بازتاب جهان انقلاب اسلام در القائات نویسندگان غربی
دوست و دشمن معتقدند که انقلاب ایران تأثیر بسزایی بر جهان اسلام و غرب داشته است. این انقلاب برای برخی منبع الهام و انگیزش بوده است و برای گروهی دیگر، نماد تهدیدی جدی علیه نظم استعماری موجود.ایران معاصر، نخستین دهه حیات خود را با دو هدف توأم نهادینه کردن انقلاب و صدور آن آغاز کرد. برای جمهوری نوپای اسلامی، قانون اساسی فراهم آمد که یک حکومت پارلمانی انتخابی را تحت هدایت شرع اسلام پیش بینی کرده بود. انقلاب علاوه بر جنبه نظری، به صورت واقعی نیز تغییرات عمیقی در چشم اندازهای اجتماعی ایران پدید آورده است.(۱)
خاورمیانه
جان.ال.اسپوزیتو و جیمز پی.پیسکاتوری می گویند: خاورمیانه آشکارترین نمونه تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ایران بر سیاست های مسلمانان را به دست می دهد. همان طور که دیوید ای.لانگ در کتاب بازتاب انقلاب ایران بر شبه جزیره عربستان و کشورهای خلیج [فارس] خاطرنشان می کند، بسیاری در منطقه و در پایتخت های عربی، «همه» پادشاهی های محافظه کار خلیج [فارس] را ایران های کوچکی می پنداشتند که در معرض انقلاب است و سرنوشت آنها فروپاشی است و کسی نمی توانست اخبار خوب درباره خلیج [فارس] بدهد.(۲)
در بحث تأثیر انقلاب اسلامی ایران در خاورمیانه همان طور که جان.ال.اسپوزیتو در کتاب انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن و دیوید ای.لانگ در کتاب بازتاب انقلاب ایران بر شبه جزیره عربستان و کشورهای خلیج [فارس] می گویند این تأثیرها در عربستان، بحرین، کویت، عراق، لبنان، مصر، تونس، لیبی و…متفاوت بوده است. عراق به دلیل داشتن اکثریت شیعه که تحت حاکمیت دولتی سنی اداره می شود بیشترین ترس را از انقلاب اسلامی ایران احساس می کند؛ در این خصوص فلیپ رابینز در کتاب خود عراق تهدید نظامی و پاسخ های رژیم می گوید تا زمان آتش بس ۱۹۸۹ بسیاری، از بازتاب اندک انقلاب ایران بر سیاست و جامعه عراق متعجب بودند. رابینز علت این موضوع را عدم درک مناسب ایران از جامعه شیعه عراق و همچنین از سر راه برداشتن رهبران ستیزه جوی شیعه عراقی توسط صدام می داند؛ به همین جهت کشوری که به دلیل هم مرز بودن و داشتن جمعیت بالای شیعه و وجود دو شهر مقدس نجف و کربلا باید بیشترین و زودترین تأثیر را بپذیرد اما در آن چنین اتفاقی نمی افتد.(۳)
دیدگاه های عربستان سعودی درباره انقلاب ایران
هنگامی که انقلاب ایران در سال ۱۹۷۸ رو به بالندگی گذاشت، چند کشور بیش از پادشاهی عربستان سعودی نگران شدند. از نظر رژیم سعودی، ایران همسایه ای مهم و مسئله ساز بود. از نظر عربستان سعودی، سقوط شاه در زمان بسیار بدی رخ داد. فقط هفته پیش از آن، انور سادات رئیس جمهور مصر، به عنوان یکی دیگر از رهبران طرفدار غرب که با عربستان در مخالفت با شوروی و دوستانش شریک بود، در کمپ دیوید پیمانی را با اسراییل امضا کرده بود که در جهان عرب به طور کامل تقبیح شد. سعودی ها به رغم فشار واشنگتن برای حمایت از توافق کمپ دیوید، نظر خود را با نظر اکثریت اعراب در جلسه سران [عرب] در بغداد انطباق داده بودند. روابط دیپلماتیک عربستان با مصر به حال تعلیق درآمد و پیوندهای تنگاتنگ پیشین بین دو کشور تقریباً از بین رفت. به این ترتیب در فوریه ۱۹۷۹ سعودی ها دیگر نمی توانستند روی مصر یا ایران در زمینه دفع بسیاری از تهدیداتی که ثبات منطقه را به مخاطره انداخته بود حساب کنند.(۴)
ویلیام بی کواندت در مقاله ای تحت عنوان «دیدگاه های عربستان سعودی درباره انقلاب ایران» که در کتاب انقلاب ایران: ایدئولوژی و نمادپردازی آمده، در خصوص رویکرد عربستان به انقلاب اسلامی ایران چنین می نویسد:
عربستان سعودی به عنوان رژیم محافظه کاری که وضع موجود را ترویج می داد، قیام در ایران را به مثابه تهدیدی جدی برای توازن قدرت موجود می انگاشت. جنبه مثبت انقلاب ایران برای سعودی ها این بود که بحران در درون ایران می توانست به طور موقت، توان ایران را برای ایجاد بحران در جاهای دیگر خاورمیانه کاهش دهد و این امر مطلوب و خوشایند سعودی ها بود.
جدی ترین چالشی که ایرانیان انقلابی با پادشاهی عربستان سعودی داشتند در خصوص عدم سازگاری اسلام و پادشاهی است؛ امام هنگامی که دست به طرح این دیدگاه زد آن را بی امان مطرح می کرد. ویلیام بی کواندت می گوید تبلیغات ایران پس از به قدرت رسیدن [آیت الله] خمینی در فوریه ۱۹۷۹، این موضوع را بار دیگر مطرح کرد و از اعراب سراسر خلیج فارس خواست تا بر ضد رهبران فاسد خود قیام کنند. پس از چندی سعودی ها اعلام کردند که ایران برای بی ثبات کردن همسایگان عرب خود می کوشد.(۵)
بیشترین نفوذ مستقیم، نیرومند و پایدار انقلاب اسلامی ایران در لبنان بوده است که از اوج اقدامات امام موسی صدر، حمله اسراییل به لبنان و کشتارهای صبرا و شتیلا به تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی کمک کرده است. در این خصوص ریچارد تورتون در کتاب خود با عنوان لبنان؛ جدال داخلی و ارتباط با ایران به چگونگی کمک های ایران به ایجاد زیرساخت های گسترش انقلاب اسلامی ایران در لبنان می پردازد و به الهام بخشی، هدایت مبارزات و تأثیرپذیری فرهنگی مردم لبنان از انقلاب ایران اذعان می نماید و حضور و ظهور عکس های امام خمینی در خانه ها و مطبوعات حزب الله را نشان از نفوذ انقلاب اسلامی ایران در لبنان بیان می کند.(۶)
تأثیرپذیری مصر از انقلاب اسلامی ایران متفاوت با دیگر کشورها بوده که بیشتر منجر به تقویت گروه های اسلامی مخالف رژیم مصر شده است. مصر در زمره کشورهایی است که در آن الهام پذیری از انقلاب به تقویت مخالفان اسلامی موجود انجامیده است، بی آنکه حکومت ایران مداخله مهمی کرده باشد.(۷)
البته بیشترین تأثیر را اخوان المسلمین و سازمان های دانشجویی اسلامی پذیرفته اند. در این خصوص شاهرخ اخوی در کتاب خود با عنوان بازتاب انقلاب اسلامی بر مصر می گوید: در نخستین فوران شور و شوق سال های اولیه انقلاب، اخوان المسلمین، گروه های رادیکال، سازمان های دانشجویی و چپ اسلامی همه به این نتیجه رسیدند که مصر نیز می تواند سامان سیاسی خود را از اساس تغییر دهد یا تنها اگر پیشگامان منسجمی برای اشاعه پیام و بسیج توده ها وجود داشته باشد، آنان از روح و راه انقلاب الهام می گرفتند اما خواهان بازتولید مدل ایران نبودند. این نگرش در واکنش اولیه اخوان المسلمین متجلی است.(۸)
اما در کشورهای دوردست، یعنی در تونس و لیبی نیز تفاوت زیاد بیشتری دیده نمی شد، تونس به ریاست جمهوری حبیب بورقبیه معمولاً غیرمذهبی ترین حکومت جهان عرب تلقی می شد. برعکس، معمر قذافی در لیبی در دهه ۱۹۷۰، اصلاحات و قوانین اسلامی را معمول کرد.
به همین نحو، یعنی در تونس حبیب بورقبیه به مخالفت با ایران برخاست و حال آنکه در لیبی، قذافی در طول جنگ ایران و عراق از ایران حمایت کرد…با این حال هر دو رهبر، الگوی این انقلاب را تهدیدی برای رهبری سیاسی خود تلقی می کردند و گروه های مخالف هر دو کشور لیبی و تونس، در الگوی ایران ضرورت کلی پاسخگو شدن و مسئولیت پذیری اسلامی رهبران سیاسی را می دیدند. در حالی که انقلاب اسلامی ایران نتوانست به مداخله مستقیم یا تشکیل گروه های فعال جدیدی با پشتیبانی ایران بینجامد، به گرایش های مخالفت آمیزی که از پیش در هر کشوری بود، شتاب بخشید. البته فعالان مسلمان تونس از تجربه ایران تشویق شدند و جسارت بیان خواسته های خود را یافتند.(۹)
آسیای شرقی و مرکزی
تهاجم شوروی و اشغال افغانستان در سال ۱۹۷۹، در زمره معدود مواردی در جهان اسلام بوده است که غرب و جهان اسلام هر دو به یکسان با آن مخالفت ورزیدند.
الیویه روا در کتاب خود با عنوان مجاهدین و آینده افغانستان بر این نظر است که به رغم مجاورت افغانستان با ایران، بازتاب کلی انقلاب بر مجاهدین که اکثر آنان سنی هستند، جزئی بوده و تأثیر ایران در میان شیعیان که تقریباً ۱۵ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند، بسیار محسوس تر بوده است.
تأثیر ایران بر افغانستان محدود بوده است. رژیم ایران موضع شدیدی در برابر تهاجم شوروی اتخاذ کرد و از مجاهدین افغان خواست که انقلابی اسلامی به پا دارند.
ایران همچنین از طریق ایرانی کردن روحانیان شیعه، بین سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ که آنان نزد آیت الله های ایران درس می خواندند، و با ترغیب احزاب سیاسی طرفدار ایران به تشکیل اتحاد هشت گانه که در سال ۱۹۸۶ در ایران برای حفظ موازنه با اتحاد هفت گانه (سنی) در پاکستان تشکیل شد نفوذ خود را اعمال کرد. با این حال، برخی محافل در ایران، مجاهدین را به دلیل پذیرش کمک ایالات متحده، بیش از حد طرفدار غرب می دانستند. الیویه روا بر این نظر است که موضع ضد امریکایی ایران در حقیقت قوی تر از همبستگی این کشور با مسلمانان است و به این ترتیب ایران پیوسته از هر گونه مداخله مستقیم به نفع مجاهدین می پرهیزد.(۱۰)
آسیای جنوب شرقی
بازتاب انقلاب ایران بر جوامع مسلمان جنوب شرقی آسیا عمدتاً غیرمستقیم بوده است. در مالزی و اندونزی، انقلاب، هم ایدئولوژی و عقاید سیاسی اسلامی را برانگیخته و هم توانایی حکومت محلی را در توجیه نظارت و سرکوب جنبش های مخالفان اسلام گرا تقویت کرده است. در فیلیپین، ایران با حمایت معنوی و پشتیبانی از مبارزه جبهه آزادی بخش ملی مورو گرایش های سیاسی از پیش موجود را قوت دوباره ای بخشیده است.
فعالان مسلمان در آسیای جنوب شرقی همچون همگنان خود به انقلاب ۱۳۵۷ متوسل شدند و تهران را واداشتند توجهات و احترامات آنها را به آیت الله خمینی پاسخ دهد. با این حال، در مدت زمان کوتاهی، فعالان در مالزی و اندونزی سریعاً از امام خمینی فاصله گرفتند زیرا نسبت به جهت گیری و زیاده روی های حکومت روحانی ایران نگرانی داشتند و حکومت های مالزی و اندونزی نیز برای بی اعتبار ساختن هر گونه مخالفت اسلامی به طرح اتهاماتی چون «خمینیسم» یا «اسلام رادیکال» می پرداختند. همان طور که فردفون در مهدن در کتاب خود با عنوان «جنبش های اسلامی مالزی و اندونزی و ارتباط با ایران» نشان می دهد در حالی که برخی «ایران دیگری» را در کشورهایی چون اندونزی پیش بینی می کردند، لیکن در حقیقت مستندات، مخالفت کمتری را نشان داده است. انقلاب ایران همچون دیگر موقعیت های اسلامی، اثر مهمی بر عناصر آگاه مذهبی داشت…این انقلاب، یک سلسله نیروهای دیگر را تقویت کرد که از احیای اسلام در این منطقه قوت گرفتند. در همان حال که زیاده روی های نسبت داده شده به رژیم جدید در تهران و جنگ طولانی ایران و عراق جاذبه انگیزشی اولیه بسیاری از فعالان را نسبت به تجربه ایران تضعیف کرد، خود انقلاب هنوز از سوی طیف وسیعی از مسلمانان آسیای جنوب شرقی به عنوان یکی از مهم ترین پدیده های قرن بیستم حمایت می شود. اسلام در هیچ جای دیگری چنین پیروزی قاطعی بر نیروهای اقتصادی، سیاسی و اخلاقی غرب نداشته است.(۱۱)
آفریقا
چرخش جعفر نمیری به سوی اسلام آشکارا حاصل عوامل داخلی بود؛ اما از واقعیت های وسیع تر رستاخیز اسلام در سیاست مسلمانان در میان همسایگان سودان (مصر و لیبی) و جهان گسترده تر اسلام نیز تأثیر پذیرفت. انقلاب ایران تحولات و تمایلات موجود را تقویت کرد اما نقش تعیین کننده در نوپیدایی اسلام در سیاست سودان نداشت. اگرچه رهبران مسلمانی چون ترابی و صادق المهدی (رهبر مهدیون و نخست وزیر سودان در سال های ۶۷ ــ ۱۹۶۶ و ۱۹۸۹ ــ ۱۹۸۶) اندکی پس از انقلاب با امام خمینی (ره) در ایران دیدار کردند اما هدف آنها بیشتر ابراز همبستگی با اهداف و آرمان های انقلاب بود تا اعلام تعهد به امام خمینی (ره) یا کسب حمایت ایران.
همچنان که جان.اُ.وُل در کتاب اسلامی کردن امور در سودان و انقلاب ایران نشان می دهد، سودان از سنت اسلامی سرشاری برخوردار است. این نقش تاریخی اسلام در تشکیل و توسعه سودان نوین، حضور سازمان های اسلامی نظیر مهدیه، ختمیه و اخوان المسلمین سنت حکومت اسلامی، علاوه بر اعتراض و مخالفت اسلامی، همه به پیش از انقلاب ایران برمی گردد؛ در نتیجه نه حکومت نمیری و نه مخالفان، لازم یا مفید ندیدند که زیاد به حمایت ایران یا بی اعتبار کردن مخالفان از طریق حمله به نفوذ «خمینیسم» اتکا کنند. اول نتیجه می گیرد که تجربه اسلامی کردن در سودان پیوندی با ایران نداشت، برعکس آن دسته از فرضیات که در آنها بر نظریاتی چون احیاگری بین المللی یا تبانی از سوی ایران، بیش از اندازه تأکید می شود.(۱۲)
احیاگری اسلامی در نیجریه همچون دیگر کشورهای مسلمان عمدتاً درون زا است. با این حال، ابراهیم ای.گامباری معتقد است که رهبری آیت الله خمینی (ره) و فکر انقلاب اسلامی در جامعه اسلامی نیجریه و به ویژه در میان مسلمانان محروم شمال، احساسات و واکنش هایی را برانگیخت…و در جهت پوشش بخشیدن به مبارزه علیه فساد فزاینده و مادی گرایی بیش از حد تشکیلات سیاسی نیجریه، ماهرانه به کار گرفته شد.
پیروزی انقلاب ایران بسیاری از رهبران مسلمان نیجریه را ترغیب کرد و آنها از این نمونه الهام گرفتند. بسیاری از مضامین این انقلاب همچون تقبیح فساد اداری، رد مادی گرایی فزونی خواهانه، انتقاد از غربزدگی و اجرای قوانین اسلامی مورد استقبال آنان قرار گرفت. به هر حال، همان طور که گامباری به ما می گوید اکثر مسلمانان نیجریه با آن که به نوعی خواستار معمول شدن قوانین اسلامی هستند، همچنان به جای ایجاد جمهوری اسلامی به دولتی کثرت گرا پایبندند. بازتاب انقلاب ایران در مکان ها و زمان های مختلف متفاوت بوده است. در این میان، این نکته از اهمیت پایداری برخوردار است که نفوذ ایران دامنه وسیعی را از الهام بخشی تا مداخله در برمی گیرد.(۱۳)
پی نوشت:
۱.جان.ال.اسپوزیتو، همان، ص ۳۲۶ ــ ۳۲۵.
۲.همان، ص ۱۹.
۳.همان، ص ۲۰ ــ ۱۹.
۴.باری روزن (گردآورنده)، همان، «دیدگاههای عربستان سعودی درباره انقلاب ایران»، ویلیام بی کواندت، ص ۸۰ ــ ۷۹.
۵.همان، ص ۸۳.
۶.جان.ال.اسپوزیتو، همان، ص ۲۱.
۷.همان، ص ۲۲.
۸.همان، ص ۲۲.
۹.همان، ص ۲۳.
۱۰.همان، ص ۲۵ ــ ۲۴.
۱۱.همان، ص ۲۷ ــ ۲۶.
۱۲.همان، ص ۳۰ ــ ۲۹.
۱۳.همان، ص ۳۱ ــ ۳۰.
منبع: نشریه ۱۵ خرداد شماره ۲۳