سفیران و نائبین امام زمان (عج)
نایب از ریشۀ لغوی «ناب نیوب نوباً» و به معنی نزدیک شدن، رجوع کردن و… استعمال شده است، و به تناسب با همین معانی، اصطلاحاً به معنی جانشین و قائممقام به کار رفته است؛ چراکه نایب و جانشین نیز به «منوب عنه» رجوع کرده و به او نزدیک است[۱].
واژۀ نایب و جمع آن، نواب، مانند طالب که جمع آن طلاب میباشد، دربارۀ سفرای اربعۀ عصر غیبت صغرا استعمال شده است. لازم به ذکر است که تعبیر نایب و نواب، مخصوص سفرای اربعۀ عصر غیبت صغراست؛ چراکه نایب به معنای جانشین و قائممقام به کار میرود و این معنا در مورد نواب اربعه، که بهطور مطلق به عنوان نایب حضرت امام زمان (عج) و جانشین او و تنها واسطه بین او و شیعیان بود، قابل صدق است؛ به خلاف عصر حضور ائمه: که با وجود ابواب و وکلا، شیعیان نیز با امام در ارتباط بودند و از اینرو، برترین وکلای ائمه: نیز نایب و جانشین و قائممقام مطلق آنان محسوب نمیشدند.
نیابت چند نوع میباشد؟
همانطورکه غیبت امام دوازدهم(عج) به دو مرحلۀ غیبت صغرا و کبرا تقسیم میشود و دو گونه بود، نیابت نیز دارای دو مرحله و دو گونه است: نیابت خاصه در غیبت صغرا، و نیابت عامه در غیبت کبرا[۲].
منظور از نیابت خاصه چیست؟
نیابت خاصه، آن است که امام، اشخاص خاصی را نایب خود قرار دهد و به اسم و با مشخصات معرفی کند، و هرکدام را خود آن حضرت و یا به وسیلۀ نایب پیش از او، به مردم بشناساند. همانطوری که امام حسن عسکری(ع) این کار را انجام داده و فرمود: عمری و پسرش (عثمان بن سعید، نایب اول و محمد بن عثمان، نایب دوم) مورد اعتماد هستند. هرچه آنها به تو برسانند از من میرسانند و آنچه به تو بگویند از جانب من میگویند.[۳] بنابراین کسانیکه در دورۀ غیبت صغرا، نیابت داشتهاند و با اسم معرفی شده بودند، نایب خاص نامیده میشوند.
نواب خاص چه وظایفی را برعهده داشتند، و به بیان بهتر در چه زمینههایی فعالیت میکردند؟
واقعیت این است که فعالیت نواب، جدا از زندگی آنها نبود؛ به بیان دیگر، زندگی آنان عجین شده بود با فعالیت و مسئولیتی که از طرف امام به آنها محول شده بود. بنابراین ما فقط به چند مورد مهم از آن اشاره میکنیم:
۱. معرفی حضرت
نواب خاص، مخصوصاً نایب اول، تلاش میکردند تا به شیعیان بفهمانند که امام یازدهم(ع) دارای فرزند میباشد و این فرزند امام نیز هست. بنابراین یکی از مسئولیتهای نواب خاص این بود که وجود مبارک امام را برای هواداران مورد اعتماد حضرتش به اثبات رسانند[۴].
۲. جلوگیری از فرقهگرایی و آمادهسازی مردم برای پذیرش غیبت:
فعالیتهای سفیران نیز این هدف را دنبال میکرد که جماعت امامیه را از انشعابات بیشتر با اثبات امامت پسر امام عسکری(ع) حفظ کنند. برای رسیدن به این هدف، آنان آن دسته از گفتارهای پیامبر۶ و ائمه: را که دلالت دارد بر اینکه مجموعۀ امامان به دوازده ختم میشود و آخرین آنها غیبت خواهد کرد، به کار میگرفتند[۵].
۳. اخذ و توزیع اموال متعلق به امام مهدی(عج):
نایبان چهارگانه وظیفۀ دیگری را به نام امام انجام میدادند. آنان وجوهاتی را که امامیه پیش از این به ائمه: میپرداختند، دریافت و جمعآوری میکردند. طبق مآخذ امامیه، همۀ این نایبان در وصول وجوهات دست به اعجازهایی میزدند تا پیروان و هواداران شیعی، حقانیت ایشان را باور کنند[۶].
نواب خاص، هرکدام در دوران سفارت خودشان، اموال متعلق به امام را از مردم میگرفتند و به امام میرساندند.
۴. پاسخگویی به پرسشهای فقهی و مشکلات علمی و عقیدتی:
یکی از مهمترین وظایف نواب این بود که سئوالات را از شیعیان میگرفتند و به امام میرساندند و جواب را دریافت کرده و به مردم برمیگرداندند؛ برای مثال میتوان به سؤالاتی که اسحاق بن یعقوب از محمد بن عثمان درخواست میکند و توقیعی با خط امام زمان (عج) برای ایشان صادر میشود، اشاره کرد. [۷]
به نظر میرسد در تمام دوران چهار سفیر، از این نوع سؤالات بوده و نواب سؤالاتی را به امام میرساندند و جواب دریافت میکردند و از این طریق مشکلات شیعیان را حل مینمودند. توقیعات زیادی هم در این زمینه از امام(عج) صادر شده است.
۵. مبارزه با مدعیان دروغین نیابت و وکلای خائن؛
۶. سازماندهی و سرپرستی سازمان وکالت:
سیاست تعیین وکیل، به منظور ادارۀ امور نواحی مختلف و ایجاد رابطه میان شیعیان و امامان، حداقل از زمان امام کاظم(ع) به این سو معمول بود. پس از آغاز غیبت، تماس مستقیم وکلا با امام قطع شد و به جای آن، محور ارتباط، نایب خاصی شد که آن حضرت تعیین فرموده بود. مناطق شیعهنشین تا حدی مشخص بود و بنا به ضرورت، در هر منطقه وکیلی تعیین میشد؛ چنانکه گاهی تعدادی از آنها که در مناطق کوچکتری انجام وظیفه میکردند، تحت سرپرستی وکیل دیگری قرار میگرفتند که پیش از غیبت از طرف امام وقت و در زمان غیبت به وسیلۀ نایب خاص برای آنان تعیین میشد. این وکلا، اموالی را که بابت وجوه شرعی از مردم میگرفتند به طریق گوناگون پیش نایب خاص در بغداد میفرستادند و آنها نیز وجوه رسیده را طبق دستور حضرت ولیعصر(عج) در موارد معیّن مصرف میکردند.
در مواردی امکان داشت برخی از وکلا به ملاقات امام زمان(عج) شرفیاب شوند. چنانکه محمد بن احمد قطّان، از وکلای ابوجعفر، نایب دوم، به ملاقات آن حضرت نائل شد.[۸] ولی این ملاقاتهای بسیار نادر، به هیچ وجه به معنای ارتباط مستقیم آنان با امام نبود، بلکه معمولاً با اشراف نایب خاص انجام میگرفت. به روایت احمد بن مقیل قمی، ابوجعفر دَه وکیل در بغداد داشت که نزدیکترین آنها به وی، حسین بن روح بود که بعدها به عنوان نایب سوم از جانب حضرت ولی عصر (عج) تعیین شد.
در ضمن وکلایی در اهواز، سامراء، مصر، حجاز، یمن و نیز در مناطقی از ایران مانند خراسان، ری، قم و… بودند که اخبار آنها بهطور جستهوگریخته دربارۀ مسائل و موضوعات دیگری در کتاب الغیبه طوسی و کمال الدین صدوق آمده است[۹].
نیابت عامه آن است که امام(ع) ضابطهای کلی به دست دهد، تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه، از همه جهت، و در همۀ ابعاد، بر او صدق میکند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام، در امر دین و دنیا ولیّ جامعه باشد. البته این ضابطۀ کلی از احادیث به دست میآید. همانطوری که اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری درخواست کردم نامهای را که مشتمل بر مسائل دشوار بود به امام مهدی(عج) برساند و توقیعی به خط مولای ما صاحبالزمان(عج) چنین صادر شد.
منظور از نیابت عامه چیست؟
نیابت عامه آن است که امام(ع) ضابطهای کلی به دست دهد، تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه، از همه جهت، و در همۀ ابعاد، بر او صدق میکند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام، در امر دین و دنیا ولیّ جامعه باشد. البته این ضابطۀ کلی از احادیث به دست میآید. همانطوری که اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری درخواست کردم نامهای را که مشتمل بر مسائل دشوار بود به امام مهدی(عج) برساند و توقیعی به خط مولای ما صاحبالزمان(عج) چنین صادر شد:و اما رویدادها و پیشامدهایی که در آینده روی خواهد داد، دربارۀ آن مسائل به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر آنها هستم[۱۰].
اما اینکه چطور فهمیده شود که چه کسی مصداق خارجی این حدیث است؛ در یک حدیث دیگر ویژگیها و صفات آن را مشخص کرده است که امام صادق(ع) در اینباره فرموده است:
هرکس از فقها نفس خود را از گناه و محرمات نگهداری کند و دین خود را حفظ نماید و مخالف هوای خود و مطیع مولای خود باشد، پس کسی که فقیه نیست و قدرت استنباط ندارد باید از او تقلید کند[۱۱].
بنابراین طبق این حدیث، نایب عام باید چهار شرط زیر را داشته باشد:
۱. دوری از گناه؛
۲. حفظ دین؛
۳. مخالف هواهای نفسانی؛
۴. مطیع بودن و اطاعت از خداوند و ائمه:.
بنابراین کسانی که این شرایط را داشته باشند، نایب عام حضرت هستند و کسانی که بعد از دورۀ غیبت صغرا، یعنی از آغاز دورۀ غیبت کبرا نیابت دارند، نایب عام نامیده میشوند.
هدف و غرض از انتخاب افرادی به عنوان نایبان خاص چه بوده است؟
بهطور کلی میتوان گفت که از انتخاب افرادی به عنوان نواب اربعه، دو غرض اساسی داشتند:
۱. آماده کردن اذهان عمومی برای غیبت کبرا و عادت دادن تدریجی مردم به پنهانزیستی امام(عج) و جلوگیری از غافلگیرشدن در موضوع غیبت. اگر امام دوازدهم(عج) بهطور ناگهانی غیبت میکرد، چهبسا موجب انکار مطلق وجود حضرت مهدی(عج)و انحراف افکار عمومی میشد. نمایندگان خاص امام زمان۴ در دوران غیبت صغری به این هدف که آمادهسازی افکار و اذهان عمومی برای غیبت کبرا بود، نایل آمدند؛
۲. رهبری دوستداران و طرفداران امام زمان۴ و حفظ مصالح اجتماعی شیعیان، و پر کردن خلأ و کمبودی که از ناحیۀ عدم حضور امام زمان(عج) در اجتماع شیعیان پیدا شده بود.
امام زمان (عج) توانست به وسیلۀ آنان رهبری خویش را در جامعه اعمال کند و خسارتهای ناشی از عدم حضور مستقیم خود را جبران نماید و مصالح اجتماع آن زمان و دوستداران را در سختترین شرایط اجتماعی و سیاسی که بیاندازه پیچیده و دشوار بود حفظ کند و نگذاشت شیعیان منحرف شوند و متلاشی گردند.۱۲]
انتصاب نواب اربعه براساس چه ملاکهایی بود؟
امامان معصوم: حتماً بر اساس معیارهایی، افراد را به این سمت انتخاب میکردند که به مواردی اشاره میشود:
۱. تقیه داشتن و مراعات آن در همه حال:
سفیر اول، یعنی عثمان بن سعید به عنوان تقیه کوشید خود را از بازرسیهای رژیم عباسی دور نگه دارد؛ بدین ترتیب که در هیچ مجادله و بحث آشکار مذهبی یا سیاسی درگیر نمیشد[۱۳].
علاوه بر آن، در روایت دیگری هم هست که به سفیر سوم، یعنی حسین بن روح خبر دادند که نگهبان درب اول، معاویه را لعن و نفرین میکند. وی امر کرد تا او را اخراج کرده و راندند. مدت زیادی به این ترتیب گذشت و دائماً در مورد او از حسین بن روح خواهش میشد تا نگهبان را بازگرداند، اما وی هرگز آن خدمتکار را برنگرداند. همۀ این کارها را حسین بن روح به خاطر تقیه انجام میداد.
همۀ نواب اربعه رازدار بودند؛ یعنی هم باید نسبت به خودیها رازدار میبودند. و هم در مقابل دشمنان صبر و استقامت نشان میدادند؛ برای مثال سفیر اول، خود را به صورت روغنفروش درآورده بود و از این طریق رابط بین مردم و امام بود.
در احوالات سفیر سوم هست که از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چطور شد که حسین بن روح نایب امام زمان(عج) شد، ولی تو به این مقام نرسیدی؟! گفت:
ایشان [یعنی ائمه:] بهتر میدانند، و آنچه که ایشان بپسندند [همان حق است]، من مردی هستم که با مخالفین [اهلسنت] ملاقات میکنم و با آنها مناظره و مجادله میکنم؛ اگر من وکیل و نایب حضرت میشدم و همچنان که ابوالقاسم مکان ایشان را میداند از مکان امام خبر داشتم و در مقام مجادله، در جواب حجتی و دلیلی معطل میماندم، چهبسا در آن حالت مکان آن حضرت را به دیگران نشان میدادم، ولی ابوالقاسم اگر حجت خدا در زیر لباسش باشد و او را با قیچی تکهتکه کنند وی را به مردم نشان نمیدهد[۱۴].
۲. نسبت به دیگران عاقلتر بودن:
نواب اربعه نسبت به دیگران هم از جهت عقل و هم از جهت فهم مسائل در حد بالا بودند، همانطوری که شیخ طوسی نقل میکند که راوی میگوید: «من عاقلتر از شیخ ابوالقاسم حسین بن روح ندیدم».[۱۵]
علاوه بر دو ملاکی که گفته شد، میتوان یک ملاک هم اضافه کرد که ائمه: کسانی را برای نایب بودن انتخاب میکردند که حکومت وقت نسبت به آن شخص حساسیت کمی داشته باشد تا شخص مورد نظر بتواند به آن اهدافی که انتخاب شده برسد؛ بنابراین ملاک سوم عبارت است از:
۳. حساس نبودن حکومت نسبت به شخص انتخاب شده.
شیعیان با نواب اربعه چگونه ارتباط برقرار میکردند؟
بهطور کلی میتوان گفت که شیعیان از دو طریق میتوانستند با نواب اربعه ارتباط برقرار کنند و مشکلات و مسائل خودشان را به آنها برسانند:
۱. ارتباط مستقیم و بدون واسطه:
شیعیان مستقیماً به نواب اربعه مراجعه میکردند و مشکلات خودشان را میگفتند تا از این طریق با امام رابطه برقرار کنند.
۲. ارتباط غیرمستقیم و باواسطه:
در این روش، به خاطر ترس از حاکمان وقت و عمال آنها، به صورت مستقیم به نواب مراجعه نمیکردند، بلکه به کسانی که نماینده و وکیل نواب بودند مراجعه میکردند و از این طریق خواستۀ خود را به نواب منتقل میکردند. برای نمونه محمد قطان، دومین وکیل سفیر در بغداد بود؛ وکلا وجوهات و نامهها را در پارچه پیچیده نزد او میآوردند تا برای سفیر ببرد. [۱۶]
پی نوشت:
[۱]. صحاح، ج۱، نرم افزار دانشنامه اسلامی. ص۲۸۸ (به نقل از: سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه:، محمدرضا جباری).
[۲]. خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی،نشر دلیل ما، قم، ۱۳۸۸ ص۴۶.
[۳]. «العمری وابنه ثقتان، فما ادبا الیک فعنی یؤدّیان وما قالا لک فعنی یقولان» (الغیبه، شیخ طوسی، ص۳۶۰، ح۳۲۲).
[۴]. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، حسین جاسم، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، نشر امیرکبیر، ۱۳۸۵، ص۱۳۹ – ۱۴۰.
[۵]. همان، ص۱۴۰.
[۶]. همان.
[۷]. کمال الدین، محمدبن علی بن بابویه، نشر مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۱ ج۲، باب۴۵، ص۲۳۷.
[۸]. همان، ج۱، ص۴۴۲.
[۹]. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، نشر انصاریان، قم، چاپ یازدهم ص۵۸۸ – ۵۸۹.
[۱۰]. «واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجه الله علیهم» (کمالالدین، ج۲، ترجمه: منصور پهلوان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، ص۲۳۷ – ۲۳۸، ح۴).
[۱۱]. «وامّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه» (الاحتجاج، طبرسی، ج۲، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، ص۴۵۶).
[۱۲]. تاریخ الغیبه الصغری، سیدمحمد الصدر، نشر دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ج۱، ص۴۲۶.
[۱۳]. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم۴، جاسم حسین، ترجمه محمد تقی آیت اللهی، نشر امیر کبیر، ۱۳۹۲، چاپ پنجم، ص۱۴۹.
[۱۴]. الغیبه، شیخ طوسی، ترجمه: مجتبی عزیزی،نشر مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۷ ، ص۹۸۷.
[۱۵]. همان، ص۶۶۷.
[۱۶]. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم۴، ص۱۵۰.