شناخت اصول تربیتی مکتب علوى

تربیت، یکى از حیاتى‏ ترین عناصر انسانی است که تمام خوبى‏ ها و زشتى‏ ها، سعادت‏ ها و شقاوت‏ ها به مصادیق آن برمى‏ گردد. مهم این است که آدمى، راه صحیح را باز شناسد و طریقت آن را اراده نماید.

#آشنایی#با_تربیت#علوی

تربیت در مکتب علوى

امیرمؤمنان على(ع) به این نکته ‏ى مهم، چنین رهنمود داده است: «اى مردم، کسى که راه آشکار را بپیماید به آب درآید و آن که بیراهه را پیش گیرد، در بیابان بى ‏نشان افتد.» [۱] على(ع) نسبت به گم شدگان و متحیّران خطاب مى‏ کند: «پس کجا مى‏ روید؟ و کى باز مى‏گردید؟ که علامت‏ها برپاست و دلیل‏ها هوید است، و نشانه‏ ها برجاست. گمراهى تا کجا؟ سرگشتگى تا کى و چرا؟ خاندان پیامبرتان میان شماست که زمام‏داران حق و یقین‏اند و پیشوایان دینند. با ذکر جمیل و گفتار راست قرینند. پس همچون قرآن، نیک حرمت آنان را در دل بدارید و چون شتران تشنه که به آبشخور روند، به آنان روى آرید.» [۲]
امام على(ع) در سخنان گهربار خود از مبانى، عوامل و موانع، اصول، روش‏ها و تربیت سخن گفته است. که به اختصار بدآن‏ها خواهیم پرداخت.

الف: عوامل و موانع تربیت

امام(ع) درباب موانع تربیت، دنیاپرستى و وابستگى به دنیا را مهم‏ترین مانع تربیت آدمى قلمداد مى‏ کند؛ زیرا دنیا و آخرت دشمن و دو راه مخالفند. [۳] و به همین دلیل رسول خدا(ص)، دنیا را خوار و کوچک شمرد. [۴] على(ع) نیز به دنیا خطاب مى‏کرد که «اى دنیا، از من دور شو که مهارت بر دوشت نهاده است گسسته، و من از چنگالت به دورى جسته‏ام و از ریسم‏آن‏ هایت رسته و از لغزشگاههایت دورى گزیده ‏ام». [۵] «اى دنیا، اى دنیا، از من دور شو، با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى؟ یا شیفته‏ ام شده‏اى؟ هرگز آن زمان که تو در دل من جاى گیرى فرا نرسد. هرگز، دور شو، دیگرى را فریب ده، مرا به تو نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده‏ام که بازگشتى در آن نیست.» [۶] اما آن‏چه در این بحث مهم است، تبیین چیستى دنیاست:

چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن نى قماش و نقره و میزان و زن
مال را کز بهر حق باشى حَمول نِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول
آب در کشتى هلاکِ کشتى است آب اندر زیرِ کشتى پُشتى است[۷]

پس اگر تصویر صحیحى از دنیا داشته باشیم و زشتى‏ ها و زیبایى ‏هاى آن و مقدمه و مزرعه بودنش نسبت به آخرت را بشناسیم، در مسیر تربیت صحیح گام نهاده ‏ایم. امام على(ع) درباره‏ى دوستان خود مى ‏فرماید:
«دوستان خدا آنانند که به باطن دنیا نگریستند. هنگامى که مردم ظاهر آن را دیدند، و به فرداى آن پرداختند، آن گاه مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند. پس آن‏چه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند، میراندند و آن را که دانستند به زودى رهایشان مى ‏کند، راندند. و بهره‏ گیرى فراوان دیگران را از دنیا خوار شمردند، و دست یافتنشان را بر بهره ‏هاى دنیایى، از دست دادن (سعادت اخروى) خواندند». [۸]
امام(ع) در یک حکمت حکیمانه مردم را به تربیت خویش توصیه مى‏ کند و مربى بودن آن‏ها را نسبت به خویشتن گوشزد مى‏ نماید و راه تربیت را نیز رهانیدن نفس از عادت‏هایى که انسان بدان حریص است، معرفى مى‏نماید. [۹]
علاوه بر دنیاپرستى، حجاب‏هاى نفسانى نیز منشأ، بى ‏تمایلى به تربیت است. [۱۰] محیط و فرهنگ اجتماعى از ارزش‏ها و آداب و سنن اسلامى و دینى برخوردار نباشد، به عنوان مانعى در مسیر تربیت، تجلّى پیدا مى ‏کند. به همین دلیل، امام(ع) مى ‏فرماید: «در شهرهاى بزرگ سکونت کن که جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است و بپرهیز از جاهایى که در آن از یاد خدا غافلند و آن‏جا که به یک دیگر ستم مى‏ رانند و برطاعت خدا کم‏تر یاورانند.» [۱۱]
نوع حکومت و حاکمیت و مناسبات سیاسى نیز مى ‏تواند از موانع و زمینه ‏هاى تربیت شمرده شود. امیرالمؤمنین به همین دلیل، از اوضاع گذشته شکایت مى‏ کند و مى‏ فرماید: «خدایا، تو مى‏دانى آن‏چه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز؛ خواستن زیادت؛ بلکه مى‏خواستیم نشانه‏هاى دین را به جایى که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستم دیده ‏ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده ‏ات اجرا گردد.» [۱۲]
امام على(ع) مناسبات اقتصادى و نوع کسب و درآمد را نیز از موانع و زمینه ‏هاى تربیت و اصلاح معرفى مى‏ کند. درباره‏ى سلامتى کارگزاران مى‏ فرماید: «پس روزى ایشان را فراخ دار که فراخى روزى نیرویشان دهد تا در پى اصلاح خود برآیند، و بى‏ نیازشان سازد تا دست به مالى که در اختیار دارند نگشایند، و حجّتى بود بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند، یا در امانتت خیانت ورزیدند». [۱۳] على(ع) به فرزند گرامى خود فرمود: «فرزندم، هرکس دچار فقر شود، به چهار خصلت گرفتار مى ‏شود: ضعف در یقین، نقصان در عقل، سستى در دین و کم حیایى در چهره؛ پس به خدا پناه مى ‏برم از فقر». [۱۴]

ب. اهداف تربیت

مهم‏ترین بخشى که در نظام‏هاى تربیتى مطرح است، مقوله‏ى اهداف تربیتى است که حضرت على(ع) در فرمایشات خود بدان پرداخته است. قبل از آن که به این بحث‏ بپردازیم، لازم است به این پرسش اساسى پاسخ دهیم که چه کسى مى ‏خواهد به اهداف تربیتى دست یابد؟ به عبارت دیگر، انسان کیست و از چه ابعادى تشکیل شده است؟ همان‏گونه که حضرت فرموده است: «دانا کسى است که قدر خود را بشناسد، و در نادانى انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد.» [۱۵] «آن کس که به شناخت خود دست یافت، به بزرگ‏ترین نیک‏بختى و کام‏یابى رسید». [۱۶] «کسى که ارزش خود را نشناخت، تباه گشت». [۱۷] حقیقت انسان داراى بعد مُلکى و ملکوتى است و از استعدادهاى نامتناهى برخوردار است؛ به گونه ‏اى که مى ‏توانست اسماى حسناى الهى را بیاموزد و به فرشتگان بیاموزاند. و مقام خلیفه اللهى را بیابند. [۱۸]
نهج البلاغه و سایر مجامع روایى اهداف تربیتى را در ضمن غایات بعثت و خلقت آدمى بیان کرده اند و بندگى، [۱۹] خردورزى، [۲۰] توجه به آخرت، [۲۱] پرهیزکارى، [۲۲] آزادگى، [۲۳] عدالت خواهى‏ [۲۴] و … را در این راستا تبیین مى ‏نمایند.

ج. اصول تربیت

روش‏هاى تربیتى که به عنوان عنصر دیگر از نظام تربیتى علوى بدان خواهیم پرداخت، از اصول تربیت علوى گرفته مى‏شوند. بر این اساس، بیان اصول تربیت از اهمّیت ویژه‏اى برخوردار است. اصل عزّت‏ [۲۵] اصل کرامت‏ [۲۶] اصل اعتدال‏ [۲۷] اصل تربیت تدریجى‏ [۲۸] اصل تسهیل و تیسیر [۲۹] اصل زهد [۳۰] اصل تعقّل‏ [۳۱] اصل تفکر [۳۲]اصل تدبر و عاقبت اندیشى‏ [۳۳] نمونه‏اى از اصول تربیت علوى است.

د. روش‏هاى تربیت

مهم‏ترین بحث کاربردى در نظام تربیتى، عنصر روش‏هاى تربیتى است که مهم‏ترین آن‏ها به شرح ذیل‏اند:
۱. روش الگوسازى: همه‏ى انسان‏ها جهت هدایت و تربیت خویش به الگو و نمونه‏هاى تربیتى نیازمندند؛ به همین دلیل، امام على(ع) بر اقتدا ساختن به رسول خدا و الگو بودن و سرمشق قرار دادن راه و رسم آن حضرت تأکید مى‏ورزیدند. [۳۴]
۲. روش تشویق و تنبیه: تشویق، باعث برانگیختن و تنبیه، منشأ بیدار کردن و هشیار ساختن است. خداوند سبحان نیز ثواب را بر طاعت و کیفر را بر معصیت لازم گردانید. [۳۵]
۳. روش مراقبه و محاسبه: امام على(ع) مى‏فرمایند: بندگان خدا، خود را بسنجید، پیش از آن که آن را بسنجند؛ و حساب نفس خویش را برسید، پیش از آن که به حسابتان برسند؛ پیش از آن‏که مرگ گلویتان را بگیرد و نفس کشیدن نتوانید.» [۳۶]
۴. روش امتحان و آزمایش: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‏ها و نامه‏ها و کلمات گوناگون از آزمایش الهى سخن گفته است و مخاطبان را بدان هشدار داده است. [۳۷]
۵. روش محبّت: «اسلام، دین خداست که آن را براى خود گزید، و به دیده ‏ى عنایت خویش پرورید، و بهترین آفریدگان خود را مخصوص آن گردانید و ستون‏هاى آن را بر دوستى خود استوار نمود». [۳۸]
۶. روش یادآورى: تذکّر نعمت‏ها و نقمت‏ها در تربیت انس‏آن‏ها مؤثر است و غفلت از آن‏ها مایه ‏ى گم‏راهى است. امام مى‏ فرماید: «بدانید که آرزوهاى نفسانى خِرَد را به غفلت وادارد و یاد خدا را به فراموشى سپارد. پس آرزوهاى نفسانى را دروغ زن دانید که آن چه خواهد فریب است و امید بیهوده؛ و خداوندِ آرزو فریفته است و در خواب غفلت غنوده.[۳۹] در این زمینه، یاد خدا و یاد مرگ در تربیت انسان، بسیار مفید است. فرمودند: «در بستر یاد خدا روان شوید که نیکوترین یاد، یاد خدا است». [۴۰] «شما را به یاد کردن مرگ و کاستن بى‏ خبرى ‏تان از آن سفارش می‏کنم. چگونه از چیزى غافلید که شما را رها نمی‏کند و از شما غافل نیست؟ چگونه از کسى که مهلت نمى ‏دهد (عزرائیل) مهلت مى ‏طلبید؟ براى پند دادن به شما مردگان بسنده ‏اند که آنان را دیدید. بر دوش‏ها به گورهایشان بردند، نه خود سوار بودند؛ در گورهایشان فرود آوردند، نه خود فرود آمدند. گویى آنان آباد کننده‏ى دنیا نبودند وگویى همیشه آخرت خانه ‏هایشان بود و پیوسته در آن غنودند. آن‏چه را وطن خود گرفته بودند، از آن رمیدند، و در آن‏جا که از آن مى ‏رمیدند، آرمیدند. بدان چه از آن جدا شدند، سرگرم گردیدند». [۴۱]
۷. روش عبرت‏ گیرى: امام مى‏ فرمایند: «عبرت‏گیرى پیوسته، به بینایى مى‏ کشاند و بازدارندگى را ثمر مى‏ دهد». [۴۲] «اگر از آن‏چه گذشته است عبرت گیرى، آن‏چه را مانده است حفظ کنى». [۴۳]
۸. روش موعظه: على(ع) به فرزندش امام حسن(ع) توصیه مى ‏کند که «دلت را به موعظه زنده ‏دار». [۴۴] و فرمود: «به سبب موعظه، غفلت زدوده مى ‏شود». [۴۵]
۹. روش بازگشتن: «توبه دل‏ها را پاک مى‏ سازد و گناهان را مى‏ شوید». [۴۶] «استغفار مقام بلند مرتبکان است و آن یک کلمه است اما شش مرحله دارد: نخست پشیمانى بر آن چه گذشت؛ دوم عزم بر ترک همیشگى بازگشت، سوم آن‏که حقوق ضایع شده ‏ى مردم را به آنان بازگردانى؛ چنان که خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازی؛ چهارم این‏که حق هر واجبى را که ضایع ساخته ‏اى ادا کنى؛ پنجم این‏که گوشتى را که از حرام روییده است با اندوه ‏ها آب کنى، چندان که پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید؛ و ششم آن‏که درد طاعت را به تن بچشانى، چنان‏که شیرینى معصیت را چشاندى.» [۴۷]

پاورقى

[۱]. البلاغه، کلام ۲۰۱.
[۲]. خطبه‏ى ۸۷.
[۳]. البلاغه، حکمت ۱۰۳.
[۴]. خطبه‏ى ۱۰۹.
[۵]. نامه‏ى ۴۵.
[۶]. حکمت ۷۷.
[۷]. معنوى، دفتر اول.
[۸]. حکمت ۴۳۲.
[۹]. حکمت ۳۵۹.
[۱۰]. خطبه‏ى ۱۵۳.
[۱۱]. نامه‏ى ۶۹.
[۱۲]. البلاغه، کلام ۱۳۱.
[۱۳]. نامه‏ى ۵۳.
[۱۴]. بن محمدالشعیری، جامع الاخبار، تحقیق حسن المصطفوى، مرکز نشر کتاب، تهران ۱۳۸۲ ق، ص ۹ ج ۱۲۸.
[۱۵]. البلاغه، خطبه‏ى ۱۰۳.
[۱۶]. غررالحکم، ج ۶، ص ۱۷۲.
[۱۷]. البلاغه، حکمت ۱۴۹.
[۱۸]. خطبه‏ى اول و خطبه‏ی ۱۹۲.
[۱۹]. خطبه‏ى ۱۴۷.
[۲۰]. خطبه‏ى ۱۰۸.
[۲۱]. حکمت ۴۷۴ و نامه‏ى ۳۱.
[۲۲]. خطبه‏ى ۶۴.
[۲۳]. نامه‏ى ۳۱.
[۲۴]. کلام ۲۲۲.
[۲۵]. البلاغه، خطبه‏ى ۹۶.
[۲۶]. خطبه‏ى ۱.
[۲۷]. البلاغه، کلام ۱۶، ۲۲۲.
[۲۸]. نامه‏ى ۵۳.
[۲۹]. نامه‏ى ۲۵.
[۳۰]. غررالحکم، ج ۲، ص ۶۰.
[۳۱]. خطبه‏ى ۱ و شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۱۳۷.
[۳۲]. خطبه‏ى ۱۵۳.
[۳۳]. نامه‏ى ۳۱.
[۳۴]. خطبه‏ى ۱۶۰.
[۳۵]. حکمت ۳۶۸.
[۳۶]. خطبه‏ى ۹۰.
[۳۷]. نامه‏ى ۵۵، خطبه‏ی ۱۴۴، حکمت ۹۳.
[۳۸]. خطبه‏ى ۱۹۸.
[۳۹]. البلاغه، خطبه‏ى ۸۶.
[۴۰]. خطبه‏ى ۱۱۰.
[۴۱]. خطبه‏ى ۱۸۸.
[۴۲]. غررالحکم، ج ۴، ص ۲۲.
[۴۳]. البلاغه، نامه‏ى ۴۹.
[۴۴]. نامه‏ى ۳۱.
[۴۵]. غررالحکم، ج ۳، ص ۲۰۰.
[۴۶]. ج ۱، ص ۳۵۷.
[۴۷]. البلاغه، حکمت ۴۱۷.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.