«فقر» از نگاه اسلام
«فقر» از نگاه اسلام مطلوب است یا مذموم؟
انواعی از فقر مایه افتخار است، مانند: فقر الى الله، یا فقری که به معنای زندگى ساده و خالى از تشریفات باشد یا فقری که بر اثر انجام وظیفه دامنگیر انسان مى شود، مثل وضعیت مسلمانان در شعب ابی طالب. اما آنجا که به معناى تهیدستى باشد مخصوصاً که بر اثر تنبلى و کوتاهى حاصل شود سبب ذلّت و خوارى و آلودگى به انواع گناهان است و در متون اسلامی از آن نکوهش شده است، مانند سخن امام علی(ع): «کسى که فقیر می شود به چهار عیب بزرگ مبتلا مى گردد: ضعف در یقین، نقصان در عقل، کمبود در دین و کمى حیا».
گرچه در روایات متعددى از فقر ستایش شده، مانند حدیث معروف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله): «اَلْفَقْرُ فَخْری وَ بِهِ أفْتَخِرُ» و روایت امام صادق(علیه السلام): خداوند به حضرت موسى(علیه السلام) فرمود: «إذا رَأَیْتَ الفَقْرَ مُقبِلا فَقُلْ مَرْحباً بِشِعارِ الصّالِحینَ وَ اِذا رَأَیْتَ الْغِنى مُقْبِلا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ»؛ (هنگامى که دیدید فقر روى آورده بگو اى علامت صالحین خوش آمدى و هنگامى که ببینى غنا روى آورده بگو لابد گناهى از من سر زده که مجازاتش به سرعت فرا رسیده) و روایات دیگرى مانند آن.
ولى روشن است که فقر به معناى تهیدستى مخصوصاً در آنجا که بر اثر تنبلى و کوتاهى و ضعف مدیریت حاصل شود نه مایه افتخار است و نه شعار صالحان، بلکه سبب ذلّت و خوارى و آلودگى به انواع گناهان است. مایه افتخار، فقر الى الله است، چرا که عالم همه نیازمندند و خداوند بى نیاز: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِیدُ» و این شبیه همان چیزى است که در حدیث امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است که عرضه مى داشت: «کَفى بی عِزّاً أنْ أکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفى بی فَخْراً أنْ تَکُونَ لی رَبّاً». یا اینکه منظور از فقر، زندگى ساده و خالى از تشریفات و تکلّفات است در برابر ثروتى که موجب مستى و غرور و تشریفات و تجمّلات مى شود.
تعبیر به «شعار صالحین» از فقر و تعبیر به «مجازات زودرس» از غنا، گواه روشنى بر این معناست، زیرا شعار صالحان به یقین چیزى است که موجب صلاح و فلاح باشد، مانند زهد و ساده زیستى و عقوبت گناه، مربوط به چیزى است که گناه آلود باشد. این احتمال نیز وجود دارد که قسمتى از این روایات که در آن مدح فقر آمده، اشاره به فقر تحمیلى باشد که بر اثر انجام وظیفه دامنگیر انسان مى شود، مثلا در آغاز اسلام گروه عظیمى از مسلمانان مجبور به مهاجرت از مکّه به مدینه شدند و هرگز نتوانستند امکانات خویش را در مکّه، به مدینه منتقل کنند و طبعاً در آنجا گرفتار فقر شدیدى شدند و یا مسلمانانى که در شعب ابى طالب در محاصره اقتصادى دشمن قرار گرفتند واقعاً فقیر شدند فقرى که بر اثر ایمان به خدا و اطاعت فرمان او از سوى دشمن به آنها تحمیل شد و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به آنها دلدارى مى داد که این فقر مایه افتخار است و شعار صالحان.
همچنین در دورانهاى بعد، جمع زیادى از خاصّان اهل بیت(علیهم السلام) به مضمون مثل معروف «اَلْبَلاءُ لِلْوِلاءِ» گرفتار چنین فقر تحمیلى مى شدند و این امر تا عصر و زمان ما ادامه دارد. چنین فقرى نه تنها عیب نیست، بلکه افتخار است؛ عیب آن است که انسان براى دنیا دست از انجام وظیفه بردارد و تسلیم دشمن شود. حدیث شریف «مَنْ أَحَبَّنا أهْلَ الْبَیْتِ فَلْیُعدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً»؛ (هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد باید چادر فقر را آماده کند) نیز اشاره به این مطلب دارد. بنابراین فقر بى دلیل که ناشى از تنبلى و فرار از کار یا سوء مدیریت حاصل شود هرگز مطلوب انسان نیست.
کلام امام(علیه السلام) در خطبه ۲۲۵ نهج البلاغه، به خوبى نشان مى دهد که یک سلسله رذائل اخلاقى از فقر به معناى تهیدستى نشأت مى گیرد، تواضع در برابر اشرار و ستایش کسانى که شایسته ستایش نیستند و نکوهش کسانى که در خور نکوهش نیستند از جمله رذائل اخلاقى است که از فقر به معناى تهیدستى نشأت مى گیرد. جمله «لا تَبْذُلْ جاهی بِالاقْتارِ» دلیل بر این است که فقر فردى، آبروى انسان و فقر اجتماعى آبروى جامعه را مى برد و این هرگز با عزّت ناشى از ایمان سازگار نیست: «وَ للهِِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لایَعْلَمُونَ».
در حدیثى از امیرمؤمنان مى خوانیم که فقر سرچشمه عیوب بزرگى است، فرمود: «یا بُنَىَّ الْفَقیرُ حَقیرُ لایُسْمَعُ کَلامُهُ وَ لایُعْرَفُ مَقامُهُ لَوْ کانَ الْفَقیرُ صادِقاً یُسَمُّونَهُ کاذِباً وَلَوْ کانَ زاهِداً یُسَمُّونَهُ جاهِلا»؛ (فرزندم فقیر حقیر است کسى گوش به سخنش فرا نمى دهد و براى مقامش ارزشى قائل نیستند؛ اگر فقیر صادق باشد او را دروغگو مى نامند و اگر زهد پیشه کند جاهلش مى نامند). سپس افزود: «یا بُنَىَّ مَنِ ابْتَلى بِالْفَقرِ ابْتَلى بِأَرْبَعِ خِصال بِالضَّعْفِ فی یَقینِهِ وَ النُّقْصانِ فی عَقلِهِ وَ الرِّقَّهِ فی دینِهِ وَ قِلَّهِ الْحَیاءِ فی وَجْهِهِ فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الْفَقْرِ»؛ (فرزندم کسى که به فقر مبتلا شود به چهار خصلت و عیب بزرگ مبتلا مى گردد ضعف در یقین، نقصان در عقل، کمبود در دین و کمى حیا، بنابراین به خدا پناه مى بریم از فقر). امروز با چشم خود مى بینیم که فقر سرچشمه مفاسد بى شمارى؛ مانند ابتلا به مواد مخدّر، فحشا، خیانت، سرقت، خدمت به اجانب و مانند آن مى شود به همین دلیل در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «غِنًى یَحْجُزُکَ عَنِ الظُّلمِ خَیرٌ مِنْ فَقْر یَحْمِلُکَ عَلَى الاْثمِ»؛ (غنایى که تو را از ظلم باز دارد بهتر از فقرى است که تو را به گناه وا دارد). به همین دلیل در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فقر مایه روسیاهى در دو جهان: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجهِ فِى الدّارَینِ» و در حدیث دیگرى از همان حضرت فقر در سر حدّ کفر: «کادَ الْفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفراً» شمرده شده است.
بدیهى است اگر فقر جامعه اى را فرا گیرد عیوب و نقایصى که به آن اشاره شده به صورت خطرناک ترى آشکار مى شود و امروز مى بینیم بعضى از جوامع فقیر مسلمانان، چنان در چنگال بیگانگان و دشمنان اسلام گرفتار شده اند که انسان شدیداً بر آنها تأسّف مى خورد. این بحث را با سخنى از امام سجاد(علیه السلام) در یکى از دعاهاى پرمعنایش پایان مى دهیم؛ عرضه مى دارد: «أللّهُمَّ إنّی أسئَلُکَ خَیْرَ الْمَعیشَهِ مَعیشَهً أقْوى بِها عَلى طاعَتِکَ وَ أبْلُغُ بِها جَمیعَ حاجاتى وَ أَتَوَسَّلُ بِها إِلَیکَ فی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فی الآخِرَهِ مِنْ غَیْرِ أنْ تَتْرُفَنی فیها فَأطْغى أوْ تَقْتُرَها عَلیّ فَأَشْقى»؛ (خداوندا من از تو معیشت و زندگى خوبى تقاضا مى کنم معیشتى که با آن قدرت بر اطاعتت داشته باشم و به تمام نیازهایم برسم، به وسیله آن در دنیا و آخرت به تو نزدیک شوم، بى آنکه ثروت غرورآفرین و مست کننده اى به من دهى که سر به طغیان بردارم یا چنان بر من تنگ گیرى که بدبخت شوم).