خط مشی گروه های مخالف انقلاب برای آسیب رساندن به آن
اشاره به تقسیم بندی آفت های تهدید کننده ی انقلاب. این آفت ها از بعد درونی و بیرونی مورد بررسی قرار گرفت . آفت هایی که از ناحیه ی عوامل داخلی پدید می آید نیز خود ، به انواعی قابل تقسیم است . آمار نشان می دهد که بیش از هفتاد درصد مردم جوامع ، بیشتر جنبه ی انفعالی دارند و فقط ده تا سی درصد از افراد ، در تغییرات اجتماعی موثر هستند. اکنون کلام در آن اقلیت ده تا سی درصدی است که می توانند منشأ خطر برای نظام بوده ، آن نظام را آفت زده کنند . این دسته از افراد را می توان در چند گروه خلاصه کرد :
۱. کسانی که در اصل ، اسلام و ارزش های اسلامی و اعتقادات دینی را قبول نداشته و به مخالفت صریح با آن ها پرداخته اند. اینان از همان آغاز در برابر انقلاب اعلام موضع کرده ، به مخالفت با آن برخاسته اند .
۲. کسانی که در دل با گروه اول همراهند و در قلب خود ، اعتقاد و ایمانی به باورها و ارزش های اسلام و انقلاب ندارند ، ولی در ظاهر به سبب مصالح فردی یا گروهی و جناحی ، به باورها و ارزش های اسلامی اظهار موافقت ، و احیانا در فعالیت های انقلابی نیز شرکت می کنند .
۳. کسانی که صرفا به سبب منافع فردی خود از بیگانگان ارتزاق کرده ، حاضرند تمام مصالح و منافع ملت و جامعه را فدای خوشی و عیش و عشرت شخصی چند روزه ی خود کنند . اینان هر چند در آغاز از انقلابیان مسلمان بوده اند ، جنون شهوت ، ثروت و مقام ، چنان عقل را از کف آنان ربوده است که حاضرند برای مقاصد شوم خود به هر عملی دست بزنند .
روش های گوناگون مخالفان انقلاب اسلامی برای اظهار دشمنی خود
بین گروه های مخالفت انقلاب اسلامی ، کسانی وجود دارند که با صراحت با اساس فکر انقلابی مخالفند . اینان گاهی فقط به اظهار مخالفت با انقلاب و ارزش های انقلاب بسنده کرده ، فقط به عرضه ی فکر خود و ارائه استدلال برای آن می پردازند و پا را از این فراتر نمی گذارند و به اصطلاح ، روش مسالمت آمیز سیاسی را اتخاذ می کنند تا این که احیانا طرفداران بیشتری یافته ، در زمان مناسب ، قدرت اجتماعی را قبضه کنند و انقلاب را به شکست بکشانند .
دسته ی دیگر کسانی هستند که فقط به پخش کردن افکار و نشر آرای خود بسنده نمی کنند ؛ بلکه به زور ، خشونت و ترور متوسل می شوند و حاضرند برای به دست گرفتن قدرت ، به هر وسیله ای متوسل شوند و افراد و گروه هایی را بی گناه به خاک و خون کشیده ، از طریق ایجاد جو رعب و وحشت در جامعه ، اکثریت منفعل جامعه را تحت تأثیر خود قرار دهند ؛ البته گاهی این افراد و گروه ها ، به حسب اوضاع گوناگون اجتماعی ، به قدرت داخلی خود متکی هستند ؛ ولی در بیش تر موارد با کمک گرفتن از بیگانگان و دشمنان خارجی و بند و بست کردن با آنان به دنبال تأمین خواسته های خود هستند.
نمونه هایی از این افراد و گروه ها را می توان در تمام حرکت های انبیا و در جامعه ی صدر اسلام مشاهده کرد ، اما از آن جا که تاریخ گسترده است و با سپری شدن زمان های طولانی ، نشان دادن مدارک معتبر کار آسانی نیست ، از ذکر آن موارد خودداری ورزیده ، فقط به مواردی از این قبیل که در انقلاب اسلامی ایران به خوبی قابل مشاهده است، اشاره می کنیم ؛ چرا که این گونه موارد به ارائه ی مدرک و اثبات نیازی ندارد و بسیاری از افراد ، آن را به چشم خویش دیده اند .
در اوایل پیروزی انقلاب ، گروه هایی تشکیل شدند که بدون هیچ گونه منطق و مبنای فکری و استدلالی به ترور دست زدند . این افراد در بسیاری از اماکن نظیر بازار ، مساجد و مدارس علمیه ، ترورهای کوری را انجام دادند . کسانی در این ترورهای کور مورد هدف قرار می گرفتند که اصلا با انقلاب ، نه نفیا و نه اثباتا ، میانه ای نداشتند و فقط به جهت خواندن نماز ، رفتن به مسجد یا حسینیه ، شرکت در عزاداری و اموری از این قبیل مورد هدف قرار می گرفتند و جانشان به خطر می افتاد . کار به جایی رسید که در مدت کوتاهی ، چنین اشخاصی ، هنگام بیرون آمدن از خانه ، امیدی به این که سالم به خانه باز گردند ، نداشتند . به هر حال ، در انقلاب ، این اوضاع عینی واقع شد که بسیاری از افراد مسن ، آن ها را به خاطر دارند ، البته این گونه حرکات ، در بسیاری از جوامع انقلابی اتفاق می افتد ؛ ولی آنچه اهمیت دارد ، این است که این امر ، چه سرانجامی خواهد داشت و آیا قانونی را می توان یافت که در برابر این حرکت های کور حاکم شود و این گونه حرکات را به سرانجامی قطعیع و قابل پیش بینی برساند .
پیش از این بیان شد که پدیده های اجتماعی همانند پدیده های طبیعی نیست که دارای قوانین ساده و فرمول های مشخص و قابل پیش بینی در زمان معینی باشد . برخی نیز به این نتیجه رسیده اند که در مسائل اجتماعی ، هیچ قانونی حاکم نیست و در این باره سخنانی دارند که بسیار افراط آمیز است و وقوع رخدادهایی که تا کنون به چشم خورده ، آن ها را رد می کند . این جا مجال پرداختن به فلسفه ی علوم اجتماعی و قوانین حاکم بر اجتماع نیست ؛ اما اشاره به این مطلب اهمیت خواهد داشت که با توجه به وضعیت بسیار متغیر جوامع ، نباید انتظار داشت که بتوان وقایع آینده را طبق فرمول خاصی پیش بینی کرد؛ برای نمونه ، اگر برخی گروه های تروریستی توانستند در جوامعی ، میان مردم ، به اصطلاح ، جایگاه و پایگاهی به دست آورند ؛ فقط به این جهت بود که قدرت تبلیغی خوب ، و ثروت فراوانی را در اختیار داشتند و از کمک عوامل خارجی بهره می بردند . این گروه ها با به دست آوردن جایگاه میان مردم ، می توانند برای مدتی قدرت را نیز قبضه کنند ؛ ولی اگر در جوامعی ، این گروه ها اولا از نظر تعداد در اقلیت بسیار ناچیزی باشند و ثانیا اوضاع اجتماعی به گونه ای نباشد که بتوانند میان مردم نفوذ ، و افکار خود را ترویج کنند ، نخواهند توانست برای مدت طولانی دوام اورند ؛ و یا در داخل کشور نابود می شوند یا به گریز به سایر کشورها وادار خواهند شد . این امر در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد و گروه های مذکور ، پس از سپری شدن مدت کوتاهی از انقلاب ، به فرار وادار شدند و اقتدار خود را داخل مرزهای جمهوری اسلامی از دست دادند . برخی از گروه هایی که دارای چنین روشی بوده و به سرعت رو به زوال نهادند . از این قرارند : ۱. گروه « مجاهدین خلق » که بعد به منافقان زمانه تبدیل شدند و با انجام عملیات های مسلحانه ، درصدد براندازی نظام برآمدند ؛ ۲. گروه اکثریت و اقلیت فداییان که در ابتدا تمام آن ها طرفدار فعالیت های مسلحانه بودند و در یک قالب فعالیت می کردند ؛ اما پس از مدتی که به دو گروه تقسیم شدند؛ گروه اقلیت ، طرفدار فعالیت های مسلحانه بود و گروه اکثریت از فعالیت های سیاسی جانبداری می کرد ؛ ۳. گروه های مائوئیستی ؛ ۴. حزب توده و سایر گروه های مارکسیستی ؛ ۵. گروه فرقان ؛ و گروه های دیگری که باید در نام بردن از آنان احتیاط کرد تا تنش ایجاد نشود ؛ چرا که برخی از افراد این گروه ها هم اکنون داخل کشور ، مقام های حساسی را در اختیار گرفته اند . باید خدا را سپاسگزار بود که تمام این گروه ها را که در صدد بودند تا از طریق فعالیت های تروریستی مشکل جدی برای انقلاب پدید آورند ، ریشه کن ساخت و این انقلاب را از تهدیدهای آنان در امان داشت و دیگر توان ایجاد تهدید برای نظام جمهوری اسلامی را ندارند ؛ پس بیش از این به این جریان ها نخواهیم پرداخت ؛ زیرا مقصود ما از طرح این مسائل این است که از ماجراهای گذشته پند گرفته ، بکوشیم در آینده جلو بعضی از مفاسد و آسیب ها را بگیریم و به طور طبیعی در بیشتر موارد ، مسائل و آسیب هایی را در اولویت قرار خواهیم داد که احتمال وقوع بیشتری دارد . گروه های نامبرده ، هم اکنون نفوذ خود را داخل ایران از دست داده اند و تنها در خارج از کشور ، در کشورهایی نظیر عراق ، سوئد ، آلمان ، فرانسه ، انگلیس ، امریکا و هلند به فعالیت مشغولند . از آن جا که خطری جدی از سوی آنان ، این نظام را تهدید نمی کند ، به همین مقدار توضیح درباره ی این گروه ها بسنده می شود .
گروه دیگری که از تهدیدهای نظام به شمار می آید ، گروهی است که نقش مخالف را ایفا می کند ؛ اما مخالف خود را بروز نمی دهد ؛ این گروه همان گروه نفاقی است که خطر آن به مراتب از خطر گروه های پیشین بیشتر است . اینان با پند گرفتن از شکست عملیاتهای تروریستی یا به جهت اختلاف فکر و سلیقه ای که داشتند ، یا از ابتدا با فعالیت های تروریستی آشکار مخالف بودند یا اینتکه در ابتدا مخالفتی با این گونه فعالیت ها نداشتند ؛ اما پس از مدتی، از شکست گروه های نفاتی هستند که در ظاهر اظهار مخالفتی با باورها و ارزش های اسلامی نمی کنند ؛ ولی در واقع ، ایمانی به حقایق اسلام ندارند .
این مسأله امر تازه ای نیست و از قرن ها پیش ، چنین پدیده هایی میان تمام جوامع وجود داشته است . در جهان اسلام نیز این امر سابقه ی طولانی دارد ؛ به طوری که یکی از سوره های قرآن به « منافقین » نامگذاری شده است . نکته ی جالب توجه این است که خواندن این سوره در رکعت دوم نماز جمعه مستحب است . از این طریق در هر هفته ، توجه مردم به سوی چنین پدیده ای جلب می شود . افزون بر این سوره ، در سوره های گوناگون و در بیش از صد آیه ی قرآن کریم ، درباره ی منافقان و اهداف ، شیوه ها ، اغراض ، انگیزه ها ، رفتارها و خطرهایی که ممکن است از سوی آنان ، نظامی را تهدید کند ، بحث شده است .
فکر جدایی دین از سیاست ، تهدیدی جدی برای نظام
گروه دیگری که می توان به نوعی آن را از مخالفان نظام برشمرد ، گروهی است که افراد آن به رغم این که اسلام را پذیرفته ، به خدا و پیامبر او نیز ایمان دارند ، شناختشان از حقایق اسلامی و اسلام واقعی ناقص است . میان مردم این مرز و بوم ، افرادی یافت می شوند که مسائل عبادی فردی اسلام نظیر نماز و روزه را انجام داده ، به آن ایمان دارند و حتی در امور خیر نیز شرکت می کنند و مجالس عزاداری برپا می سازند ؛ اما مسائل اجتماعی اسلام را باور ندارند . اینان باور ندارند که اسلام توان اداره ی جامعه را دارد و در زمینه ی مسائل اقتصادی و سیاسی و احکام مدنی و جزایی و نیز مقررات بین المللی ، دارای احکام و قوانین است . این عده ، به خدا ، پیامبر و قیامت اعتقاد دارند و حتی به سبب عشق و علاقه به اهل بیت علیهم السلام ، در عزای آنان می سوزند و ناله سر می دهند ؛ اما دین را به همین موارد منحصر می دانند و معتقدند که هر شخصی با خواند نماز در مسجد و سیاه پوشیدن در ایام عزاداری برای اهل بیت علیهم السلام و اموری از این قبیل به وظیفه ی خود در برابر دین عمل کرده است . متأسفانه در طول زمان های متمادی ، عوامل گوناگونی کوشیده اند تا دین را به همین صورت معرفی کنند .
تأمل در سخنان حضرت امام خمینی رحمه الله علیه نیز نشان می دهد که آن بزرگوار همواره متوجه برخوردهای سطحی با دین بوده و درباره ی آن هشدار داده است . جا دارد که صدا و سیما از سخنان امام غافل نشود و همواره در پخش سخنان آن رهبر الاهی جدیت نشان دهد، البته این سازمان ، کنار کارهای نه چندان مقبول دیگر خود ، گاهی به پخش این سخنان اقدام می کند که جای قدردانی دارد ؛ زیرا شنیدن طنین سخن امام رحمه الله علیه اثر خاصی را روی فرد بر جای می گذارد . یکی از مسائلی که حضرت امام رحمه الله از آغاز نهضت ، بر آن تأکید خاصی می فرمود ، مسأله ی کج اندیشی در دین بود که میان متدینان رواج داشت. حضرت امام رحمه الله علیه ، بارها ، با سوز دل این مطلب را گوشزد می کرد که تبلیغات سوء ، کار را به جایی رساند که پوشیدن لباس نظامی و ارتشی ، خلاف مروت جلوه می کرد و حتی برخی از بزر گان، این مورد را از مواردی می دانستند که باعث لطمه زدن به عدالت شخص می شود . (۱) حضرت امام رحمه الله علیه از این مسأله رنج می برد که عده ای برای دور کردن مردم از فعالیت و مقاومت در برابر دشمن و گرفتن روحیه ی سلحشوری و دفاع از مردم ، این لباس را نامقدس معرفی کرده ، پوشیدن آن را خلاف مروت می دانستند . تلاش ها و هشدارهای بی وقفه ی حضرت امام رحمه الله علیه بود که این اندیشه نادرست را از اعماق دل مردم متدین زدود و بینش روشن اسلامی را به جامعه ارزانی داشت و از این طریق ، زمینه ی پیدایش چنین انقلابی فراهم آمد . در صورتی که آن افکار متحجرانه ، منحرف و کج اندیشانه میان مسلمانان حاکم بود ، هیچ گاه آمادگی برای این حرکت اجتماعی و انقلابی پیدا نمی شد .
حاصل آن که : گروهی از افراد متدین و مسلمان به جدایی دین از سیاست معتقدند و این دین را با امور فردی انسان متناسب می دانند . از نظر اینان ، اعمالی که هر شخص در زندگی خود انجام می دهد ، از دو حال خارج نیست : یا از اموری نظیر نماز و روزه است که به آخرت انسان مربوط می شود یا از اموری است که فقط به همین دنیا ارتباط می یابد و به جهان آخرت ربطی ندارد به طور نمونه ، هر شخصی این اختیار را دارد که به دنبال حرفه ای برود و از هر طریقی که ممکن است ، در آمدی را به دست آورد و در هر راهی که می خواهد ، خرج کند .
نمونه ی دیگری که در خصوص این مسأله می توان ذکر کرد ، مسأله ی حکومتداری است . از نظر این افراد ، نحوه ی حکومت کردن و وضع قوانین آن ، از اموری است که به دنیای انسان مربوط می شود و با آخرت ارتباطی ندارد . در آن زمان ، حضرت امام رحمه الله علیه نام متحجر را به این افراد می داد و از دست آنان خون دل بسیار می خورد . اکنون نیز همان افراد با لباس دیگری ظاهر شده ، به نام روشنفکری ، افکار سکولاریستی را ترویج می کنند و از جدایی دین از سیاست دم می زنند . این عده که برخی از آنان مقام های کلیدی این نظام را نیز اشغال کرده اند ، بر این اعتقادند که دین نباید در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند ، بلکه دین فقط رفتن به نماز جمعه و جماعت ، خواندن زیارت عاشورا ، سینه زدن برای امام حسین علیه السلام ، توجه به چاپ و نشر قرآن و خواندن درست و حفظ آن و اموری از این قبیل است که با مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی جامعه ارتباطی ندارد . بر اساس این اندیشه ی نادرست ، آنان که درگیر امور دینی اند ؛ باید کاری به کار دولت نداشته باشند و خود را با مسائل اجتماعی درگیر نکنند . گاهی نیز دولت به یاری متدینان می شتابد و خدماتی را برای آنان انجام می دهد و در جهت احیای فرهنگ اسلامی ، از طریق وزارت ارشاد ، به چاپ و نشر قرآن مبادرت ورزیده ، موزه های هنرهای اسلامی را برپا می کند .
لازمه ی چنین دیدگاهی این است که اگر همین وزارت ارشاد ، مجوز نشر و چاپ کتاب های خلاف عفت را صادر کرد و جوایزی را برای آن کارهای هنری که با انگیزه های خلاف اسلامی تهیه شده است ، در نظر گرفت ، متدینان حق هیچ گونه اعتراضی ندارند و باید فقط به تکالیف شخصی مربوط به خود عمل کنند . همچنین از نظر این افراد ، اگر برخی از همین وزارتخانه های کشور به نام خدمت به هنر اسلامی ، تصمیم به احیای شخصیت های پلیدی گرفتند که دارای سوابق بسیار بد در گذشته هستند ، اشکالی ندارد و نباید دینداران در این امور دخالت کنند ، چرا که دینداران باید امر قانون ، دولت و سیاست را به اهلش واگذارند. این اندیشه ها ، شکل دیگری از همان تحجری است که دل حضرت امام رحمه الله علیه از آن خون بود و قلب مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز از آن خون تر است . آن گروه هایی که به انکار خدا و پیامبر اقدام می کنند ، نمی توانند برای این انقلاب خطری را ایجاد کنند . نه فراماسونرهایی امثال میرزا ملکم خان یا فتحعلی آخوندزاده و نه سیاستمداران امروزی که احمق ترین آن ها در ایالات متحده امریکا حضور دارد و این دین را ساخته ی عده ای آخوند می داند نمی توانند برای جامعه ی اسلامی و انقلابی ایران خطری را ایجاد کنند. خود اینان نیز همواره به این حقیقت اعتراف کرده اند و می کنند . فراماسونرهایی نظیر ملکم خان و فتحعلی آخوندزاده ، در همان زمان اذعان می کردند که با مخالفت صریح با دین نمی توان ره به جایی برد . برخی از سیاستمداران امروز دنیا نیز به رغم کینه ی عمیقی که از اسلام دارند ، بر این امر تأکید می کنند که با مخالفت صریح با دین نمی توان به مقابله با متدینان پرداخت ؛ آن هم دینی که مردم مسلمان این مرز و بود ، در دهه های اخیر ، ثابت کرده اند حاضرند تمام هستی خود را برای آن فدا کنند .
از مجموع مباحث این بخش می توان به این نتیجه رسید که گروهک های محارب و تروریست نمی توانند خطری جدی برای این انقلاب پدید آورند ؛ به ویژه که این گروهک ها به قدری جنایت های ناجوانمردانه انجام داده اند که هیچ محبوبیتی را میان مردم از خود بر جای نگذاشته اند . خطر جدی فقط از سوی گروه دیگری است که به شدت نظام را تهدید می کند. افراد این گروه ، منافقانی هستند که در ظاهر از اسلام دم می زنند ؛ ولی متأسفانه ، کارشان به آن جا رسیده است که با صراحت اعلان می کنند که احکام اجتماعی دین باید عوض شود ؛ چون دینی که در چندین قرن گذشته کارایی داشته ، اکنون کارایی ندارد و باید احکام آن تغییر یابد . به گفته ی این افراد ،اسلام و پیامبر آن بسیار خوب بود و به صورت پدیده ای تاریخی ، خدماتی فراوانی را برای بشر انجام داد ؛ اما امروزه احکام اسلام دردی را دوا نمی کند ؛ ولی باید در پاسخ چنین افرادی که چنین طرز تفکری دارند ، اظهار داشت که بنا به گفته ی شما ، دیگر تفاوتی بین دین اسلام و یهودیت وجود نخواهد داشت ؛ زیرا حضرت موسی علیه السلام نیز پیامبری بود که زمان خود ، خدمات بسیاری را برای مردم جامعه ی خود انجام داد و مردم را هم از دست فرعون رهانید . لازمه ی گفتار مروجان چنین تفکری این است که هر یک از انبیای الاهی ، زمان خود منشأ خیرات و برکاتی بوده اند ؛ ولی با گذشت تاریخ ، باید بشر تدبیری دیگر بیندیشد و عقل خود را حاکم کند و دین را در ورطه ی فراموشی قرار دهد ؛ چرا که در این دوران به دین نیازی نیست . گاهی کار این گروه از افراد به آن جا می رسد که به خود جرأت داده ، به مقدسات اسلام نیز توهین ، و حرف هایی را بر زبان جاری می کنند که حتی افراد ملحد نیز چنین جسورانه سخن نگفته اند . برخی از همین افراد ، از سخن مارکس هم که دین را افیون توده ها می دانست ، پا را فراتر گذاشته ، دین را افیون حکومت ها نیز معرفی کردند . همین افراد به رغم این سخنان توهین آمیز ، خود را مسلمان دانسته ، لقب مجاهد را به خود داده اند .
از آغاز اسلام تا کنون ، ضرر هیچ گروهی برای اسلام بیشتر از منافقان نبوده است . در اینجا فرصت پرداختن به خطرهایی که منافقان برای جامعه ی اسلامی ایجاد کرده اند و ممکن است بعد از این نیز ایجاد کنند ، نیست . هر کس از هر قوم و فرهنگی که باشد ، به این مطلب اذعان خواهد کرد بالاترین خیانت در حق ملت این است که اسرار نظامی سری و فوق سری کشوری را در اختیار دشمن ترین دشمنان قرار دهند ؛ ولی متأسفانه در محافل رسمی کشور ما کسانی وجود دارند که در مجامع رسمی برای دفاع از چنین شخصی که بزرگ ترین خیانت رادر حق این ملت انجام داده است ، استفاده می کنند . در این گونه مسائل که حتی افراد بی دین نیز جرأت دفاع از چنین شخص خائنی را به خود نمی دهند ، برخی از نمایندگان مجلس به خود جرأت داده، به دفاع از این شخص مبادرت می ورزند ؛ اما باید توجه داشت که تا این مردم فداکار و جوانان غیرتمند و پیرمردها و پیرزن هایی که با دست خود جوانانشان را به جبهه ها فرستادند ، در صحنه حضور دارند ، خطری متوجه این انقلاب نخواهد بود . یگانه کاری که از دست چنین افرادی بر می آید ، این است که هر از چند گاهی برای ملت غیور ایران مزاحمتی را پدید آورند ؛ اما به خواست خداوند ، آنان ره به جایی جز گورستان نخواهند برد .
پی نوشت:
۱. امام خمینی رحمه الله علیه ، صحیفه ی نور ، ج ۱۴، ص ۱۱۹، تاریخ ۱۳۵۹/۱۲/۱۴.
و همان ، ج ۱۵، ص ۵۷، تاریخ ۱۳۶۰/۴/۱۰.
و همان ، ص ۱۴۷، تاریخ ۱۳۶۰/۶/۱۸.
و همان ، ج ۲۰، ص ۳۱، تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲.