بررسی آسیب‌پذیری مناطق مهاجرنشین در برابر انحرافات اجتماعی

با گسترش جمعیت و زندگی شهرنشینی افراد به شهرهای بزرگ روی آورده‌اند تا از امکانات و فضای بهتری برای زندگی بهره‌مند شوند. در کلان‌شهرها یکدستی جمعیت نیست و مجموعه‌ای از فرهنگ‌ها و هنجارهای مختلف در کنار هم، هم‌زیستی دارند. در شرایط هماهنگ نبودن این فرهنگ‌ها، کنترل اجتماعی ضعیف‌تر است از همین رو در مناطق حاشیه‌نشین شهرهای بزرگ که محل استقرار خانواده‌های مهاجر است، میزان انحرافات بیشتر به چشم می‌خورد. 

#آسیب_شناسی#مناطق#مهاجرنشین


در این میان، اگر خانواده‌ها از مهاجرین به شهرهای بزرگ باشند آسیب‌پذیری بیشتری برای گروه سنی نوجوان وجود دارد؛ چراکه نوجوانان به اقتضای سن و مشخصه‌های شخصیتی و روانی‌شان، به دنبال کسب جایگاه میان همسالان خود در محیط تازه هستند. ازآنجایی‌که هرکدام از گروه‌ها دارای ارزش‌های خاص خود هستند که اعضا برای پذیرش باید آن را رعایت کنند؛ نوجوانان تازه‌وارد برای تأیید گروه و کسب موقعیت، ملزم به رعایت آن‌ها می‌شوند. برای نمونه سیگار کشیدن، خال‌کوبی، حمل مواد مخدر، خوردن مشروبات الکلی، چاقوی ضامن‌دار داشتن و… باوجود ضد ارزشی بودن، موجب مقبولیت نوجوان در گروه تازه می‌شود که خود آغاز ورود به مرز آسیب‌های اجتماعی بزرگ‌تری است. به فرض دریکی از محله‌های حاشیه‌نشین اصفهان که چنین گروه‌هایی زندگی می‌کنند، هرکسی که سبیل‌های کلفت و چاقوی ضامن‌دار بزرگ‌تری دارد، بنا به شهادت اهالی محل، بیشتر مورداحترام و تأیید گروه است و همه از او حساب می‌برند. بنابراین لزوم توجه به مناطق مهاجرنشین که پتانسیل بالقوه‌ای برای ایجاد و رشد قارچ‌گونه آسیب‌های اجتماعی دارند؛ بیشتر از سایر مناطق احساس می‌شود. تحقیقات متعدد در این حوزه نشان داده است که جرم، مجرم و قربانی، اغلب در فقیرترین مناطق شهر یا حاشیه‌ شهر پیدا می‌شوند که به دلیل مهاجر بودن از شهرستان یا روستای خود به کلان‌شهر، نتوانسته‌اند درست با شرایط فضای جدید همراه شوند. از سویی کمبود امکانات در این مناطق، بستر مساعدتری را برای آسیب‌پذیری نوجوانان ایجاد کرده است که خود زنگ خطری برای سلامت جامعه تلقی می‌شود. یکی از انواع شرارت‌هایی که توسط برخی ساکنان این محلات صورت می‌گیرد.


 نزاع‌های گروهی است. نوجوانان و جوانان محروم با توجه به بدآموزی‌های محیط مرتکب قانون‌شکنی عمدتا نزاع و سرقت می‌شوند. اعتیاد نیز در این مناطق نسبت به دیگر مناطق شهری، بسیار بیشتر است. در فرهنگ حاشیه‌نشینی، غالبا خشونت، امری پسندیده و توسل به‌زور، عادی تلقی می‌شود. آشنایی زودهنگام با مسائل و تجربیات جنسی، از دیگر نقاط مشترک این مناطق است. اگر در بالای شهر نسبت به افراد بزهکار، برداشت منفی وجود دارد، در مناطق حاشیه‌نشین عمدتا چنین ملاحظه‌ای وجود ندارد. وضعیت به‌گونه‌ای است که افراد از یکدیگر حمایت می‌کنندو  حتی دیگر ساکنین منطقه نیز با این افراد صلح می‌کنند؛ بنابراین در مطالعه‌ فرآیند بزهکاری جوانان نمی‌توان از کارکرد مناطق حاشیه‌نشین، چشم‌پوشی کرد. 
در حال حاضر، جامعه ایران همچون سایر جوامع مدرن با کژی‌ها و بدقوارگی‌های جدی در مسیر توسعه روبه‌رو است. یکی از این کژی‌ها «تراکم آسیب‌های اجتماعی» است که توجه آسیب‌شناسان اجتماعی را به خود معطوف می‌کند. جامعه‌شناس بابیان این‌که این مسئله را نمی‌توان از یک منظر نگاه کرد و نیاز به تحلیل میدانی عمیق و گسترده‌ای دارد، در این رابطه می‌گوید: «اگر قرار باشد آسیب‌پذیری نوجوانان را تحلیل کنیم، بایست آن را پدیده‌ای چندبعدی دانست و نمی‌توان با یک تحلیل ساده به آن پرداخت. نیاز به تحلیل میدانی عمیق و چندجانبه برای بررسی داریم؛ یعنی اول باید طرح مسئله کرد و مطالبی را که به ذهن می‌رسد، به‌صورت متغیرهای اثرگذار مطرح کرد و سپس آن‌ها را به شکل پرسش‌نامه توزیع کرده و مطالعه دقیق داشت؛ اما فرضیه دیگری که وجود دارد مربوط به اقتصاد است؛ زیرا عمدتا خانواده‌ها زیرخط فقر هستند. این‌ها همه فرضیه‌هایی هستند که ما را در این مسئله هدایت می‌کنند. این مسئله مانند شیوع سرماخوردگی است که هرچند سیستم بدنی افراد باهم تفاوت دارد، ولی وقتی اپیدمی شد همه مبتلا می‌شوند و فرقی نمی‌کند. درهرحال تحلیل تک‌بعدی و یک‌جانبه‌گرایی برای بررسی آسیب‌های اجتماعی این طیف سنی مناسب و اصولی نیست؛ چون یک مسئله‌ اجتماعی و انسانی را در دست‌کار داریم که باید همه جوانب را در نظر گرفت تا به نتیجه‌گیری درست و اصولی رسید.» 
به‌طور حتم در رشد فزاینده آسیب‌های اجتماعی تنها یک علت دخیل نیست و علل متعددی در رشد آسیب‌های گوناگون اجتماعی نقش دارند. بااین‌همه برای کسانی که نسبت به پدیده آسیب‌های اجتماعی مسئولانه برخورد می‌کنند، این سؤال اساسی پیش می‌آید که از میان این علل پرشمار، علل مؤثر رشد آسیب‌های اجتماعی در میان طیف سنی نوجوانان کدام است تا بر اساس این آگاهی بتوان به درمان مؤثر این آسیب‌ها پرداخت. در سال‌های اخیر به دلیل افزایش و سهولت دسترسی به ابزار ارتباطی جدید مانند شبکه‌های اجتماعی مجازی، ماهواره‌ها، تلفن‌های همراه و… که فضا برای جرم بازتر شده است، نوجوانان بیشتر در معرض خطر قرار دارند. افزایش چشمگیر آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی، حساسیت بسیاری از جامعه شناسان و علما و پیگیران مسائل اجتماعی را برانگیخته است؛ چنان چه موجب سرگشتگی‌های روحی و تعارضات فکری و بحران هویت به‌ویژه در میان نوجوانان شده است. نوجوانان به نسبت بقیه افراد با چالش هویتی و نوعی تعارض روانی بیشتری روبه‌رو هستند. دکتر «حمیدرضا جلایی پور» عضو هیئت‌علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز می‌گوید: «جامعه ایران، در کنار تمام پیشرفت‌ها و توانایی‌ها، متقابلا دچار آسیب‌هایی هم شده است و در شرایطی که دولت روند واقع‌گرایی در وظیفه کشورداری را در خود تقویت نمی‌کند، وظیفه نهادهای مدنی در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی در جامعه سنگین‌تر است؛ زیرا اولا یکی از آثار دولت‌های شعاری، عدم تقویت نهادهای مدنی است و وظیفه افراد و نهادهای توانای غیردولتی جامعه که فعلا وجود دارند، سنگین‌تر می‌شود. ثانیا حتی در کشورهای توسعه‌یافته که دولت‌ها در رویارویی با آسیب‌های اجتماعی کارآمدتر عمل می‌کنند، تولید دائمی آسیب‌های اجتماعی و نارسایی‌های موجود، آن کشورها را به مدیریت همه‌جانبه‌تر که در همکاری دولت با نهادهای جامعه مدنی تحقق می‌یابد، واداشته است. بنابراین در شرایط موجود جامعه، وظیفه نهادهای مدنی برای شناسایی و رویارویی با آسیب‌های اجتماعی سنگین‌تر می‌شود و این نهادهای مدنی مجبورند مقداری از باری را که دولت باید به دوش می‌کشید نیز حمل کنند.»روش‌های منضبط کردن کودکانی که در آینده بزهکار شده‌اند، سست، غیرمعقول و یا بسیار سختگیرانه و معمولا همراه با تنبیه بدنی بوده است و کمتر در مورد رفتار نادرست کودک با او گفت‌وگو شده است؛ به‌عبارت‌دیگر، بین شیوه‌های ناصحیح تربیت فرزندان در دوران کودکی و گرایش آنان به اعمال بزهکارانه در سنین نوجوانی و جوانی ارتباط عمیقی وجود دارد. یکی از عوامل مؤثر در بزهکاری نوجوانان و جوانان، عدم نظارت والدین است. والدین از نوجوان نمی‌پرسند کجا می‌رود، با چه کسانی و چه موقع به خانه بازمی‌گردد؛ حتی نمی‌دانند نوجوان اوقاتش را چگونه و در کجا می‌گذراند. 
برای کاستن آسیب‌های اجتماعی نوجوانان باید خانواده‌ها، مدارس و مراکز آموزشی، رسانه‌ها، به‌خصوص تلویزیون، مراکز دینی و فرهنگی و… در تعامل و ارتباط باهم عمل کنند و از هرگونه یک‌سونگری بپرهیزند تا باهمفکری هم بتوانند نوجوانان را از این دوران حساس سنی و بحران‌آفرینی به‌سلامت بگذرانند. البته در این مسیر، درونی کردن ارزش‌ها و هنجارها می‌تواند بهترین عامل برای بیمه کردن شخصیت فرزندان باشد. از سویی برای واکسینه کردن اجتماعی فرزندان باید ارتباط آن‌ها را باخدا بیشتر کرد؛ البته نه به شکل نصیحت، بلکه در عمل و به صورتی که این رابطه‌ خالق و مخلوق در آن‌ها نهادینه شود؛ زیرا برخی از اتفاقات لطف و عنایت الهی است. یوسف اگر در چاه و بعد در زندان انداخته نمی‌شد، کی یوسف می‌شد؟ باید به نوجوانان آموزش داد که در  هر کاری از خدا مدد بخواهند تا یاری‌شان کند. 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.