احترام به بزرگترها از دیدگاه امام سجاد (ع)
در زندگی اجتماعی، افرادی که در کنار هم زندگی می کنند، ملزم به رعایت حقوق نسبت به دیگری هستند. این حقوق برخی صرفاً جنبه اخلاقی دارد و برخی دیگر نیز رنگ حقوقی و شرعی دارد. امام سجاد (علیه السلام) در رساله حقوق به برخی از این حقوق اشاره فرموده اند.
احترام به بزرگتر می تواند زمینه ساز یک جامعه سالم و با عاطفه باشد.
در نگاه دین اسلام، انسان در جامعه ای که زندگی می کند، نسبت به افراد آن جامعه حق و حقوقی دارد که باید حق ایشان را ادا کرده تا آن جامعه، جامعه سامان یافته و پیش رو به سمت سعادت باشد. انسان همانطور که حق دارد در جامعه ای سالم و آرامش بخش زندگی کند، وظیفه این را نیز دارد که در تحقق آن جامعه تمام سعی و تلاش خویش را به کار گیرد. بخشی از این سعی و تلاش به ادای حقوق دیگر افرادی است که در جامعه زندگی می کنند.
یک دسته از افرادی که در جامعه زندگی می کنند، افرادی هستند که از دیگر افراد جامعه بزرگتر هستند. در بخشی از رساله حقوق امام سجاد(ع) حضرت به بیان حقوق افراد بزرگتر اشاره دارند. بزرگتر در این متن به معنای میانسالان و پیران نیست. بلکه هر کسی که به لحاظ سنی از انسان بزرگ تر به شمار می آید.
می توان آموزه احترام گذاشتن به بزرگ تر و نیز ترحم کردن به کوچک تر را در دیگر متون دینی نیز مشاهده کرد. امام صادق (علیه السلام) در حدیث که در کتاب «کافی» شریف آمده است، می فرمایند: «لیس منا من لم یوقر کبیرنا و لم یرحم صغیرنا؛ کسى که بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت وعطوفت قرار ندهد، از ما نیست.» ۱
شاید فلسفه این احترام ها را بتوان در این کلام امام علی (علیه السلام) یافت که فرمودند: «وقروا کبارکم، یوقرکم صغارکم؛ به بزرگانتان احترام کنید، تا کوچکترها هم به شما احترام کنند.» ۲ یا در روایتی دیگر امام صادق(ع) نیز فرموده است: «بروا آباءکم، یبرکم ابناؤکم؛ به پدرانتان نیکى کنید، تا فرزندانتان هم به شما نیکى کنند.» ۳
پس ثمره ادای این حق این می باشد که شخص احترام کننده، خود محترم می شود و به گونه ای به دیگران می آموزد که باید با بزرگترهای خود محترمانه برخورد کند.
وَ حَقُ الْکَبِیرِ تَوْقِیرُهُ لِسِنِّهِ (حق بزرگتر این است که او را به خاطر سن بیشترش احترام کنی)
این فراز به طور عام بیان می دارد که بزرگتر خود را در هر سن و سالی که باشد لازم است مورد احترام قرار دهی و در فرازهای دیگر مصادیق این احترام را امام سجاد (علیه السلام) بیان می دارند. حد و اندازه ای برای این بزرگی بیان نشده است. به نظر می رسد که حتی اگر شخصی چند روزی بر انسان بزرگتر باشد، احترام او سخنی است که دین بدان اشاره دارد.
وَ إِجْلَالُهُ لِتَقَدُّمِهِ فِی الْإِسْلَامِ قَبْلَکَ (و او را به خاطر سبقت گرفتن از تو در پذیرش اسلام، بزرگ دار)
اولین دلیل این احترام را حضرت (علیه السلام) در تقدم دین داری بیان می کنند. از این فراز به دست می آید روابط ایمانی است که یک جامعه را شکل می دهد. مومنین این وظیفه را دارند که نسبت به هم این احترام و ارتباط حفظ شود تا دیگران با دیدن این نظام ارتباطی و عاطفی علاقه مند به دین شوند.
افراد دیگر با نظاره این توصیه ها و عمل مومنین در بستر اجتماع، پی به زیبایی های دین برده و مشتاقانه به سمت دین می آیند.
نقل شده است که روزی حضرت علی (علیه السلام) با یک مرد ذمی( مسیحی یا یهودیانی که با رعایت تعهداتی در پناه حکومت اسلامی در امنیّت کامل زندگی کنند) همسفر شد.
شخص ذمی از او پرسید: «ای بنده خدا، کجا می خواهی بروی؟»
امام (علیه السلام) پاسخ داد: «به کوفه میروم.»
پس از این که بخشی از راه را با هم سپری کردند، راه ذمّی از راه امام علی (علیه السلام) جدا شد، ولی امام (علیه السلام) هم به دنبال ذمّی رفت. ذمی به امام(علیه السلام) گفت:« مگر شما نمی خواستی به کوفه بروی؟»
امام فرمود: «آری.»
ذمی پرسید: « پس چرا راهت را تغییر دادی؟»
فرمود: «می دانم که مسیر کوفه مسیری نیست که با تو می آیم، ولی پیامبر ما دستور داده که هنگام جدا شدن از همسفرتان، قدری او را مشایعت و همراهی کنید.»
ذمّی پرسید: «آیا واقعاً اینگونه است که گفتی؟»
فرمود: «آری.»
ذمی گفت: «هر کس از پیامبر شما پیروی کرده، به خاطر رفتار کریمانه اوست. من نیز تو را گواه می گیرم که به دین تو ایمان آوردم.»
آنگاه مسلمان شد و همراه امام علی (علیه السلام) بازگشت.۴
این حکایت بخشی از نمونه هاییست که دیگران به خاطر رفتار خوب و درست اهل بیت (علیهم السلام) و اولیای خدا، دل به دین داده و مسلمان شده اند. چرا که مردم با نگاه به رفتار، پی به زیبایی دین می برند نه اینکه همه خوبی ها در زبان جاری بشود و جامه رفتار به تن نکند.
وَ تَرْکُ مُقَابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصَامِ (و به هنگام ستیزه جویی از تندی با او دوری کن)
درگیری لفظی یکی از مواردی است که باعث می شود، ارزش و جایگاه فرد در نزد دیگران، کم و بی ارزش شود. از همین روی در کلام معصومان (علیهم السلام) توصیه به دوری از جدل و دشمنی شده است. خویشتن دارى از تندى و خشونت، از واجب ترین آداب دعوت به خوبی و حقیقت است. ۵
امام باقر (علیه السلام) در این باره مى فرمایند: «قولوا للنّاس احسن ما تحبّون ان یقال لکم فإن اللّه یبغض اللعان السباب الطعان على المؤمنین الفاحش المتفحش؛ بگویید به مردم بهترین چیزى را که دوست دارید به شما گفته شود؛ زیراکه خداوند مبغوض مى دارد کسى را که ناسزا مى گوید و نفرین مى کند و بر مردم مسلمان طعن مى زند و از ناسزا گفتن و ناسزا شنیدن باکى ندارد». ۶
روایات آورده شده هر گونه بددهانی و ستیزه جویی را با هر کس نادرست و غلط بیان می کند. حال این رفتار با کسی که از انسان بزرگتر است و با توجه به فراز قبلی، از فرد در ایمان سبقت گرفته است، بسی زشتی بیشتری دارد که قابل مقایسه با این نوع رفتار با دیگران نیست.
وَ لَا تَسْبِقْهُ إِلَى طَرِیقٍ (در پیمودن مسیر از او پیش نیفت)
پیش نیفتادن در راه، یکی از حقوقی است که باید نسبت به بزرگترها انجام داد. به گونه ای این کار می تواند پشت کردن به بزرگتر و بی احترامی به او باشد. در این موضوع باید به سالمندانی که در راه هستند، توجه بیشتری کرد، چرا که گاه این افراد نیاز به آن دارند که دستی از ایشان گرفته شود و یا باری که دارند را به منزل برسانند.
اسلام اینگونه هست که برای همه این موارد دستورات اخلاقی و فقهی دارد و انسان مومن را ملزم به رعایت آنها می کند.
وَ لَا تَتَقَدَّمْهُ (و از او پیشی نگیر)
حضرت (علیه السلام) در این فراز از حدیث، بیان می دارند که از او انسان بزرگتر نباید پیشی گرفت. این دستور مصادیق بسیاری می تواند داشته باشد. برخی از مصادیق آن عبارتند از: وارد شدن و یا خارج شدن از مکانی، شروع هر کار مگر با گرفتن اجازه از ایشان، دست بردن در سفره، زودتر نشستن از او. این موارد بخشی از مصادیق احترام به بزرگتر و پیشی نگرفتن از اوست. در روابط اجتماعی امروزین به خاطر مراودات بیشتر میان انسان ها، مصادیق بیشتری را می توان نسبت به گذشته یافت که این امر نیازمند، تیزهوشی مومن در عمل کردن به این فرایض است.
وَ لَا تَسْتَجْهِلْهُ (و با او نادانی نکن)
این فراز رو می شود به دو گونه بیان کرد، با او به گونه ای جاهلانه و بدمنشانه برخورد نکن و یا اینکه سعی کن با او از سرعلم رفتار کنی، یاد بگیری که با او چگونه رفتار کنی. جهل در رفتار می تواند زمینه ساز خطاها و خطرهای بسیار باشد. آنچه استحکام بخش روابط میان افراد است، نظام مندی این روابط بر اساس چارچوب های عالمانه و دیندارانه است.
امروزه برخی از افراد به راحتی سالمندی که در کنار ایشان زندگی می کند را به آسایشگاه سالمندان می برد، در حالیکه با این کار خانه و خانواده خود را از برکت وجود سالمند محروم می کند. برخی با این توجیه که سالمند نیاز به سلامت و درمان دارد او را از بستر خانه دور و او را در محلی به عنوان آسایشگاه سالمندان رها می کنند در حالیکه سالمندان قبل از نیاز به درمان، نیازهای دیگری دارند که باید این نیازها تامین شود تا بتوانند زندگی خوبی را در پیش داشته باشند.
نیازهای عاطفی، اقتصادی، اجتماعی، اوقات فراغت، احساس موثر بودن و داشتن کرامت و حرمت از دیگر عواملی هستند که برای داشتن یک سالمندی شایسته ضرورت دارند.
وَ إِنْ جَهِلَ عَلَیْکَ احْتَمَلْتَهُ (و اگر او با تو نادانی کرد، تحملش کن)
انسان ها ممکن است به خاطر دلایلی، رفتارهایی کنند که مناسب جایگاه و شان ایشان نباشد. بزرگترها هم از این قاعده مستثنی نیستند. برخی با گفتن این که او بزرگتر ما بود و ازش توقع این رفتار را نداشتیم، توقع یک رفتار معصومانه و به دور از خطا را از بزرگترهای اطراف خود می خواهند.
این نکته را باید همیشه در ذهن داشت که انسان خطا می کند و خطا باید از سوی طرف مقابل نادیده و چشم پوشی شود و حتی در مقام توجیه این خطا برآمد تا آبروی مومن خدشه دار نشود.
خدای متعال آیاتی از جمله آیه ۳۴ سوره فصلت، به برتری عفو و گذشت دیگران در مقایسه با درگیری با بدیها و برخورد کریمانه و چشم پوشی از آزار و اذیت دیگران را مورد تأکید قرار میدهد. در آیه ۶۰ سوره مبارکه حج نیز خدای متعال به مسلمانان مورد ستم واقع شده از سوی مشرکان، در مورد عفو و گذشت آنها توصیه میکند تا برتری ببخش را نسبت به مجازات و عقوبت مورد تأکید قرار دهد.
این توصیه ها در مورد مشرکان است، حال باید دید در مورد مومنین و مسلمانان دیگر این امر به چه گونه ایست.
خداوند در آیه ۱۲۸ سوره نساء عفو و گذشت در اختلافات خانوادگی را موجب خیر و برکت دانسته است و این نشان از آن دارد که عفو دیگران و گذشتن از حق خویش، موجب برکت و خیر در زندگی عفوکننده میشود.
وَ أَکْرَمْتَهُ لِحَقِّ الْإِسْلَامِ وَ حُرْمَتِه (و به خاطر حق اسلام و حرمتی که دارد بزرگش دار)
فلسفه همه این حقوق بزرگتر و ادای آن در این است که اسلام برای مومن جایگاه خاصی قائل است و بزرگتری در اسلام دارای ارزش است به خصوص که اگر این بزرگتری همراه با ریش سفید باشد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «موی سفید- برای شخص مؤمن- مایه وقار در دنیا و باعث نور درخشان- در آخرت- می گردد و خداوند متعال حضرت ابراهیم (علیه السلام) را بوسیله عطای موی سفید گرامی داشت.هنگامی که موی حضرت ابراهیم (علیه السلام) سفید گشت به خداوند متعال عرض نمود:- بار خدایا- این چیست؟ خداوند متعال به او فرمود: این وقار است. سپس حضرت ابراهیم (علیه السلام) فرمود:- بار خدایا- وقار مرا افزون نما.
در روایت دیگری آمده است پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مردی را مشاهده نمودند که در ریش او موی سپید بود. حضرت (صلی الله علیه و آله) در توصیف موی سفید محاسن فرمود: این نور است. سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «شخصی که یک تار موی او در اسلام سپید گردد. آن تار مو- در روز قیامت- برای او نور خواهد بود.»
همه این روایات نشان دارد که موی سفید در نزد خدای متعال دارای احترامی است که این احترام باید از سوی دیگران نیز محترم شمرده شود.
پی نوشت:
۱. کافی، ج ۲، ص ۱۶۵.
۲. غرر الحکم، ص ۷۲۵.
۳ . کافی، ج ۵، ص ۵۵۴.
۴. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۳، حدیث ۵.
۵ . سیدمحمدحسین طباطبائى، المیزان فی تفسیر القرآن، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم: نشر جامعه مدرسین قم، پنجم، ۱۳۷۴، ج ۱۴، ص ۲۱۳ .
۶ . فضل بن حسنطبرسى، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، سوم، ۱۳۷۲، ج ۱، ص ۲۹۸.