جایگاه راستگویی در روابط اجتماعی در روایات دینی
د
راستگویی یکی از اساسی ترین پایه های روابط اجتماعی است، و لذا اسلام در میان موضوعات مربوط به آداب معاشرت اهمیت بسیاری به صدق و راستگویی داده به طوری که آن را در موارد متعددی از قرآن ذکر کرده است.
برای مجسم ساختن اهمیت آن از نظر اسلام همین قدر کافی است که در قرآن هر جا خواسته پیغمبری را مورد ستایش قرار دهد از میان تمام اوصافش این صفت را انتخاب نموده و وی را با صفت راستگویی معرفی می کند.
قرآن ابراهیم بت شکن و خلیل خدا را با همین صفت ذکر کرده[۱] و یوسف پاکدامن و عفیف را به این وصف مفتخر می کند[۲] اسماعیل را به راستگویی می ستاید[۳] و ادریس (علیه السلام) را نیز به آن توصیف می نماید[۴]. و بالاخره شخصیت ممتاز و برجسته مردان الهی و اولیاء خدا را با این جمله مشخص می سازد که: دارای زبانی راستگو هستند.[۵]
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید:
«خداوند کسی را مبعوث به رسالت نفرمود مگر این که راستگو و امین بوده است».[۶]
دروغ سرچشمه همه گناهان در روایات اسلامی دروغ به عنوان کلید گناهان شمرده شده است، امام عسگری (علیه السلام) می فرماید:
«جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ کلُّهَا فِی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا الْکذِبَ»[۷]؛
«تمام پلیدی ها در اطاقی قرار داده شده، و کلید آن دروغ است».
بدیهی است مهم ترین سرمایه یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومی است و مهم ترین چیزی که این سرمایه را به نابودی می کشاند دروغ و خیانت و تقلب است.
رستگاری با راستگویی، اسلام نجات و رستگاری را همراه با راستگویی می داند. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:
«راستگویی را پیشه خود سازید، زیرا رستگاری انسان با راستگویی است»[۸].
استثناء در دروغ، بنابراین دروغ به لحاظ اخلاقی از بزرگ ترین گناهان است و به لحاظ شرعی حرام است، زیرا کلید تمامی بدی ها و سرمنشأ همه شرها است. با این حال دروغ از گناهانی نیست که هیچ گونه مورد استثنایی نداشته باشد. گاهی برخی از مصادیق دروغ در شرایط خاصی جایز و بلکه واجب می شود، فلسفه و حکمتی که باعث می شود برخی از اقسام دروغ جایز شمرده شود، وجود مصلحت برتری، همچون حفظ منافع معنوی مؤمنین، سلامت و امنیت جامعه و خانواده است مثل آن که با افشا نکردن راز یک مؤمن جان یا مال و یا آبروی او حفظ گردد در این صورت دروغ گفتن اشکال ندارد[۹] در این گونه موارد، دروغ، با عنوان «دروغ مصلحت آمیز» نام برده می شود و از جمله موارد آن:
۱- اصلاح بین مردم؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«کلُّ کذِبٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ یوْماً إِلَّا کذِباً فِی ثَلَاثَهٍ رَجُلٌ کائِدٌ فِی حَرْبِهِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُ أَوْ رَجُلٌ أَصْلَحَ بَینَ اثْنَینِ یلْقَی هَذَا بِغَیرِ مَا یلْقَی بِهِ هَذَا یرِیدُ بِذَلِک الْإِصْلَاحَ مَا بَینَهُمَا أَوْ رَجُلٌ وَعَدَ أَهْلَهُ شَیئاً وَ هُوَ لَا یرِیدُ أَنْ یتِمَّ لَهُم»[۱۰]؛ «دروغگو در برابر همه بافته های دروغین خود مسئول است، جز در سه مورد: آن مردی که به خاطر مصالح جنگی دروغ بگوید. یا مردی که میان دو تن میانجی شود و با دروغ مصلحتی بین آن دو را التیام دهد. یا به خانواده خود وعده دروغ بدهد تا آنان را امیدوار نگه دارد».
۲- دفع شر ظالمان امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«الکذب مذموم الّا فی امرین: دفع شرالظلمه و اصلاح ذات البین»[۱۱]؛ «دروغ بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند».
۳- دروغ در حال ضرورت: انسان به خاطر ضرر مالی و جانی سنگین می تواند دروغ بگوید. یعنی ضرر مالی باید به گونه ای باشد که تحمل آن دشوار باشد.
اما ضررهای ناچیز موجب جواز دروغ نمی شود.
تمام موارد را می توان در یک قاعده کلی خلاصه کرد و آن عبارت است از: به خطر افتادن اهداف مهم تر. در حقیقت تجویز دروغ در این موارد به خاطر ضرورت است و باید به همان قدر ضرورت اکتفا شود.
بنابراین، دروغ ذاتاً کار فوق العاده بدی است و بسیاری از مشکلات و بدبختی ها و نابسامانی های اجتماع کنونی ما بر اثر همین دروغ است. ولی در عین حال در پاره ای از موارد استثنایی، پیش آمدهایی می کند که اگر انسان در آن جا راست بگوید فتنه و فساد بزرگی برپا می شود در حالی که اگر راست نگوید آتش فتنه خاموش می گردد مثلًا، هرگاه میان دو نفر اختلاف شدیدی باشد و یکی از آنها پشت سر دیگری بدگویی کند و ما هم بشنویم و بدانیم که اگر در برابر سؤالاتی که می شود راست بگوییم و بدگویی های او را فاش کنیم، آتش فتنه ای برپا می شود که ممکن است تلفات و خسارات مهمّی به بار آورد بدیهی است در چنین موردی راست گفتن کار غلطی است و هیچ عاقلی نمی تواند بگوید در چنین موردی هم باید راست گفت، این یک قانون مسلّم عقلی است که هرگاه فساد چیزی از اصلاح آن بیشتر باشد، ما باید از آن چیز بپرهیزیم.
در پایان ذکر دو نکته ضروری به نظر می رسد:
نخست این که «دروغ مصلحتی» به معنای رایج نزد مردم- که در واقع «دروغ منفعتی» است- حرام است. موارد جواز دروغ در اسلام مشخص است از جمله آنها وجود مصلحت اهم (مثل حفظ جان مؤمن و یا رفع نزاع بین دو مسلمان) است.[۱۲]
موارد بسیاری نیز وجود دارد که به عنوان دروغ مصلحت آمیز در بین مردم شناخته می شود، اما در واقع چنین نیست، مثلًا کسی به خاطر مصلحت فردی خود و منافع شخصی و کارهای جزیی دروغ می گوید.
آن چه نزد عوام متداول است و آن را دروغ مصلحتی می نامند که مصلحت شخصی خودشان است، دروغ واقعی و حرام بوده و دارای آثار خود است و مصلحت اندیشی موجب عذر نخواهد بود. لذا موارد گفته شده کاملًا جنبه استثنایی دارد و جز در شرایط خاصّی دروغ گفتن جایز نیست و نباید عدّه ای موضوع «دروغ مصلحت آمیز» را دستاویز کرده و بدون جهت و یا برای به دست آوردن منافع شخصی دروغ بگویند و این عمل زشت را به نام این که مصلحت ایجاب کرده، مرتکب شوند.
دوّم این که اسلام به قدری به موضوع دروغ اهمّیت داده که حتّی در مواردی که ضرورت ایجاب می کند که انسان دروغ بگوید، دستور «توریه»[۱۳] داده است و در میان دانشمندان و فقهای ما این اصطلاح مشهور است.
منظور از «توریه» این است که در موارد ضروری به جای دروغ گفتن، جمله ای گفته شود که شنونده به گمان خود از آن مطلبی استفاده کند در حالی که منظور گوینده چیز دیگری بوده است مثلًا: کسی از ما بپرسد آیا فلان کس درباره من چنین حرف بدی زده؟ ما در جواب می گوییم: نه و منظورمان این باشد که به این عبارت نگفته- اگر چه همان مطلب را به عبارت دیگر گفته است- ولی شنونده از کلمه «نه» چنین می پندارد که اصلًا آن حرف درباره او گفته نشده است.
ناگفته نماند، در مواردی که وظیفه انسان توریه یا دروغ مصلحت آمیز باشد، اگر راست بگوید گناه کرده و هر فسادی به وجود بیاید او مسؤول است.
پی نوشت ها:
[۱] .(وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا)، مریم( ۱۹)، آیه ۴۱.
[۲] .(یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا)؛«( او به زندان آمد، و چنین گفت:) یوسف، اى مرد بسیار راستگو! درباره این خواب اظهار نظر کن»، یوسف( ۱۲)، آیه ۴۶.
[۳] .(وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ)؛« و در این کتاب( آسمانى) از اسماعیل( نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق»، مریم( ۱۹)، آیه ۵۴.
[۴] .(وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا)، مریم( ۱۹)، آیه ۵۶.
[۵] .(وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِیًّا)، مریم( ۱۹)، آیه ۵۰.
[۶] .« إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یبْعَثْ نَبِیّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَهِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر»، بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۲.
[۷] . بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۲۶۴.
[۸] . البته بحث در خصوص دروغ و پیامدهاى زشت آن بسیار گسترده است. از جمله: ضعیف ساختن مروت و جوانمردى، فراموشى، سلب توفیق، لعن خدا و فرشتگان، فقر و تنگدستى، سرزنش و پشیمانى، نابودى شرم و حیا و … که مطالعه بیشتر در این مورد را به شما واگذار مىکنیم.
[۹] . ر. ک: ترجمه جامع السعادات، مرحوم نراقى، ج ۲، بحث دروغ.
– اصول کافى، ج ۲، باب الکذب.
– میزان الحکمه، ج ۱۱، ص ۵۱۱۹ با ترجمه فارسى.
[۱۰] . الکافى، ج ۲، ص ۳۴۲.
[۱۱] . همان، حدیث ۱۷۴۷۶.
[۱۲] . امام، استفتاءات، ج ۲، گناهان کبیره، س ۴ دفتر همه مراجع.
[۱۳] . توریه» بر وزن« توصیه» سخنى است که دو معنا دارد، گوینده از آن معنا خاصّى را که حقیقت است اراده کرده و شنونده معنا دیگرى مىفهمد.)