چگونگی زندگی در جهان آخرت
سخن در باب زندگی اخروی انسان بسیار است.
۱ـ زندگی در عالم دنیا به خاطر وجود ماده همراه با حرکت و تکامل اختیاری است ولی در آخرت اگر چه انسان دارای جسم است ولی حرکت و تکامل به معنی دنیوی را ندارد چرا که جسم اخروی جسمی غیر مادی است. البته دقّت شود که در آخرت نیز اختیار وجود دارد ؛ لکن بساط استکمال اختیاری به معنای دنیوی آن ـ که همراه با حرکت جوهری است ـ برچیده می شود. لذا دنیا دار عمل و کِشت و کار و آخرت دار جزا و برداشت محصول می باشد.
۲ـ در زندگی اخروی زمان نیز به معنای دنیوی آن وجود ندارد ؛ چرا که زمان مقدار حرکت است ؛ و در عالم آخرت حرکت به معنای دنیوی آن نیز وجود ندارد. لذا در آخرت ، سن و سال و گذر عمر و امثال این امور نیز بی معنی است. همچنین در آخرت ، اموری چون انتظار و دیر و زود و امثال آنها نیز به مفهوم دنیایی آنها معنی ندارد.
۳ـ در زندگی دنیوی اهل ایمان و اهل کفر و نفاق با هم آمیخته اند ؛ ولی در آخرت اهل ایمان از اهل کفر و نفاق جدا می شوند. لذا آخرت را یوم الفصل ( روز جدایی) نیز می گویند. پس در آخرت ، نیکان با نیکان و بدان با بدانند.
۴ـ زندگی دنیوی محدود ولی زندگی اخروی ابدی است و پایان ندارد ؛ چرا که زمانی نیست تا پایان پذیرد ؛ و حرکتی نیست تا به انتها برسد. لذا آخرت را دارالقرار ( خانه ی ماندگاری) گفته اند.
۵ـ در زندگی دنیوی اکثر اشیاء غیر زنده اند ، حتی بدن انسان نیز ذاتاً زنده نیست بلکه به واسطه روح زنده است ؛ ولی در آخرت همه چیز زنده است ؛« وَ إِنَّ الدّارَ اْلآخِرَهَ لَهِی الْحَیوانُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ»(عنکبوت:۶۴). در آخرت ، بدن انسان ـ که طبق نظر حکما ، بدنی جسمانی ولی غیر مادّی است ـ افزون بر حیاتی که به واسطه ی روح دارد ، خود نیز حیاتی مخصوص به خود دارد ؛ لذا هم به واسطه ی روح از لذایذ بهشت فراجسمانی بهرمند می شود ، هم خودش مستقیماً از لذائذ بهشت جسمانی بهره می برد.
۶ـ در زندگی دنیوی روابط نَسَبی و سببی حاکم است ، ولی در آخرت ، نِسبتهای فامیلی بریده می شوند مگر نِسبت دوستی و اخوّت بین مؤمنین « فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ … . ـــ پی چون در صور دمیده شود ، پس آن هنگام ، بین آنها هیچ نسبت نَسَبی نیست »(مؤمنون:۱۰۱) ؛ البته اگر فامیلها ـ مثل والدین و فرزندان یا زن و شوهر ـ وارد بهشت شوند ، آنجا نیز با همدیگر رابطه خواهند داشت ؛ چرا که اهل بهشت با یکدیگر ارتباط ایمانی دارند ؛ و در سایه ی این رابطه ، رابطه های دیگر نیز برقرار می شوند. لذا خداوند متعال فرمود: « جَنَّاتُ عَدْنٍ یدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَهُ یدْخُلُونَ عَلَیهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ ـــــ (همان) باغهاى جاویدان بهشتى که وارد آن مىشوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مىگردند»(الرعد:۲۳)
۷ـ در زندگی دنیوی اموری مثل داد و ستد و پارتی بازی و فریبکاری و… حاکم است ولی در آخرت از این امور خبری نیست. « یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی یوْمٌ لا بَیعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَهٌ وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ ــــ اى کسانى که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزى داده ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است(تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را براى خود خریدارى کنید)، و نه دوستى(و رفاقتهاى مادى سودى دارد)، و نه شفاعت؛ (زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود.) و کافران، خود ستمگرند؛ (هم به خودشان ستم مى کنند، هم به دیگران).»(بقره:۲۵۴)
۸ـ در زندگی دنیوی عدل و ظلم به هم آمیخته اند ولی در زندگی اخروی تنها عدالت است که حاکم می باشد ؛ و ذره ای به کسی ظلم نمی شود.
۱۰ـ زندگی دنیوی برای بسیاری انسانها یوم الغفله است و زندگی اخروی یوم الحسره.
۱۱ـ زندگی دنیوی عرصه شادی ظالمان است و زندگی اخروی عرصه شادی مظلومان.
۱۲ـ در زندگی دنیا عیبها و گناهان پوشیده اند ولی آخرت یوم تبلی السرائر است.
۱۳ـ در آخرت ، هر چه از نعمتها و عذابها وجود دارد ، تجسّم اعتقادات و خلقیّات و اعمال خود شخص می باشد.
۱۴ـ برای اهل بهشت ، غم و اندوه و کسالت و هر احساس بد دیگر متنفی است ؛ کما اینکه اهل جهنّم نیز از احساسهای خوب بی بهره اند.
۱۵ـ اهل آخرت فاعل بالاراده اند ؛ یعنی برای انجام امور احتیاجی به اسباب ندارند ؛ بلکه به محض اراده نمودن ، امور تحقّق می یابند. لکن باید دانست که اهل بهشت تنها امور خیر را اراده می کنند و اهل جهنّم نیز تنها بر اراده نمودن امور شرّ و عذاب آور توانایی دارند. لذا نمی تواند نعمات بهشت را اراده نمایند. چون اراده ی افراد تابع اعتقادات و خلقیّات درونی آنهاست.
۱۶ـ نعمات اخروی ، از آنجا که مادّی نیستند ، زوال ندارند ؛ لذا اگر یک میوه ی بهشتی را همه ی اهل بهشت تناول نمایند ، باز آن میوه سر جای خود خواهد بود ؛ یا اگر بهشتی اراده نمود که پرنده ای بهشتی به صورت برشته شده در مقابل او باشد ، چنین خواهد شد ؛ ولی آن پرنده همچنان در فضای بهشت پرواز خواهد داشت. آنچه مانع این امر در دنیا می شود ، در حقیقت همان مادّیّت موجودات است ؛ لذا اگر مادّه برداشته شود و موجودات ، صورت صرف شوند ، آنگاه زوال نیز نخواهند داشت.
۱۷ـ اهل بهشت محدود در مکان نیستند ؛ لذا در آن واحد می تواند در هر جایی باشند ؛ بلکه در یک آن می توانند همه جا حضور داشته باشند. در یک آن می توانند با یکی در حال گفتگو باشند و در همان آن با دیگری در حال خوردن غذا باشند و … .
۱۸ ـ بسیاری از اهل جهنّم در اثر عذاب پاک می شوند و کم کم عذابشان کاهش می یابد تا سر انجام وارد بهشت گردند. اهل بهشت نیز دائماً در حال ترقّی وجودی می باشند ؛ چون نعمات بهشت ، همگی معرف زا می باشند و با بهره بردن از هر نعمتی ، شخص به باطن همان نعمت راه می یابد. لذا اهل بهشت هیچگاه یک نعمت را دوبار استفاده نمی کنند ؛ بلکه در بار بعدی از باطن آن نعمت قبلی بهره می برند و هر نعمت بهشتی را عملاً بی نهایت باطن می باشد.
۱۹ـ در هر نعمت بهشتی لذّت تمام نعمات وجود دارد ؛ ولی یک لذّت غالب می باشد. مثلاً یک سیب ، لذّت تمام میوه ها و لذّت تمام نغمه های زیبا و لذّت تمام مناظر دلنشین و … را در خود دارد ؛ لکن لذّت سیب در آن غلبه دارد. همچنین هر نعمت بهشتی از جهت شدّت و ماندگاری لذّت بی نهایت است ؛ مثلاً لذّتی که بهشتی از خوردن یک سیب می برد ، ابدی است و هیچگاه از کام او زائل نمی گردد ؛ کما اینکه شدّت این لذّت قابل اندازه گیری نیست. همچنین لذّتی مانع از لذّت دیگر نمی شود ؛ لذا شخص بهشتی در حالی که لذّت سیب را در کام خود دارد می توان لذّت انار را هم داشته باشد.
۲۰ـ بطور کلّی برای اهل بهشت ، هر آنچه بخواهند و آرزو نمایند فراهم می باشد. لذا خداوند متعال در حکمی کلّی از زبان ملائک ، خطاب به مومنان فرمود: « نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فیها ما تَشْتَهی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فیها ما تَدَّعُون ـــــ ما یاران و مددکاران شما در زندگى دنیا و آخرت هستیم؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب کنید به شما داده مىشود»(فصلت:۳۱)