عدل از دیدگاه قرآنی و جایگاه عدالت مهدوی
مفهوم عدل، به معنای شامل و جامع آن که زیر بنا و اساس تمام تفکرات اسلامی است، تبیین شده و رابطه آن، باحق و حد آشکار میگردد. مفهوم عدل، در خداوند متعال و نسبت انسان و نظام خلقت با مفهوم عدل، کالبدشکافی شده و عدل، مقام و رتبهای قابل دستیابی برای انسان تبیین میشود.
عدل چیست ؟
مبحث عدل، از اساسیترین مباحثی است که باید مورد اهتمام و دقت صاحب نظران قرار بگیرد، چراکه از جوانب و زوایای متعدد و گوناگونی حائز اهمیت میباشد.
این حقیقت، برای کسانی که با مباحث قرآنی و روایی آشنایی اندکی داشته باشند، از آشکارترین و بدیهیترین اصول اسلامی است که تمام مباحث اسلامی، از آن الهام میگیرد و در جایگاههای متعدد و به طرق گوناگون مطرح شده و تبیین گشته است.
نتیجه طبیعی این گستردگی و شمول، آن است که اولاً بررسی همه جانبه مبحث عدل، کاری بس مشکل خواهد شد و ثانیاً همیشه پرونده این بحث، باز خواهد بود و هر زمان، قابلیت بررسی مجدد و واکاوی موشکافانه را دارا میباشد.
آنچه در این مقاله، پیجویی و تبیین میشود، آن است که در تمام مباحث اسلامی ـ اعم از مباحث عقلی و نقلی که شامل تمام جوانب کلامی، تفسیری، فقهی، اخلاقی و… میباشد ـ مبحث عدل، محوریت داشته و در واقع، جدا از کاربردهایی که به صورت جزئی یا کلی در این مباحث دارد، در جایگاه اساس و شالوده تمام تفکرات اسلامی، جایگاهی بسیار مرتفع و مهم دارد.
البته این مطلب، بر اساس آیات و روایات فراوان، آشکارتر خواهد شد؛ چنان که برای مقدمه میتوان به روایت ذیل استناد جست که در آن، ابومالک از امام سجاد علیه السلام از همه قوانین دین یا به تعبیر صریحتر، از پایه و اساس تمام تشریعات میپرسد که: «عن أبی مالک قال : قلت لعلی بن الحسین علیهما السلام: أخبرنی بجمیع شرایع الدین، قال : قول الحق والحکم بالعدل والوفاء بالعهد».[۱]
وامام علیه السلام در پاسخ او میفرماید: «کلام حق و حکم بر اساس عدل و وفای به عهد».
البته در این مقاله، تبیین خواهد شد که عدل و حق، دو چهره یک حقیقت هستند که در مصادیق متعددی تبلور دارند.
معنای عدل و مفهومی که از آن، مورد نظر ما است، با بررسی معنا و تعاریف عدل، روشن خواهد شد؛ چنان که آنچه تحت عنوان عدل یا تعریف آن، وارد شده است، متضمن دو معنا و مفهوم برجسته و اساسی برای عدل و عدالت میباشد که این دو مفهوم، از نظر لغوی نیز قابل اثبات میباشند. این دو مفهوم، عبارتند از:
۱. تناسب
برخی تعریفهایی که از مبحث عدالت صورت گرفته و میان اهل تحقیق رواج یافته است، ناظر به این مفهوم از عدالت میباشد؛ چنان که استاد بزرگوار، علامه شهید مرتضی مطهری در کتاب عدل الهی[۲] آیات و روایات ذیل را ناظر به این مفهوم از عدل دانسته است:
خداوند در قرآن میفرماید: «و آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت».[۳]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «زمین و آسمانها، بر اساس عدل استوارند».[۴]
البته اینگونه تعریفها از عدل، منشأ لغوی نیز دارد؛ چنان که در مفردات راغب این گونه آمده است: «عدل: عدالت و معادله، لفظی است که مقتضی معنای مساوات است»[۵] که به معنای عدم جریان حکم تساوی بوده و بیانگر برخورداری متناسب میباشد؛ مانند تقسیم حقوق و کارها میان زن و مرد یا نوع رفتار با زن و مرد که طبعاً بر اساس متفاوت بودن قابلیتها و نیازهای آنها، تفاوت رفتارها و موضعگیریها، عملی عادلانه و بر اساس میزان و قسط خواهد بود؛ البته به شرط آن که حقیقت نیازهای این دو، شناسایی شده و بر اساس آن، عمل شود.
همچنین میتوان جمله مشهور أمیر المؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السلام که میفرمایند: … با عدالت همه امور در جای خود قرار میگیرند … .[۶] را نیز ناظر به این معنای عدل دانست؛ چنان که لازمه قرار دادن یک چیز در جای خودش، تناسب میان آن شیء و دیگر اشیا خواهد بود.[۷]
برهمین اساس، میتوان علت ترادف و کاربردهای مشترک واژه هایی مانند قسط، اقتصاد، استقامت و میزان را با عدالت توجیه کرد.
۲. تساوی
دومین تعریف و معنایی که از عدالت رایج شده، برقراری تساوی میان دو چیز است که ناظر به نفی هر گونه تبعیض میباشد؛ چنان که استاد بزرگوار، علامه شهید مرتضی مطهری در کتاب عدل الهی متذکر آن شده است.[۸]
البته این معنا نیز همچون مورد قبل، شواهد و مستنداتی از کتب لغت دارد؛ چنان که «معجم مقاییس اللغه» ذیل عنوان «عدل» آمده است که:
«عدل، یعنی حکم یکسان دادن و از همین باب است که نسبت به آنچه شبیه دیگری است، میگویند: عِدل او است ( معادل، مشابه )».[۹]
همچنین در «مصباح اللغه» در ذیل عنوان «العدل» آمده است: «تعادل: به معنای تساوی است».
یعنی برخورد یکسان با همه مصادیق یک موضوع که از لحاظ شرایط، متحد و مشترک میباشند؛ مانند قاضی در جلسه دادرسی که باید برابر شاکی و متهم، برخوردی یکسان داشته باشد و هیچیک از طرفین را نا به جا برتری ندهد؛ چنان که در کتاب القضاء در باب وظایف قاضی، اولین وظیفه از هفت وظیفهای که محقق حلی قدس سره برای قاضی بر میشمارد، این گونه است:
«نخست: برخورد یکسان با دو طرف دعوی در سلام و نشستن و سخن گفتن و گوش دادن و…».[۱۰]
برخی محققان، پس از بررسی مفاهیم این واژه، اصل را در این واژه توسط بین افراط و تفریط دانستهاند؛ چنان که علامه مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن متذکر آن شده است:
«أصل مشترک در ماده عدل، حد وسط بودن برای افراط و تفریط است؛ به گونهای که موجب زیادی یا نقص نشود و این توازن و اعتدال، حقیقی است».[۱۱]
با دقت در معانی این واژه و توجه به مطالب مذکور، جای این سؤال باقی خواهد ماند که حد وسط واقع شدن (توسط) بین دو شیء یا بین افراط و تفریط، براساس چه معیار و میزانی صورت میگیرد؟
در واقع، اصل در توسط و آنچه که تجاوز از آن یا کوتاهی در قبال آن، موجب زیاده و نقصان گشته و مصداق افراط و تفریط خواهد شد، چیست؟
این خود، اول کلام است و در واقع، بازگشت به آغاز است؛ چرا که با توجه به این نکته، نه تنها بر مبنای مطالب گذشته، معنای عدل روشن نمیگردد، بلکه بر ابهام آن نیز افزوده خواهد شد؛ زیرا «توسط» بدون در نظر گرفتن طرفین ومعیار سنجش، واقعیت خارجی نخواهد داشت؛ در حالی که مسأله عدل، مسألهای روشن بوده و بدیهی است که دارای نمودها و موارد و مصادیق فراوان است و یک فرض ذهنی و انتزاعی صرف نمیباشد.
اما با دقت در استعمالات قرآنی و برخی نکات لغوی، معیار سنجش عدل را که مطابقت با آن معیار عدل تحقق یافته وعدم تطابق با آن، مستلزم زیاده و نقصان یا افراط و تفریط خواهد شد را میتوان شناخت.
یکی از مواردی که صراحت در آن دارد که عدل، نیازمند یک معیار سنجش است، تا مفهوم اعتدال و تعادل در پرتو آن معنا یابد، آیات ذیل است که علاوه براثبات این نکته برای عدالت، بیانگر معیار سنجش آن نیز میباشد:
«و از قوم موسی، گروهی هستند که به حق راهبری میکنند، و بر اساس آن، دادگری مینمایند».[۱۲]
«و از میان کسانی که آفریدیم، گروهی هستند که به حق راهبری میکنند و بر اساس آن، دادگری مینمایند».[۱۳]
با توجه به این دوآیه، میتوان معیار سنجش عدالت را حق دانست، چراکه خداوند متعال، وظیفه این امت که پیشرو و امام هستند را هدایت به سوی حق و ایجاد اعتدال بر اساس معیار بودن حق، بر میشمارد.
این مطلب، در کلمات پر بار امیر مؤمنان علیه السلام نیز تبیین گشته و به روشنی بیان شده است. آن حضرت فرموده است:
«به راستی عدل، میزانی است که خداوند سبحان در خلق قرار داده و آن را برای به پاداشتن حق، نصب کرده است».[۱۴]
در این بیان به روشنی نسبت میان عدل و حق آشکار میشود؛ چرا که طبق این فرمایش، عدل میزانی است برای اقامه و به پاداشتن حق و در واقع، میزان بودن عدل، بر اساس تناسب آن، با حق است. از همین باب است که در لسان العرب آمده است:
«عدل، حکم دادن بر اساس حق است»[۱۵] که معنای آن، روشن و بیابهام است و با اندک توجهی میتوان این تطابق را در دو معنای مذکور، پی جویی کرد؛ چنان که برقراری مساوات و تناسب میان دو شیء با فرض تفاوتهایی که میان آن دو وجود دارد، در واقع رعایت کردن نیازهای آنها و حقوق خاص هر یک بر اساس تفاوتشان میباشد که مصداق عدالت است و تخلف از آن، به تکلیف کردن خارج از توان و طبعا خروج از عدالت خواهد انجامید.
از سوی دیگر، عدم مراعات تساوی بین دو شیء در موارد یکسان و نیازمند به تساوی نیز از مصادیق تجاوز از حق است که به خروج از عدالت میانجامد. بر همین اساس، میتوان به آیاتی که تجاوز از احکام الهی را مصداق ظلم بیان میکند نیز تمسک جست؛ مانند آیات ذیل:
«کسانی که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند».[۱۶]
«هر کس از حدود خداوند تجاوز کند، در حقیقت به خود ستم کرده است».[۱۷]
چرا که قوانین و حدود الهی، بر اساس شناخت حقیقی و کامل خداوند متعال از تفاوتها و نیازهای مشترک انسانها وضع شده و در واقع، خداوند بر اساس عدالت فرمان میدهد و قوانین او نیز بر اساس عدل است که خروج از آنها، تجاوز از حق، و مصداق افراط وتفریط که عدم عدالت است؛ خواهد بود. این مطلب در آیات کتاب الهی، این گونه مورد تأکید قرار گرفته است:
«خداوند، به عدل و نیکی و ادای حق نزدیکان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستمگری باز میدارد و شما را پند میدهد، باشد که متذکر شوید».[۱۸]
«بگو: پروردگار من، به عدل آشکار فرمان داده و نیز به این که هنگام هر نماز، رو به جانب او گردانید و با اخلاص، او را بخوانید؛ همانطور که در آغاز، شما را آفرید، به سویش باز میگردید».[۱۹]
«کلام خدای تو، از روی راستی و عدالت بوده وبه فرجام رسید. هیچ بدیل وجایگزینی برای آن نیست و او خدای شنوا و دانا است».[۲۰]
بنابراین مقصود ما از معنای عدالت در این مقاله میتواند چنین باشد: «التوسط بین الإفراط و التفریط بحیث لا تکون فیه زیاده و لا نقیصه»؛ اما با لحاظ این نکته که معیار سنجش این «توسّط»، همیشه یک امر پایدار و ثابت است که همان «حق» میباشد.
عدل تجلی کمال الهی است
اولین مبحثی که پس از تعریف عدالت به ذهن خطور میکند، بحث عدل الهی و مباحث کلامی وابسته به آن میباشد. البته این امر، نه تنها به دلیل انس اذهان عمومی مسلمین به این بحث است؛ بلکه به سبب آن است که عدل، برای تمام عرصههای کلامی، اخلاقی، فقهی و اجتماعی، پایه و پشتیبان میباشد.
انس به این نگاه و این جنبه از مبحث عدل، دو علت دارد: یکی سابقه زیاد و کثرت استفاده این مفهوم در مباحث کلامی صفات الهی و دیگری نقشی است که مبحث عدل الهی در تفکیک مکاتب کلامی دارا است.
بر اساس تفاوت نگاه ما در این بحث و مقصودی که از مبحث عدل داریم، چیزی غیر از مبحث عدل الهی به معنای کلامی آن، مورد نظر ما است؛ ولی بحث را از تجلی کمال و ذات الهی در عدل آغاز میکنیم؛ زیرا جدای از آشنایی ذهن به این مبحث که به سرعت انتقال مطالب خواهد انجامید، سیر منطقی بحث نیز همین روال را میطلبد؛ چرا که برای بررسی عدل که امری جاری در تمام شؤون حیات از ذات الهی تا کوچکترین ذرات عالم است، بهتر است از بالاترین مراحل و پررنگ ترین شکل عدالت آغاز کنیم، تا در پرتو نور و روشنایی آن، مباحث پایینتر و چیدمان نظام خلقت، آشکار و روشن شود.
عدل به مفهومی که در این مقاله تبیین شد، در ذات الهی نیز جریان دارد و از مهمترین صفات کمال الهی است، چنان که در پرتو مباحث کلامی روشن شده است. استاد علامه محمدرضا مظفر در عقائد الإمامیه میفرماید:
معتقدیم یکی از صفات ثبوتی کمالی الهی آن است که خداوند متعال، عادل است که ظلم نمیکند؛ پس نتیجه این عادل بودن، آن است که او در قضاوت، جور نمیکند و در حکم دادن، مسامحه روا نمیدارد، به اطاعتکنندگان پاداش میدهد و حق آن را دارد که گنهکاران را مجازات نماید، بندگان را بیش از توانشان تکلیف نمیکند و بیش از آن که مستحق هستند، عذاب نمیدهد…».[۲۱]
از تمامی این تعبیرات، میتوان دلالت و التزام معنای عدل بر مراعات حق و در نظر گرفتن شرایط و نیازها برای ایجاد عدالت بر اساس حق را تبیین کرد؛ چنان که حق عابد که براساس امر الهی عمل کرده، اعطای ثواب، و حق مجرم که از آن، تخطی کرده، دریافت عقاب است. لازمه تکلیف بیش از توان و عقاب بیش از جرم، عدم مراعات تناسب است که خلاف حق و مصداق بیعدالتی بوده و خداوند متعال از آن بری است.
البته نظر برخی محققان که تعبیر: «العدل هو إعطاء کل ذی حق حقه» را تنها ناظر به مواردی دانستهاند که حقی در بین باشد و در غیر آن، صادق نمیدانند[۲۲]، جای تأمل دارد؛ چرا که وجود حکمت ومصلحت نیز، خود بر نیاز و مطالبهای دلالت دارد که مراعات آن، حق است و عدم مراعات آن، تجاوز از حق خواهد بود و مصداق خروج از عدالت میشود.
برهمین اساس، میتوان آیاتی را که بیهوده و عبث بودن آفرینش را نفی کرده و آیاتی که بر حق بودن آفرینش و همچنین خلق عالم بر اساس حق دلالت دارد را از مصادیق عدل در افعال الهی بدانیم؛ چراکه هدف دار بودن عالم خلقت از دو جهت لازم است: یکی از جهت فعل الهی که حق وتناسب آن است که از خدای متعال که دارای کمال مطلق است، امر عبث و بیهوده صادر نشود و دیگری از جهت انسان و نظام خلقت که با دقت در نظم وانتظامات بسیار پیچیده و هماهنگ حاکم بر این مجموعه و عظمت آن، حق و تناسب ایجاب میکند که بیهدف و باطل نباشد.
با اندک تأمل در آیات الهی نیز میتوان به این نکات پی برد؛ چرا که در آیاتی که به عبث و بیهوده نبودن خلقت پرداخته شده و این امر گوشزد شده است، اولاً به بلند مرتبه بودن خداوند در مقایسه با این گونه تفکرات اشاره شده که بر مبرا بودن ذات الهی از بیهدف بودن آفرینش این عالم دلالت دارد:
«آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانیده نمیشوید؟ پس والا است خدا، فرمانروای بر حق. خدایی جز او نیست. )اوست( پروردگار عرش گرانمایه».[۲۳]
ثانیاً بیهوده و باطل بودن عالم را ظن و گمان کافران میداند که میتوان از آن استفاده کرد که انسان مؤمن با دقت و تأمل در نظام خلقت، هیچگاه به چنین نتایج باطلی راه نخواهد برد.
«و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است، به باطل نیافریدیم. این، گمان کسانی است که کافر شده )و حقپوشی کرده( اند؛ پس وای از آتش بر کسانی که کافر شدهاند!»[۲۴]
از سوی دیگر، نظام عالم باید براساس حق استوار باشد؛ چنان که هر موجودی که استحقاق دریافت حقی را دارد، آن را دریافت کند؛ آن هم به گونهای که با دیگر اجزای عالم و نظام خلقت؛ تعارض و تناقضی نداشته باشد؛ یعنی در عین دریافت حقی که مستحق آن است، تناسب و هماهنگی لازم را با عالم خلقت دارا باشد که همین گونه است و خداوند متعال در قرآن کریم این مطلب را در آیات بسیاری مورد تأکید قرار داده است از جمله :
(وما خلقنا السماوات والأرض وما بینهما إلا بالحق وإن الساعه لآتیه فاصفح الصفح الجمیل).[۲۵]
(خلق السماوات والأرض بالحق تعالی عما یشرکون)[۲۶]
(خلق الله السماوات والأرض بالحق إن فی ذلک لآیه للمؤمنین)[۲۷]
(أولم یتفکروا فی أنفسهم ما خلق الله السماوات والأرض وما بینهما إلا بالحق وأجل مسمی وإن کثیرا من الناس بلقاء ربهم لکافرون)[۲۸]
(ما خلقناهما إلا بالحق ولکن أکثرهم لا یعلمون)[۲۹]
(وخلق الله السماوات والأرض بالحق ولتجزی کل نفس بما کسبت وهم لا یظلمون)[۳۰]
(ما خلقنا السماوات والأرض وما بینهما إلا بالحق وأجل مسمی والذین کفروا عما أنذروا معرضون)[۳۱]
(وهو الذی خلق السماوات والأرض بالحق ویوم یقول کن فیکون قوله الحق وله الملک یوم ینفخ فی الصور عالم الغیب والشهاده وهو الحکیم الخبیر)[۳۲]
(هو الذی جعل الشمس ضیاء والقمر نورا وقدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب ما خلق الله ذلک إلا بالحق یفصل الآیات لقوم یعلمون)[۳۳]
(ألمتر أن الله خلق السماوات والأرض بالحق إن یشأ یذهبکم ویأت بخلق جدید)[۳۴]
(خلق السماوات والأرض بالحق وصورکم فأحسن صورکم وإلیه المصیر)[۳۵]
در واقع، این آیات، علاوه بر اثبات عدل درباره خداوند متعال، بر آن نیز دلالت دارد که اساس و شالوده و همچنین نظام این عالم، بر مبنای عدالت استوار میباشد؛ یعنی حق در تمام جوانب خلقت و تدبیر این عالم در نظر گرفته و رعایت شده است؛ به تعبیر دیگر، حق، اساس این خلقت بوده و علاوه بر آن در شکل ایجاد و همچنین در نظام حاکم بر آن نیز نیازها و مطالبات( یعنی حق یا استحقاق )، در نظر گرفته شده و بر اساس پاسخگویی به آنها، آنچه لازم بوده است، به همان شکلی که باید، ایجاد شده است. خداوند متعال در باب خلقت انسان، این نکته را متذکر شده است و خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
«کسی که تو را آفرید و مرتّبت کرد و تو را معتدل ساخت».[۳۶]
با تو جه به همین نکته، میتوان آنچه از حکما درباره معنای عدل ذکر شده است را تبین کرد. حکما، عدل را این گونه تعریف میکنند:
«رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود را دارد».[۳۷]
چرا که مراعات حق یا استحقاق در نظام آفرینش، رعایت تساوی در موارد مشترک و رعایت تناسب در مواردی که تفاوتهایی دارد، شکل گرفته است میباشد که در نظام این عالم مشهود است؛ لذا این عالم، به بهتر ین شکل ممکن ایجاد شده است.
با توجه به مطالب ارائه شده، معنای روایت نبوی صلی الله علیه و آله که میفرماید: با عدالت آسمان و زمین پابرجاست؛[۳۸] بیش از پیش روشن میشود.
عدل میزان است و یک کمال مطلوب
با توجه به آنچه طرح شد ـ یعنی نسبت میان عدل و حق و لحاظ کردن معنای حق در مفهوم عدل ـ میتوان عدل را یک کمال و میزان مطلوب در عالم برشمرد.
افراط و تفریط، مصداق کاملی برای نقصان و زیادهاند و به عدم توازن خواهند انجامید و تا عدم توازن بر انسان حاکم باشد، رشد و کمالی در او ایجاد نخواهد شد؛ لذا برای رسیدن به کمال و رشد در این مسیر، عدل، بسیار ضروری مینماید. انسان از دو بعد مادی و معنوی مرکب است؛ لذا هنر و لیاقت او در حفظ تعادل و توازن میان این دو و استفاده کامل از همه قابلیتهای خدادادی خواهد بود که در صورت عدم ایجاد توازن، یکی از ابعاد وجودی وی مختل و ناکار آمد خواهد شد. این، مسلّماً برای او نقصانی به شمار میآید.
اما در صورت ایجاد توازن وتعادل میان دو جنبه مادی و معنوی، انسان میتواند از همه ظرفیت وجودی خویش بهره گیرد که مسلماً برای او کمال محسوب خواهد شد. امیر المؤمنین علیه السلام میفرماید:
«نهایت عدالت، آن است که انسان، در درون خود به مقام عدل دست یابد».[۳۹]
البته این امر، به انسان به این معنای کلی محدود نمیشود بلکه شامل مسایل کلیتر یا جزئیتر از آن نیز خواهد شد و علت پیاده کردن مطلب بر مفهوم مذکور، تنها کمک به تبیین آن بوده است؛ چنان که در صفات، افعال، نیات و… نیز جاری بوده و قابل تبیین میباشد. در واقع، بحث عدل، در تمام شؤون انسان و عالم جاری است.
این مطلب که عدل، کمال مطلوبی برای انسان خواهد بود، در آیات کتاب شریف الهی نیز مورد تأکید قرار گرفته است؛ چنان که خداوند متعال در دو فراز و آیه از آیات سوره اعراف متذکر آن شده است و میفرماید:
«و از قوم موسی، گروهی هستند که به حق راهبری میکنند و بر اساس آن، دادگری مینمایند».[۴۰]
«و از میان کسانی که آفریدیم، گروهی هستند که به حق راهبری میکنند و بر اساس آن، دادگری مینمایند».[۴۱]
چرا که رسیدن به حق، از مسیر اعتدال میسر و ممکن خواهد شد و در غیر این صورت – یعنی در صورت افراط وتفریط – حق، مراعات نشده و سیر حرکت انسان به بیراهه خواهد رفت. از سوی دیگر، مسیر انسان، حرکت به سوی لقای الهی و تقرب الی الله است که در آیات فراوانی به انسانها گوشزد شده است؛ مانند:
«و اینکه پایان (راه) فقط به سوی پروردگار تو است».[۴۲]
«بهراستی پارسایان در بوستانها (ی بهشتی) و نهرها هستند * در جایگاه راستین، نزد بزرگ فرمانروای توانا».[۴۳]
«ای انسان! به راستی تو به سوی پروردگارت در تلاش میباشی (و رنج میکشی) و او را ملاقات خواهی کرد».[۴۴]
و نیز آیات بسیار دیگر. البته این تقرب، حقیقتاً تقرب مکانی و زمانی نمیباشد، بلکه تقرب مرتبه و جایگاه به خداوند متعال است که این، حاصل نمیشود مگر از راه تشبه به اخلاق الهی؛ چنان که علامه شعرانی در حاشیه خود بر شرح أصول کافی، اثر ملا صالح مازندرانی این گونه میفرماید:
«تقرب به خداوند متعال، نزدیکی زمانی و مکانی نخواهد بود؛ بلکه با تشبه در صفات کمالی حاصل میگردد؛ چنان که گفته شده است: «تخلق به اخلاق الهی پیدا کنید»؛ پس انسان هرچه بیشتر صفات الهی مانند علم، صبر، رحمت و نیکی را با تلاش و زهد در خود تقویت کند، به خداوند متعال نزدیکتر خواهد شد. از عیسی بن مریم نقل شده است که به حواریون میفرمود: «کامل شوید؛ چنان که پروردگارتان کامل است». در نهایت این که با وجود حب دنیا و غرق شدن در شهوتها و پرتگاهها، امکان توجه به نفس و تحصیل تشبه به خالق و نزدیک شدن به خداوند متعال و تحصیل علم آخرت، موجود نیست …». [۴۵]
یکی از مواردی که انسان باید در سیر خود به سوی خدا با خود به همراه ببرد، عدل است. وجه تلاش و همت او باید به سوی هر چه کاملتر شدن عدالت در وجودش باشد. علاوه برآن، عدالت، میزان بسیار خوبی برای محک زدن میزان رشد و تکامل انسان در این مسیر است؛ چرا که در همه ارتباطات و عناصر مرتبط با انسان در این مسیر ایفای نقش میکند؛ چنان که عامل هماهنگکننده میان قوای مختلف انسان و تنظیمکننده رفتارها و کنش و واکنشهای انسان همین عدالت است؛ برای نمونه:
– میان علم وعمل (عبادت ) باید اعتدال مراعات شود، چنان که عبادت بدون علم، هیچ ارزشی نداشته و علم بدون عبادت نیز تکامل و پیشرفتی را برای انسان به ارمغان نخواهد آورد؛ بلکه او را به سمت مهالک خواهد کشاند. تنها عمل و عبادت براساس علم ومعرفت است که انسان را به سوی قرب الهی سوق میدهد، که شرط آن، رعایت تناسب و برقراری عدالت میان علم و عمل است.
– میان قوای مختلف انسان، چون شهوت و غضب و… نیز باید اعتدال مراعات شود؛ چنان که در آیات الهی عادل بودن، در جایگاه یک صفت نفسانی، مورد اهتمام قرار گرفته است:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، هنگام وصیّت )باید( از بین شما، دو عادل را به گواهی دادن میان خود )فرا خوانید(».[۴۶]
– میان روابط انسان ـ چه با خود و چه با انسان دیگر، چه با نظام خلقت و مخلوقات وچه با خداوند متعال ـ باید عدالت مراعات شود:
«و به مال یتیم- جز به نیکوترین شکل – نزدیک مشوید، تا به حد رشد خود برسد. و پیمانه و ترازو را به عدل آشکار، تمام بپیمایید. هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمیکنیم. و چون )به داوری یا شهادت( سخن گویید، دادگری کنید؛ هر چند خویشاوند باشد. و به پیمان خدا وفا کنید. اینها است که )خدا( شما را به آن سفارش کرده است؛ باشد که پند گیرید».[۴۷]
«و اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید، هر چه از زنان )دیگر( که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، به زنى گیرید. پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک )زنِ آزاد( یا به آنچه )از کنیزان( مالک شدهاید )اکتفاء کنید(. این )خوددارى( نزدیکتر است تا به ستم گرایید )و بیهوده عیالوار گردید(».[۴۸]
– نهایتاً در مطلق موارد و عموم اعمال و احوال، امر به اعتدال در قرآن کریم وارد شده است:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید، هر چند به زیان خودتان یا )به زیان( پدر و مادر و خویشاوندان )شما( باشد. اگر )یکی از دو طرفِ دعوا( توانگر یا نیازمند باشد، باز خدا به آن دو )از شما( سزاوارتر است؛ پس، از پی هوس نروید که )در نتیجه از حق( عدول کنید. و اگر به انحراف گرایید یا اعراض کنید، قطعاً خدا به آنچه انجام میدهید، آگاه است».[۴۹]
از اینرو عدالت و عدل هم کمال مطلوب برای انسان میباشد و هم میزان و معیار مناسبی برای شناسایی میزان ارتقا و رشد وتکامل او خواهد بود.
عدل برای انسان یک امر دست یافتنی است
حال سؤال اساسی این است عدل با تمام مزایا و نقشهایی که در نظام آفرینش و در تکامل انسان ایفا میکند، آیا برای انسان، امری دست یافتنی است؟ و آیا انسان میتواند به مقام اعتدال در تمام ابعاد وجودی خویش و تحقق عدل در جامعه بشری راه یابد ؟
با توجه به مطالب مطرح شده، پاسخ این سؤال بسیار آسان مینماید؛ چرا که با این پیش فرض که عدل، از صفات الهی بوده و در تمام افعال الهی نیز تبلور دارد و آشکار است که نظام آفرینش بر اساس مراعات عدل و اعتدال و عدالت محوری استوار است. پس انسان که جزئی از این نظام میباشد نیز براساس اعتدال آفریده شده است؛ لذا با وجود چنین پیش فرضهایی دستیافتنی بودن عدالت برای انسان، امری آشکار و بدیهی خواهد بود. از سوی دیگر، امکان وقوعی آن، مورد تأیید آیات و روایات بسیار است که قابلیت رسیدن به اعتدال در انسان را گوشزد میکند.
بالاتر از تمام این مباحث، هنگامی که رسیدن به اعتدال، یکی از اهداف خلقت انسان برشمرده میشود، دیگر جایی برای شک در امکان دست یافتن انسان به عدالت باقی نمیماند، چرا که در غیر این صورت، نقض غرض حاصل خواهد آمد. در فراز اول از آیات سوره الرحمن نه تنها هدف از خلقت انسان بلکه هدف تمام نظام آفرینش اعتدال و رسیدن به عدل معرفی شده است:
«به نام خداوند بخشنده بخشایشگر* خداوند رحمان* قرآن را تعلیم فرمود* انسان را آفرید* به او بیان را آموخت* خورشید و ماه با حساب منظّمی میگردند* گیاه و درخت برای او سجده میکنند * و آسمان را برافراشت * و میزان (و قانون) گذاشت تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت منحرف نشوید) * و وزن (وارزیابیهای خود) را بر اساس عدل آشکار برپا دارید و میزان را کم نگذارید».[۵۰]
بر همین اساس، اگر عدالت برای انسان امری دست یافتنی نباشد، بسیاری از اوامر الهی بیهوده خواهد بود؛ چرا که:
(إن الله یأمر بالعدل والإحسان وإیتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم لعلکم تذکرون).[۵۱]
( قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُواْ وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ )[۵۲]
نتیجه اینکه عدل برای انسان، نه تنها دست یافتنی است، بلکه از ارکان ومقومات وجود و حرکت تکاملی او است. از سوی دیگر، عدل، در جایگاه یک امر دستیافتنی و مقدس برای انسان، مورد اهتمام روایات اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است. امیر مؤمنان علیه السلام به تحصیل عدل امر کرده و میفرماید:
«تلاش کن محبوبترین امور نزد تو، فراگیرترینشان در عدالت و عادلترینشان در انطباق بر حق باشد».[۵۳]
همچنین در جایی دیگر و با بیان دیگر میفرماید:
«تلاش کن تا مرکب تو عدل باشد… (= یعنی در مسیر زندگی، بر اساس عدل حرکت کن)».[۵۴]
اگر عدل برای انسان دست یافتنی نبود، امر به آن، بیهوده بود. بالاتر از آن، مطلبیکه هرگونه شک و شبههای را در اینباره برطرف میکند. کلام دیگری از امیرمؤمنان علیه السلام است که ضمن آن، حضرت علیه السلام غایت و هدف عدالت را رسیدن انسان به عدالت در درون خویش و یافتن مقام عدل میداند:
«نهایت عدالت آن است که انسان در ذات خود به مقام عدل دست یابد».[۵۵]
این روایت، بیانگر آن است که نه تنها عدل برای انسان دست یافتنی است، بلکه اساساً هدف یا اهمیت عدل، آن است که انسان، در دورن خویش به اعتدال برسد. برهمین اساس است که بالاترین حسرت و عذاب در قیامت، از آن کسانی است که به اعتدال رسیدند؛ ولی از آن تخلف کردند چنان که امام صادق علیه السلام میفرماید: «حسرتبارترین مردم در روز قیامت کسانی هستند که عدل را توصیف کردند ولی به غیر آن عمل کردند».[۵۶]
رسیدن انسان به عدل تضمین شده است؛ هر چند انسان، با اختیار و انتخاب حرکت میکند.
با در نظر گرفتن چند مقدمه میتوان تبیین کرد که عدل، در عین این که از مسیر اختیار انسان میگذرد، امری تضمینی است و تحقق و نتیجه بخش بودن آن، قطعی است:
نخست: خدای متعال که خالق انسان و آفریننده تمام عوالم است، متصف به صفت عدل است.
دوم: آفرینش این عالم، بر اساس عدالت و به معیار حق صورت گرفته است.
این مطلب، در مباحث گذشته روشن شد، و روایت نبوی: «زمین و آسمانها بر اساس عدل استوارند». دلیل محکمی بر آن است. علاوه بر آن، میتوان این روایت امیر مؤمنان علیه السلام را شاهد برای آن ذکر کرد:
«خداوند متعال عدل را قوام و اساس آفریدههای خود و دوری از ظلمها و گناهان و مایه عظمت و سر بلندی اسلام قرار داده است».[۵۷]
سوم: قوانین و دستورات الهی بر اساس عدل است:
«خداوند، به عدل و نیکی و ادای حق نزدیکان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستمگری باز میدارد؛ شما را پند میدهد تا متذکر شوید».[۵۸]
چهارم: عدل، خود کمالی مطلوب برای انسان است که او را به قرب الهی میرساند. این مطلب، ضمن آیات و روایات گذشته به وضوح تبیین شد.
پنجم: عدل، در اعمال و افعال انسان نیز تبلور مییابد؛ چنان که یک عمل میتواند به عدل متصف شود و این مطلب، نزد اهل تحقیق، روشن است.
ششم: انسان نیز میتواند به مقام عدل رسیده و متصف به صفت عدل شود. در عناوین گذشته به اثبات این مطلب پرداختیم. علاوه بر آن، میتوانیم آیات و روایات بسیاری را که دلالت بر لزوم عدالت در برخی امور را اثبات میکند به عنوان شاهد ذکر نماییم:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در هنگام وصیّت )باید( از بین شما، دو عادل را به گواهی دادن میان خود )فرا خوانید(».[۵۹]
این آیه درباره شهادت بر وصیت وارد شده است. همچنین مباحث لزوم عدالت در امام جماعت و قاضی (حاکم) نیز دلالت روشنی دارد که انسان میتواند به عدالت متصف شود.
بنابراین مقدمات میتوان گفت: انسان موجودی است که توسط خدایی عادل در نظامی بر اساس عدل خلق شده است و موظف به انجام اموری گشته که او را که قابلیت اعتدال را دارا است، به عدالت میرساند؛ لذا با وجود آنکه انسان در این عالم مختار است، عدل همچنان امری تضمینی خواهد بود؛ چرا که همه شرایط لازم برای طی مسیر عدل فراهم است و تخلف از آن، امری است مشکل که به مقابله با همه شرایط نیاز دارد، و عصمت انسانهای پیشرو در مسیر کمال، بزرگترین شاهد و دلیل تحقق عدل به طور تضمین شده است که با کمال اختیار آنان سازگار است.