تبیین جایگاه استاد از رساله حقوق امام سجاد (ع)

در روایات نقل شده از معصومان، جایگاه استاد، تراز مقام انبیا دانسته شده است و به انسان سفارش است که استاد خویش را محترم دانسته و شاکر الطاف او باشد.

#تبیین#حقوق#استاد#از_رساله#سجادی

در روایت دینی، استاد دارای جایگاه خاص و ویژه ایست. 

  • وَ حَقُّ سَائِسِکَ بِالْعِلْمِ[۱] (و حق پرورش دهندۀ تو در علم این است که)

قاعده ای که انسانیت فارغ از هر دین و مذهبی به ما سفارش می کند، پاسخ دادن رفتار محبت آمیز دیگران به گونه ای بهتر و بیشتر است. یکی از افرادی که بر گردن انسان، حق بسیار دارد، کسی است که به او علم، دانش و یا مهارتی می آموزد که به واسطه آن می تواند به سوی سعادت و خوشبختی قدم بردارد و یا زمینه ساز این موارد باشد.

در دین مبین اسلام، علم و معلم جایگاه بسیار بالایی داشته و ارزشمند به شمار آمده است.

در روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در مورد عظمت علم آن را همچون عبادات و برتر از آن دانسته اند: «هر که دانش بجوید، مانند کسى است که روز خود را به روزه گذراند وشبش را به عبادت. اگر کسى یک بابِ علم بیاموزد، برایش بهتر است از این که کوه ابو قبیس طلا باشد و او آن را در راه خدا انفاق کند.»(۲)

در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) بیان شده است: «لَو عَلِمَ النّاسُ ما فی طَلَبِ العِلمِ‏لَطَلَبوهُ ولَو بِسَفکِ المُهَجِ وخَوضِ اللُّجَجِ؛ اگر مردم مى ‏دانستند که علم چه فوایدى دارد، هر آینه در جستجوى آن بر مى ‏آمدند، گرچه در راه آن خون بریزند و در ژرفاى دریاها فرو روند».(۳)

در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) در مورد مقام معلم سخنان بسیاری بیان شده است. از جمله این موار می توان به دو نمونه زیر اشاره کرد:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): «مُجالَسَهُ الْعُلَماءِ عِبادَه؛ هم‌نشینی با دانشمندان، عبادت است.»(۴) امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) می‌فرمایند: «اَلنَّظَرُ اِلی وَجْهِ الْعالِمِ حُبّاً لَهُ عِبادَه؛ نگاه به صورت عالم از روی محبت، عبادت است.»(۵)

یکی دیگر از احادیثی که می توان در آن به جایگاه استاد و معلم پی برد، «رساله حقوق امام سجاد (ع)» می باشد. امام سجاد (علیه السلام) در بخش حقوق سرپرستان، به بیان حق معلم پرداخته که در اصل این حقوق، برخی گزاره های فقهی و برخی دیگر گزاره های اخلاقی به شمار می روند که فرد باید در قبال استاد، خود را ملزم به رعایت آن حقوق نماید.

  • التَّعْظِیمُ لَهُ وَ التَّوْقِیرُ لِمَجْلِسِهِ (او را بزرگ داری و جایگاهش را ارج نهی)

اولین وظیفه ای که شاگرد در مقابل استاد دارد، این است که مقام او را گرامی و بالا بداند. این امر نه تنها نشان دهنده قدردانی از استاد می باشد، بلکه نشان دهنده آن است که شخص برای علم و عالم احترام قائل است و بنابر این ظرفیت وجودی او برای کسب دانش نیز بیشتر می شود.

شکر نعمت، نعمتت افزون کند، آن چیزی است که ثمره شکر حضور در محضر استاد است. بسیاری از افراد را مشاهده می کنیم که چند صباحی در پی کسب دانشی رفته اند و چیزی عایدشان نشده است. وقتی در سیره رفتاری این افراد نگاه می کنیم، موضوعی به نام احترام به استاد در آن نمی یابیم.

کسی که برای جایگاه استاد ارزش قائل شود، به خود نیز ارزش بخشیده است. چرا که حضور در جای خوب، موجب ارزشمندی انسان می شود و همنشینی با خوبان، بر خوبی و صبغه انسانی آدمی می افزاید.

  • وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَیْهِ وَ الْاِقْبَالُ عَلَیْهِ (و خوب به حرف های او گوش دهی و تمامی حواست متوجه او باشد)

حضرت (علیه السلام) در این فراز بیان می دارند که گوش دادن به استاد، در کلاس یکی از حقوقی است که بر گردن شاگرد است. نه فقط گوش دادن، بلکه با تمام وجود، خود را متوجه سخنان و مباحثی کند که استاد در کلاس درس بدان ها می پردازد.

ادای این حق، سودی که دارد برای خود شاگرد بیشتر از استاد است، چرا که آنچه از حضور در محضر استاد می خواهد، کسب دانش و علم است و این تحقق پیدا نمی کند، مگر به توجه تام و کامل به مباحثی که معلم و استاد در کلاس درس بیان می دارد.

مطلبی که در این بند آمده است یکی از تکنیک های موفقیت در تحصیل به شمار می آید. مهارت گوش دادن، یکی از مهارت های مهم برای موفقیت تحصیلی است.

  • وَ اَن لَا تَرْفَعَ عَلَیْهِ صَوْتَکَ (و صدایت را در نزد او بلند نکنی)

حفظ احترام برخی از افراد به خاطر جایگاه ویژه ای که دارند، نسبت به دیگران افراد خاص تر می باشد. در سوره حجرات به مسلمانان سفارش شده است که صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند.(۶)

در سخن امام سجاد (علیه السلام) نیز اینگونه بیان شده است که نباید شاگرد در محضر استاد، صدای خود را بالاتر از صدای استاد ببرد. شاید این نشان دهنده آن باشد که جایگاه معلم و استاد، جایگاهی است شبیه انبیای الهی که باید در محضر ایشان، رعایت ادب کرد و صدای خویش را فراتر از صدای ایشان نکرد.

این یک روی سکه است. روی دیگر سکه شاید این باشد که بالاتر از سخن علم نباید سخنی باشد. چرا که استاد در تببین علم و دانش است و علم و دانش نمایشگر حقیقت است. پس وقتی صدای انسان نباید فراتر از استاد برود بدین معناست که انسان باید حق پذیری باشد و حق است که باید بر همه چیز سیطره داشته باشد.

  • وَ لَا تُجِیبَ اَحَداً یَسْاَلُهُ عَنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الَّذِی یُجِیبُ

(و پاسخ کسی که از او سئوالی کرده است را ندهی تا اینکه او خودش جواب آن را بدهد)
در این بند امام الساجدین (علیه السلام) به یکی از آسیب های امروزین شاگردپروری و احترام به استاد اشاره می کنند. خود بارها دیده اید که برخی افراد، وقتی در کنار استاد خویش هستند، برای خودنمایی سئوالاتی را از استاد می پرسند. این پرسش از سر آن نیست که بخواهند مطلبی را بیاموزند بلکه از سر آن است که با این سئوال یا دیگران را به خود جلب کنند یا استاد را به زحمت بیاندازند.(۷)

بدتر از این افراد کسانی هستند که در هنگام پرسش سئوال دیگر شاگردان از محضر استاد، این افراد اقدام به پاسخگویی می کنند و صبر نمی کنند استاد، پاسخ سئوال را بدهد.

این مطلب حتی زمانیکه استاد بیان دارد که پاسخ این سئوال را نمی داند نیز حاکم است. چرا که استاد وقتی می خواهد پاسخ سئوالی را بداند یا جواب آن را نمی داند و وقتی شما جواب آن را بدهید ممکن است استاد در نزد شاگردان تحقیر شود و یا استاد پاسخ را می داند ولی به خاطر ظرفیت شاگرد که پاسخ این سئوال و فهم او برایش سخت است، جواب او را نمی دهد.

پس رعایت آداب سئوال پرسیدن و پاسخ دادن به آن در محضر استاد، دارای آدابی است. برخی از آداب سوال کردن بدین قرار است:

۱) خجالت نکشیدن. در احادیث به عدم حیا در پرسیدن سئوال از استاد سفارش شده است.  امام صادق(علیه السلام) فرمود: «إِنَّمَا یَهْلِکُ النَّاسُ لِأَنَّهُمْ لَا یَسْأَلُونَ؛حکایت و بدبختى مردم براى این است که نمى‏پرسند.»(۸)
۲)  از اهل آن بپرسد.
۳)  به موقع بپرسد.
۴) خوب طرح کردن سؤال که ارزش است.
۵) از هر چیزى نباید سؤال کرد.

دفاع از مقام استاد در برابر دشمنانش، امری ضروری و واجب است. 

وَ لَا تُحَدِّثَ فِی مَجْلِسِهِ أَحَداً (و در نزد او با کسی صحبت مکن)
سخن گفتن با دیگری در نزد استاد، یعنی بی توجهی به علم و دانش است. از بین رفتن تمرکز و بی توجهی به آموزه های استاد، دو آسیب به همراه دارد. نخست بی احترامی به استاد و دیگری عدم یدگیری دانش است. سخن گفتن با کسی، به معنای این است که سخن دیگری با ارزش مندتر از سخنانی است که استاد در حال بیان آن است.

 وَ لَا تَغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَداً (و از کسی هم غیبت منما)
احادیث بسیار زیادی در متون روایی به بیان زشتی غیبت پرداخته اند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «غیبت، حسنات (خوبی ها و نیکی ها) را از بین می برد همانطور که آتش هیزم را از بین می برد. خداوند بزرگ به موسی وحی می فرمود : غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که وارد بهشت می شود و اگر توبه نکند نخستین کسی است که وارد آتش می گردد.(۹)

در غیبت کردن، تنها کسی که غیبت کننده است گناهکار نیست بلکه افرادی هم که گوش به غیبت دیگری داده اند در گناه او شریک هستند.

همان گونه که غیبت کردن از گناهان بزرگ است، شرکت کردن در جایی که غیبت افراد در آن به راحتی صورت می گیرد و  گوش دادن به سخنان غیبت کننده نیز از گناهان بزرگ به شمار می آید چرا که  تمام مفاسد غیبت مربوط به همراهی و همکارى دو طرف است و اگر غیبت شونده ای نباشد، غیبت کننده ای نیست که غیبت کند. (تا گوشی برای شنیدن غیبت نباشد، زبانی به غیبت چراخانده نمی شود). اگر شخصی حاضر نشود به غیبت این و آن گوش دهد، نه غیبت کننده ای برای عیب گویی دیگران پیدا می شود، نه عیب کسی فاش می شود و نه آبروی انسانی بر زمین ریخته می شود و …

از همین روی در سخنان اهل بیت (علیهم السلام)، از شنونده غیبت به عنوان همکار غیبت کننده تعبیر شده و در گناه غیبت کننده شریک به شمار آمده است. در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است که: «اَلْمُسْتَمِعُ اَحَدُ الْمُغْتابِیْنَ؛ شنونده غیبت یکی از غیبت کنندگان به شمار می آید.» (۱۰) در سخنی دیگر امام على (علیه السلام) مى خوانیم که هنگامى که مشاهده کرد کسى نزد فرزندش امام حسن (علیه السلام) غیبت مى کند، فرمود: «یا بُنَىَّ نَزِّهْ سَمْعَکَ عَنْ مِثْلِ هذا فَاِنَّهُ نَظَرَ اِلى اَخْبَثِ ما فى وِعائِهِ فَاَفْرَغَهُ فى وِعائِکَ؛ فرزندم! گوش خود را از این گونه سخنان پاک دار، چرا که او (غیبت کننده) کثیف ترین چیزى را که در ظرف خود داشت انتخاب کرد و در ظرف تو ریخت.»(۱۱)

از همین روی در سخنان بزرگان سفارش شده است که در جلسه ای که غیبت می شود یکی از کارها رو انجام دهند:

  1. اگر احساس کردید فردی قصد غیبت از دیگری را دارد، به گونه ای برخورد کنید که برداشت او این باشد که شما میلی برای شنیدن سخنان او ندارد. می توانید با برگرداندن صورت خود، یا اخم کردن و … نارضایتی خود از سخنان او را اعلام کنید.
  2. راه دیگر آن است که تا متوجه شدید شخصی می خواهد غیبت کسی را بکند، موضوع دیگری را مطرح کرده و سعی کنید مدیریت جلسه را خود برعهده بگیرید.
  3. اگر دیدید که راهی ندارید که در صحبت های شخص و یا مدیریت جلسه تغییری ایجاد کنید، تنها راه ترک جلسه است، شاید به خاطر این امر دست از غیبت کردن برداشته و شما هم با کار خویش نهی از منکر کرده باشید.  

حال به راحتی می توان این را فهمید که چرا نباید در محضر استاد غیبت کرد. چرا که با این کار او و دیگران را شریک گناه خویش کرده و به زحمت انداخته اید.

در حالات آیت الله میرزا جواد آقاملکی تبریزی نوشته اند که فردی در جلسه ایشان غیبت کسی را می کند. ایشان با ناراحتی از جا برخاسته و می گویند: چهل روز مرا به زحمت انداختی. یعنی بخاطر غیبتی که انجام شد باید چهل روز ریاضت شرعی بکشم تا آثار زشتی گناه آن از آیینه جانم پاک شود.

وَ اَنْ تَدْفَعَ عَنْهُ اِذَا ذُکِرَ عِنْدَکَ بِسُوءٍ. (و آنگاه که از او در نزد تو بدی گفتند ، از او دفاع کن)
کمترین کاری که می توان در مقابل شنیدن غیبت افراد کرد این است که از او دفاع کنید و در همان جلسه که به ناگاه غیبت فردی را شنیدید، شما از خوبی هایی که دیگران بی خبر هستند و یا دانسته آن ها را مورد توجه قرار نمی دهند، بازگو کنید و به تبیین آنها همت گمارید.

در خطبه ای از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)  براى عموم مردم می فرمایند: «مَنْ رَدَّ عَنْ اَخیه غَیْبَهً سَمِعَهُا فى مَجْلِس ردَّ اللّهُ عَنْهُ اَلْفَ باب مِنَ الشَرِّ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ، فَاِنْ لَمْ یَرُدَّ عَنْهُ وَ اَعْجَبَهُ کانَ عَلَیْه کَوِزْرِ مَنْ اغْتابَ؛ کسى که از برادرش غیبتى را که در مجلسى مى شنود رد کند (و در برابر آن دفاع نماید) خداوند هزار در از درهاى بدى را در دنیا و آخرت از او رد مى کند. و اگر آن غیبت را رد نکند و از آن خوشحال شود همانند گناه غیبت کننده براى او خواهد بود.»(۱۲)

و نیز در حدیث دیگرى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمود: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ اَخیْه کانَ لَهُ حِجاباً مِن النّارِ؛ کسى که از آبروى برادرش دفاع کند حجابى از آتش دوزخ براى او خواهد بود.»(۱۳)(۱۴)

این وظیفه در مقابل استاد بیشتر جلوه گری می کند. اگر کسی غیبتی از استاد کرد، شاگرد به عنوان نزدیک ترین کس به استاد، اگر ساکت بماند، به گونه ای صحت بر سخنان غیبت کننده گذاشته و آنها را تائید کرده ولی اگر در مقام رد آن سخنان و دفاع از مقام استاد و نیکی های او کند، بخشی از حق استاد را ادا کرده است.  

وَ اَن تَسْتُرَ عُیُوبَهُ (و عیب های او را بپوشان(پوشانید عیب مومنان) مومنان امر واجبی است تا مادامی که آن عیب موجب آسیب به دیگر افراد نشده است.  در روایتی از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: « مَنْ سَتَرَ اَخاهُ الْمُسْلِمَ فِی الدُّنْیا فَلَمْ یفْضَحْهُ سَتَرَهُ اللّهُ یوْم الْقِیامَه؛ هر که بر عیب برادر مسلمانش در دنیا پرده پوشد و او را رسوا نسازد، خداوند در قیامت، عیب او را بپوشاند.»(۱۵)

همچنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) در کلامی دیگر در سفارش به مسلمانان می فرماید: «اُسْتُرُوا عَلی اِخْوانِکمْ؛ عیوب برادران خود را بپوشانید».(۱۶)
عیب پوشی از استاد، یکی دیگر از حقوقی است که امام سجاد (علیه السلام) برای استاد برمی شمارند. عیب پوشی از استاد تا جایی است که بدانیم او بر حق است و راه حقیقت را به شاگردان می آموزد. در صورت اثبات جدایی استاد از راه حق و نیز به انحراف کشیدن شاگردان، وظیفه دیگری بر دوش آدمی است.

تواضع در برابر استاد، یکی از حقوقی است که باید در برابر ایشان ادا نمود. 

وَ تُظْهِرَ مَنَاقِبَهُ (و فضایلش را آشکار کن)
در بیانات امام سجاد (ع) بسیاری از فضائلی که انسان باید نسبت به دیگرانی که به او محبت کرده اند، انجام دهد، در ذیل حق استاد بیان شده است. هر چقدر این محبت بیشتر باشد، وظیفه انسان در مقام جبران آن خوبی ها سنگین تر می شود. از همین روی کسی که با دانش خویش راه سعادت را در جلوی پای انسان می گذارد، انسان در مقابل او وظیفه بیشتری دارد و استاد کسی است که راه سعادت را به انسان می نمایاند و اگر فردی الهی باشد و در مکتب دین به درستی تربیت شده باشد، دست شاگرد را گرفته و او را تا رسیدن به مقصد که همان سعادت و قرب الهی است، همراهی خواهد کرد.

در زندگی اجتماعی، طبق دستوراتی که از سوی اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است، دانستن قدر دیگران و آشکار کردن فضایل مومنین، یک واجب اخلاقی است که می تواند زمینه ساز شیوع خوبی ها در جامعه شده و نیز مانعی برای ترویج بدگویی افراد در جامعه شود.

جامعه ای که مدام از خوبی های افراد در آن گفته شود، قابل مقایسه با جامعه ای که هر روز در آن دزدی، اختلاس و بدگویی دیگران رایج است، نمی باشد. آنچه یک جامعه فضیلت مند و فضیلت گو به همراه دارد، آرامشی است که بر روان افراد حاکم می شود.  

امام سجاد (علیه السلام)، در همین رساله حقوق در حق نیکویی کننده، یکی از راه های ادای حق او را یاد کردن نیکویی هایش بیان می دارند.(۱۷)

در مورد استاد، اول شناخت درست فضائل او و بعد تبیین آن، باعث تقدیر از دانش و علم است. ترویج آن است که استاد، در کنار داشتن دانش، خود عامل به دانش و علم خود نیز هست. همین امر تبیین خوبی های استاد برای دیگران می تواند زمینه ساز کسب دانش در دیگران نیز باشد.
با تشویق و ترویج خوبی هاست که در افراد ایجاد انگیزه و شوق برای یادگیری علم و دانش در محضر این استاد می شود.

وَ لَا تُجَالِسَ لَهُ عَدُوّاً (با او به گونۀ دشمنی منشین)
بدترین رفتار با کسی که به انسان نیکی کرده است، این می باشد که با او به گونه ای ستیزانه رفتار شود. کسی که در نزد استاد، تواضع را سرلوحه خود قرار ندهد، و با یادگیری اندک دانشی، این توهم را داشته باشد که دریای علم را شکافته و بر کشتی بزرگی سوار شده، نمی تواند ناخدای خوبی برای رسیدن به سعادت باشد.

بزرگان برای رسیدن به موفقیت در راه کسب دانش و نیز تحصیل سعادت اینگونه سفارش کرده اند:

افتادگى آموز اگر طالب فیضى     هرگز نخورد آب زمینى که بلند است

اول مرحله ای که انسان از مسیر دانش دور می شود، تکبر به خاطر یادگیری دانش است. و بعد از آن بی احترامی به استاد و خود را دانشمندی فرض کردن در کنار استاد. انسان هر چه دانشش بیشتر شود، تواضعش بیشتر خواهد شد. شاید بلایی که بر سر شیطان نازل شد، اولین نمونه عدم تواضع در برابر دانش آفرین بود[۱۸] و نتیجه اش خروج از قرب الهی بود.

درخت تو گر بار دانش بگیرد     به زیر آورد چرخ نیلوفری را

درخت سیب با اینکه بسیار ارزشمند است و میوه دارد، سر خویش را فرو انداخته تا دیگران از سیب های شیرینش بهره ببرند و استفاده کنند به مانند عالمی که علم خود را نشر داده و دیگران را از دانش خویش بهره می دهد. ولی درخت سرو اینگونه نیست، بدون داشتن میوه ای برای دیگران، قد خویش را قامت کرده و برای خود فخر می فروشد و با نبودش هیچ اتفاقی نمی افتد.

در روایتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «ایاکم و الکبر فان ابلیس حمله الکبر علی ان لایسجد لآدم از تکبر بپرهیزید که ابلیس به خاطر تکبر از سجده کردن بر آدم خودداری کرد (و برای همیشه مطرود درگاه الهی شد)»

در فرازی از خطبه قاصعه امام علی (علیه السلام) در مورد تکبر شیطان و پیامد آن اینگونه می فرمایند: «فاعتبروا بما کان من فعل الله بابلیس اذ احبط عمله الطویل و جهده الجهید… عن کبر ساعه واحده فمن ذا بعد ابلیس یسلم علی الله بمثل معصیته؛ عبرت بگیرید از کاری که خدا با ابلیس کرد؛ زیرا اعمال طولانی و کوشش های فراوان او را (در مسیر عبادت و بندگی خدا) به خاطر ساعتی تکبر نابود ساخت، چگونه ممکن است کسی بعد از ابلیس، همان گناه را مرتکب شود، ولی سالم بماند».(۱۹)

انسان اگر می خواهد قله موفقیت را فتح نماید، باید گام های خویش را به درستی بردارد و به قبل و بعد خویش به درستی بنگرد. بنگرد که چه بوده است و با دستان توانمند چه افرادی تا این منطقه و فراز کوه آمده است و هنوز راه بسیاری دارد و دست های بسیاری که باید بگیرد تا بالا برود و چه دست هایی که باید بگیرد و بالا بیاورد.
تواضع لازمه این دست دادن و دست گرفتن است. انسان بخیل نه دست را به کسی می دهد که بالا برود و نه دست کسی را می گیرد که بالا بیاورد.

وَ لَا تُعَادِیَ لَهُ وَلِیّاً (و با دوستان او نیز دشمنی مکن)
سنخیت امری است که در انتخاب دوست، باید بدان توجه کرد. به گونه ای در تبیین این فراز از روایت می توان اینگونه بیان کرد که دوستان استاد، یا خود عالمند و یا اهل علم و کسب دانش هستند تا سنخیت میان استاد و دوستان ایشان حفظ شود. از همین روی توجه و احترام به دوستان استاد، احترام به علم و دانش است.

فَاِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ (پس هر گاه چنین کردی)
قاعده در عالم بر این است که اگر انسانی حقی را ادا کرد، دوباره به خاطر توجه او به حق و حقوقی که بر دوشش بوده است، از سوی خدای متعال، مورد توجه و تقدیر قرار می گیرد و زمینه های رشد بیشتری برای او مهیا می شود. از همین روی حضرت (علیه السلام) بعد از بیان حقوق، ثمراتی را بر آن مترتب می دانند.

شَهِدَ لَکَ مَلَائِکَهُ اللَّهِ، بِاَنَّکَ قَصَدْتَهُ وَ تَعَلَّمْتَ عِلْمَهُ لِلَّهِ جَلَّ [۴]اسْمُهُ لَا لِلنَّاسِ. (فرشتگان خدا چنین گواهی می دهند که تو او را خواسته ای و دانش را به خاطر خدای متعال آموخته ای نه به خاطر مردم.)
و آن این است که ملائک شاهد آن هستند که تو به درستی حق استاد را ادا کرده و علم را به خاطر خدای متعال آموخته ای نه برای فخر فروختن به دیگران. علمی که برای مردم باشد، علمی است که به دنبال فخرفروشی می رود و چیزی را به همراه ندارد ولی آنچه ماندگار است آن می باشد که علم را برای خدا بیاموزی و در راه خدا خرج کنی. اگر دانش را برای مردم هم به کار می گیری برای آن است که به مخلوقات خدا کمک کنی نه از سر شهرت و تکبر.

پی نوشت:

۱. محمدحسین افشاری، رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)، قم: نشر مشهور، سوم، ۱۳۹۴، ص ۴۸.

۲ . قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): مَن طَلَبَ العِلمَ فهُوَ کالصّائمِ نَهارَهُ ، القائمِ لَیلَهُ ، وإنَّ بابا مِنَ العِلمِ یَتَعَلَّمُهُ الرَّجُلُ خَیرٌ لَهُ مِن أن یَکونَ أبو قُبَیسٍ ذَهَبا فأنفَقَهُ فی سَبیلِ اللّه. (منیه المرید : ۱۰۰ منتخب میزان الحکمه : ۳۹۸)

۳. عوالی اللآلی : ۴ / ۶۱ / ۹؛ منتخب میزان الحکمه : ۳۹۸

۴ . (بحارالانوار، ۱/۲۰۴)

۵ . (وسائل، ۱۸/۴۵۸)

۶ .(حجرات،۲)

۷ . امام علی(علیه السلام): «إذا سَألتَ فَاسأل تَفَقُّها و لا تَسألْ تَعَنُّتا؛ فإنَّ الجاهِلَ المُتَعَلِّمَ شَبیهٌ بالعالِمِ ، و إنَّ العالِمَ المُتَعَسِّفَ شَبیهٌ بالجاهِلِ؛ هرگاه پرسشى کردى، براى دانا شدن بپرس و به منظور درمانده کردن سؤال نکن ؛ زیرا شخص نادانى که در پى آموختن باشد، همچون عالِم است و عالِمى که در بیراهه قدم بنهد، مانند جاهل است.» (غرر الحکم : ۴۱۴۷)

۸ . کافى، ج‏۱، ص‏۴۰.

۹ .  بحارالانوار، جلد ،۷۵ صفحه ۲۵۷، حدیث ۴۸.

۱۰. جامع السّعادات، جلد۲، صفحه ۲۹۷؛ بحارالانوار، جلد۷۲، صفحه ۲۲۶.

۱۱. میزان الحکمه، جلد۳، صفحه۲۳۳۹.

۱۲ .  وسائل الشیعه، جلد ۸، صفحه ۶۶.

۱۳ . همان، صفحه ۶۰۷.

۱۴ . برخی از مراجع در این مورد قائل به وجوب دفاع از شخص مومن در جلسه غیبت هستند. حضرت آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی به پرسشی درباره دفاع از کسی که از او غیبت شده پاسخ گفته است.
متن پرسش مطرح شده در سرویس دینی سایت جام نیوز وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
پرسش: آیا بر شنونده غیبت واجب است که به یاری فرد غیبت شده بر خیزد و از او دفاع نماید و آن غیبت را از او دفع کند؟
پاسخ: در صورت امکان واجب است.

۱۵. جلال الدین سیوطی، جامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۰۹).

۱۶ . وسائل الشیعه،، باب امر به معروف و نهی از منکر، باب ۳۲، ح ۷.

۱۷. «وَ اَمَّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ فَاَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَکْسِبَهُ الْمَقَالَهَ الْحَسَنَهَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کُنْتَ قَدْ شَکَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِیَهً ثُمَّ اِنْ قَدَرْتَ عَلَى مُکَافَاتِهِ یَوْماً کَافَاَتَهُ؛ و اما حق نیکی کنندۀ به تو این است که از او تشکر کنی و با نیکویی او را یاد کنی و با گفتار نیک به او پاسخ گویی و او را با بهترین و پاک ترین دعایی که میان تو و خداست، دعا گویی. پس هر گاه چنین کردی از او در آشکار و پنهان سپاس گفته ای. سپس اگر روزی توان جبران نیکی او را داشتی، عمل او را جبران کن .» (رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)، مترجم: محمدحسین افشاری، قم: نشر مشهور، اول، ۱۳۸۸، ص ۶۵)

۱۸ . قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین (سوره اعراف، آیه ۱۲)

۱۹ . نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه)

۲۰ . ] من لا یحضره الفقیه : جَلَّ عَزَّ [

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.