خصوصیات انقلاب اسلامی و ارکان جهانی آن

نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی سیاسی، هر یک بر مبنایى خاص تعاریف مختلفى برای انقلاب ارائه داده‌اند؛ مانند این‌ تعریف: «انقلاب، جنبشى سرسختانه و بر مبناى اصول مکتبى معیّنى است که با درک واقعیت‌هاى موجود، به ‏دنبال تغییر و دگرگونى بنیادین در تمام ابعاد زندگى فردى، اجتماعى و سیاسى و معیارها، اصول و ارزش‌هاى حاکم است».

#نقش_های#انقلاب#ارکان#انقلاب

انقلاب اسلامى با توجه به خصوصیات منحصر به فردى که دارد، از دیگر انقلاب‌هاى جهان ممتاز بوده و مفهوم جدیدى از انقلاب به دست می‌دهد. برخى از این خصوصیات عبارت‌اند از: برخوردارى از پشتوانه عظیم فلسفه و فقه و معارف اسلامی، استوارى بر پایه فرهنگ و اعتقاد و ایمان، بهره‌مندى از رویکرد ارزشى و هدف‌گیرى اصلاح مفاسد بشرى، حاکم‌سازى فرهنگ توحیدى به جاى فرهنگ الحادى و استبدادى. شکل‌گیرى هر انقلاب تحت ‏تأثیر عوامل مختلفى است؛ مانند نارضایتى عمیق، ظهور ایدئولوژى جدید، گسترش روحیه انقلابى و وجود رهبرى. برخی از نقش‌های انقلاب اسلامی در جهان عبارت‌اند از: ۱. ایستادگی در مقابل سلطه غرب، ۲. ترویج آزادى، استقلال، ضدیت با استبداد و استعمار، و زنده کردن روح مبارزه و تلاش براى آینده بهتر، ۳. احیاى فرهنگ سیاسى مبتنى بر قرآن، و ضرورت بازگشت به اسلام ناب محمدى(ص)، ۴. بازسازى تمدن اسلامی.

منظور از انقلاب و انقلاب اسلامی چیست؟ علت وقوع، ارکان و نقش انقلاب اسلامی در جهان چیست؟

پیش از بررسى انقلاب‏ اسلامى‏، لازم است به تعریفى از انقلاب دست یابیم، تا بدانیم که دقیقاً چه پدیده‌اى را مطالعه می‌کنیم.

پیشینه و تعریف واژه «انقلاب»

هانا آرنت، از نظریه‌پردازان انقلاب درباره پیشینه تاریخى این اصطلاح می‌گوید: کلمه انقلاب در اصل از مصطلحات اخترشناسى است که به ‏واسطه اثر بزرگ کپرنیک در علوم طبیعى از اهمیت خاصى برخوردار شد. این واژه در کاربرد علمى، معناى دقیق لاتینى خود را که دال بر حرکت دَورانى منظم و قانون‌مند ستارگان بود، حفظ کرد. در سده هفدهم واژه انقلاب براى نخستین‌بار به صورت یکى از اصطلاحات سیاسى در سال ۱۶۶۰م پس از دگرگونى سیاسى در یکى از کشورها به ‌کار رفت. در معناى دیگر سیاسى، این کلمه درباره انتقال از عصر کشاورزى به دوره صنعتى- بویژه در ممالک غربى- به ‌کار می‌رود که در آن‌جا صنعتى شدن به همراه شهرنشینى حاصل از آن، بر آخرین مرحله توسعه این جوامع اثرات بسیار چشمگیرى داشته است.[۱]

نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی سیاسی، هر یک بر مبنایى خاص تعاریف مختلفى برای انقلاب ارائه داده‌اند که در این‌جا نمونه‌هایی از آن بیان می‌شود.

شهید مطهرى انقلاب را این‌گونه تعریف می‌کند: «انقلاب، عبارت است از طغیان و عصیانى که مردم علیه نظام حاکم موجود براى ایجاد وضع و نظمى مطلوب انجام می‌دهند؛ یعنى انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم براى وضعى دیگر. پس ریشه‌هاى انقلاب دو چیز است: یکى نارضایتى و خشم از وضع موجود و دیگر آرمان یک وضع مطلوب».[۲]

از نگاه شهید آیت الله سید محمد باقر صدر؛ انقلاب، جنبشى سرسختانه و بر مبناى اصول مکتبى معیّنى است که با درک واقعیت‌هاى موجود، به ‏دنبال تغییر و دگرگونى بنیادین در تمامى ابعاد زندگى فردى، اجتماعى و سیاسى و معیارها، اصول و ارزش‌هاى حاکم است.[۳]

ساموئل هانتینگتون می‌گوید: انقلاب یک دگرگونى سریع، بنیادین و خشونت‌آمیز داخلى در ارزش‌ها و اسطوره‌هاى مسلط جامعه، نهادهاى سیاسى، ساختار اجتماعى، رهبرى، فعالیت‌هاى حکومتى و سیاست‌هاى آن است.[۴]

با مرورى بر سایر تعاریف اندیشمندان معاصر اسلامى نشان می‌دهد که یکى از ابعاد مهم در معرّفى انقلاب‌ها، بُعد ارزشى و مطلوبیت آرمان‌ها است. شاید تعریف انقلاب از بُعد جامعه ‏شناسى جامعیت بیشترى دارد؛ زیرا به عمده‌ترین خصیصه‌هاى انقلاب که داراى ماهیتى اجتماعى است، اشاره می‌کند. پس می‌توان انقلاب را به ‏معناى تغییر در ساختار حاکمیت و ساختارهاى اجتماعى در نظر گرفت.[۵]‏

تفاوت انقلاب با سایر تحوّلات سیاسی و اجتماعی

انقلاب‌ها با ویژگی‌هایى که دارند آنها را از سایر تحولات سیاسى و اجتماعى؛ مانند کودتا، جنبش، شورش و اصلاح جدا می‌کند.

کودتا اقدام معدودى از نیروهاى نظامى با حمایت برخى نیروهاى حاکم است که هدف از آن، رسیدن به قدرت و برکنارى حاکمى است که در رأس قدرت قرار دارد.[۶]

جنبش، مفهومى است که بسترهاى تحوّل در جامعه را شکل می‌دهد که این تحول می‌تواند به انقلاب یا اصلاحات تبدیل شود. تفاوت عمده جنبش با انقلاب و اصلاح، در شیوه اجرایى و رفتارى و نیز در هدف نهایى آن است. تغییرات اجتماعى حاصل از جنبش اگر به ‏گونه‌اى مسالمت‌آمیز به تغییرات آرام و تدریجى منجر شود، رفرم یا اصلاح نام دارد و اگر این تغییرات، اساسى و بنیادى، توأم با خشونت باشد، به انقلاب خواهد انجامید. ازاین‌رو، انقلاب‌ها در فرایند راهبردى جوامعِ خواهان جنبش -که مستلزم آگاهى اجتماعى است- شکل می‌گیرد.[۷]

اصلاح یا رفرم، تغییر آرام و تدریجى، مسالمت‌آمیز و روبنایى در یک نظام است که معمولاً در جامعه‌اى متعادل اتفاق می‌افتد. اصلاحات، از بالا و از سوى خود دولت‌مردان به ‏وجود می‌آید، ازاین‌رو، چه‌ بسا پایگاه مردمى نداشته باشد. اصلاحات ممکن است با رسیدن به تغییرات هدف‌مند و منتج از نیازهاى جامعه، از وقوع انقلاب نیز جلوگیرى کند.[۸]

تفاوت اساسى انقلاب و اصلاح در این است که اصلاحات از سوى حاکمان و به ‏منظور بهبود شرایط یا جلوگیرى از وقوع انقلاب روى می‌دهد، اما انقلاب از سوى مردم و براى براندازى نظام حاکم پدید می‌آید. ناگفته نماند که اصلاحات در برخى موارد ممکن است موجب تسریع انقلاب یا فروپاشى رژیم‌هاى سیاسى گردد. معمولاً در اصلاحات، خشونت دیده نمی‌شود، بلکه تلاش می‌شود تا اصلاحات در فضایى آرام صورت گیرد.[۹]

شورش حرکتى مقطعى در اعتراض به موضوعى خاص است. شورشیان غالباً نارسایی‌هاى موجود را نه به نهادها و ساخت‌هاى اجتماعى، بلکه به افراد نسبت می‌دهند. ازاین‌رو، هدف آنها محدود به از میان برداشتن افراد خاصى در حاکمیت و یا زدودن موضوع خاصى در حکومت است، بی‌آن‌که ترکیب نظام سیاسى-اجتماعى را تغییر دهند. از سویى دیگر، در مواردى که شورشیان بافت اجتماعى را نشانه می‌روند، طرحى براى آینده ندارند و معمولاً اعتراض آنها مقطعى و براى موضوعى خاص است.[۱۰]

ریشه‌هاى وقوع انقلاب

اوضاع جامعه‌اى که مستعد انقلاب است، باید در مطالعه انقلاب مورد توجه قرار گیرد. انقلاب به شکلى مطلوب در مکان و زمانى امکان موفقیت دارد که شرایط دو قطبى بر جامعه‏ حکم‌فرما باشد؛ شرایطى که در آن، گروه‌هاى اجتماعى از نظام سیاسى حاکم جدا شده و در مقابل آن ایستاده‌اند. چنین جامعه‌اى با دوگانگى قدرت روبرو می‌گردد؛ بدین ‏بیان که ابتدا مشروعیت حاکمیت به چالش کشیده می‌شود و سپس نیروهاى اجتماعى-که به قدرت خود اطمینان کافى می‌یابند- از نظام سیاسى رویگردان شده، در مقابل آن قرار می‌گیرند.[۱۱] عوامل متعددى ایجاد کننده چنین شرایطى است، اما اگر بخواهیم آنها را در یک دسته‌بندى کلى بازگوییم، می‌توان به این موارد اشاره کرد: وجود نارضایتى،[۱۲] ظهور و گسترش ایدئولوژی‌هاى جدید و جایگزین‏،[۱۳] گسترش روحیه انقلابى[۱۴] و رهبرى انقلاب و نهادهاى بسیج‌گر.[۱۵]

انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامى را با توجه به خصوصیات منحصر به فردى که دارد آن‌را از دیگر انقلاب‌هاى جهان ممتاز می‌سازد و مفهوم جدیدى از انقلاب به دست می‌دهد. برخى از این خصوصیات عبارت‌اند از:

  1. ۱. برخوردارى از پشتوانه عظیم فلسفه و فقه و معارف اسلامی
  2. ۲. انقلاب اجتماعى همه جانبه همراه با تحوّل بنیادین در زندگى انسان‌ها،
  3. ۳. استوارى بر پایه فرهنگ و اعتقاد و ایمان،
  4. ۴. بهره‌مندى از رویکرد ارزشى و هدف‌گیرى اصلاح مفاسد بشرى،
  5. ۵. حاکم‌سازى فرهنگ توحیدى بجاى فرهنگ الحادى و استبدادى،
  6. ۶. شکل‌گیرى بر مبناى نظم و انضباط انقلابى.[۱۶]

با توجه به این خصوصیات است که انقلاب اسلامى یک تفسیر اسلامى و الهى بوده و به معناى زنده کردن دوباره اسلام است. انقلاب اسلامی؛ یک تحوّل اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى است که به دنبال آنها تحوّل اجتماعى، اقتصادى و سیاسى و آن‌گاه رشد همه جانبه ابعاد انسان‌ها می‌آید.[۱۷]

حاصل کلام این‌که؛ انقلاب اسلامى بر اساس یک ضرورت طبیعى و تاریخى و مبتنى بر قواعد و سنن الهى به وقوع می‌پیوندد.

ارکان شکل‌گیری انقلاب اسلامى‏

براى شکل‌گیرى هر انقلابى یک عنصر فکرى و دو عامل انسانى مورد نیاز است. عنصر فکرى همان ایدئولوژى و مکتبى است که انقلاب بر پایه آن استوار می‌گردد و عنصر انسانى نیز یکى‏ مردمند و دیگرى رهبرى.[۱۸] هرگاه این سه عنصر در کنار هم قرار گیرند و جهت‌گیرى یکسان داشته باشند، انقلاب شکل می‌گیرد. بدیهى است هر چه قوت این سه رکن بیشتر باشد، سرعت شکل‌گیرى و پیروزى انقلاب نیز بیشتر خواهد بود. بنابراین، ارکان انقلاب اسلامی در سه عنصر زیر بیان می‌شود.

الف. مکتب:‏ انقلاب اسلامى بر پایه اندیشه و جهان‌بینى اسلامى استوار است. تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه علایقى که انسان را با دنیاى بیرون از وجود او مرتبط می‌کند و نیز فهم و درک آدمى از وجود خود و همه چیزهایى که نظام ارزشى جامعه را می‌سازد و آن‌را بر اداره مطلوب خود قادر می‌سازد، از این جهان‌بینى الهى ریشه و مایه می‌گیرد.

اساسی‌ترین مبناى جهان‌بینى الهى و اسلامى، اصل توحید به معناى اعتقاد به وجود خدا و قدرت غیبى او و حاکمیت علم، قدرت، عزّت، جلال، جمال مطلق، اراده و مشیّت او بر هستى، است‏ و همه امور دیگر به نحوى از انحاء به توحید باز می‌گردند. یکى از نکات برجسته و قابل توجه در زمینه انقلاب اسلامى این است که دین اسلام سازنده فرهنگ ملّى می‌باشد و به همین‏ جهت امورى نظیر جهاد، شهادت، پیروى از انسان با تقوا و عادل، بیزارى از ظلم و ظالم، اتحاد و همبستگى، توکل به خدا و … در متن این فرهنگ قرار دارد و خمیرمایه حرکت انقلابى مردم و پیروزى آنها را به ارمغان می‌آورد.[۱۹]

ب. رهبر: قدرت و قوّت رهبرى در انقلاب اسلامى با اتکاى به اسلام، ناشى از موقعیت دینى او است که مشروط به برخوردارى از ویژگی‌هایى؛ نظیر فقاهت، عدالت، علم، معرفت، زهد، مدیریت، شجاعت، بینش سیاسى و تدبیر است، بر خلاف انقلاب‌هاى دیگر که غالباً انسان‌هایى به عنوان سیاست‌مدار حرفه‌اى با تکیه بر زر و زور و تزویر در جایگاه رهبرى قرار می‌گیرند.

رهبر انقلاب اسلامی پس از اثبات حقانیت مکتب سیاسى خود، می‌تواند مردم را آرام آرام وارد میدان مبارزه کرده، به همراهى آنها، انقلاب بزرگ اسلامى را شکل دهد و در نتیجه آثار شوم تسلط قدرت‌هاى ستمگر را در کشور خود برطرف و دنیا را متحوّل کند.

ج. مردم‏: بزرگ‌ترین اهرم پیشبرد انقلاب اسلامى، حضور عظیم مردم در عرصه‌هاى انقلاب است، به چند دلیل؛ اولاً: چون اسلام بیشترین حق را در اداره نظام‌هاى اجتماعى به مردم می‌دهد و هر دستگاه حاکم را یک دستگاه خدمت‌گزار براى مردم می‌داند. ثانیاً: چون مردم تشکیل‌ دهندگان و به وجود آورندگان یک نظام اسلامی هستند. ثالثاً: چون دخالت و نظارت مردم بیشترین تضمین را براى حفظ یک نظام اسلامی از انحراف می‌کند.[۲۰]

پیام انقلاب اسلامى‏

هر انقلابى نظیر زلزله یا آتشفشان تأثیرات کم و بیش منطقه‌اى و بین‌المللى دارد و براى ایجاد عمق استراتژیک خود، پیامى را عرضه می‌کند. هر چه پیام انقلاب پرجاذبه‌تر باشد، انسان‌هاى بیشترى به پذیرش و حمایت و الگوپذیرى از آن روى می‌آورند.

انقلاب اسلامى این پیام را به دنیا عرضه می‌کند که بسیج‌کننده‌ترین ایدئولوژی‌ها اسلام است و اسلام مکتبى است که نه تنها توانایى سازماندهى یک مبارزه عظیم را دارد، بلکه در دوران پیچیده عصر ماشینى با همه معارضه‌ها و تضادهایى که سیاست‌هاى جهانى دارد، قادر به حل مشکلات جامعه و اداره آن بوده و بقا و ماندگاری‌اش را تضمین می‌کند.[۲۱] برخى از پیام‌هاى انقلاب اسلامى را می‌توان به صورت زیر برشمرد:

  1. ۱. لزوم خروج انسان از یوغ بردگى و بندگى طاغوت و رستن از ذلت و خوارى،[۲۲]
  2. ۲. روى آوردن به عبودیت خدا و رستگارى،[۲۳]
  3. ۳. برآشفتن در مقابل همه بدی‌ها و کجی‌ها و نابسامانی‌ها،[۲۴]
  4. ۴. مبتنى بودن حکومت و قدرت سیاسى بر پرهیزکارى، عدالت و حقیقت،[۲۵]
  5. ۵. ضرورت دین‌گرایى و خدامحورى و نیز بازگشت از مسیر انحرافى دوران غرور جاهلانه شکوفایى علم.[۲۶]

حاصل سخن در یک کلام این‌که پیام انقلاب اسلامی، پیام معنویت است؛ یعنى بشرِ سرگشته امروز که از عدم تأمین نیازهاى برتر و والاتر و ندیدن و نداشتن صفا و محبّت و مهربانى و نیافتن نوعى معرفت والا به ستوه آمده است، به دنبال مکتبى است که علاوه بر تأمین نیازهاى مادى، نیازهاى معنوى او را نیز برآورده سازد.[۲۷]

نقش انقلاب اسلامی در جهان

به ‌طور کلى در حوزه مطالعات آینده، همه گزارش‌ها حاکى از رشد چشمگیر جمعیت مسلمانان و متعاقب آن تقویت جایگاه و توان اثرگذارى مسلمانان است؛ ازاین‌رو، در خصوص وضعیت آینده مسلمانان در اروپا می‌توان اذعان نمود که اسلام، دیگر نه به ‏عنوان مسئله سیاست خارجى اروپا، بلکه یکى از دغدغه‌هاى سیاست داخلى آن به‌شمار می‌رود. امروزه اسلام به عنوان دومین دین بزرگ (به لحاظ پیروان) در بیشتر کشورهاى اروپایى رو به گسترش است. بی‌تردید مسلمانان در سال‌هاى آینده، نیروى اجتماعى و سیاسى مؤثرى در چارچوب اتحادیه اروپایى خواهند بود و بر تصمیم‌گیری‌هاى سیاست داخلى و خارجى اروپا تأثیرى مستقیم خواهند داشت.[۲۸]

اساساً افزایش میزان جمعیت مسلمانان و ارتقاى جایگاه اسلام و نقش‌آفرینى بیشتر آن در اروپا و کشورهایى؛ مانند آمریکا و روسیه، قدرت مانور انقلاب اسلامى را در عرصه‌هاى بین‌المللى ارتقا می‌بخشد. در آینده احتمال می‌رود مسلمانان با جمعیتى بیشتر و به ‌گونه‌اى مؤثرتر در معادلات جهانى نقش‌آفرینى کنند. کارشناسان مسائل اسلام در اروپا، به نقش‏ انقلاب‏ اسلامى‏ ایران در هویت‌بخشى و ایجاد انگیزش در میان مسلمانان اروپا اشاره کرده‌اند. انقلاب اسلامى نه ‏فقط در جهان اسلام، در اروپا نیز الهام‌بخش بوده و این نکته‌اى است که متفکران غربى نیز بدان اذعان دارند.

در این نوشته به برخی از نقش‌های انقلاب اسلامی در جهان اشاره می‌شود:

  1. ۱. ایستادگی در مقابل سلطه غرب؛ انقلاب اسلامى از یک ‏طرف با ایستادگى مقابل سلطه غرب و اثبات این نکته که ملت‌هاى انقلابى توانایى ایستادگى مقابل دشمنان خود، هرچند قوى، را دارند، انگیزه لازم براى حضور مردم جهان را در صحنه مبارزه با سلطه غرب فراهم می‌کند.
  2. ۲. انقلاب اسلامى سخن تازه‌اى را با عنوان حکومت اسلامى مطرح می‌کند که بر خلاف فرهنگ سیاسى غربى، از نظام جدیدى سخن می‌گوید.
  3. ۳. ترویج آزادى، استقلال، ضدیت با استبداد و استعمار، و زنده کردن روح مبارزه و تلاش براى آینده بهتر.[۲۹]
  4. ۴. احیاى فرهنگ سیاسى مبتنى بر قرآن، نفى سکولاریزم و مهم‌تر از همه ضرورت بازگشت به اسلام ناب محمدى(ص).[۳۰]
  5. ۵. بازسازى تمدن اسلامی؛ انقلاب اسلامى با اعطاى خودباورى فرهنگى به ملت‌هاى مسلمان و بهره‌گیرى از فناوری‌هاى مدرن ارتباطى براى انتقال پیام نواندیشى دینى در جهان اسلام می‌تواند رویکرد تمدنى خود را به منصه ظهور رساند. همچنین از رهگذر احیاى ارزش‌هایى چون عدالت محورى و عدالت‌گسترى، توسعه و تعالى همه‌جانبه، کرامت انسانى و آزادی‌هاى مشروع، صلح‌طلبى، عزّت نفس، توسعه اخلاق و دین‌مدارى، شکوفایى حس خداجویى، و … موجبات شکوفایى و بالندگى مجدد تمدن اسلامى را در راستاى تمدن‌سازى نوین فراهم می‌آورد.[۳۱]

[۱]. آرنت، هانا، انقلاب، ترجمه: فولادوند، عزت ‏الله، ص ۳۶، خوارزمى، تهران، ۱۳۶۱ش.

[۲]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، ج ‏۲۴، ص ۱۳۹، انتشارات صدرا، تهران.

[۳]. جمشیدى، محمدحسین، اندیشه سیاسى شهید رابع سید محمدباقر صدر، ص ۱۲۰، دفتر مطالعات سیاسى و بین‌المللى، تهران، ۱۳۷۷ش.

[۴].Huntington, Political Order in Changing Societies, p.264 ؛ عیوضى، محمد رحیم‏، درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۰، دفتر نشر معارف‏، قم، چاپ نوزدهم، ۱۳۹۱ش.

[۵]. درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۰.

[۶]. ر.ک: درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۲؛ محمدى، منوچهر، انقلاب اسلامى؛ زمینه‌ها و پیامدها، ص ۲۱، دفتر نشر معارف‏، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۹ش؛ بشیریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسى، ص ۱۱،  مؤسّسه انتشارات، چاپ دانشگاه تهران؛ بشیریه، حسین، آموزش دانش سیاسى، ص ۲۳، مؤسسه نگاه معاصر، تهران، ۱۳۸۱ش.

[۷]. درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۳.

[۸]. همان.

[۹]. درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۴.

[۱۰]. ر.ک: انقلاب و بسیج سیاسى، ص ۳ – ۱۵؛ درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۴.

[۱۱]. ر.ک: انقلاب اسلامى؛ زمینه‌ها و پیامدها، ص ۳۹- ۳۵؛ درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۴ – ۲۵.

[۱۲]. جمعى از نویسندگان، انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۳، دفتر نشر معارف، قم، ۱۳۸۸ش؛ درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۵.

[۱۳]. ر.ک: برینتون، کرین، کالبد شکافى چهار انقلاب، ترجمه: ثلاثى، محسن، ص ۴۵ – ۵۹،  نشر نو، تهران، ۱۳۶۶ش؛ انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۴.

[۱۴]. درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۲۶ – ۲۷.

[۱۵]. همان، ص ۲۷.

[۱۶]. قنبرى، آیت‏، اندیشه سیاسى مقام معظم رهبرى‏، ص ۲۲۲، زمزم هدایت‏، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.

[۱۷]. همان، ص ۲۲۳.

[۱۸]. اندیشه سیاسى مقام معظم رهبرى،  230 – ۲۳۱.

[۱۹]. همان، ص ۲۳۱ – ۲۳۲.

[۲۰]. همان، ص ۲۳۲ – ۲۳۳.

[۲۱]. با استفاده از: بیانات مقام معظّم رهبرى در نماز جمعه ۱۴/ ۱۱/ ۱۳۶۲.

[۲۲].  بیانات مقام معظّم رهبرى در ۸/ ۱۲/ ۱۳۵۹ و در ۳۰/ ۹/ ۱۳۶۱.

[۲۳]. همان.

[۲۴]. همان.

[۲۵]. بیانات مقام معظّم رهبرى در ۲۷/ ۱۱/ ۱۳۷۹.

[۲۶]. اندیشه سیاسى مقام معظم رهبرى، ص ۲۲۸.

[۲۷]. با استفاده از: بیانات مقام معظّم رهبرى در ۱۴/ ۳/ ۱۳۷۴.

[۲۸]. درآمدى تحلیلى بر انقلاب اسلامى ایران، ص ۱۶۹.

[۲۹]. ر.ک: اندیشه سیاسى مقام معظم رهبرى‏، ص ۲۱۵ – ۲۱۶.

[۳۰]. همان‏، ص ۲۱۶.

[۳۱]. ر.ک: نوروزى، محمد جواد، دست در دست صبح (انقلاب اسلامى)، ص ۳۱۴ – ۳۱۵، دفتر نشر معارف، قم، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.