مهمترین عواملی که باعث سوء عاقبت می شوند

دنیازدگی یا فریب از مظاهر دنیای دون از عوامل اصلی سوء عاقبت است.


۱- حب دنیا
چنانکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) فرمود: «حبّ الدّنْیا رأْس کلّ خطیئهٍ و مفْتاح کلّ سیّئهٍ و سبب إحْباط کلّ حسنه؛ حب دنیا اساس هر خطا، و کلید هر گناه و سبب نابودی و ضایع شدن هر خوبی و حسنه‌‌ای است» (إرشاد القلوب، ج ۱، ص ۲۱)

#عوامل#سوء#عاقبت


عشق به دنیا، بدترین بیماری هاست، زیرا که باعث غفلت از آخرت مى شود. بهترین راه علاج دنیا زدگی، «یادآوری مداوم مرگ و آخرت» است زیرا: «ذکر الموت یهوّن اسباب الدّنیا؛ یاد مرگ اسباب دنیا داری را خوار مى گرداند:
«شریح قاضی» از جمله کسانی بود که عاقبت در برابر ارباب زر و زور دنیا و زورمندان زرمدار، کرنش کرده و برای دو روزه مردار دنیا به آن نزدیک شده و لذا در حساس ترین برهه تاریخ اسلام، بدترین تصمیم ممکن را گرفت و ننگ ابدی را به جان خرید و روند تاریخ را به سبب آلودگی خود به دنیا عوض کرد.


«بلعم بن باعورا» – از علماء بنی اسرائیل و معاصر حضرت موسی (علیه السلام) – نخست در صف مؤمنان و حاملان آیات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه شیطان و طاغوت زمان یعنی فرعون، منحرف شد. وی پیرو آئین ابراهیم و صاحب کرامت بود؛ چنانکه مردم از اطراف و اکناف به نزد او می‌آمدند تا درباره آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آنها دعا نماید. (مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن از دایره المعارف قرآن، ص ۱۶۰)
اگر چه نام بلعم باعورا در قرآن نیامده است اما همه مفسران بزرگ، مضمون آیات ۱۷۵ و۱۷۶ سوره اعراف را درباره او دانسته اند: «و اتْل علیْهمْ نبأ الّذی آتیْناه آیاتنا فانْسلخ منْها فأتْبعه الشّیْطان فکان من الْغاوین ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را (بلعم باعورا) که آیات خود را به او دادیم (اسم اعظم یا استجابت دعا) ولى سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد و از گمراهان شد». امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه می فرماید: «اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مثل قرار داده براى مردمى که اهل قبله هستند (مومن می باشند) ولی هوا و هوس خود را بر هدایت الهى مقدم مى شمارند» (تفسیر مجمع البیان، طبرسی، ج ۱۰، ص۱۱۵ ).
امام رضا (علیه السلام) نیز فرمود: بلعم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى دانست و دعایش مستجاب مى شد، ولى به دربار فرعون جذب شد و با آنکه در ابتداى کار، مبلّغ حضرت موسى (علیه السلام) بود، ولى سرانجام بر علیه موسى و یاران او اقدام کرده و بد عاقبت شد.
آرى، زرق و برق دنیا و دربار حاکمان و پادشاهان، عامل سقوط علما و دانشمندان است.
قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوه را چنین بازگو می‌کند: «و لوْ شئْنا لرفعْناه بها و لکنّه أخْلد إلى الْأرْض و اتّبع هواه فمثله کمثل الْکلْب إنْ تحْملْ علیْه یلْهثْ أوْ تتْرکْه یلْهثْ ذلک مثل الْقوْم الّذین کذّبوا بآیاتنا فاقْصص الْقصص لعلّهمْ یتفکّرون؛ و اگر مى خواستیم، (مقام) او (بلعم باعورا) را با این آیات (و علوم و دانش ها) بالا مى بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنّت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید و از هواى نفس پیروى کرد. مثل او همچون سگی (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز و زبانش را بیرون مى آورد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند (گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى شود). این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)


۲- گناه، عامل غلبه سیاهی بر سپیدی قلب
آنگاه که شخص گناه مرتکب میشود در دل او نقطه ای سیاه حادث میشود و تکرار گناه و عدم توبه کم کم منجر به این می‌شود که انسان نعوذبالله به سوءخاتمه در زندگی‌اش مبتلا ‌شود.
روایت دل از امام صادق «صلوات الله علیه» است «قال: اذا اذنب الرّجل خرج فی قلبه نکتهٌ سوداء» آنگاه که شخص گناه مرتکب می شود در دل او نقطه ای سیاه حادث میشود؛ اولش این است؛ یک نقطه سیاه؛ «فان تاب انمحت» اگر پشیمان شد، توبه کرد، لطف الهی این است که آن سیاهی را و تاریکی را خدا محو می کند؛ «و ان زاد» اگر نعوذ بالله این متنبه نشد و بر گناه افزود، «زادت»؛ آن نکته سوداء توسعه پیدا می کند «حتّی تغلب علی قلبه» گناه بر روی گناه، گناه بر روی گناه، هر چه گناه بر روی گناه بیاید این سیاهی و تاریکی توسعه پیدا می کند تا این که غلبه می کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.