علل انحراف و ناراستیهای قبل از ظهور
یکی از صاحب نظران تصویری از انگیزهها و علل انحراف در جامعه پیش از ظهور را چنین ارائه کرده است:
۱. فرهنگ سازی ضد دینی از سوی دولتها (و مکاتب) برای به انحراف کشاندن نسلهای رو به رشد در مدارس و دانشگاهها و نیز رسانههای ارتباط جمعی؛
۲. اعمال فشار از سوی حکومتها برای وضع و اجرای قوانین مخالف با عدالت اسلامی؛
۳. نیاز مالی به طور عام و رقابتهای سود جویانه به طور خاص که باعث میشود فرد برای رسیدن به ثروت به هر کاری دست بزند؛
۴. رقابتهای کور اجتماعی و تجمل گرایی در مسکن و لباس و اسراف در خوراک و نیز استفاده از امکانات مدرن به دلیل راحت طلبی و فخر فروشی؛
۵. تحریک غریزه جنسی انسانها در اشکال مختلف و… .[۱]
با بررسی روایات مربوط به دوران قبل از ظهور، میتوانیم ریشه و کنه بسیاری از مشکلات و ناهنجاریها را در گزینهها و انگارههای زیر شناسایی کنیم:
۱. قساوت و ناراستی قلوب
«هنگامی که مردم بر روی دلهای درنده خوی خود جامه میش بپوشند، دلهای آنها از مردار گندیدهتر و از خار، تلختر است» و«دل مرد را قساوت میگیرد و همانند بدنش میمیرد» و «دلها را قساوت میگیرد، دیدهها خشک میشود و تلاوت قرآن بر زبانها سخت میگردد».
۲. نبود حق و عدالت
«حق، مرده و اهل حق رخت بر بسته است… جور و ستم همه شهرها را فرا گرفته است» (رَأَیْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَیْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَاد) [۲] و « دلها را قساوت میگیرد و زمین پر از ستم میشود». «ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار میشود» (کَثُرَ الْجَوْرُ وَ الْفَسَادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْکَر) [۳] و « زمین با جور و ستم پیشوایان ظالم و گمراه میمیرد» (بعد موتها بجور أئمه الضلال).[۴]
۳. کفر و تباهی جوامع
«زمین با کفر اهل آن میمیرد» (بعد موتها بکفر اهلها) و « کافران … از مشاهده فساد و تباهی جهان در پوست نمیگنجند» (رَأَیْتَ الْکَافِرَ فَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْمُؤْمِنِ مَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَاد) [۵] و «فاسق ترین مردمان بر آنان حکومت میکند و پستترین مردم، پیشوایان میشوند. اشرار از ترس شرارت مورد احترام میباشند و غنا و موسیقی علنی میگردد. هر ملتی، ملتهای پیش را لعن می-کنند».
۴. مرگ انسانیت و اوج شیطنت ابلیس
«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته، با خونشان آمیخته و همراه خون، در شریانهایشان حرکت میکند. همواره انسانها را به تهمت و افترا تشویق میکند تا فتنهها افق شهرها را فرا گیرد… » و «اهل آن زمان گرگ شده و پادشاهان آنها درنده و مردم متوسط آنها خورنده و بینوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» (وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً، وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً، وَ أَوْسَاطُهُ أُکَّالًا، وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتا)[۶].«زمانی بر امت من میآید که در آن زمان درون آنها پلید می¬شود؛ ولی ظواهر آنها به طمع دنیا آراسته میگردد».
۵. ضعف ایمان و دینداری
«دلها از ایمان تهی میگردد و مؤمن در میان آنان به هر گونه ذلت و خواری دچار میشود» (قُلُوبُهُمْ خَالِیَهٌ مِنَ الْإِیمَان)[۷] و «مردم از دین خدا دسته دسته بیرون میروند، آن چنان که دسته دسته به آن داخل شدهاند» (سَیُخْرِجُونَ أَقْوَاماً مِنْ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجا). [۸] «اهل زمانه دگرگون میشوند … دلها را شک و تردید فرا میگیرد. رشته دین از گردن آنها خارج میشود و پیوند آنها با دین قطع میگردد».
۶. نبود اخلاق و معنویت
«نمازها تباه میشود [و انسانها] به دنبال شهوتها رفته و از هوای نفس پیروی میکنند» (إِضَاعَهَ الصَّلَاهِ وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ) [۹] و خودپرستی در اعماق دل ها، نفوذ کرده آن سان که سمومات در بدنها نفوذ میکند [و باعث مرگ میشود] (دَبَّ الْکِبْرُ فِی الْقُلُوبَ کَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَان)[۱۰]. «راستی و درستی، کمیاب و نادر میشود و دروغ همه جا را فرا میگیرد» و….
۷. کم رنگ شدن خردورزی و دانایی
«ضلالت و گمراهی فراوان میشود و هدایت کمیاب میگردد» و «زمانی ظاهر میشود که علم [واقعی] رخت بر میبندد و نادانی ظاهر میشود» (یَکُونُ ذَلِکَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْل). [۱۱] «جهالت بر سریر قدرت مینشیند و زنگ باطل پس از یک دوره سکوت به صدا در میآید. مردم برای کارهای ناشایست دست برادری به یکدیگر میدهند» (أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَه)[۱۲] و … .
با بررسی این موارد ما به صراحت در مییابیم که مشکل اساسی و همیشگی بشر، در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعیاش، وجود خلأ «اخلاق» است. مشکل بشر، فقر دانش نیست؛ فقر اخلاق و عدم پیوند علم و عقل با اخلاق انسانی است. یک نگاه گذرا کافی است تا این حقیقت را اثبات نماید که سوختن صدها میلیون انسان جهان سومی در ورطههای فقر، اعتیاد، بیماریهای مدرنی چون ایدز و … عاملی جز خلأ اخلاق ندارد.
اخلاق ضرورتی است که خلأ آن در میان همه جوامع احساس میشود؛ اما این آتش افتاده به جان انسانهای مستضعف، بیشتر معلول فقر اخلاقی در میان جوامع پیشرفته و به ویژه رهبران و سردمداران آنها است.
انسان بدون اخلاق و تربیت واقعی و بدون شکوفایی استعدادهای درونی و ابعاد روحی و فطری؛ یعنی، انسان فاقد همه چیز. هر چه پیشرفت علم و صنعت بیشتر باشد، نیاز به رعایت اخلاق شدیدتر میشود.[۱۳]
پینوشتها:
[۱]. سید محمد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص ۴۵۶.
[۲]. کلینی، کافی، ج۸، ص۳۶.
[۳]. مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۷۰.
[۴]. نعمانی، الغیبه، ج۲، ص۱۷.
[۵]. کلینی، کافی، ج۸، ص۳۸.
[۶]. مجلسی، بحارالانوار، ج۳۴، ص۲۳۹.
[۷]. همان، ج۵۲، ص۲۶۲.
[۸]. همان، ج۲۴، ص۲۱۹.
[۹]. همان، ج۶، ص۳۰۵.
[۱۰]. همان، ج۵۲، ص۲۶۲.
[۱۱]. همان، ج۵۱، ص۷۰.
[۱۲]. همان، ج۳۴، ص۲۳۹.
[۱۳]. ر. ک: علم اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۴۲، آشنایی با اخلاق اسلامی، ص ۱۵.