی جوان تضعیف خواهد شد؛ چرا که در چنین فضایی، جوان فرصتی برای گفتگو و تبادل رابطه‏ی عاطفی با والدین خود در محیط خانه نمی‎‏یابد. از این رو، نسبت به انسان‎های محیط اطراف خود بی‎‏تفاوت و بی‎احساس شده، هم‏چنین تنبل، بیکار و بی‎تفاوتِ به زندگی بار آمده و در آخر امر چاره‏ای جز فرار از محیط سرد خانه و بودن در آغوش همسالان ندارد. به همین دلیل خانه را ترک کرده و ولگردی را پیشه‌ی خود می‏کند.

چهار) عواطف و هیجانات

انسان سالم در مقابل بدبختی و ناملایمات یا خوشبختی، بایستی به مقداری معین ابراز احساسات کند و نتایج واقعی و قهری ‎امر را ادراک کند. کسانی که بیش از حد معمول به موضوعی اهمیت می‎دهند، از خطر احتمالی بیش از خودِ خطر می‌ترسند. حساسیت آنان به‌گونه‌ای است که چندین ساعت راجع به خنده، تبسم، تعارف، حرف و یا ایراد دیگری فکر کرده، تأویل و تفسیر می‎نمایند. بدون دلیل از افراد متعدد و خیلی چیزها بدشان یا خوششان می‎آید. وسواسی، بی‎تفاوتی و بی‌‎تصمیمی در رفتارشان کاملأ مشهود است و درمجموع، «زود اظهار علاقه کن» و «زود پشیمان شو» هستند. در قوه‏ی عواطف و هیجانشان نیز بی‎اعتدالی به چشم می‌خورد. این عامل نیز می‏تواند تاحدودی بر ولگردی جوان و دور شدن او از خانواده بیانجامد. «در معاینه روان‎شناسی که در سال ۱۹۲۷ در زندان معروف «لاپتیت رکت»  به عمل آمد، ۸۵% اطفال ولگرد، دارای اخلاق غیرعادی، و عمومأ بدون ثبات و بی‏تصمیم بوده‎اند.»

پنج) ترک تحصیل

اطفالی که از کودکی به دبستان گذارده می‌شوند، عادت به انضباط پیدا کرده، با پشت‌کار بوده و جدی بار می‌آیند. به علاوه، هر روز در نتیجه‌ی آموزش و پرورش، علم تازه‏‎ای اندوخته، تمیز خوبی از بدی، حس تمایل به نیکوکاری و اجتناب از بدی را نیز پیدا می‌کنند. برعکس، کودکانی که بیکار هستند و به دبستان نمی‏روند، در کوچه‌ها شاهد اعمال ناشایستِ ممنوع بوده، در حین کوچه‎گردی، کسب اخلاق رذیله می‌کنند. در واقع، از کودکی، بیکار بودن و مدرسه نرفتن، زمینه‎ای برای ولگردی در میان این افراد ایجاد کرده، انواع و اقسام بزهکاری‎ها و خلاف‌کاری‎ها را در کوچه و خیابان آموزش می‏بینند. در بازرسی که در دارالتأدیب فرِن Frene به عمل آمده، از ۱۹۷۹ صغیر بازداشت‌شده، فقط ۱۷۳ نفر به دبستان رفته و موفق به گرفتن گواهی‎نامه شده بودند، مابقی به کلی بی‎سواد بوده، خواندن و نوشتن را هم نمی‌دانسته‎اند.

شش) فرار از خانه و مشکلات ناشی از آن

فرار از خانه، دوری و یا عدم برگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه‌ی والدین و یا وصی قانونی خود، نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد، نامساعد، غیرقابل تحمل و بعضأ تغییرناپذیر است. نارضایتی از وضع و شرایط موجود و احساس یکنواختی کسالت‌آور، جوانان و نوجوانان را دچار افسردگی می‎کند. از این رو، تحمل فضای سرد خانه برایشان دشوار بوده و نمی‏توانند در کنار خانواده زندگی کنند. این عمل، معمولأ به عنوان یک مکانیزم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرک‌های آزاردهنده و مضر و برای دستیابی به خواسته‏های مورد نظر و عمومأ آرزوهای دور و دراز انجام می‎شود.
هم‌چنین گاهی نوجوانان و جوانان چون خانواده را مانع انجام برخی از فعالیت‎های خود می‎دانند و می‏خواهند آن‌گونه که دوست دارند زندگی کنند و به قول خودشان،”خوش باشند”، از خانه فرار کرده، به ولگردی روی می‏آورند تا به گونه‏ای دیگر و آزادتر زندگی کنند.

هفت) آشفتگی کانون خانواده

بسیاری از والدین در کانون خانواده ارتباطات فعال ندارند. در این خانواده‏‎ها، فرزندان به حال خود رها شده‎اند. ارتباط آنان با افراد مختلف تحت هیچ‌گونه نظارت خاصی نیست و هیچ ضابطه و قانون خاصی در خانواده‎ی آنان حاکم نیست. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلأ عاطفی فرزندان به‎ویژه دختران فراهم کرده و موجبات فرار از خانه و ولگردی جوانان فراهم خواهد آمد.

هشت) فوت والدین

در برخی خانواده‏ها پس از مرگ یا طلاق یکی از زوجین، دیگری احساس تنهایی نموده و با ازدواج مجدد زندگی را از سر می‎گیرد. در این بین، بچه‏هایی که مجبور هستند با ناپدری یا نامادری خود زندگی کنند، از عواطف و اظهار محبت‏های آنان بی‎بهره بوده، به ملالت، تحقیر، تنبیه و در نهایت آشفتگی روحی شدیدی دچار می‎شوند. این وضع در روح و جسم‌ آنان تأثیرگذار بوده، دائمأ اظهار نارضایتی کرده، و در اولین فرصت، فرار از خانه را بر تحمیل همه‎ی این ناملایمات ترجیح می‏دهند. این‌گونه جوانان در بیشتر مواقع، فرار و ولگردی را وسیله‏ی اعتراض و سیستم دفاعی برای خود قرار می‏دهند تا به پدر یا مادر نشان دهند که نارضایتی شدیدی از وضع موجود دارند و خواستار آرامش در محیط خانه‌اند.

ب) عوامل محیطی

یک) نداشتن اقامتگاه مشخص و معلوم

به این معنا که مرتکب آن لزومأ محل اقامت و زندگی ثابتی ندارد و به کانون خانواده وابسته نیست و فاقد موقعیت اجتماعی است و اغلب به‌صورت گمنام زندگی می‏کند.
مقصود از اقامتگاه، محلی است که شخص به‌طور عادی در آن به‌سر می‏برند. خواه اقامتگاه دائمی او باشد خواه به‌طور اتفاقی و غیردائم در آن ساکن شود. تلبته باید گفت هر گونه محلی را هم نمی‏توان اقامتگاه معرفی کرد. مثلأ خانه‏هایی که محل عیش و عشرت بوده یا برای دفع هوسرانی اشخاص و مورد اغماض و چشم‏چوشی باشد نمی‏توان اقامتگاه دانست. هم‌چنین به سر بردن در اطاق یا محلی با جمعی از اوباش و یا آنان که سوابق جزایی دارند به داشتن اقامتگاه تعبیر نخواهد شد. از طرف دیگر، عمده اثبات در داشتن محل اقامت در شخص متهم، همین‌قدر که وی ثابت نماید دارای زندگی حسابی و عادی بوده و به اصطلاح معروف «لامکان» نیست باید پذیرفته شود؛ مثلأ مکاری‌ها و غلامان پست و یا پیله‏وران که دائمأ در حرکت بوده‌ و اقامتگاه معینی ندارند، نمی‌توان گفت به کلی فاقد آن نیز هستند؛ چه این قبیل اشخاص از نظر اقتضای شغل، محل معلوم و ثابتی ندارند، ولی در عین حال لامکان نیستند و با فرض آن که آنان را شامل این صفت بدانیم صفات و شرایط لازم دیگر برای ولگردی در آنان وجود ندارد.

دو) نداشتن شغل یا کار و وسایل تأمین معاش

یکی دیگر از علل ولگردی جوانان، آن است که شخص «به‌طور عادت» بیکار بوده و شغل حقیقی و واقعی نداشته باشد. البته ممکن است کسی کار ثابت و عادی داشته باشد، ولی به‌طور موقت آن را ترک کرده باشد که این وضعیت جزو بیکاری محسوب نمی‏شود؛ چراکه پس از چند روز کار دیگری را در پیش خواهد گرفت (مانند کارگران ساختمانی). درواقع، «شخص ولگرد، آواره و فاقد اقامتگاه، دارای شغل یا وسیله‏ای برای امرار معاش و گذراندن زندگی روزمره خود نیست. بنابراین، هرگاه کسی به‌طور روزانه یا هفتگی یا ماهانه از یک سازمان یا مؤسسه یا از ناحیه‏ی اشخاصی چون والدین وجهی را به‌طور مستمر دریافت کند، ولگرد محسوب نخواهد شد. همین‌طور، فروشندگان دوره‏گرد که محل اقامت و درآمد ثابتی دارند را نمی‏توان ولگرد نامید.»  «از نظر آسیب‏شناسی، عواملی مانند جنگ، بیکاری، تورم و اشغال کشورها، در نوع و میزان ولگردی اثر مستقیم دارد. وجود خیل عظیم ولگردان بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا و هجمه و افزایش آنان در سال‎های بعد از جنگ اخیر ایران و عراق به شهرهای بزرگ از جمله تهران، بهترین گواه این مدعاست. ولگردان با گریز از قانون و انضباط و گذر از حیثیت و آبروی فردی و اجتماعی مولد انحرافات و مستعد ارتکاب جرایم دیگر خواهند بود. بسیاری از مجرمان به ویژه معتادان و سارقان ابتدا با ولگردی و گدایی آغاز کرده‎اند. ناگفته نماند که ولگردی و گدایی منحصراً به‌صورت اصطلاحی آن یعنی نداشتن مسکن و مأوا و یا فقدان امرار معاش و خیابان‎گردی و اعانه خواستن نیست؛ بلکه عمده‏ی کسانی که به عنوان رمال، فال‏گیر، درویش و دست‎فروش در خیابان‏ها و چهارراه‎ها فعالیت می‏کنند، تحت عناوین ولگردی و تکدی‎گری قابل مطالعه و بررسی هستند.»
برخی تحقیقات، رابطه‏ی مستقیم بین تکرار جرم و ولگردی را تأیید کرده‌اند. به‌عنوان نمونه، تحقیقات «باتاویا نشان داد که ۸۰ درصد از بزهکارانی که مرتکب جرم شده‏اند ابتدا از ولگردی شروع کرده‏اند.»

سه) نداشتن وسیله ‎ی معلوم برای زندگی

منظور از وسایل معلوم برای زندگی، عبارت از راه روشن و سالم برای تحصیل معیشت است. پس داشتن عواید شخصی یا پول نقد به اندازه‏ی کافی یا نفقه و تقاعد و بالأخره هرگونه ماهانه‏ای ولو این‌که از مجرای مؤسسات خیریه به کسی برسد، در حکم وسایل عادی و سالم برای تحصیل معیشت است. برعکس، وجوه حاصله از فحشا یا گدایی یا امور خلاف اخلاق و عفت، خارج از تعریف فوق است و تحصیل‌کنندگان در صورت دارا بودن شرایط دیگر، وجوه حاصله از ولگردی محسوب می‎شوند. هم‌‎چنین داشتن وجهی جزیی با وجود شرایط لازم دیگر برای ولگردی، خود بیشتر مؤید ارتکاب این گناه است.

چهار) مهاجرت و شهرنشینی

«مهاجرت، در اطفال بزهکار نقش مهمی را ایفا می‏کند. مهاجرت باعث می‎شود که طفل از محیطی که در آن ریشه دوانده، کنده شود و به محیطی منتقل شود که انطباق با آن نیاز به یک انرژی مضاعف دارد و متأسفانه چون مهاجرت روستایی عمدتأ به دلیل مشکلات مالی انجام می‏شود، اشخاصی که از محیط باز و ارتباط با طبیعت فاصله گرفته، نمی‎توانند خود را با محیط شهری انطباق دهند.»  به این ترتیب، کودکان روستایی کم‌تر خانه و زندگی را رها کرده، ولگرد می‎شوند. برعکس ساکنین شهرها مخصوصاً محلات خارج از شهر، استعداد زیادی به ولگردی نشان می‏دهند.
در مهاجرت نیز، جوان محیط زندگی و دوستان را رها کرده و به محیطی ناآشنا روی می‎آورد. در محیط شهری چون با پدیده‎هایی هم‏چون مادی‌گری، فردپرستی و منفعت‎طلبی آشنا نبوده، نمی‎تواند این محیط را درک کرده و خود را با شرایط زندگی شهری سازگار سازد. از این رو، به راحتی دچار نوعی تزلزل هویت یا بی‎هویتی شده و حتی در برخی موارد از نظر مالی و مسکن دچار مضیقه شده و به دلیل اشتغالات والدین برای ادامه‌ی زندگی، از طرف آنان به یک‌باره به حال خود رها شده و در این حالت به راحتی دگرگون شده و تن به هر نوع رفتار ناشایستی می‎دهد.

۳) راهکارها و پیشنهادها

الف) راهکارها و توصیه‏ های پیش گیرانه برای خانواده‌ها

با توجه به مسائل و مشکلات یاد شده در جامعه‎ی ایران، می‎توان راهبردهای زیر را برای پیشگیری، کاهش و کنترل درآوردن نرخ رو به تزاید معضل ولگردی پیشنهاد کرد:
– بهتر است والدین، فرزندان خود را در ارتباط با معضلات فردی و اجتماعی ناشی از ولگردی جوانان و روی آوردن آنان به دزدی، کیف‏قاپی، خرید و فروش و استعمال مواد مخدر و به‌طور کلی این‌گونه معضلات اجتماعی آگاه سازند. اعتماد به نفس فرزندان را تقویت کرده، و آنان را به انجام دادن کارهای شایسته تشویق کنند. از عیب‌جویی بیش از حد بپرهیزند و دائم در مورد مسائل و مشکلات زندگی فرزند نوجوان‌شان، به گفتگو بنشینند و نشان دهند که هنگام بروز مشکلات، همواره آماده‌اند تا از او حمایت کنند و همواره نقش حمایتی خود را در خانواده حفظ کنند. در این صورت فرزند احساس تنهایی و بی‎کسی نکرده و محیط خانه را برای یافتن یک دوست، همدم و یا یک حامی مالی و عاطفی ترک نخواهد کرد.
– شخصیت کودک و نوجوان متأثر از رفتار پدر و مادر است. والدینی که با موازین تعلیم و تربیت اسلامی آشنا باشند، می‎توانند با تعلیم و تربیت درست و آگاهی دادن به فرزندان خویش، از معضل ولگردی پیشگیری کرده، به فرزندان خود آگاهی داده و آنان را به سلامت از تنگناها و بحران‎های زندگی عبور ‎دهند. والدین باید ارتباط فردی میان خود و فرزندان را افزایش و بهبود بخشیده، تا حد امکان به آنان استقلال رأی داده و در تصمیم‎گیری‎های درون خانواده، آنان را مشارکت دهند. به‌جای تأکید بر تجارب تلخ و شکست‎های فردی، ایشان را به انجام فعالیت‎های مثبت و جبران شکست‎ها تشویق کنند. آگاهی دادن به فرزندان، باعث می‎شود آنان با احساس مسئولیت و تعلق و تفکر در برابر بحران‎ها، از خود درایت بیشتری نشان دهند و سازگاری بیشتری با محیط خانه داشته باشند. بنابراین، مطالعه و شناخت بیشتر مسائل تربیتی، امری لازم است.
– مهارت‌هایی مانند تفکر انتقادی، قاطعیت و «نه گفتن» را از کودکی به فرزند بیاموزند. نوجوان باید بیاموزد که مستقل تصمیم بگیرد، نه این‌که کورکورانه و منفعلانه، تحت تأثیر گفتار و رفتار دوستان و همسالانش قرار گرفته و تن به هر نوع عملی بسپارد. هم‌چنین نوجوان، باید بیاموزد که به شکلی صحیح در میان دوستانش محبوبیت پیدا کند، نه این که با رفتارهای نابهنجار خود را به دیگران اثبات کند. باید به نوجوان آموزش داد در مقابل خواسته‌های نامقبول دیگران، «نه» بگوید. نوجوان باید بیاموزد که هرگز از «نه» گفتن به همسالان، احساس گناه نکند. این نشانه‌ی خودخواهی، بی‌معرفتی یا بی‌عرضه‌گی نیست؛ بداند که حق دارد کاری را که درست نبوده یا مورد علاقه‎اش نیست، انجام ندهد و همواره نیاز نیست دلیلی برای نه گفتن خود به دوستانش ارائه کند. بهتر است از ابتدا، چارچوبی برای مشارکت در مناسبات اجتماعی داشته باشد و دریابد که یکی از  ابعاد حقوق‎ او در این چارچوب، حق «نه» گفتن است. این رفتار، باید در نوجوان نهادینه شود تا به خود اطمینان کند و توانایی‎های خود را دست‌کم نگیرد.
– والدین در نظر داشته باشند که رفتار محترمانه با فرزندان، باید به گونه‌ای باشد که عزت و کرامت آنان حفظ شود. این شیوه، باعث خواهد شد تا آن‎‌ها صاحب عزت نفس و وجاهت معنوی شوند. به نحوی که دوستان خوبی برای فرزندان خویش بوده و با ملایمت، رفتار نوجوانشان را زیر نظر بگیرند؛ مثلأ به چگونگی خرج کردن پول‌ تو جیبی فرزندان‌شان توجه و نظارت داشته باشند. بهتر است در موقعیت‎های بحرانی و تنش‌های روحی، راهنما و همراه فرزندان خود باشند.
– والدین با برنامه‏ریزی، برای سودمند کردن اوقات فراغت و بی‌کاری فرزندان خویش تدبیری اندیشیده؛ زمینه‌ی شرکت نوجوان در فعالیت‌های سالم، لذت‌بخش و بی‌خطر مانند فعالیت‌های ورزشی را فراهم کنند تا اوقات فراغت آن‌ها با فعالیت‎های تفریحی سالم، ورزش و برنامه‎های فرهنگی و هنری سپری شود.
– بهتر است والدین فرزندان خود را به مطالعه تشویق و آن‎ها را با امور دینی و مذهبی آشنا و از همان ابتدا فرزند را به انجام فریضه نماز تشویق کنند.

ب) پیشنهادهایی به مسئولین جامعه

– جامعه‌شناسان، روان‎شناسان، پزشکان و دیگر کارشناسان و همچنین سازمان‎های مختلف برای پیشگیری و مبارزه با معضل ولگردی، طرح‌ها و برنامه‌های مختلفی را به مورد اجرا بگذارند تا سلامت افراد و بهداشت عمومی جامعه را حفظ نموده و از هدر رفتن نیروی انسانی جلوگیری شود.
– تشکیل جلسات آموزش بهداشت روانی برای خانواده‏ها و دعوت از اساتید و صاحبنظران برای سخنرانی.
– استفاده از نظریات مشورتی روان‌پزشک، روانشناس و مددکار اجتماعی کانون در تصمیم‎گیری‎های قضایی بزهکاران؛ از این‌طریق می‌توان نوجوان بزهکار را به آغوش خانواده بازگرداند تا بار دیگر به مسیر بزهکاری بازنگردد.
– از طریق مدارس و انجمن‎های محله‎ای، آموزش‎ها و اطلاعات لازم در زمینه‏ی جلوگیری از ولگردی جوانان و تبعات ناشی از آن در اختیار والدین قرار گیرد.

۴) کلام آخر

امروزه، روند آسیب‌های اجتماعی در ایران رو به افزایش است. یکی از این آسیب‎ها، ولگردی است. در جامعه‎ی امروز، ولگردی به عنوان عادتی غیراجتماعی و نامقبول تلقی شده است؛ اما با وجود این عدم مقبولیت، طبقات مختلف اجتماع با این مسئله به‌صورت جدی درگیرند، به‌طوری که هم اکنون دختران و پسران زیادی در جامعه‌ی امروزی، خصوصاً از سنین نوجوانی تا میان‌سالی وقت خود را به ولگردی در کوچه و خیابان سپری می‎کنند و به این رفتار نابهنجار وابسته شده‌اند. این معضل، یکی از آسیب‌های مهم اجتماعی است به‌طوری که نه تنها سلامت فرد و جامعه را به خطر می‌اندازد، بلکه موجبات انحطاط روانی و اخلاقی افراد را نیز فراهم می‌آورد. در واقع می‎توان گفت جامعه‌ی ایران، جامعه‏ای در حال گذار است که از حالت سنتی جدا شده تا به نظامی با شرایط جدید بپیوندند. در این حالت گذار، متأسفانه مسایل و آسیب‎های اجتماعی، در جامعه افزایش پیدا کرده است. آسیب‌هایی که بیش‎تر علل فرهنگی و اجتماعی دارند؛ در نتیجه، پیش‌گیری از آن‎ها نیز نیازمند برنامه‏ریزی و شناخت علمی است. از این رو، بهتر است مسئولین در این زمینه همه‏ی همت و تلاش خود را مبذول داشته تا از میزان جراحت و خسارت ناشی از چنین مشکلاتی بکاهند؛ چراکه ولگردی، معضلی است که آغازگر سایر معضلات در جامعه بوده و اگر مورد توجه قرار نگیرد، پیامدهای فراوانی را در پی خواهد داشت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.