آثار ایمان به معاد/جایگاه معاد در شرایع آسمانی
ایمان به معاد و حیات اخروى یکى از اصول جهان بینى الهى، و مهمترین اصل پس از توحید است.
واژه شناسى معاد
واژه معاد در لغت در سه معنا به کار رفته است:
الف.معناى مصدری: یعنى عود و بازگشتن؛
ب. اسم مکان: یعنى مکان بازگشتن؛
ج. اسم زمان: یعنى زمان بازگشتن.(۱)
این واژه در قرآن کریم یک بار به کار رفته است، آنجا که می فرماید:
«إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ».(۲)
این آیه شریفه مربوط به پیامبر (صلّى الله علیه و آله و سلم) و مقصود از معاد در آن، مکان بازگشت است. لیکن درباره اینکه مراد از آن چیست، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. برخى از مفسران آن را به بازگشت پیامبراکرم (صلّى الله علیه و آله و سلم) به مکه تفسیر کرده اند، یعنى خداوند به او وعده مىدهد که پس از هجرت از مکه به مدینه، پیروزمندانه به مکه بازخواهد گشت. برخى نیز آن را به بازگشت به بهشت تفسیر کرده اند.(۳)
واژه معاد در اصطلاح متکلمان در دو معنا به کار مى رود: یکى، به معناى عام؛ و دیگری: به معناى خاص. معناى عام آن همه بحث هاى مربوط به عالم پس از مرگ را شامل می شود، و معناى خاص آن مربوط به خصوص سراى قیامت و آخرت است.
جایگاه معاد در شرایع آسمانى
ایمان به معاد و حیات اخروى یکى از اصول جهان بینى الهى، و مهمترین اصل پس از توحید است که، پیامبران الهى مردم را به آن دعوت کرده اند قرآن کریم سخن حضرت نوح (علیه السلام) را به قوم خود در این باره، اینگونه یادآور شده است:
«وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً».(۴)
خداوند شما را به گونه اى از زمین رویاند، سپس بار دیگر شما را به آن باز می گرداند (می میراند) آنگاه به گونه اى از زمین بیرون تان مىآورد(حیات اخروى).
در جاى دیگر حضرت نوح (علیه السلام) قوم خود را از عذاب روز قیامت این چنین بیم داده و می فرماید:
«یاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنِّى أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ».(۵)
اى قوم من! خدا را که جز او معبودى به حق نیست بپرستید، من از عذاب روزى بزرگ بر شما ترسانم.
نیز ابراهیم خلیل (علیه السلام) پس از آنکه قوم خود را به یکتاپرستى دعوت نموده، و از پرستش بتها بر حذر می دارد در ضمن دعوت آنان به شکرگزارى نعمتهاى الهى، بازگشت آنان به سوى خدا را، به آنان گوشزد می نماید. قرآن کریم دعوت او را چنین بازگو کرده است:
«إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَ اعْبُدُوهُ وَ اشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».(۶)
مبعودانى که غیر از خدا می پرستید، مالک و مدبر روزى شما نیستند، پس از پیشگاه خدا روزى خواسته و او را پرستش کنید و شکرگزار او باشید، به سوى او باز می گردید:
همچنین حضرت موسى (علیه السلام) در پاسخ فرعون که می گفت: «براى جلوگیرى از تباهى در روى زمین، باید موسى را به قتل برسانم»، فرمود:
«إِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بیَوْمِ الْحِسابِ».(۷)
من از هر انسان متکبرى که به روز حساب ایمان نمی آورد به خدا پناه آورده ام. نیزحضرت مسیح (علیه السلام) در نخستین سخنان خود با مردم کهبراى اثبات پاکدامنى مادر خود ایراد نمود، حیات پس از مرگرا به آنان خاطر نشان کرد و فرمود:
«وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا».(۸)
(از جانب خداوند) سلامتى است بر من، روزى که به دنیا آمدم، و روزىکه می میرم،و روزى که زنده و برانگیخته می شوم.قرآن وجهان آخرت
مسئله معاد در قرآن کریم اهمیت ویژه اى دارد، و به گفته علامه طباطبایى (ره): «در میان کتابهاى آسمانى قرآن کریم تنها کتابى است که درباره روز رستاخیر به تفصیل سخن رانده، و درصدها مورد با نامهاى گوناگون از آن یاد کرده، و بارها تذکر داده است که ایمان به روز جزا همطراز باایمان به خدا و یکى از اصول سه گانه اسلام است که منکر آن ازآیین اسلام خارج شده و سرنوشتى جز هلاکت ندارد.»(۹)
قرآن کریم، در مورد عالم قیامت تعبیرات مختلفى دارد، و هریک از این تعبیرها بابى از معرفت است، یکى ازآنها«الیوم الآخر» است، این تعبیر به ما مىآموزد که:
اولاً: حیات انسان و جهان مجموعاً به دو دوره تقسیم می شود: یکى، دوره آغاز وحیات دنیوی؛ و دیگرى، دوره پایان وحیات اخروى.
ثانیاً: سعادت انسان در گرو ایمان به معاد و فراهم نمودن ابزار و وسایل لازم براى حیات اخروى است؛ زیرا حیات اخروى دوره نهایى حیات انسان، و حیات دنیوى دوره آغازین و به منزله مقدمه آن، و سعادتمندى حیات دنیوى در گرو سعادتمندى فرجام آن است، چنانکه مىفرماید: «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى».(۱۰)
و حدیث نبوى معروف که می فرماید: «اَلدُّنیا مَزْرِعَهُ الْآخِرَهِ». نیزبیانگر این مطلب است.(۱۱)
آثار و نتایج ایمان به معاد
ایمان به معاد و حیات اخروى آثار شگرفى در زندگى فردى و اجتماعى انسان ـ به ویژه از جنبه روانى و تربیتى ـ دارد. در این درس برخى از آنها را یادآور می شویم:
۱- آرامش دل و تسکین خاطر
افرادىکه به جهان آخرت ایمان راسخ ندارند و فقط به لذایذ و کامیابی هاى دنیوى اهمیت می دهند؛ از جهات مختلف گرفتار تشویش خاطر و اضطراب مىگردند:
۱- در اثر احساس شکست در برابر موانع طبیعى، قانونى و اجتماعى که سد راه آنان در رسیدن به کامیابى هاى مطلوب و دلخواهشان مىباشد.
۲- به خاطر مصایب و ناملایمات طبیعى و غیرطبیعى که از زندگى دنیوى انفکاک پذیر نیست.
۳- اندیشه و تصور مرگ که در نظر آنان به منزله پایان مطلق حیات می باشد. برعکس، ایمان راسخ به جهان پس از مرگ همه عوامل یاد شده را خنثى می کند،
زیرا: اولاً: زندگى دنیوى جز مزرعه و کشتزارى براى حیات اخروى نیست، و تمتعات مادى تا آنجا مجاز می باشد که مانع رسیدن انسان به سعادت ابدى نگردد: «ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ».(۱۲)
ثانیاً: تحمل شداید و ناگواری ها به انگیزه به دست آوردن رضاى الهى، پاداش هاى اخروى بزرگى را به دنبال دارد:
«وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ».(۱۳)
قرآن کریم در جاى دیگر پس از بیان اینکه انسان طبیعتاً در برابر ناملایمات بىقرارى و بى تابى مىکند، از اقامه نماز، کمک به محرومان، ایمان به جهان آخرت، و ترس از عذاب الهى، به عنوان عوامل آرامش بخش یاد کرده و مىفرماید:
«إِنَّا الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً. إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً. وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُمَنُوعاً. إِلاَّ الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. وَ الَّذِینَ فِى أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الَْمحْرُومِ. وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ. وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ».(۱۴)
ثالثاً: بر پایه ایمان به معاد، مرگ پایان حیات نیست، بلکه دریچه اى به سوى جهان ابدى است، چنآنکه على (علیه السلام) فرموده:
«اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا وَ اِیَّاکُمْ خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ لا لِلْفَنَاء، لَکِنَّکُمْ مِنْ دارٍ اِلى دارٍ تُنْقَلُونْ».(۱۵)
اى مردم! ما و شما براى بقاء و پایدارى آفریده شدهایم نه براى فناء و نابودى، لیکن شما از سرایى به سراى دیگر منتقل مىشوید.
۲؛تقوى و پاکدامنى
فرد وجامعهاى کهبه جهان آخرت و پاداشهاو کیفرهاى الهى در سراى دیگر ایمان دارد، وبر این عقیده است که:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍخَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّایَرَهُ.(۱۶)
از گناه و پلیدى دورى گزیده و بهفضیلت و پاکى روى مىآورد، و اگر احیاناً به گناهی آلوده گردد، ابراز ندامت کرده و به درگاه الهى استغفار می کند. از این رو، قرآن کریمیکى از صفات پرهیزکاران و هدایت یافتگان را،ایمان راسخ به عالم آخرت دانسته و می فرماید:
«وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ».(۱۷)
و درجاى دیگر، پس از آنکه مؤمنان را به پرهیزکارى فرا می خواند، آنان را به توجه و تأمل در آنچه براى سراى دیگر تدارک می بینند سفارش نموده، و بار دیگرآنان را به پرهیزکارى دعوت می کند. آنجا که می فرماید:
«یاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ماقَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِماتَعْمَلُونَ».(۱۸)
آنگاه وضعیت بهشتیان ودوزخیان را یادآور مىشود که آنان یکسان نبوده و فقط بهشتیان رستگار خواهند بود:
«لایَسْتَوِى أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ أَصْحابُالْجَنَّهِ هُمُ الْفائِزُونَ».(۱۹)
۳؛ تعهدو احساس مسؤولیت
فردىکه به روز بازپسین اعتقاد دارد، در برابر خدا و خلق احساس مسؤولیت نموده و در برخورد با تباهی ها و نابسامانی ها بی تفاوت نمى باشد.
قرآنکریم یکى از صفات منکران معاد را بی تفاوتى نسبت به تهى دستان، و بی مهرى نسبت به یتیمان دانسته و مىفرماید:
«أَ رَأَیْتَ الَّذِى یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَالَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ».(۲۰)
ایمانبه معاد، یعنى اعتقاد به اینکه انسان در جهان آخرت در برابراعمالى که انجام داده مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
«وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».(۲۱)
بالاتراز آن، اعمال خود را حاضر مىیابد:
«وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً».(۲۲)
بدون شک،چنین ایمان و اعتقادى با هوسرانى و بی بندوباری ها سازگار نیست، بدین جهتانسانهاى هوسران وبی بندوبار،عالم قیامت را زیر سؤال برده و در وجود آن ابراز شک می نمایند. قرآن کریم دراین باره می فرماید:
«بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یَسْئَلُأَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَهِ».(۲۳)
ازاینجا، اهمیت این سخن امام على (علیه السلام) روشن می گردد که فرمود:
«اِنَّ الغایه القیامهُ، و کَفَى بِذلکَ وَاعِظاً لِمَنْ عَقَل.»(۲۴)
۴؛ایمان به معاد و آینده نگرى
یکى از آثار سازنده ایمان به معاد این است که قلمرو اندیشه و نظرانسان را گسترش می دهد. انسان با ایمان، دنیا را گذرگاه وسراى آخرت را قرارگاه ابدى می داند. این باور دینى مایه بلند همتى و تلاش فزاینده براى نیل به آیندهاى سرنوشت ساز و تابناک می گردد؛ چرا کهاز نظر روانى، آینده نگرى و داشتن امید به فردایى روشن و تعیین کننده در خودباورى، از خود مایه گذاشتن،پشتکار و پایدارى انسان، نقش بسیار مؤثر دارد.
امام على (علیه السلام) مىفرماید:
دنیا،چشمانداز نهایى انسانهاى کوردل و ناآگاه است. آنان جهانهاى دیگر را نمى بینند، اما انسان بصیر و روشنبین آینده را هم می بیند و می داند که سراى ابدى در پسدنیا است. انسان بصیر از طریق دنیا به آخرت می نگرد (به دنیا با دیدابزارى می نگرد)، ولى انسان فاقد بصیرت به خوددنیا می نگرد(به دنیا با دید غایى نگاهى مى کند). انسان بصیر از دنیا براى آینده خویش زاد و توشه برمی گیرد، و انسان فاقد بصیرت براى دنیا توشه و زاد آماده می کند.(۲۵)
امام حسن مجتبى (علیه السلام) درباره فرق مؤمن با کافر فرموده اند:
«المؤمن یَتَزَوَّدُ، و الکافِرُ یَتَمَتَّعُ».(۲۶)
مؤمن ازدنیا براى آخرت خود، زاد و توشه مىسازد، و کافر از دنیا فقط بهره دنیوى می برد.
قرآنکریم مى فرماید:
عده اى ازدوزخیان خواهند گفت:
«وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِى أَصْحابِ السَّعِیرِ».(۲۷)
و نیز مىفرماید:
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ».(۲۸)کافران،بسان چارپایان مىخورند و بهره مىجویند، و دوزخ جایگاه آنهاست.
پى نوشت ها
(۱) . المعاد یقال للعود، و للزمان الذى یعود
فیه، و قد یکون للمکان الذین یعود الیه، مفردات
راغب، ماده عود.
(۲) . قصص/ ۸۶؛
(۳) . مجمع البیان، ج ۴، ص ۲۶۹؛
(۴) . نوح/ ۱۷ـ۱۸؛
(۵) . اعراف/ ۵۹؛
(۶) . عنکبوت/ ۱۷؛
(۷) . غافر/ ۲۷؛
(۸) . مریم/ ۳۳؛
(۹) . طباطبایى، سید محمد حسین، شیعه در
اسلام، ص ۱۰۲؛
(۱۰) . اعلی/ ۱۷؛
(۱۱) . ر.ک: زندگى جاوید یا حیات اخروى، ص
۶ـ۷؛
(۱۲) . عنکبوت/ ۶۴؛
(۱۳) . بقره/ ۱۵۷ـ۱۵۶؛
(۱۴) . معارج/ ۱۹ـ۲۷؛
(۱۵) . شیخ مفید، ارشاد، ص ۱۲۷؛
(۱۶) . زلزله، ۸ـ۷؛
(۱۷) . بقره/ ۴؛
(۱۸) . حشر/ ۱۸؛
(۱۹) . حشر/ ۲۰؛
(۲۰) . ماعون/ ۱۰۳؛
(۲۱) . نحل/ ۹۳؛
(۲۲) . کهف/ ۴۹؛
(۲۳) . قیامت/ ۶ـ۵؛
(۲۴) . نهج البلاغه، صبحى صالح،
خطبه/ ۱۹۰؛
(۲۵) . نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳؛
(۲۶) . بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۱۴۷؛
(۲۷) . اگر شنوا و عاقل مىبودیم، در جمع دوزخیان نبودیم. (ملک/۱۰)
(۲۷) . محمد/ ۱۲؛