نظریه علمای اهل سنت در مسئله طول عمر امام زمان (عج)


از مسائل مطرح شده پیرامون امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، مسأله‌ی طول عمر شریف حضرت است.
برخى علماى اهل سنّت همانند سعدالدین تفتازانى طول عمر حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بعید دانسته اند و معتقد هستند که زنده ماندن بسیار طولانى یک انسان در دنیا، به آسانى قابل باور نیست.

#طول#عمر#امام#زمان#از#دیدگاه#اهل_سنت


تفتازانى این حقیقت را انکار نمى کند که مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان فرزند امام حسن عسکرى علیه السلام دیده به جهان گشوده است، بلکه تنها طولانى شدن غیر معمول عمر امام را بعید مى داند.
از همین رو ملاحظه مى شود که برخى علماى اهل سنّت بر اساس دلایل و شواهد موجود، ولادت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را مى پذیرند و آن گاه مدّعى مى شوند که ایشان از دنیا رفته است؛ چرا که طولانى شدن غیر طبیعى عمر یک انسان در این دنیا را با عقل خود، سازگار نمى بینند.
اما این اعتقاد با حدیثِ پیامبر خدا صلى الله علیه وآله در تعارض است، آن جا که فرمود:«من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیه؛ هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ دوران جاهلى مُرده است.»
زیرا چنان که گذشت، این حدیث نشان مى دهد که زمانه هیچ گاه از وجود امام، خالى نمى شود.
از همین رو ملاحظه مى شود که برخى دیگر از علماى اهل سنّت، ابعاد مسأله را بهتر متوجّه شده و به جاى آن که از وفات امام مهدى علیه السلام، سخن بگویند، مى نویسند: «نمى دانیم چه شده»، مى گویند: متولّد شده است، اما نمى دانیم چه شده و چه اتفاقى براى ایشان رخ داده است؟
اینان تداوم زندگى امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بعید مى دانند و از همین رو بدان اعتراف نمى کنند.
از طرف دیگر چون علماى مذکور مى دانند ردّ مسأله تداوم حیات امام مهدى علیه السلام، در تعارض با احادیث قرار مى گیرد، بقاى زندگانى ایشان را نفى نمى کنند، در نتیجه ولادت ایشان را مى پذیرند، اما از سرنوشت وى اظهار بى اطّلاعى مى کنند.
به نظر مى رسد که علماى مذکور، خود را مجبور به پذیرش این احادیث، مى دانند و از همین رو باید ولادت و وجود امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز بپذیرند.

چرا بعید و دور از ذهن؟
وانگهى «بعید دانستن یک مسأله» همیشه و در مورد همه چیز وجود دارد، اما اگر آن مسأله بعید و دور از ذهن، یک بار اتّفاق بیفتد، بعید بودن آن از بین مى رود.
براى مثال، اگر شما به عدم وجود چیزى و یا محال بودن امرى یقین داشته باشید، اما آن امر، براى یک بار اتّفاق بیفتد، یقینى و صددرصد بودن اعتقاد شما به نود درصد کاهش خواهد یافت.
حال اگر همین امر براى دو، سه یا چهار بار رخ دهد، یقینى بودن اعتقاد شما، نیز به هشتاد، هفتاد و شصت درصد کاهش خواهد یافت و این روند نزولى با وقوع مصادیق بیشتر، ادامه پیدا خواهد کرد.
حال در پاسخ به تفتازانى باید گفت:
خداوند متعال با اراده خود، توانست عمرى بسیار طولانى به حضرت نوح علیه السلام، ارزانى کند و خضر و عیسى علیهما السلام را این همه سال، زنده نگاه دارد، به طورى که اعتقاد به زنده بودن عیسى علیه السلام از ضروریات اعتقادات مسلمانان است و هیچ کس نمى تواند وجود عیسى علیه السلام را انکار نماید.
هم چنین در روایات موجود در منابع اهل سنّت آمده است که دجّال، هم اکنون زنده است و آنان به زنده بودن دجّال تا به امروز باور دارند.
حال که افراد، مصادیق و شواهد فراوانى در جهان یافت مى شود، دور از ذهن بودن مسأله طول عمر امام مهدى علیه السلام نیز روز به روز، اعتبار خود را بیشتر از دست مى دهد.
همان گونه که اکتشافات و اختراعاتى که هر روز شاهد آن هستیم، امورى را که محال شمرده مى شد امکان پذیر ساخته و این محال دانستن ها را از میان برده است.
با این تفاصیل، روشن مى شود که تفتازانى و امثال او چاره اى جز بعید دانستن مسأله ندارند، اما این اعتقاد آنان روز به روز کمرنگ تر مى شود.
برخى علماى ما در این زمینه این گونه مثال مى آورند:
اگر کسى ادّعا کند که مى تواند روى آب راه برود حاضران او را تکذیب مى کنند. اما اگر یک بار روى آب راه برود و از رودخانه عبور نماید، به مقدار همین یک بار، تعجّب حاضران و دور از ذهن پنداشتن این کار، کم مى شود.
حال اگر فرد مذکور، این عمل را چندین و چند بار تکرار نماید، مسأله طبیعى مى شود و پذیرش آن براى همه آسان مى گردد؛ به گونه اى که بعید دانستن و دور از ذهن پنداشتن عمل مذکور – پس از وقوع نمونه هاى دیگر – به کلّى رنگ مى بازد.

ابن تیمیّه و انکار زنده بودن حضرت خضر
ابن تیمیه با درک این حقیقت، زنده بودن حضرت خضر علیه السلام را از اساس، منکر مى شود و مى نویسد: اکثر علما بر این باورند که خضر علیه السلام از دنیا رفته است.(۱)
ابن تیمیه از روى اجبار، این ادّعا را مطرح کرده است؛ چرا که با ردّ مصداق هاى مذکور، مجدّداً مى تواند زنده بودن امام مهدى علیه السلام را به عنوان مسأله اى دور از ذهن، مطرح نماید.

مخالفان دیدگاه ابن تیمیّه
با این وجود براى مثال با مراجعه به کتاب الإصابه ابن حجر عسقلانى دیده مى شود که وى، خضر علیه السلام را در شمار صحابه قرار مى دهد.(۲)
هم چنین حافظ نووى که از علماى قرن ششم یا هفتم است، در کتاب تهذیب الأسماء واللغات تصریح مى کند که به اعتقاد اکثر علما، خضر علیه السلام هم چنان در قید حیات است.(۳)
این امر نشان مى دهد که خضر علیه السلام تا زمان نووى زنده بوده است.
با مطالعه کتاب هاى علمایى چون قارى – در کتاب مرقاه المفاتیح فى شرح مشکاه المصابیح(۴) – و شارح المواهب اللدنیه که پس از نووى مى زیسته اند، مشخص مى شود که همگى آنان بر زنده بودن خضر علیه السلام تا زمان خود تأکید دارند تا جایى که داستان ها و حکایات برخى افراد را – که به ملاقات خضر علیه السلام و گوش سپردن به روایات و اخبار او موفّق شده اند – نقل کرده اند.
با این تفاصیل، تکذیب وجود خضر علیه السلام از سوى ابن تیمیه بى حساب و کتاب، صورت نگرفته است، زیرا وى مى دانسته که وجود خضر علیه السلام مى تواند به عنوان بهترین دلیل، ادّعاى «دور از ذهن بودنِ» حیات طولانى امام مهدى علیه السلام را از اعتبار ساقط کند.

قدرت و حکمت الهى
از این گذشته، اگر خداوند متعال که بر همه چیز قادر است، از روى حکمت خود بخواهد فردى را هزاران سال زنده نگه دارد، این کار را انجام خواهد داد و خواست او اجرا خواهد شد.
بنابراین، مسأله ی طول عمر در دوران معاصر، به راحتى قابل حل و پاسخ بدان بسیار آسان است.

پی‌نوشت‌ها:
۱- منهاج السنه: ۴ / ۹۳.
۲- الإصابه: ۱ / ۴۲۹.
۳- تهذیب الأسماء واللغات: ۱ / ۱۷۶، رقم ۱۴۷.
۴- مرقاه المفاتیح: ۹ / ۹۶۲.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.