تبعات سوء رفتار روانی و عاطفی در خانواده

سوء رفتار روانی و عاطفی با کودک شامل اعمالی می شود که توسط زبان یا رفتار، صدمات هیجانی زیان آوری به کودک وارد می سازد و آن زمانی است که فرد بزرگسال، مبانی زبانی و رفتاری لازم جهت تکامل سالم کودک را فراهم نیاورد.

#پیامد_های#سوء#رفتار#با_کودک

سوء رفتار روانی به شکل های رها کردن کودک به حال خود، منزوی ساختن او، انتقاد و ایجاد وحشت در کودک و … توسط بزرگسال جلوه گر می شود. بسیاری از رفتارها، علاوه بر اینکه می توانند مصداق کودک آزاری جسمی یا جنسی قرار گیرند، به طور مستقیم لطمات هیجانی شدیدی برای کودک ایجاد می کنند و قابلیت این را دارند که با عنوان کودک آزاری روانی و عاطفی مطرح شوند. در واقع، آسیب روانی که به افراد بزرگسال در مقایسه با کودکان در همان موقعیت وارد می شود به مراتب کمتر خواهد بود. اگرچه به افراد بزرگسال نیز ضربات جبران ناپذیری از این جهت وارد می آید، ولی نقطه عطف مسئله در ارتباط با کودک، بی دفاعی محض و ناآگاهی اوست و توجه به این مسئله، عمق فاجعه را به خوبی نمایان می سازد؛ به گونه ای که اگر قلب و نفس کودک را به منزله زمین شخم زده مهیای بذرافشانی بدانیم و هر مورد از این فعل ها و ترک فعل ها استعاره از بذرهای نامیمون و مصیبت باری باشند که از آنها خارزاری زهرآگین پدیدار می شود، این بذرها ریشه در دل جامعه دوانده و آن را به سوی تباهی ها سوق می دهد (۲).
ذکر این نکته لازم است که رابطه ای تنگاتنگ میان انواع کودک آزاری و صدمات عاطفی و روانی- که بر کودک وارد می شود- وجود دارد. هر کدام از موارد آزارگری کودک که در خانواده پیش می آید، اعم از سوء استفاده های جنسی یا سوء رفتارهای جسمی با او، تبعات عاطفی و روانی برای کودک خواهد داشت. اما آنچه در این مقاله مطرح شده، رفتارها و گفتارهایی است که آسیب جسمی و جنسی برای کودک به دنبال ندارد، اما او را از لحاظ روانی آزرده کرده، عواطف او را جریحه دار می کند و مانع رشد روحی و فکری کودک می شود.

۱- سوء رفتار عاطفی و روانی با کودک در خانواده

۱-۱- سوء رفتار با کودک در خانواده

سوء رفتار روانی و عاطفی شامل اعمالی می شود که توسط زبان یا رفتار، صدمات هیجانی زیان آوری به کودک وارد می آورد و آن زمانی است که فرد بزرگسال، مبانی زبانی و رفتاری لازم جهت تکامل کودک را فراهم نیاورد. سوء رفتار روانی به شکل های رها کردن کودک به حال خود، منزوی ساختن او، انتقاد و ایجاد وحشت در کودک و … توسط فرد بزرگسال جلوه گر می شود.
کودکان نیازمند برخی حقوق روان شناختی هستند؛ از جمله تغذیه عاطفی و تأمین دلبستگی ها در دوران کودکی، اگر دلبستگی های کودک در سن کودکی تأمین نشود، منشأ بسیاری از بزه ها در بزرگسالی او خواهد شد. کودک، نیازمند رابطه موضوعی است که یک طرف آن کودک و در طرف دیگر مادر یا کسی باشد که خاصیت مادری دارد. چنانچه بین مادر و کودک، دلبستگی های عاطفی ایجاد شود، خمیرمایه بهداشت و سلامت روانی او ایجاد خواهد شد و این دلبستگی در مراحل بعدی نسبت به همسر، خانواده و کشور ادامه می یابد. برعکس اگر کودک از پاسخ به این نیازها محروم بماند، شخصیت او چنانکه باید رشد پیدا نمی کند و عمیق ترین تأثیرات منفی عاطفی در دوران بزرگسالی، او را با مخاطرات فراوان همراه خواهد ساخت.
در سن ۲ تا ۷ سالگی، کودک زبان را به عنوان ابزار شناختی و ارتباطی فرا می گیرد و دارای نماد و رمز می شود که اوج کارهای نمادین او در هنر متجلی می شود؛ حال آنکه اغلب والدین در برابر این تخیلات، وی را تنبیه می کنند، بار ارزشی منفی به تخیلات او می دهند و برچسب دروغگو بودن را به او می زنند. در حالی که بازی های تخیلی کودک قاعده پذیر نیست و بزرگسالان در مواجه با این منطق کودکی، متوسل به قدرت و تنبیه می شوند. باید توجه داشت که کودک مینیاتور بزرگسالی نیست و نباید انتظار داشت که خود را با فضای درونی بزرگسالان وفق دهد، بلکه این بزرگسالان هستند که باید به کودکان نزدیک شوند.
دلبستگی میان مادر و کودک نیز می تواند منشأ آسیب پذیری باشد؛ زمانی که جلوی چشمان کودک، نسبت به مادر او خشونت جسمی روا داشته می شود، علاوه بر آسیب عاطفی بسیار شدیدی که بر کودک وارد می آید، احساس ناامنی نیز برای او ایجاد خواهد شد. به عبارت دیگر، زمانی که کودک شاهد ماجرای بزه دیدگی مادر خود می شود، در مورد اینکه پدر نسبت به او چنین رفتاری را مرتکب شود، تردید می کند و این موضوع ممکن است برای او ترس آور باشد که موجب بزه دیده واقع شدن او شود ( معتمدی مهر، ۱۳۸۰: ۲۲۶ ). در واقع یکی از مهم ترین نیازهای کودک، کسب امنیت روانی است.
همچنین باید از تبعیض میان فرزندان نام برد که علت آن ممکن است تمایل والدین به داشتن فرزند دختر یا پسر باشد. این نوع تفکر و نگرش درگذشته بسیار پررنگ بوده و هم اکنون تا حدودی تعدیل شده است؛ هرچند در حال حاضر نیز به عنوان یک معضل خودنمایی می کند و قربانیان خود را می گیرد. همچنین سوء رفتار روانی و عاطفی با کودک می تواند به دلیل نقص جسمانی او یا تفاوت در بهره زیبایی ظاهری یا هوشی با دیگر فرزندان و عللی از این دست باشد. در هر صورت، لطمات شدید روانی و عاطفی- که گریبان گیر کودکان خواهد شد- به سختی قابل جبران است.
در روایات اهل بیت و سیره و سخنان ایشان بسیار بر رعایت حقوق روان شناختی و معنوی کودک تأکید شده است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه بر کودکان سلام می فرمودند حتی اگر عجله داشتند (۳). آن حضرت به یاران خود تأکیدی معنادار بر بوسیدن فرزندانشان از روی مهر می فرمودند (۴) و در زمانی که مردی به ایشان مراجعه کرد و اظهار داشت که تاکنون هیچ کودکی را نبوسیده است، وی را از اهالی دوزخ نامید (۵). روایت شده است از ام فضل، که همسر عباس پسر مُطلب- مادر رضاعی امام حسین (علیه السلام) در ایام شیردهی ایشان، روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، حسین (علیه السلام) را در آغوش گرفتند و کودک لباس ایشان را خیس کرد. ام فضل کودک را با حال ناخوشایندی از پیامبر می گیرد، به طوری که حسین (علیه السلام) به گریه می افتد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « آرام تر، ام فضل، پیراهن من با آب پاک می شود، اما چه چیزی این غبار را از قلب حسین پاک می کند؟ » ( عندلیب، ج۲: ۳۸ ).
رهبران شیعه عنایتی خاص به بودن کودک نزد مادرش داشتند و در مواردی که پدر و مادر از هم جدا شده اند، روایاتی مبنی بر بودن کودک تا هفت سال نزد مادر یا تا زمان ازدواج مجدد مادر از ایشان به ما رسیده است. (۶) ایشان علاوه بر اینکه خود هرگز تفاوتی میان فرزندان شان قائل نمی شدند و به همگی به طور مساوی توجه و عنایت داشتند، دیگران را نیز سفارش به تساوی و عدم تبعیض میان فرزندان می کردند (۷)؛ به دوست داشتن فرزندان ترغیب می فرمودند؛ (۸) و سوء رفتار با آنان را هم وزن گناهان کبیره دانسته اند (۹).

۱-۲- سوء گفتار با کودکان در خانواده

( توهین و تأذی کودک )در اصطلاح حقوقی، توهین، هر فعل یا ترک فعلی، اعم از گفتار، رفتار، کتابت و اشاره است که به نحوی در حیثیت و شرافت متضرر از جرم وهن وارد آورد که این معادل معنای عرفی آن است ( جامعی، ۱۳۸۰: ۲۱ ). تأذی نیز سخنی است که موجب آزار مخاطب شود به شرطی که گوینده از آزار رساندن آن عالم باشد ( لطفی، ۱۳۸۲: ۶۷۶ ). همچنین در مخاطب قرار دادن کودک و نحوه صحبت و گفتار با او که ممکن است خشونت، توهین، سرزنش و تخفیف و … در آن هویدا باشد، موجب آزرده شدن کودک شود. البته لازم به ذکر است که وقتی قابلیت مطرح شدن این نوع گفتار به عنوان کودک آزاری وجود دارد، تکرار و مداومت در این نوع برخورد با کودک مطرح است و این قابل پذیرش نیست که به صرف یک بار سخن گفتن خشونت آمیز با کودک بتوان فرد را به آزردن کودک محکوم کرد.
زمانی که شخصی به کودک توهین کرده و شخصیت انسانی او را تحقیر می کند یا با دادن القاب و اسامی ناشایست، او را مورد اذیت و آزار قرار می دهد، ضربه های هیجانی جبران ناپذیری بر او وارد می کند و این ضربات، زمانی مؤثرتر است که از طرف کسانی به کودک وارد می آید که کودک دلبستگی عاطفی بیشتری با آنان دارد؛ مثل والدین یا دیگر اعضای خانواده و یا دوستان و همسالان. این اعمال سبب ساز ورود آسیب هایی چون احساس ضعف و بی کفایتی، پایین آمدن اعتماد به نفس، ناهنجاری های رفتاری و … می شود. شخصیت کودک مورد سؤال قرار گرفته و عزت نفس او شکل نمی گیرد، در نتیجه خود را مستحق تخفیف و خفت می یابد و تبعات چنین احساسی برای او، بسیار ناگوار است، رشد روانی او مختل شده و گسترش شخصیت او در جهت مثبت متوقف خواهد شد، زیرا مخاطب قرار دادن کودک با الفاظ تحقیرکننده و سرزنش کننده، او را در معرض تلقین قرار می دهد و برای او این توهم را ایجاد می کند که واقعاً بی کفایت و کوچک است. در مقابل، صدا زدن کودک به القاب و اسامی زیبا و متعالی، او را مستعد رشد فکری، روانی و معنوی در جهت مثبت می کند.
بی تردید، فقر فرهنگی علت چنین رفتاری از طرف بزرگسالان است؛ اعم از اینکه فاعل آن عضو خانواده کودک باشد یا یک فرد غریبه، اگرچه تأثیر رفتار نزدیکان کودک و وابستگان عاطفی بر او غیرقابل مقایسه با رفتار یک فرد غریبه است. فقر فرهنگی در این زمینه، مرتبط با فقر اقتصادی است؛ هزینه جسمی و فکری و روانی یک خانواده فقیر، صرف تأمین همیشگی نیازهای اولیه خانواده است و زمانی برای رشد معنوی باقی نمی ماند. این نوع کودک آزاری تنها در میان خانواده های فقیر شایع نیست، بلکه در میان اقشار تحصیل کرده و ثروتمند نیز رواج دارد و این ناشی از تفکر غلط در ارتباط با کودک است. این رفتار، ریشه در طرز نگرش چندهزار ساله به کودک دارد که برای او عاطفه و درک قائل نمی شدند و او را قسمتی از اموال خود می دانستند که هر طور بخواهند می توانند با او رفتار کنند. عواملی چون طلاق، اعتیاد والدین، فشارهای محیطی و سیاسی، تبعیض های جنسی میان کودکان یک خانواده و یا تبعیض میان کودکان به دلیل بهره هوشی کمتر یا نقص جسمانی یکی از فرزندان، بر این روند دامن زده و سبب ساز هجمه زبانی بزرگسالان به کودکان می شود.
تعالیم عالیه اسلام، سنت زشت صدا زدن افراد را به القاب ناپسند محکوم کرده؛ چنانکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) اسامی چند تن از اشخاص را در دوره خود تغییر دادند و همیشه سفارش می نمودند که برای فرزندان خود، نام های نیکو و زیبا بگذارید (۱۰). امروزه تأثیر روانی نوع صدا زدن و مخاطب قرار دادن کودک در شکل گیری شخصیت او ثابت شده است. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: « برای فرزندان خود کرامت قائل شوید » (۱۱) که مناعت طبع ایشان در این سخن متجلی است.

۲- ممانعت از تحصیل کودک

مهم ترین سدهای پیشرفت را می توان جهل، کاهلی، فقر و بیماری دانست. بی شک بی سوادی و کم سوادی ریشه بسیاری از معضلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. امروزه نقش دانش و آگاهی در توسعه فنی، فناوری، اقتصادی و اجتماعی جوامع به خوبی شناخته شده است ( بیگی، ۱۳۸۴: ۳۲۱ و ۳۱۴ ). ویکتور هوگو به نمایندگی از تفکر رو به رشد قرن ۱۹ نوشت: یک مدرسه باز کنید تا در یک زندان بسته شود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چهارده قرن پیش امت خود را به سواد آموزی و علم طلبی تشویق کردند. ایشان کتابت و آموزش را از حقوق فرزندان بر والدین می دانند (۱۲).
از نظر علوم اقتصادی، آموزش، سرمایه گذاری است. آموزش، توسعه فراگیر جوامع و کشورها و قاره ها را میسر می سازد و مؤثرترین هزینه دفاعی است. آموزش را می توان حق یا امتیازی دانست که توسط هر جامعه در دسترس اعضای آن قرار می گیرد و بهبود کلی گردش امور جامعه درگرو آن است و پیشرفت آموزش نیز در گرو اصلاحات اجتماعی و برداشتن موانع است. آموزش و تحصیل علاوه بر نقش سوادآموزی، وسیله مهمی برای ارتقای پایگاه اجتماعی فرد بوده و بر ارتقای سطح اقتصادی افراد نیز تأثیرگذار است ( همان: ۳۱۴ ). چنانچه کودکان از تحصیل و سوادآموزی دور نگه داشته شوند، رشد فکری، روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان متوقف شده و چه بسا سیر قهقرایی داشته باشد و این خود زمینه ساز بسیاری از مشکلات دیگر خواهد بود. بنابراین، کودکان حق دارند با تحصیلات به توسعه شخصیت و موقعیت خود بپردازند و توانایی های جسمی و ذهنی خود را پرورش دهند. ممانعت از تحصیل کودک، بزرگ ترین ظلمی است که در حق او روا داشته می شود، چراکه خود کودک ضرورت تحصیل را نمی داند و با ممانعت از تحصیل او، مسیرهای تعالی او تا حد زیادی بسته می شود. گویا کودک از شاهراه تعالی و پیشرفت به کوره راهی هدایت شده است و او با تمام ناآگاهی ها و بی تجربگی هایش باید راه رسیدن به سعادت و کمال را بیابد. آیا احتمال رسیدن این کودک به زندگی استاندارد وجود دارد؟ آیا چنین احتمالی، عقلایی است؟
در ایران پسرها بیشتر از دخترها به مدرسه می روند؛ به طوری که نام ۴/۳ درصد از دختران ۶ تا ۱۰ ساله در دبستان ثبت نمی شود. در مقایسه با پسران در همین گروه سنی، ۴/۲ درصد آنها در مدرسه حضور ندارند ( همان: ۳۲۱ ). بنابراین، مادران آینده ایران قربانی تفکرات سنتی و فرهنگ های ناسالم می شوند در حالی که در کشورهای افریقایی تمهیدات فوق العاده ای در زمینه رفع تبعیض جنسی اندیشیده شده است (۱۳). امکان تحصیل دختران، آگاه سازی آنها در طول تحصیل و رشد فکری آنها در جهت تعالی و مثبت، باعث تفاوت های آشکاری در سطح کشور می شود. به عنوان نمونه، به کار بردن شیوه های نوین و صحیح در ارتباط با تربیت فرزندان، ارتقای سطح روابط با همسران و به تبع آن، کاهش معضلات اجتماعی، چون ناسازگاری های خانوادگی، طلاق و …، پایین آمدن رشد جمعیت به دنبال تمایل دختران تحصیل کرده برای داشتن فرزند کمتر و غیره و بسیاری از شاخصه های مثبت فرهنگی در مقایسه با عدم وجود چنین مواردی، نتیجه منطقی رواج آموزش است.
عوامل فرهنگی چون ازدواج های زودرس دختران، آداب و رسوم محلی، باورهای غلط در مورد آموزش دختران، پرجمعیتی خانواده ها، اولویت دادن به فرزندان ذکور در خانواده ها و … همچنین عوامل اقتصادی چون فقر و نداشتن امکان تأمین هزینه تحصیل دختران و … در کنار عوامل اقلیمی چون شرایط نامساعد آب و هوایی برای رفت و آمد دختران، همراه با کمبود امکانات و فضاهای آموزشی در مناطق محروم، موانعی هستند که بر سر راه آموزش دختران قرار گرفته اند.

۳- سهل انگاری و غفلت

غفلت یا سهل انگاری عبارت است از: « عدم فراهم آوردن احتیاجات غذایی، پوشاک، مسکن، بهداشت و مراقبت پزشکی و تحصیلی و سرپرستی کودک توسط والدین یا سرپرست کودک » ( موسوی بجنوردی، ۱۳۸۶: ۲۴۳ ). در تعریفی دیگر از سهل انگاری گفته شده: غفلت هایی است که مانع برآورده شدن نیازهای اساسی کودکان می شود، مثل غذای کافی، لباس، مسکن، مراقبت های بهداشتی، آموزش و تربیت و پرورش.
به این ترتیب، غفلت ممکن است جسمی، هیجانی، آموزشی یا پزشکی باشد:
۱- غفلت جسمی: عبارت است از غفلت و فراموش کردن حمایت های جسمی از کودک، چراکه او به تنهایی نمی تواند نیازهای خود را برآورده سازد.
۲- غفلت هیجانی: مثل عدم توجه کافی به کودک و احساسات او یا بدرفتاری شدید با همسر و دیگران در حضور کودک.
۳- غفلت آموزشی: عدم رسیدگی به وضعیت تحصیلی کودک، بی توجهی به ترک تحصیل یا فرار از مدرسه.
۴- غفلت پزشکی: عدم توجه به بیماری های کودک و درمان آنها و عدم توجه به نشانگان بیماری ( محمدی، ۱۳۸۴: ۸۰ ).
آنچه انگیزه نگارنده در مطرح کردن این موضوع با عنوان مستقل بود، تذکر اهمیت این بی توجهی ها و غفلت از کودکان است. آنچه از ائمه (علیهم السلام) به ما رسیده است، دستورات و احکامی است که همواره توجه بزرگسالان را به کودکان و تربیت و رشد آنها معطوف می دارد. توجه به رشد جسمی کودک (۱۴)، توجه به تربیت کودک (۱۵)، توجه به ارضا شدن نیاز عاطفی کودک در خانواده (۱۶)، توجه به نیازهای روانی کودک مثل بازی کردن، احساس ارزشمندی (۱۷)، آموزش، در کنار مادر بودن (۱۸)، توجه به تربیت جنسی کودک (۱۹)، توجه به تنبیه صحیح و سازنده کودک (۲۰) و … همگی در سخنان این بزرگواران جلوه گر است و هر کدام سرشار از حکمتی است که دنیایی از برکت را در خود دارد.

۴- نتیجه گیری

کودک آزاری یکی از مصادیق بارز آسیب های خانواده در عصر امروزی است و این واقعیت نیز مورد تأیید قرار گرفته است که کودک آزاری در هر شکلی باعث ایجاد تبعات منفی بسیاری از نظر جسمی و روانی برای کودک خواهد شد. تأکید بیشتر این مقاله بر رفتارها و گفتارهایی بوده که آسیب جسمی و جنسی برای کودک به دنبال نداشته، اما او را از نظر روانی و عاطفی تحت فشار قرار داده و عواطف او را جریحه دار می کند. به طور کلی می توان کودک آزاری روانی و عاطفی در خانواده را دو گروه: ۱- سوء رفتارهای عاطفی و روانی و ۲- سوء گفتارهای عاطفی و روانی طبقه بندی کرد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. کارشناس ارشد مبانی حقوق اسلامی، پژوهشکده امام خمینی (رحمه الله) و انقلاب اسلامی.
۲. امام علی (علیه السلام): « انما قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیءٍ قبلته »: قلب کودک چون زمین خالی است که هرچه در آن بیفشانی می پذیرد ( و رشد می دهد ) ( نهج البلاغه، نامه ۳۱ ).
۳. « ان رسول الله مرّ علی الصبیان فسلّم علیهم و هو مغذ »؛ پیامبر بر کودکان می گذشت و بر آنان سلام می کرد در حالی که عجله داشتند » ( مجلسی، ج۱۶: ۲۲۹ ).
۴. « اکثرو من قبله اولادکم فان لکم بکل قبله درجه فی الجنه ما بین کل درجه خمسمأه عام »؛ کودکانتان را بسیار ببوسید که به هر بوسه ای برایتان در بهشت درجه ای است که میان هر درجه تا درجه بعدی پانصد سال است ( همان، ج ۱۰۴: ۹۲ ).
۵. همان: ۹۹.
۶. « الأم احقّ بحضانه ابنها ما لم تتزوج »: مادر به حضانت بچه اش احقّ است تا زمانی که ازدواج نکرده است ( نوری طبرسی، ج۱۵: ۱۶۴ ). نیز « قال اباعبدالله: المرأه احق بالولد الی ان یبلغ سبع سنین الا ان تشاء المرأه »؛ اباعبدالله گفت: زن به ( نگهداری ) فرزند احق است تا کودک به هفت سالگی برسد، مگر اینکه زن نخواهد ( حرّ عاملی، ج ۲۱: ۴۷۲ ).
۷. « اعدلوا بین اولادکم کما تحبون ان یعدلوا بینکم فی البرّ و اللطف »؛ میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، همان طور که دوست دارید میان شما در خوبی و لطف به عدالت رفتار شود ( مجلسی، ج۱۰۴: ۹۲ ).
۸. « ان الله یرحم العبد لشده حبه لولده »؛ خداوند بر بنده اش به واسطه شدت محبت او به فرزندش رحم می کند ( همان: ۹۱ ).
۹. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: « ایاک و الغیبه و النمیمه و سوء الخلق مع اهلک و عیالک »؛ برحذر باش از غیبت کردن و سخن چینی و سوء خلق با اهل و عیال خود. ( نوری طبرسی، ج۹: ۱۲۶ ).
۱۰. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم): « من حق الولد علی والده ثلاثه: یحسن اسمه … » ( مجلسی، همان: ۹۲ )
۱۱. « اکرموا اولادکم » ( همان: ۹۵ ).
۱۲. « من حق الولد علی والده ثلاثه: یحسّن اسمه و یعلّمه الکتابه و یزوجه اذا بلغ » از حقوق فرزند بر پدرش سه چیز است: نام نیکو بر او بگذارد و سواد به او بیاموزد و هنگامی که به سن ازدواج رسید او را تزویج کند، ( مجلسی، همان: ۹۵ ).
۱۳. مثلاً در مالاوی، هزینه مدارس از طریق حذف شهریه ها، فسخ خرید لباس متحدالشکل اجباری، کاهش داده شده و قوانینی در راستای اجباری کردن تحصیل دختران وضع شده است. به طور مثال، ازدواج دختران قبل از ۹ سال آموزش در مدارس، غیرقانونی است ( بیگی، ۱۳۸۴: ۳۲۲ ). این در حالی است که در ایران علاوه بر رشد روزافزون تورم در کشور، هزینه تحصیلات هر روز بالاتر می رود. مثلاً در مدارس، متحدالشکل شدن لباس ها، نه تنها برای هر مقطع، بلکه برای هر مدرسه ای به طور جداگانه الزامی شده است، نکته قابل توجه این است که اغلب، کودکانی از تحصیل باز می مانند که خانواده هایشان توانایی اقتصادی لازم را برای ادامه تحصیل آنان ندارند.
۱۴. « اطعموا صبیانکم الرّمان، فانه اسرع لشیابهم » به کودکانتان انار بخورانید که برای رشد آنها مفید است ( مجلسی، همان: ۱۰۵ ).
۱۵. « دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبعاً و الزمه نفسک سبع سنین »، بگذار فرزندت هفت سال بازی کند و او را هفت سال تربیت کن و هفت سال او را ملازم خود کن ( همان: ۹۵ ).
۱۶. « اعدلوا بین اولادکم، کما تحبون ان یعدلوا بینکم فی البر و اللطف »، میان فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همان طور که دوست دارید در خوبی و لطف میان شما به عدالت رفتار کنند ( مجلسی، همان: ۹۲ ). « اکثروا من قبله اولادکم فان لکم بکل قبله درجه فی الجنه ما بین کل درجه خمسمأه عام ». فرزندانتان را بسیار ببوسید که با هر بوسه ای برای شما در بهشت درجه ای است که میان هر درجه تا درجه بعدی پانصد سال است ( همان ).
۱۷. « یا بنی شاور الکبیر و لا تستحیی من مشاوره الصغیر ». پسرم، با بزرگان مشورت کن و از مشاوره با کودکان خجالت نکش ( همان، ج۱۳: ۴۲۸ ).
۱۸. « … سألت اباعبدالله عن الرجل طلّق امرأته و بینهما ولد، ایّهما احق به؟ قال: المرأه ما لم تتزوج »: از ابا عبدالله پرسیدم از مردی که همسرش را طلاق داده و فرزندی دارند، کدام یک از آنان محق به فرزند می باشند؟ گفت: زن تا زمانی که ازدواج نکرده است. ( عندلیب، پیشین، ج۱: ۵۰۶ ).
۱۹. « فرّقوا بین اولادکم فی المضاجع اذا بلغوا سبع سنین »، بستر خواب فرزندانتان را جدا کنید، از زمانی که به هفت سالگی رسیدند ( مجلسی، پیشین: ۹۶ ).
۲۰. « لان یؤدب احدکم ولداً خیر له من ان یتصدق بنصف صاع کل یوم »؛ برای اینکه یکی از شما کودکش را تنبیه کند بهتر است که غذای او را کم کند ( همان ).منابع تحقیق:
۱. بیگی، جمال، بزه دیدگی اطفال در حقوق ایران، چاپ اول، تهران: نشر میزان، ۱۳۸۴.
۲. جامعی، میرعلی، مقایسه تحلیلی جرائم توهین و نشر اکاذیب، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران: ۱۳۸۰.
۳. حرالعاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۲۱، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۳۸۷ هـ. ق.
۴. عندلیب، حمزه، نحن و الاولاد فی مأثر اهل بیت النبوه، جلد ۱، قم: نشر دلیل ما.
۵. لطفی، اسدالله، ترجمه مباحث حقوقی شرح لمعه، تهران: مجمع علمی و فرهنگی مجد، ۱۳۸۲.
۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، جلد ۱۳ و ۱۶ و ۱۰۴، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۲.
۷. محمدی، خدیجه، حمایت از اطفال بزه دیده در سیاست جنایی تقنینی جدید ایران و اسناد سازمان ملل، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مفید، ۱۳۸۴.
۸. معتمدی مهر، مهدی، حمایت از زنان در برابر خشونت، تهران: نشر برگ زیتون، ۱۳۸۰.
۹. موسوی بجنوردی، سیدمحمد، اندیشه های حقوقی ۱، تهران: مجد، ۱۳۸۶.
۱۰. نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۹ و ۱۵. چاپ دوم، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۸ ه. ق.
۱۱. نهج البلاغه.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.