توصیه های قرآن برای صداقت
صداقت یکی از پایه های شکل دهنده به ساختمان ارتباطات است.
صداقت در قرآن کریم
در آیه ۱۱۹ سوره توبه آمده است: «یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصادِقِینَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید.(۱)
در این که منظور از صادقین چه کسانى است، اگر به خود قرآن مراجعه کنیم در آیات متعددى صادقین را تفسیر کرده است.
در آیه ۱۷۷ سوره بقره آمده است:
«لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ وَالْمَلائِکَهِ والْکِتابِ وَالنَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عـَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَالْیَتامى وَالْمَساکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَى الزَّکاهَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَالصّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَالضَّرّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(۲)
در این آیه ابتدا این گمان را که نیکى روی نمودن به طرف مشرق یا مغرب به عنوان قبله باشد نفی می کند و سپس می فرماید: بلکه نیکى کسى است که به خدا و روز آخرت و ملائکه و کتاب آسمانى و پیغمبران ایمان داشته باشد و مال خود را با آنکه دوستش مىدارد به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و راه ماندگان و دریوزگان و بردگان بدهد و نماز را بپا دارد و زکات بدهد و کسانیند که به عهد خود وقتى عهدى مىبندند وفا مىکنند و از فقر و بیمارى و جنگ، خویشتن دارند اینان هستند که راست گفتند و همینهایند که تقوى دارند.
تفسیر المیزان از آیه ۱۷۷ سوره بقره
علامه طباطبائی می فرماید این آیه سه بار نیکوکاران را شناسانده و حقیقت حال آنها را بیان نموده است : بار اول در همه مراتب سه گانه اعتقاد و اعمال و اخلاق (از من آمن … تا حین الباس) بار دوم با عبارت (اولئک الذین صدقوا) و بار سوم با عبارت اولئک هم المتقون.(۳)
سپس به توضیح عبارات به کار رفته در بار اول می پردازد و آنگاه می گوید:
اما اینکه بار دوم آنها را با «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا» شناسانده به خاطر این است که این وصفى است که تمامى فضائل علم و عمل را در بر میگیرد، چرا که صدق با جمیع اخلاق یعنی عفت و شجاعت و حکمت و عدالت (چهار ریشه اخلاق فاضله) و فروع آنها مصاحب و همنشینی دارد. چرا که انسان به غیر از اعتقاد و قول و عمل، چیز دیگرى ندارد و وقتى صادق شد این سه چیز با هم مطابق می شود در نتیجه انجام نمی دهد مگر آنچه را که میگوید و نمیگوید مگر آنچه را که معتقد است.
فطرت انسان در باطن بر قبول حق و خضوع در برابر آن قرار داده شده هر چند که خلاف آن را در ظاهر ابراز کند. پس در حالی که به حق اذعان دارد و در آن صادق است می گوید آنچه را اعتقاد دارد و انجام می دهد آنچه را می گوید و در این هنگام ایمان خالص و اخلاق فاضله و عمل صالح، همه با هم برایش فراهم میشود. خداوند فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ، وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، تقوا پیشه کنید و با راستگویان باشید).
و حصرى که از جمله «أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا»، (تنها اینهایند که راست می گویند) استفاده می شود. آن تعریف قبلی را تاکید می نماید و معنایش- و خدا داناتر است- این میشود که هر گاه صادقان را خواستی صادقان فقط و فقط ابرار می باشند.(۴)
آیه ۱۵ سوره حجرات
در آیه ۱۵ سوره حجرات مى خوانیم: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ؛ مؤمنان تنها کسانى هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده، سپس شک و تردیدى به خود راه نداده اند (و علاوه بر این) با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، این ها صادقان هستند.»
این آیه نیز صدق را مجموعه اى از ایمان و عمل که در آن هیچ گونه تردید و تخلفى نباشد معرفى مى کند.
و در سوره حشر مى خوانیم: «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ و َرِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللّهَ و َرَسُولَهُ أُولئِکَهُمُ الصّادِقُونَ»(۵)
در این آیه مؤمنان محرومى که على رغم همه مشکلات، استقامت به خرج دادند و از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، و جز رضاى خدا و یارى پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلّم) هدفى نداشتند، به عنوان صادقان معرفى شده اند.
از مجموع این آیات نتیجه مى گیریم که صادقین آن هائى هستند که تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبى انجام مى دهند، نه تردیدى به خود راه مى دهند، نه عقب نشینى مى کنند، نه از انبوه مشکلات مى هراسند بلکه با انواع فداکاری ها، صدق ایمان خود را ثابت مى کنند.
شک نیست که این صفات مراتبى دارد، بعضى ممکن است در قله آن قرار گرفته باشند که ما نام آن ها را معصومان مى گذاریم، و بعـضى در مراحل پائین تر.
پی نوشت:
۱ . توبه، ۱۱۹.
۲ . بقره، ۱۷۷.
۳ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۲۸.
۴ . همان، ص ۴۲۹.
۵ . حشر، آیه ۸.