معرفی راهکارهای تحکیم خانواده در سبک زندگی (بخش دوم)
بنا به نگرش اسلام، فرزندآوری فواید فراوانی دارد و داشتن فرزند و باقی گذاشتن نسلی صالح برای هر مسلمانی، یک امر مبارک و میمونی تلقی میشود. سزاوار نیست هیچ مسلمانی به اختیار خود بدون فرزند باقی بماند.
خانه اى که کودک در آن نباشد، برکت در آن نیست.
۴) تنظیم امور جنسی
الف) ارضای نیاز جنسی
از آنجا که ارضای نیاز جنسی یکی از اهداف مهم همسران از تشکیل خانواده است، تحقق این هدف را باید عاملی مؤثر در تحکیم خانواده قلمداد کرد و متقابلا با حصول هر گونه اختلال در تحقق آن باید در انتظار اختلال رابطه زناشویی بود.
در این ارتباط باید به تفاوت نیاز جنسی زن و مرد نیز توجه شود. تحقیقات متعدد از آن حکایت دارند که مردان در ارزیابی کلی خود نسبت به ازدواج، بیش از زنان به موضوع روابط جنسی بها می دهند و به همین دلیل، در کشمکش های زناشویی و حتی در موارد طلاق، شکایت از رضایت بخش نبودن روابط جنسی، معمولا از سوی مردان ابراز می شود. تحقیقات دیگری نشان داده اند که رد درخواست های جنسی مرد از سوی همسر، آشفتگی زیاد مرد را به همراه دارد، در حالی که آشفتگی زن زمانی بروز می کند که احساس کند دیگر محبوبیتی نزد شوهرش ندارد.
بنابراین در بحث تأثیر ارضای جنسی در استحکام خانواده، لازم است به نقش جنسیت توجه کافی مبذول گردد، همچنان که در آیات و احادیث به هر دو نکته یادشده، یعنی اهمیت ارضای نیاز جنسی برای مردان و زنان و نقش تفاوت های جنسی، به طور خاص توجه شده است.[۱]
ب) محدودیت روابط جنسی
از زمینه های اجتماعی مهمی که نقشی تعیین کننده در سوق یابی افراد به تشکیل خانواده و در مرحله بعد، حفظ ثبات و تحکیم آن دارد، منحصر بودن ارضای غریزه جنسی به رابطه زناشویی است. درک ارتباط علی میان این دو مقوله، به ویژه برای کسانی که جوامع غربی معاصر را تجربه کرده و عوارض ویرانگر آزادی های جنسی و گسترش جایگزین های متنوع، کم هزینه و پرجاذبه برای ازدواج را به طور روزمره مشاهده می کنند، دشوار نیست. به اعتراف محققان غربی در شرایطی که افراد به خانواده، به عنوان مکان انحصاری ارضای نیاز جنسی نمی نگرند، میزان تعهد عمومی نسبت به حفظ این نهاد اجتماعی به شدت کاهش می یابد.[۲]
اسلام با مرزبندی میان راه های مشروع و نامشروع ارضای جنسی و کوشش برای نهادینه کردن قسم اول و از میان برداشتن قسم دوم، در جهت تحکیم خانواده گام برداشته است. «هم جنس بازی»، «خودارضایی» و «زنا» در قالب شیوه هایی چون روابط دوستانه پسر و دختر، تجاوز جنسی و فحشا، از بارزترین شیوه های نامشروع اند که از نظر اسلام مردود شناخته شده و گاه کیفرهای سنگین برای مرتکب آنها مقرر گردیده است.
گفتنی است که تشریع ازدواج موقت در اسلام به عنوان یکی از راه های مشروع ارضای جنسی، روبه رو هستیم که ممکن است نوعی ترویج اباحیگری جنسی و متناقض با آرمان استحکام خانواده تلقی شود، ولی با تأمل در روایات معصومین (علیه السلام)، نادرستی این تصور و واقع بینانه بودن دیدگاه اسلام آشکار می شود؛ زیرا برحسب این روایات، فلسفه اولیه تشریع این نوع ازدواج، فراهم آوردن امکان ارضای جنسی برای مردان بدون همسر یا مردان دور از همسر بوده است[۳] و اما نسبت به مردان همسردار که مشکلی از جهت امکان ارضای جنسی ندارند، تشویقی نسبت به ازدواج موقت مشاهده نمی شود، مگر آنچه به عنوان احیای سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مبارزه با بدعت صورت گرفته و درواقع، جنبه سیاسی – فرهنگی داشته است. از این رو، در بعضی روایات، اصرار فراوان بر این امر و غفلت ورزیدن از همسر دائم نکوهش شده است.[۴]
از این گذشته، بررسی تاریخی و میان فرهنگی پدیده رابطه جنسی نامشروع از جهان شمولی این پدید حکایت دارد و این بیانگر وجود نیازهایی طبیعی است که نهاد خانواده به تنهایی براورده ساختن آنها را نداشته است. به نظر می رسد اسلام با تشریع ازدواج موقت کوشیده است خلا شیوه ای ضابطه مند و مشروع برای تأمین این دسته از نیازها را پر کند،
در هر صورت – حتی اگر نهاد خانواده از بالاترین جایگاه اجتماعی برخوردار باشد- دست کم بخشی از افراد جامعه را به سمت روابط جنسی نامشروع می کشاند. برحسب روایتی از علی(علیه السلام) می فرماید: «اگر خلیفه دوم بر من پیشی نمی جست و ازدواج موقت را منع نمی کرد، هیچ کس به جز افراد نگون بخت، مرتکب زنا نمی شد».[۵]
ج) محدودیت اختلاط زن و مرد
از دیگر زمینه های مؤثر در تحکیم بنیان خانواده، محدودیت روابط زن و مرد در عرصه تعاملات عام اجتماعی است. اختلاط زن و مرد در محیط های عمومی با توجه به محرک های پرجاذبه ای که دو جنس به طور طبیعی برای ورود به دنیای یکدیگر دارند، آبشخور بسیار مناسبی برای رشد تمایلات شهوانی و کامجویی های غیر مجاز و درنتیجه، ضعف انگیزه تشکیل و حفظ خانواده و بروز پیامدهایی همچون تنش، اختلاف، سوء معاشرت، خیانت، طلاق و تجدید فراش های مکرر فراهم می کند. یک مطالعه تطبیقی که در ۶۶ کشور صورت گرفته، نشان داده است که هرچه زنان در جامعه بیشتر با مردان مختلط باشند، میزان طلاق بالاتر خواهد بود.[۶]
در قرآن و روایات، توصیه های گوناگونی در جهت کاهش اختلاط جنسی وارد شده است که از جمله می توان به لزوم رعایت حجاب، ممنوعیت اظهار زینت و آرایش زن در برابر مرد نامحرم، لزوم حفظ حجاب و حیا و متانت در راه رفتن و سخن گفتن، ممنوعیت خلوت کردن با نامحرم، ممنوعیت نگاه شهوت آمیز به نامحرم، کراهت دعوت از نامحرم برای هم غذا شدن و ممنوعیت تماس فیزیکی با نامحرم اشاره کرد.[۷] به نظر می رسد هدف از این توصیه ها، افزون بر کاهش روابط جنسی نامشروع در سطح جامعه، به کمترین حد رساندن حساسیت های طبیعی موضوع جنس در محیط های عمومی است، به گونه ای که این موضوع کمترین مشغله ذهنی را برای مرد یا زنی که وارد عرصه اجتماع می شود، در پی داشته باشد. بی شک، برطرف شدن این قبیل مشغله های ذهنی شرط اساسی یاد خدا و گرایش به معنویات است که در اسلام جایگاه بسیار والایی دارد و بی شک، نقش بسیار مهمی در تحکیم خانواده نیز دارد.
۵) فرزندآوری
بسیاری از مطالعات و تجربه های عینی نشان داده اند که تولد فرزند، نقش برجسته ای در تحکیم خانواده ایفا می کند و در مقابل، ناتوانی از فرزندآوری، به ویژه در صورت اشتیاق وافر دو همسر نوعی ناخرسندی طبیعی را بر زوجین تحمیل می کند و خانواده را به رغم جاذبه های متعدد در معرض بی ثباتی قرار می دهد. به گفته ویل دورانت:[۸]
ازدواج پیش از داشتن فرزند، قراردادی است برای آماده ساختن آسایش جسمانی متقابل، ولی پس از بچه دار شدن معنی حقیقی خود را به دست می آورد. فرزند … مانند آبی است که به پای گیاهی می ریزند تا آن را تازه و شکفته گرداند.[۹]
با وجود این، در جوامع غربی به موازات گسترش نگرش های فردگرایانه، گرایش به داشتن فرزند کمتر شده است؛ زیرا فرزندان به طور طبیعی محدودیت ها و فشارهای روانی و اقتصادی متعددی را بر خانواده تحمیل می کنند و آزادی های فردی در جهت انجام فعالیت های دلخواه شغلی، تحصیلی و… را به میزان قابل توجهی می کاهند؛ در نتیجه، فرزندان به عاملی مؤثر در کاهش رضایت زناشویی مبدل شده اند که این امر موجب افزایش خانواده های بدون فرزند در جوامع صنعتی شده است. برای مثال، در سال ۱۹۹۸م، در آمریکا از مجموع ۵۳ درصد خانوارها که در آنها زن و شوهر با هم زندگی می کردند، تنها ۲۵ درصد دارای فرزند و ۲۸ درصد بدون فرزند بوده اند.[۱۰]
در اسلام، این مطلب مفروض است که فرزند در مراحل مختلف حیات خود، مشکلات جسمی و روحی گوناگونی را بر والدین تحمیل می کند.[۱۱] با وجود این، توصیه های دینی دربردارنده راهکارهایی هستند که اسلام از راه آنها کوشیده است فرزندان را به جای آنکه عاملی برای سرخوردگی و نارضایتی والدین باشند، به عاملی برای افزایش رضایت خاطر آنان و در نتیجه، تحکیم پیوند زناشویی تبدیل کند. از میان این راهکارها می توان به تشویق فراوان نسبت به گردآوری و تربیت فرزندان با یادآوری ارزش ها و منافع دنیوی و اخروی فرزندان برای والدین،[۱۲] دینی کردن نیکی و احسان به والدین به منظور تقویت انگیزه های فرزندآوری و تربیت فرزند در آنان[۱۳] و در نهایت، کوشش در جهت تقویت پیوندهای خویشاوندی اشاره کرد.
۶) حمایت اجتماعی
از آنجا که تداوم حیات خانواده به عنوان یک واحد اجتماعی در گرو تأمین نیازهای گوناگون مالی وغیر مالی آن است و با توجه به اینکه خانواده به تنهایی قادر به تأمین همه نیازهای خود نیست، حمایت اجتماعی از آن به عنوان یکی از اصلی ترین راهکارهای تحکیم خانواده ضرورت می یابد. از مهم ترین اقسام حمایت اجتماعی از خانواده می توان به حمایت خویشاوندان، حمایت دوستان، حمایت همسایگان و حمایت حکومت اشاره کرد.
نقش حمایتی خویشاوندان در جوامع سنتی بیشتر نمود دارد. در این جوامع به دلیل غلبه الگوی خانواده گسترده، خویشاوندان معمولا برای کمک به گروه های خانوادگی کوچک در دسترس اند و درنتیجه، تنش های خانوادگی کمتر به افراد آسیب می زنند. گذشته از خویشاوندان، دوستان و همسایگان نیز می توانند با حمایت های خود زوج ها را به یکدیگر پیوند دهند و به نظر می رسد اثرگذاری آنان با اوضاع و احوال جوامع جدید نیز سازگار است. با این حال، نباید تأثیر منفی گروه های یادشده بر استحکام خانواده را از یاد برد، به ویژه در مواردی که مخالفتی با ازدواج یا نارضایتی ای از یکی از دو همسر در میان باشد. در جوامعی مانند ایران، اختلاف های ناشی از دخالت خویشاوندان درصد بالایی از اختلاف های زناشویی را تشکیل می دهند.
حکومت نیز وظیفه دارد در ابعاد متنوع اقتصادی، آموزشی، حقوقی و… از خانواده حمایت کند. این حمایت ها شامل مواردی از این قبیل می شود: در بعد اقتصادی، اعطای تسهیلات ازدواج و حل مشکل بیکاری جوانان؛ در بعد آموزشی، بهره گیری از امکانات آموزشی مشاوره ای و رسانه ای در جهت ارتقای سطح آگاهی ها و مهارت های زوجین و در بعد حقوقی، رفع کاستی های قانونگذاری و وضع قوانین کارآمدتر در جهت تقویت بنیان خانواده.
شایان ذکر است که حمایت فعالانه حکومت در جهت تحکیم خانواده نباید با حمایت منفعلانه و تابع وضع موجود که گاه به گسیختگی خانواده می انجامد، اشتباه شود. حمایت از خانواده در غرب به وسیله دولت های رفاه تابع الگویی بود که خانواده را روز به روز زائدتر ساخت. دولت رفاه علاوه بر تحصیل جوانان و خدمات بهداشتی به عموم افراد، با گسترش شیرخوارگاه ها، کودکستان ها و خانه های سالمندان، پرستاری از کودکان و سالمندان را به عهده گرفت و بدین ترتیب، جایگزین خانواده شد که این روند، نقش مهمی در فروپاشی کانون گرم و صمیمی خانواده داشت. بر این اساس، لازم است در سیاست های حمایت از خانواده، جانب احتیاط و دوراندیشی رعایت شود و از سطحی نگری و پیروی ناموجه از الگوهای غربی خودداری گردد.
۷) نظارت اجتماعی
نظارت اجتماعی در ابعاد گوناگون نظارت متقابل خانوادگی، نظارت خویشاوندان، دوستان و بایگان، نظارت همگانی و نظارت حکومت، از دیگر راهکاری مؤثر در تحکیم خانواده به شمار می آید. برای نمونه، می توان به نظارت متقابل همسران بر رفتارهای یکدیگر و نظارت والدین بر رفتار فرزندان از جمله، در امور جنسی، نظارت خویشاوندان، همسایگان و دوستان از طریق مداخله های مثبت در تنش های خانوادگی، نظارت همگانی به عنوان پشتیبانی نیرومند برای نظام هنجاری جامعه که تخلف از ارزش های پذیرفته شده را دشوار می سازد و نظارت حکومت در ابعاد قانونگذاری و اجرای قانون اشاره کرد.
توصیه های گوناگون اسلام از جمله تشویق غیرت ورزی در مردان، به عنوان یک چتر حمایتی و حفاظتی، لزوم مداخله بستگان در اختلافات شدید زناشویی از طریق تعیین یک حَکَم از خویشان مرد و یک حکم از خویشان زن، وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر آحاد جامعه به ویژه بر افراد صاحب نفوذ، لزوم برخورد حکومت با خشونت های خانوادگی و حرمت سهل انگاری مسئولان در اجرای حدود الهی، جنبه هایی از نظام نظارتی اسلام را به نمایش می گذارند که در مباحث گذشته به مناسبت به آنها اشاره شد.
۸) تقویت دینداری
تقویت دینداری یا تربیت دینی – اخلاقی افراد از راهکارهای اصلی تحکیم خانواده است که به نظر می رسد حق مطلب در مورد آن ادا نشده است؛ از جمله در پاره ای اظهار نظرها بر همسانی فرهنگی، تحصیلی و سنی زوجین یا مشکلات اقتصادی به عنوان عوامل اختلال خانواده، بسیار بیش از ضعف دینداری و اخلاقیات زوجین تأکید می شود. با این حال، می توان شواهدی یافت دال بر اینکه حتی در فرض همسانی دو همسر از جهات گوناگون، ضعف تربیت دینی- اخلاقی به تنهایی می تواند باعث فروپاشی خانواده شود. از سوی دیگر، کم نیستند نمونه هایی که در آنها به رغم ناهمسانی زوجین از جهات متعدد، پایبندی آنان به موازین دینی و اخلاقی باعث انسجام خانواده شده است. از این رو، باید برای عنصر دین و اخلاق در مقایسه با بسیاری از عوامل دیگر، سهم بیشتری در حفظ یکپارچگی خانواده قائل شویم.
ایمان مذهبی موجب معنا بخشیدن به زندگی و ایجاد حس رضایت و امید به آینده در افراد و درنتیجه، سازگاری آنان با ناملایمات زندگی می شود. افراد دیندار ضمن آنکه از کوشش در جهت تأمین نیازهای مادی معقول و ایجاد یک خانواده مطلوب فروگذار نمی کنند، در صورت برخورد با مشکلاتی مانند فقر و ناسازگاری های خانوادگی دچار یأس نمی شوند، بلکه دل به وعده های الهی روشن می دارند و با حلاوت ایمان و یاد خدا، تلخی های زندگی را به شیرینی مبدل می سازند. همچنین آراستگی زوجین به ویژگی های اخلاقی ارزشمندی مانند صداقت، وفاداری، احترام، مهربانی، دلسوزی، فروتنی، صبر، گذشت، نرم خویی، خیرخواهی و انصاف، و مبرا بودن آنان از خودخواهی، برتری جویی، تحقیر، حسادت، بخل، طمع، کینه توزی و دورویی موجب می شود بسیاری از بدرفتاری ها و اختلافات از ساحت خانواده رخت بربندد. از این رو، اسلام از میان معیارهای متعدد گزینش همسر، تأکید کم نظیری بر تربیت دینی و اخلاقی فرد نموده است.
پی نوشت :
[۱] . ر.ک: همین کتاب، فصل ۷، «تنظیم رفتار جنسی».
[۲]. هلر، «زنان، جامعه مدنی و دولت»، جنس دوم، ص ۵۸.
[۳] . حرعاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۴۰-۴۴۹.
[۴] همان، ص ۴۵۰.
[۵] . همان، ص ۴۳۶و ۴۴۰.
[۶] . Sabini, Social Psychology, p.519.
[۷] . ر.ک: نور، ۳۰ و ۳۱؛ قصه، ۲۵؛ احزاب، ۳۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۳۳-۱۷۴.
[۸] . Will Durant
[۹] .دورانت، لذت فلسفه، ص ۱۷۷.
[۱۰] . http://www.U.S. Bureau of the Census.
[۱۱] . أحقاف، ۱۵؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۹۹، ۱۰۰ و ۱۹۸.
[۱۲] . همان، ص ۹۵-۱۰۰، ۱۰۶ و ۲۱۱.
[۱۳] . بقره، ۸۳؛ نساء، ۳۶؛ انعام،۱۵۱ ؛ اسراء، ۲۳ و ۲۴؛ عنکبوت، ۸ ؛ لقمان، ۱۴ و ۱۵؛ احقاف، ۱۵