آفت سستی و ضعف در پیگیری آرمان های انقلاب اسلامی

در این میان جریانی که بیخیالی و سستی را پیش گرفته اند و در انتهای خط مبارزاتی خود نقطه گذاشته اند کسانی هستند اگر به جای سستی مبارزه را ادامه می دادند و جلوی کژی ها را در کشور می گرفتند امروز انقلابی واقعا اسلامی در این سرزمین حکم فرما بود.

#افت#سستی#مقابل#استکبار#جهانی

شرایط ناخوشایند معمولا انسان ها را به تحرک در عرصه های مختلف اعم از حوزه های اندیشه و فکر و عرصه عمل وادار کرده و آن ها را به یک اپوزوسیون جریان حاکم تبدیل می کند؛ در چنین شرایطی تحمل رنج مبارزه و سختی و حتی نثار جان برای نیل جمعی به شرایط مطلوب چیزی است که از طرف کنش گران سیاسی و اجتماعی یک رویه معمول است در چنین شرایطی کسی از آسیبی که دیده است چه جانی و چه مالی احساس خسران نمی کند و آن را به عنوان هزینه کمی برای چیز با ارزشی مثل استقلال، آزادی و پیشرفت و یا هر آرمان دیگری قلمداد می کند.

اما این شرایط از چند صباحی بعد از پیروزی کمی تغییر می کند و جماعتی که روزی با یک پارچگی و تلاش مجدانه همه دارایی خود را در راه آرمان خود در طبق اخلاص گذاشته بودند حالا به چند دسته تقسیم خواهند شد گروهی خود در جایگاه همان کسانی که بیرونشان کردند می نشینند و عده ای دیگر به تجارت و دنیای خود می پرازند و گروهی دیگر مسیر دیگری را برای مبارزه انتخاب می کنند که البته تعدادشان زیاد نیست؛ اما بخش عمده ای از کسانی که عمری را برای تغییر هزینه کرده اند پس از پیروزی انگار احساس راحتی کرده و کار را تمام شده می بینند و به خواب زمستانی و رخوت فرو می روند این دست را می توان یکی از موثرترین دسته ها برای انحراف انقلاب ها دانست؛ این جماعت انگار تمام مشکلشان این بوده است که جریانی غیر از جریان آن ها به مفاسد مبادرت ورزیده اند و حالا که کار از دست رقیب خارج است دیگر تحرکی از آن ها سر نمی زند و در سایه بی تحرکی و رخوت این جماعت چه جنایت هایی که رخ نمی دهد!

انقلاب اسلامی و مشارکت اقشار

انقلاب اسلامی را می توان محصول مجاهدت ها و فعالیت های قشر کثیری از جامعه ایرانی از صنوف مختلف دانست. اصناف مختلفی که در این نهضت فعال بوده اند در کنار گستره انسانی هر صنف نشان می دهد که ایران با همه وجودش مرگ بر شاه گفت تا انقلاب به پیروزی رسید.

روحانیون

روحانیون اصلی ترین قشری بودند که در نهضت به فعالیت پرداختند؛ امام خمینی به عنوان عالمی ربانی و مجتهدی جامع الشرایط بعد از رحلت آیت الله بروجردی حرکت ضد استعماری خود را به صورت علنی شروع کرد و شخصیت های بزرگی چون شهید آیت الله بهشتی و مطهری و دیگر اندیشمندان به روز و بصیر حوزه به نهضت او پیوستند و در این مسیر خونشان را وجه المصالحه پیروزی اسلام کردند؛ جالب این است که روحانیت در همه سطوح به میدان آمده و بدنه و رأس آن بی دریغ برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند؛ از طلبه ساده ای چون سید مجتبی نواب صفوی و سید علی اندرزگو گرفته تا شخصیت هایی چون امام خمینی در جنبش و تکاپو بودند و کسی ذره ای آرام نداشت.

به عنوان مثال سید علی اندرزگو سال ها زیست مخفیانه را انتخاب کرده بود و حکومت پهلوی ۱۵ سال با یک کارگروه ویژه به دنبال او گشت و در آخر نتوانست آن را زنده دستگیر کند؛ او خود یک تاریخچه پر تکاپو دارد؛ درست مثل سید مجتبی نواب صفوی که نوشتن تمام دوران مبارزه او در یک کتاب نیز کار دشواری است خلاصه آنکه روحانیت از پرتکاپو ترین اصناف این نهضت بود.

بازاریان

بازار یکی از ارکان نهضت بود و آنان که مسائل انقلاب را دقیق تر می دانند به این نکته اذعان دارند که انقلاب محصول همکاری حوزه علمیه قم، بازار تهران و جامعه به ستوه آمده ایران بود. بازاریان مخصوصا جماعتی که امروزه به موتلفه مشهور هستند به عنوان پشتوانه اقتصادی مبارزات دارائی خود را در اختیار نقلاب قرار دادند و اگرچه خود نیز در مبارزات حضور پیدا کردند اما شاید این حضور به اندازه کمک مالیشان موثر نبود.

 تامین مخارج مبارزه، تامین هزینه زندگی خانواده هایی که سرپرست آن ها در طول مبارزه شهید شده و یا در زندان بودند و هر هزینه ای که نیاز بود مستقیما از بازار تهران و برخی شهرهای دیگر تامین می شد و شاید بتوان بازاریان مخصوصا بازاریان تهران را جزء کنشگر ترین صنوف در طول مبارزات قبل از پیرزی دانست.

ملت به ستوه آمده

مردم نیز با تمام وجود خود به میدان آمدند و هر زمانی که نیاز بود و بزرگان انقلاب فراخوان می دادند به میدان می آمدند و جان خود را برای پیروزی اسلام در طبق اخلاص می گذاشتند. تا آنجا که هزاران نفر از همین مردم در میدان ژاله و سایر مناطق تهران و دیگر شهرستان ها در خون خود غلطیدند اما دیگر حاضر به تحمل طاغوت نشدند.

انقلاب پیروز شد

انقلاب که پیروز شد دقیقا همان تقسیم بندی هایی که بعد از همه انقلاب های دنیا شکل می گرفت در ایران نیز شکل گرفت؛ برخی از جریان ها به دنبال سهم خود از سفره انقلاب افتادند برخی دیگر مبارزه را پایان یافته دانستند و به زندگی روزمره خود پرداختند و نسبت به تحقق آرمان های انقلاب سست شدند و برخی دیگر همانگونه که امام فرمود مبارزه را تا نابودی کفر و استکبار باقی دانستند و به مسیر خود ادامه دادند.

نکته مهم این است که فراز و نشیب ها و پیروزی ها و شکست ها دقیقا به محل استقرار هرکدام از این گروه ها مرتبط است؛ به عنوان مثال آنان که مبارزه را ادامه دار می دانستند مانند حسن طهرانی مقدم و دانشمندان هسته ای ایران را به قدرت موشکی و کشوری هسته ای تبدیل کردند و کسانی که حالا به فکر سهمشان از سفره انقلاب هستند ترجیح دادند در قسمت های دیگری مانند صنعت خودرو و مسکن مستقر شوند و ثمره اش آن شد که می بینید.

در این میان جریانی که بیخیالی و سستی را پیش گرفته اند و در انتهای خط مبارزاتی خود نقطه گذاشته اند کسانی هستند اگر به جای سستی مبارزه را ادامه می دادند و جلوی کژی ها را در کشور می گرفتند امروز انقلابی واقعا اسلامی در این سرزمین حکم فرما بود.

امام خمینی و هشدار در مورد سستی

یکی از آفاتی که به شدت مورد توجه امام خمینی(ره) بوده و مرتب نسبت به آن هشدار می­ دادند سستی و ضعف در پیگیری آرمان­ ها و اهداف انقلاب و یا سستی در مقابله با استکبار جهانی است. ایشان خطاب به علما و بزرگان جامعه می­فرماید: « اختلاف و سستى گروه ها، خطرى نیست که بتوان همه ابعاد آن را پیش ‏بینى کرد؛ خطر سقوط یک ملت بزرگ و اسلام عزیز است.»[۱] ایشان خطاب به ملت فرمودند:« و سستى در این راه، خون پاک جوانان عزیز ما را پایمال مى‏ گرداند و مسئولیت آن به عهده همه ماست.»[۲] امام ریشه ظلم صهیونیست ­ها را سستی امت اسلامی می­ داند و از امت اسلامی می­ خواهد بر اساس آموزه­ های وحیانی در برابر استکبار و ولیده شوم آن، یعنی اسرائیل قاطعانه قد علم کنند و پیروزی انقلاب اسلامی مردمی به عنوان الگو معرفی می­نمایند.

دلهره امام نسبت به پیامدهای سستی در جوامع اسلامی و در ایران آن­قدر زیاد است که بیان آن در این مختصر نمی­گنجد و خود بحثی مستقل می­طلبد.

بزرگ­ترین مشکل علی(علیه السلام)

علی(علیه السلام) بیست و پنج سال پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) خانه­نشین شد، ولی پس از کشته شدن عثمان، با بیعت دوباره مردم، به صحنه سیاسی برگشت و حدود پنج سال مدیریت جامعه را عهده ­دار شد؛ اما به علت سه جنگ تحمیلی جمل، صفین و نهروان از یک سو، و سستی یاران از سوی دیگر نتوانست اهدافی را که برای حکومت خویش تعریف کرده بود، پیگیری کند.

مهم­ ترین مانع در برابر علی(علیه السلام) سستی یاران بود. این وضعیت چندین بار ناله حضرت را بر آورد تا سر انجام از شدت غربت و تنهایی بالای منبر آشکارا گریه کرد و فرمود:« بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت کردم، به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتى در خانه‏اش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یارى یکدیگر بر نخاستید تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. »[۳]

حضرت در فراز دیگری از همین خطبه به سرزنش تحقیر آمیز همراهان خود پرداخته می­فرماید:« اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤیاهاى کودکانه، و عقل هایى به اندازه عقل زنان حجله نشین، اى کاش شما را ندیده بودم و نمى‏شناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشیمانى و غم و غصه است. خدا شما را بکشد، که دلم را پر از خون کردید، و سینه ‏ام را مالامال خشم نمودید، و پى در پى جرعه اندوه به کامم ریختید، و تدبیرم را به نافرمانى و ترک یارى تباه کردید.»

حضرت در خطبه بیست و نهم نیز از این بیماری مهلکی که دامنگیر جامعه شده و معاویه و دیگر بدخواهان را به طمع وا داشته گلایه می­کند و می­فرماید:« اى مردمى که بدن هاتان با هم، و خواهش هاتان مختلف است! کلامتان سنگ سخت را مى ‏شکند، و عملتان دشمن را نسبت به شما به طمع مى ‏اندازد. در مجالس لاف و گزاف مى‏ زنید، و به وقت جنگ فریاد مى‏ کنید: اى جنگ از ما دور شو! دعوت کسى که شما را بخواند ارزش نیابد، و قلب آن که رنج شما را تحمل کند آسایش ندارد. »

سر انجام در خطبه یکصد و هشتاد و دوم در مسجد کوفه بالای منبر از شدت تنهایی خود و سستی یاران بلند بلند گریه می­کند تا آن­جا که اشک از محاسنش می­چکد و با تأسف و تأثر می ­فرماید:«عمار کجا است؟ پسر تیهان کجا است؟ ذوشهادتین کجا است؟» باید توجه داشت این بلا هر گاه دامن گیر جامعه شود، ثمره دیگری جز آن­چه در گذشته داشته یعنی ذلت و خواری و هموار شدن میدان تاخت و تاز دشمنان نخواهد داشت.

حرف آخر
انقلاب اسلامی تا اینجا که رسیده است تنها و تنها دیون مجاهدتهای کسانی است که هیچگاه از استقامت خسته نشدند و هر روز برای اعتلای اسلام و انقلاب تلاش کردند کسانی مانند حسن طهرانی مقدم، محسن فخری زاده، داریوش رضایی، قاسم سلیمانی، مجید شهریاری و همه مجاهدان راه خدا.

پی‌نوشت:
[۱] . صحیفه امام،ج۳، ص۴۴۸.
[۲] . همان، ج۴، ص۱۵۴.
[۳] . نهج البلاغه، خطبه۲۷.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.