نقش ایمان به آخرت در زندگی انسان

 آخرت و ایمان به آن چه نقشی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد.

#نقش#ایمان#به_آخرت
  1. ایمان به آخرت چه نقشی در زندگی انسان دارد؟
  2. آیا مؤلفه ایمان به معاد تفاوتی در ساختن تمدن‌ها ایجاد می‌کند؟
  3. واقعیت و محدوده زندگی انسان چیست؟
  4. پیامبر اکرم (ص) چگونه بر اساس ایمان جامعه را رشد دادند؟

آخرت و ایمان به آن

آیا دین فقط به درد آخرت می‌خورد؟ آیا دین فقط برای بعد از مرگ آمده؟ این یکی از سؤال‌هایی هست که در بحث‌های مختلف خیلی راحت و سریع جای خودش را باز می‌کنه و با حالتی متکبرانه و حق به جانب که گویی حریفی پیدا نمی‌شود که جواب من را بدهد، خط تردید بر بسیاری از عقاید و باورها می‌کشد. این سؤال کم و بیش با مبحث آخرت در قرآن هم گلاویز می‌شود و تا بحثی از معاد و جهان بعد از مرگ طرح می‌شود، سر و کلهٔ آن هم پیدا می‌شود.

تازه این چهرهٔ مؤدبانه سؤال هست، شاید شما هم با چهرهٔ بد این سوال‌ها مواجه شده باشید! شنیدید و شنیدیم که با تمسخر گفته‌اند: «مثل این که دین جز معامله نسیه چیز دیگری برای ما ندارد. همه چیز با بهشت و جهنم جواب داده می‌شود و بهشت و جهنم کجاست؟ هیچی! ما که هر چه گشتیم پیدایش نکردیم. من اهل معامله نقدم و نه نسیه! آقا اصلاً به من بگو این عقاید به چه درد من می‌خورد؟ من به جهان پس از مرگ باور داشته باشم یا نه، چه مشکلی از زندگی من را حل می‌کند؟»

ما از بداخلاقی این نوع سؤال‌ها نمی‌ترسیم و کاری هم نداریم که چه کسی این را می‌پرسد، اما یک چیز را خوب می‌دانیم، این که این سؤال مهمی است و هر مؤمنی باید در درون خود به جوابی محکم قانع شده باشد. به راستی باور به آخرت چه نقشی در زندگی من دارد؟ یا بهتر است بپرسیم:

طرح یک سوال: باور به آخرت چه نقشی در زندگی ما دارد؟

بیایید با یک مثال ساده درباره این موضوع فکر کنیم؟ در هر کشوری یک نظام آموزش و پرورش وجود دارد. وظیفه و رسالت اصلی این نهاد این است که مردم را از نظر آموزشی و تربیتی به نقطه‌ای برساند که بتوانند بعد از فارغ التحصیلی مهارت شغلی مناسب داشته باشند و از نظر فکری و روحی تبدیل به انسانی پرورش یافته و مفید شده باشند. این نظام آموزشی، تمام مدارس سطح کشور را زیر نظر دارد.

حال در چنین فضایی دو مدرسه را تصور کنید: اولی مدرسه‌ای است که مدیر و معاونین و تمام کادر آموزشی آن، تمام قدرت و توان خود را در مسیر علمی و تربیتی به کار گرفته‌اند تا دانش‌آموزان به بهترین دانشگاه‌های کشور راه پیدا کنند و بتوانند آینده‌ای روشن از نظر علمی و شغلی داشته باشند. اما مدرسه دومی هم هست که این طور فکر نمی‌کند. او می‌گوید من چه کار دارم که دانش‌آموزان چطور درس می‌خوانند، من باید کاری کنم که دانش‌آموزانم بهترین رفاه و خوشی را در مدرسه تجربه کنند.

نتیجه تفکر و عملکرد آخرت انکاری

دست اندرکاران این مدرسه تا جایی در این موضوع زیاده‌روی می‌کنند که نظام آموزشی مدرسه مختل می‌شود و گویی دانش‌آموزان تکلیفی جز زنگ تفریح ندارند؛ تمام فکر و کار معلم و دانش‌آموز حتی زمانی که در کلاس درس هستند به این مشغول است که چگونه زنگ تفریحشان را آباد کنند؛ بعد از آن که مدرسه چند سالی با این روش روزها را سپری کند، شما شاهد عوض شدن بسیاری از استانداردها در این مدرسه خواهید بود تا جایی که حتی کتاب‌های درسی دستخوش تغییر و تحول خواهند شد.

برای مثال در کلاس ریاضی و فیزیک بحث از محاسبه شیب سرسره‌های مدرسه است تا کیفیت لحظات خوشِ سر خوردن را بهبود ببخشند. در کلاس شیمی بحث از شیوه ترکیب مواد غذایی است تا چگونه غذاهای حیرت‌آوری برای زنگ تفریح درست کنند. می‌بینید که این مدرسه نظام متفاوتی برای خود دست و پا کرده است. دانش‌آموزان -که شاید نتوان از این به بعد اسم آن‌ها را دانش‌آموز گذاشت- چنان سرگرم شده‌اند که دیگر نه به فکر دانشگاهشان هستند و نه به فکر زندگی بعد از مدرسه. تازه، آن قدری در کار خود پیشرفت کرده‌اند که دائم به مدرسه‌های دیگر ایراد می‌گیرند.

دانشگاه یک واقعیت خارجی است که در پسِ دوران مدرسه وجود دارد و آن قدر در زندگی دانش‌آموز مؤثر خواهد بود که نمی‌توان از آن غافل شد. شاگردی که در مدرسه دوم درس می‌خواند می‌گوید: «من اهل معامله نقد هستم و الان این مدرسه رفاه و خوشی من را تأمین کرده است و به غیر آن کاری ندارم». به نظر شما او در چنین معامله‌ای سود کرده است؟! یا بهتر است این طور بپرسیم: به نظر شما معامله دانش‌آموزان مدرسه اول نسیه است؟!

مسأله باور به آخرت مثل همین باور به دانشگاه بعد از مدرسه است؛ آیا شما باز هم فکر می‌کنید که باور به معاد و آخرت اثری در زندگی فردی و اجتماعی مردم نخواهد داشت؟

تیرِ خلاصی به سؤال

سوال اصلی این است که آیا معادباوری تأثیری در زندگی انسان‌ها چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی دارد یا ندارد؟ می‌خواهم تیر خلاصی را به این سؤال بزنم و یکباره خیال خودم و شما را راحت کنم. دقت کنید! کسانی که هیچ اعتقادی به ادیان الهی ندارند، مسأله آخرت در قرآن و سایر کتب مقدس را این طور تحلیل کرده‌اند: «اصولاً ادیان برای این که بتوانند به بهترین نحو مردم را کنترل کنند، آن‌ها را از اموری مانند عذاب الهی و روز جزا می‌ترسانند. چراکه وقتی مردم از چیزی بترسند، سر به راه خواهند شد».

ببینید، باور به آخرت به قدری آثار روشن و واضحی در زندگی اجتماعی و فردی ما دارد که منکران دین، چنین تهمت و افترایی بزرگ را مطرح می‌کنند. می‌گویند دروغی ساخته‌اند تا از آثار آن (آثار معادباوری) به نفع خود استفاده کنند. خب اگر اعتقاد به آخرت در سبک زندگی ما تأثیری ندارد،‌ پس چرا چنین تهمتی را به انبیاء الهی زده‌اند؟؟؟

ایمان به آخرت و اثر اجتماعی آن

روشن است که هیچ عاقلی برنامه‌ریزی برای آینده را بی‌فایده نمی‌داند. با توجه به مثالی که زدیم، تفاوت در این است که مدرسه اول آینده را به درستی تا دانشگاه دیده است و دومی آینده را به اشتباه تا پایان مدرسه. شما تفاوت روشی و ساختاری بین این دو مدرسه را به خوبی درک می‌کنید. ماجرای آخرت هم چیزی شبیه همین است، اگر مردمی بر اساس زندگی آخرت برنامه ریزی کنند، به چیزهایی دست پیدا می‌کند که بسیار متفاوت است با مردمی که فقط برای این دنیا برنامه‌ریزی می‌کنند.

در ضمن حواسمان باشد که ماجرا فراتر از نگاه فردی به معاد است؛ توجه یا عدم توجه به مسأله آخرت آن قدر تفاوت ایجاد می‌کند که می‌تواند دو تمدن کاملا متفاوت را تشکیل دهد، چه رسد به تأثیری که در زندگی فردی ما انسان‌ها دارد (برای درک بهتر یکبار دیگر دو مدرسه را در ذهن خود تصور کنید و درباره آن خیال پردازی کنید)؛ در واقع مسألهٔ آخرت در قرآن در سطح تشکیل امت و تمدن اسلامی مطرح می‌شود و نه صرفاً مسأله فردی.

یک سؤال مهم درباره اثر آخرت باوری

در اینجا ممکنه شما این طور بگویید: «قبول، توجه به آخرت در زندگی دنیایی انسان بسیار تأثیر خواهد گذاشت، اما این تأثیرات چی هستند؟ آیا غیر از این است که همواره ما را دعوت می‌کنند که در دنیا زاهدانه‌تر زندگی کنیم؟ یا اگر به قول شما قرار است ما تمدنی اسلامی داشته باشیم که یکی از ارکانش توجه به آخرت هست، آیا این تمدن چیزی غیر از تمدن صوفیان و درویشان است؟ تمدنی بدوی و ابتدایی که انسان‌ها در آن به نان و نمکی قناعت می‌کنند و آخرت خویش را می‌سازند».

پاسخ

شاید سؤال را با سؤال جواب دادن کار خوبی نباشد، اما گاهی لازم است، از این رو می‌پرسیم آیا تا به حال به این آیات توجه کرده‌اید:

«وَ لَو أَنَّهُم أَقامُوا التَّوراهَ وَ الإِنجیلَ وَ ما أُنزِلَ إِلَیهِم مِن رَبِّهِم لَأَکَلوا مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أَرجُلِهِم»

اگر آنها [قواعد] تورات و انجیل و آنچه را که از جانب پروردگارشان به سوى آنها نازل شده، برپا مى‌کردند، بى‌تردید از بالاى سر و از زیر پایشان روزى مى‌خوردند. (مائده، ۶۶)

«وَ لَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرضِ وَ لـٰکِن کَذَّبوا فَأَخَذناهُم بِما کانوا یَکسِبونَ»

و اگر اهل شهرها و آبادی‌ها ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند، یقیناً [درهایِ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می‌گشودیم، ولی [آیات الهی و پیامبران را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالی که همواره مرتکب می‌شدند گرفتیم. (اعراف، ۹۶).

واضح است یکی از مواردی که باید به آن ایمان آورد مسأله آخرت است. بنابراین طبق وعده قرآن اگر ما جامعه ایمانی و تقواپیشه تشکیل دهیم، برکات آسمانی و زمینی برای ما باز خواهد شد. همچنین آیات و روایات زیادی وجود دارد که از اهتمام به زندگی دنیا و اهمیت دادن به آن با ما سخن می‌گویند. اینها همه یعنی حیات طیبه در دنیا؛ پس این تصور اشتباهی است که آبادانی آخرت را با فلاکت در زندگی دنیا مساوی بدانیم. قطعاً آنچه از آخرت در قرآن مطرح شده است، چنین تصویری را برای ما نمی‌سازد.

ایمان به آخرت و رشد جامعه در یک نمونه عینی

بگذارید این بار یک نمونهٔ واقعی را بررسی کنیم. عرب‌های شبه جزیره قبل از ظهور اسلام وضع بسیار نابسامانی داشتند و دچار چند دستگی بودند و بر سر کوچک‌ترین مسائل، جنگ‌های داخلی راه می‌انداختند. شیطان با این جامعه کاری کرده بود که مهر و محبت بینشان به حداقل رسیده بود، به حدی که دختران خود را زنده به گور می‌کردند! جامعه‌ای را تصور کنید که از هر جهت زمین‌گیر شده است. همه ما قبول داریم که پیامبر اکرم (ص) این جامعه را نجات داد و بعد از آن پیام نجات بخشش را به گوش تمام دنیا رساند. حال سؤال این است که پیامبر چطور عمل کردند و از کجا شروع کردند. می‌دانیم اولین حرف پیامبر این بود که «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا؛ ای مردم بگوید هیچ الهی جز خدا نیست تا رستگار شوید».

توجه که می‌کنیم، می‌بینیم پیامبر از ایمان به خدا و آخرت کار خود را شروع می‌کنند. به نظر شما آیا پیامبر نمی‌توانستند به مردم بگویند: «ای مردم این چه وضع فلاکت‌باری است که شما دارید؟ بالای سر شما تمدن بزرگی چون ایران است در غرب شما امپراطوری روم وجود دارد و سمت شرق شما تمدن‌های بزرگی چون چین وجود دارد. آن‌ها همه از نظر اقتصادی و سیاسی از شما بسیار پیشرفته‌تر هستند. قدرت‌های بزرگ هیچ کدام به شما اعتنایی نمی‌کنند و شما نظام سامان یافته‌ای ندارید، نه از نظر اقتصادی و نه از نظر سیاسی. بیاید کنار هم جمع شویم و قدرت اقتصادی و سیاسی درخوری برای خودمان درست کنیم».

در مقابل می‌بینیم پیامبر گرامی اسلام (ص) ایمان مردم را اصلاح می‌کند و سعی می‌کند آن‌ها را به آنچه که برای آن خلق شدند توجه دهد. او می‌خواهد مردم بزرگتر از دنیا فکر کنند، چون که صد آمد نود هم پیش ماست. آن‌ها را متوجه می‌کند که شما در مدرسه هستید، برای شما برنامه‌ریزی شده، کتاب و استاد تعیین شده تا به بهترین نحو ممکن رشد کنید. قرار است به دانشگاه بروید تا زندگی شما برای همیشه آباد و سعادتمند باشد. نتیجه این توجه دادن به خدا و آخرت هم چیزی نیست جز این که مردمی آنچنان درمانده، تبدیل به مردمانی با عزم و اراده و با مهر و عطوفت می‌شوند و از نظر اقتصادی و سیاسی نیز رشدهای چشم‌گیری می‌کنند. البته می‌دانید و می‌دانیم که راه پیامبر بعد از او به درستی ادامه نیافت. کشتیی که او به سوی سعادت به راه انداخته بود را به گِل نشاندند که بحثش باشد سر جای خودش.

پیامبر با این شیوه –که ایمان به آخرت از اصول آن است- هم دنیای مردم را اصلاح می‌کند و هم روح و جانشان را. هم از نظر اجتماعی آن‌ها را پیشرفت می‌دهد و اقتصاد و سیاست و فرهنگشان را اصلاح می‌کند و هم از نظر انسانی و آخرتی. خلاصه کلام این که آخرت در قرآن مطرح می‌شود تا انسان را رشد دهد و چشم او را به عالَمی بزرگتر باز کند و همت او را بزرگ کند. البته واضح است که انسان و جامعه بلند همت دنیایش را هم به درخور خویش می‌سازد. جامعه‌ای که در دوران مهدی آل‌محمد (ص) بر تمام عالمیان جلوه‌گر خواهد شد.

کسی که آخرت را فراموش کرده چه به دست آورده؟

از ابتدای خلقت انسان و ورود او به دنیا و از زمانی که اولین پیامبر برای جامعه بشری ارسال شد تا به امروز، عده‌ای از مردم بودند که به خط انبیاء پشت پا می‌زدند؛ کلام آن‌ها در مباحث آخرت در قرآن این طور نقل شده:

«وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّون‏»

گفتند: «زندگى و حیاتى جز همین زندگى و حیات دنیاى ما نیست که مى‏میریم و زندگى مى‏کنیم، فقط همین روزگار است که ما را از بین می‌برد.» آنان دربارهٔ آنچه که می‌گویند هیچ علمی ندارند و فقط حدس و گمان مى‏زنند. (جاثیه، ۲۴).

این دسته همواره و در طول تاریخ در مقابل خط انبیاء صف‌آرایی کردند و در سیصد سال اخیر به اوج قدرت مادی خود رسیده‌اند. امروز و بعد از گذشت هزاران سال کار و تجربه، حاصل دست‌رنجشان چیست؟ سخنانی از آن‌ها می‌شنویم شگفت‌آور، با خود می‌گوییم: وه! آن‌ها چه کرده‌اند! عجب دنیای زیبایی ساختند! ولی تا چشم می‌گشاییم چیزهایی دیگر می‌بینیم! به راستی آیا این تمدن رفاه را برای مردم به ارمغان آورده است؟ پس آن آمارهای دهشتناک از فقر و گرسنگی چیست؟

آیا تمدن مادی آرامش را برای مردم به ارمغان آورده؟ پس آمارهای عجیب و غریب بیماری‌های روانی و مصرف داروهای روانی در کشورهایی که مهد تمدن مادی‌اند چیست؟ آمار بی‌رحم‌ترین جنگ‌های تاریخ و بالاترین تعداد کشته در دهه‌های معاصر کجای این کارنامه جا دارند؟ علت گرایش به مصرف مواد مخدر در جهان برای چیست؟ آمار بیماری‌های جدیدی که در این دوره تولید شده را کجای دلمان بگذاریم؟ راستی آمار خشونت علیه زنان را که فراموش نکرده‌اید؟ آسیب‌هایی که به محیط زیست وارد شده را چه؟ … قرآن چه روشنگرانه فرموده:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون‏»

در خشکى و دریا به سبب اعمال زشتى که مردم به دست خود مرتکب شدند، فساد و تباهى نمودار شده است تا [خدا کیفر] برخى از آنچه را انجام داده‏اند به آنان بچشاند، باشد که [از گناه و طغیان‏] برگردند. (روم، ۴۱)

قرآن درباره منکران آخرت چه می‌گوید؟

قرآن دربارهٔ آن‌ها چه می‌گوید و چه حقیقتی از آن‌ها را بر ملا می‌کند؟ شاید بتوان پاسخ را از آیات ۸۲ و ۸۳ سوره غافر به دست آورد. می‌فرماید: «آیا در زمین گردش نکردند تا آخر و عاقبت کار کسانى که پیش از آنان بودند را ببینند؟ کسانی که هم تعدادشان از ایشان بیشتر بود و هم از نظر قدرت [سیاسی و اقتصادی] و آثار [تمدنی] نیرومندتر بودند، اما هیچ یک از این موارد و هیچ یک از دست‌رنج‌ها برایشان فایده نداشت». بعد در ادامه علت آن را این طور بیان می‌کند:

«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کاَنُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُون‏»

هنگامى که پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند، به اندک دانشى که نزد خود داشتند خوشحال بودند [و غیر آن را چیزى به حساب نمى‏آوردند] ولى عذابى که همواره آن را به مسخره مى‏گرفتند، آنان را احاطه کرد.

تمام مشکل در این است که آن‌ها چیزهایی از رمز و راز این دنیا را یافته بودند و به همان مغرور شده بودند. حاضر نبودند خود را برای کارهای بزرگتر آماده کنند. آن‌ها فراموش کرده بودند دوره مدرسه بسیار کوتاه است و باید به فکر بعد از آن باشند. ترس آن را داشتند که اگر زیاد به دانشگاهی شدن فکر کنند، در مدرسه دوران سخت و فلاکت‌باری خواهند داشت. در حالی که این ترس چیزی جز وسوسه شیطان و خیال و وهم نبوده و نیست.

نتیجه‌گیری

تمام آنچه مطرح شد برای این است که ما انسان‌ها باید بسیار مراقب باشیم که دنیا چشم ما را کور نکند. ظرفیتی که خدا در انسان گذاشته است بسیار وسیع‌تر از محدودهٔ دنیا است. آخرت در قرآن مطرح شده است تا انسان ظرفیت واقعی خود را بشناسد. دنیا برای انسان بسیار بسیار کوچک است. ظرفیت واقعی او آخرت است. قرآن حدود ۱۲۰۰ آیه از خود را به مسأله آخرت اختصاص داده است یعنی حدود یک سوم از تعداد آیات قرآن. معاد در قرآن چنین جایگاهی دارد.

 مباحث مطرح شده درباره معاد هم بسیار گسترده است. کسب معرفت از قرآن درباره آخرت می‌تواند ایمان ما را به آخرت تقویت کند که از آثار آن رسیدن به حیات طیبه است. از این رو دکتر سید محسن میرباقری درسی را با عنوان آخرین سفر درباره «معاد در قرآن»، در موسسه نور المجتبی(ع) تدریس کرده‌اند. این درس در یک بسته آموزشی و به صورت مجازی در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. برای اطلاعات بیشتر از محتوای این درس اینجا کلیک کنید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.