تأثیر گذاری انقلاب اسلامی بر بیداری اسلامی/ مصداقهای تاثیر انقلاب
هم اینک گروه های اسلامی، فعال ترین جریان های سیاسی جهان اند. علت این فعالیت که جدی و فراگیر است، آگاه شدن مسلمانان از عقب ماندگی ها، توسعه نیافتگی ها و کاستی های موجود در جهان اسلام است. این آگاهی ها، آنان را به جنبش و تلاش بیشتر در یک صدساله اخیر، واداشت.
این تلاش، همان پدیده ایی است که جنبش بیداری اسلامی اش می نامند. حاصل این جنبش، قیام ها، شورش ها و انقلاب های مختلف در سراسر جهان اسلام بود که گسترده ترین انقلاب برآمده از آن، انقلاب اسلامی است و البته انقلاب اسلامی خود نیز در یک گستره جهانی، به افزایش آگاهی و بیداری اسلامی دامن زد. ابعاد تأثیر انقلاب اسلامی بر بیداری عمیق و گسترده است. این تأثیرات در دو بخش تأثیرات کلی (جهانی) و تأثیر بنیادی بر برخی گروه های اسلامی چون حزب الله و حماس پدید آمد:
تعریف واژه بیداری اسلامی
بیداری، ضد خواب است، پس بیداری به معنای حیات و زندگی است و نیز، به معنای فعال شدن هوش (آگاهی) به کار می رود و اسلامی به مفهوم تبعیت و پیروی از آموزه های برترین دین الهی است در نتیجه، بیداری اسلامی به معنی حیات برتر (برین) و یا تلاش برای دستیابی به آن است و این حیات، تنها از دین، قابل دریافت است زیرا، خدا به انسان و جهان حیات بخشیده و پیامبرش ما را به آنچه زنده می کند، فرامی خواند. به بیان دیگر، بیداری اسلامی زنده شدن دوباره در پرتو اسلام اصیل و تجدیدحیات اسلام، معنا می دهد که در پناه آن، استقلال، عدالت و همه آموزه ها و ارزش های متعالی الهی، بار دیگر زنده می شود و یا حیات می یابد. بیداری یا احیاگری اسلامی نوعی اصلاح گری دینی است. البته نه آن اصلاح دینی اتفاق افتاده در غرب. در اصلاح دینی به معنا غربی، دین، به گونه ایی دستخوش تغییر و تبدیل قرار می گیرد و در پی آن، جامعه، دینی نمی شود بلکه دین به قلمرو شخصی رانده می شود و در این صورت، دین از عرصه حیات اجتماعی بیرون می رود، اما بیداری و احیاگری اسلامی، زنده داشتن انسان و حیات اجتماعی بر مبنای دین و به شیوه دینی است و به همین دلیل، باید غبار از سیمای دین زدوده شود و صورت و سیرت دین هویدا گردد که در نتیجه این اقدام، دین به عرصه حیات آدمی باز می گردد. به سخنی دیگر، بیداری اسلامی مهجوریت زدایی از دین یا بازپیرایی و واخوانی گزاره ها و آموزه های اسلامی از اجمال و ابهاماتی است که بر سیمای دین نشسته است. (۱)
بیداری اسلامی علی رغم تنوع گرایش ها و زیرمجموعه های متفاوت، پیام واحدی به تاریخ، مخابره می کند که مضمون آن، این است که: ما دوباره برگشتیم تا دین را به عرصه زندگی فردی و بیشتر اجتماعی انسان بازگردانیم. این احساس و خودآگاهی، ترکیبی از دو حالت شرمندگی و عزم بازگشت به ارزش های ناب و راستین گذشته دارد. شرمندگی در برابر عزتی که زمانی آن را در اختیار داشته و امروز مسلمین، فاقد آن اند و دوم، بازگشت به اسلام به این معنا که عقب افتادگی ما ناشی از دور شدن از اسلام است. اگر بخواهیم دو عنصر شرمندگی و بازگشت را در یک عبارت، جمع بندی کنیم، می گوییم معنا و پیام بیداری اسلامی این است که به اسلام با همه جامعیت آن و با همه ابعادش بازگردیم تا عزت گذشته خویش را باز یابیم و یا به عزت بر بادرفته خویش دست یابیم. همان گونه که از معنایی که از بیداری اسلامی کردیم، هویداست، مراد از کلمه بازگشت، سیرارتجاعی و معکوس در تاریخ نیست. یعنی مراد از بازگشت، بازگشت به گذشته و سیر قهقرایی در تاریخ نخواهد بود بلکه منظور، بازگشت به اسلام، و توبه از کم توجهی به اسلام و یا جبران عمل نکردن کامل به دین نبوی است. یعنی بیداری اسلامی مترادف است با این سخن که ما فاصله عظیمی در عقیده، اخلاق و عمل اجتماعی از مفاهیم و ارزش های اسلامی گرفته ایم و برای جبران کوتاهی های چند قرن اخیر، باید تلاش کنیم. هدف از این بازگشت، ساختن یک تمدن جدید اسلامی با به کارگیری ارزش های خالص اسلامی و تجربه انسانی تمدن بشری است. نهضت بیداری اسلامی هدفش تشکیل یک تمدن محمدی جهانی است که در آن، عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارش و علم با عمل، جمع شود. (۲)
تاریخچه بیداری اسلامی
از شرح گذشته آشکار است که پدیده بیداری اسلامی، گرچه ریشه در تاریخ دارد ولی در دهه های اخیر به دلایل مختلفی چون هجوم استعمار غربی به کشورهای اسلامی، توسعه یافته است. با مرور تاریخ بیداری اسلامی، هم می توان به ریشه های تاریخی بیداری اسلامی پی برد و هم علت توسعه اش را در دهه های اخیر دریافت:
با ظهور اسلام، تحولی عظیم در تاریخ بشریت اتفاق افتاد به آن علت که: اسلام، مرزهای نژادی، جغرافیایی و قومی را در نور دید و برپایه کلمه الله، جوامع مختلف را به یکدیگر نزدیک کرد و قدرت مادی و معنوی شگرف و شگفت در ایمان آورندگان، به وجود آورد. به دیگر بیان، در میان اقوامی که نه بهره ای از فرهنگ و تمدن آن زمان برده بودند و نه دارای قدرت مادی بودند، هم عزت دنیوی پدید آورد و هم آنان را به اوج معنویت برد و نیز، در شرایطی که هم تمدن یونان در اوج شهرت بود و هم قدرت هایی مانند امپراتوری ایران و روم، ابر قدرت های زمان بودند، اسلام ظهور کرد و اولا، آن دو قدرت بزرگ را شکست داد و ثانیا، به سرعت در جغرافیای زمین گسترش یافت و دیری نپایید که بخش بزرگی از دنیای آن زمان را در اختیار گرفت. این گسترش تنها ارضی و مرزی نبود بلکه دنیای فکر و اندیشه اسلامی به موازات قدرت نظامی و اقتصادی جهان اسلام توسعه پیدا کرد و این زمانی بود که اروپای آن دوران، دوران افول خود را طی می کرد ولی فرهنگ و تمدن اسلامی همچنان رو به توسعه بود و حتی زمانی که تمدن اسلامی در اوج شهرت و معروفیت خود قرار گرفت، تمدن غرب در خواب فرو رفت به گونه ای که بعدها غربی ها آن دوران را «عصر تاریکی در غرب»، نام نهادند زیرا در برابر اسلام، آنان چیزی برای ارائه کردن به جهان بشریت نداشتند. جنگ های صلیبی در حقیقت، پاتکی بودکه غرب به جهان اسلام زد، البته اگرچه در طول دو قرن نتوانست آنچه را که از نظر نظامی می خواست به دست آورد اما با فرهنگ و ادبیات و پیشرفت های فکری جهان اسلام به تدریج آشنا شد و این خودزمینه ای برای بیداری غرب شد. به همین دلیل، دوره رنسانس به معنی پشت سرگذاشتن عصرتاریکی و آغاز دوره ای بود که به آن، عصر روشنایی یا روشنگری گفته اند و بدین ترتیب، غربی ها تحت تأثیر جهان اسلام و با الگوگیری از آن، کم کم توانستند پیشرفت های شگرفی در قرون هفده، هیجده و نوزده به وجود آورند. (۳)
در این دوران به آهستگی جهان اسلام، تحت تأثیر دو عامل به خواب فرو رفت و عقب افتاد: یکی استعمار و استثماری بود که غرب در این منطقه مهم جغرافیایی و فکری انجام داد و دوم استبداد و انحرافی که حکام مسلمان به آن روی آوردند و این دو، موجب دور افتادن مسلمانان از افکار و اندیشه های ناب اسلامی گردید و لذا ضربه مهمی بر پیکر جهان ا سلام وارد آمد و این ضربه، در جنگ جهانی اول به اوج خود رسید چون که امپراتوری عثمانی عمدتا به همان دو دلیل مهم، منقرض شد و مسلمانان پناهگاه اندکی که عثمانی ها فراهم آورده بودند، از دست دادند و لذا تهاجمی دهشتناک از لحاظ نظامی و از لحاظ فکری از ناحیه غرب برجهان اسلام آغاز گردید به طوری که مسلمانان بسیاری از خودبیگانه شده، اسلام را عامل عقب ماندگی دیده و در نتیجه، نگاه به دست غرب کرده و امیدوار بودند که شاید با الگو گرفتن از غرب بتوانند عقب افتادگی خود را جبران کنند. البته در این دوران، کسانی هم بودند که با هوشیاری و درک عمیق از اوضاع و شرایط به این نتیجه دست یافتند: علت عقب افتادگی و به خواب رفتن جهان اسلام، از اسلام نیست بلکه بدان خاطر است که مسلمانان از اسلام، دور شده و از اندیشه های اسلامی فاصله گرفته اند. شخصیت هایی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی، سید قطب، حسن البنا و امثالهم در این دوره و در این راستا، تلاش زیادی کردند تا مسلمانان را از خواب سنگین بیدار و به آنها بفهمانند که علت شکست و عقب افتادگی آنها چیست و چه باید کرد؟ (۴)
آخرین ضربه اساسی که جهان غرب برجهان اسلام زد شکل دادن و تحمیل، صهیونیسم بود که بذر آن را در سرزمین مقدس فلسطین کاشت. در این زمان، آرنولد توین بی-مورخ معروف انگلیسی- در بررسی تمدن ها و در کتاب تمدن در بوته آزمایش، جمله بسیار مهم و تاریخی زیر را مطرح ساخت: پان اسلامیزم خوابیده است اما اگر مستضعفین جهان بر ضدسلطه غرب، شورش کنند و تحت یک رهبری قرار گیرند، این خفته، بیدار خواهد شد و بانگ این شورش، ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام مؤثر افتاد و اسلام بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود، قیام کند. (۵)
پیش بینی توین بی در ۱۹۷۹ با انقلاب اسلامی ایران که انفجار نور بود، به وقوع پیوست. انقلابی که با دست خالی و با تکیه بر شعار الله اکبر و بازگشت به ارزش های اسلامی در مقابل همه قدرت های بزرگ و ابر قدرت ها ایستاد و توانست نه تنها نقطه عطفی در تاریخ تحولات ایران بلکه نقطه عطفی در جهان اسلام و بلکه در کل تاریخ بشری گردد. با این حرکت، آن خفته، بیدار شد و به سرعت در سراسر جهان اسلام گسترش پیدا کرد و لذا هنوز دو سالی از انقلاب نگذشته بود که در لبنان، عده ای جوان با ایمان، پنج قدرت بزرگ آن زمان را که در آن کشور پایگاه داشتند، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و اسرائیل را به زانو درآورند و بدون دادن کوچک ترین امتیازی، آن ها را وادار به فرار کردند. در افغانستان، امپراتوری انگلیس و روسیه به زانو درآمده و اینک می رود که امپراتوری آمریکا را از حمله و اشغال افغانستان پشیمان نماید و به شکست آن کشور در این بخش از جهان منجر شود. در ترکیه، الجزایر و سایر کشورهای اسلامی، تنها بانگی که امروز بلند می شود ندای اسلام است و در فلسطین اشغالی، انتفاضه، امان را از صهیونیسم و امپریالیسم گرفته است. بنابراین باید گفت: اگر آمریکا امروز به فکر تداوم اشغال عراق است، هدف واقعی اش ضربه زدن به بیداری و آگاهی اسلامی است. در واقع، مسلمان ها بیدار شده اند و بر پایه سه اصل مهم، کار بزرگ خویش آغاز کرده اند: یکی، «بازگشت به اسلام ناب» که همین اسلام، در دوره های اولیه اسلامی توانست بر قدرت های بزرگ آن زمان غلبه کند، دوم، «وحدت جهان اسلام» است که امپریالیسم و استعمار، سالیان دراز سعی کرد با تکیه براصولی چون تفرقه بینداز و حکومت کن، بین فرقه های مختلف اسلامی فاصله بیشتر بیندازد. سوم، «استکبار ستیزی» و مقابله با کفر و الحاد و طاغوت و طاغوتیان زمان است. این حرکت یقینا به پیروزی اسلام و شکست استکبار ختم خواهد شد. (۶)
دلیل تأثیر گذاری انقلاب اسلامی بر بیداری اسلامی
آن گاه که معمار انقلاب اسلامی می کوشید بر بیدارسازی مستضعفان و مسلمانان، تأثیر بگذارد شاید این سئوال به ذهن می آمد که دلیل یا دلایل این تأثیرگذاری چیست؟ بخشی از پاسخ هایی که می توان به این پرسش داد عبارت است از:
۱. تأثیر حضرت امام خمینی از جنبه دینی و اسلامی بر مسلمانان، کم نظیر است. در واقع، از قرن پانزدهم در دنیای غرب و شاید کمی پس از صدر اسلام، شخصیتی را نمی بینیم که این همه، نهضت، افکار و عملکرد و راهبردهایش در سطح جهان اعم از جهان غرب (لیبرالیسم)، جهان شرق(کمونیسم) و جهان اسلام تأثیر گذاشته باشد.
۲. حضرت امام خمینی، مفهوم و معنای قدرت را در سطح جهانی و نیز، در جهان اسلام، تغییر داد. معنای قدرت قبل از او بر منابع مادی تکیه داشت ولی پس از انقلاب اسلامی ایران و تأثیر گفتمان حضرت امام بر جهان، معنا و تعریف قدرت از تکیه بر منابع ملموس (مادی) به غیرملموس (معنوی) از قبیل عقاید، پرورش افکار و اطلاع رسانی، تغییر پیدا کرد.
۳. در شش و هفت قرن گذشته، یک شخصیت دینی و علمی که انقلابی کند، ملتی را رهبری نماید، همه و حتی مخالفینش، مشروعیت و مقبولیت او را کاملا تصدیق کنند، پیدا نمی شود. به واقع، می توان گفت: مشروعیت سیاسی و دینی امام در سطح جهان و در قرون اخیر، بی نظیر بود.
۴. با مطالعه زندگی رهبران انقلاب های گذشته در می یابیم، هیچ یک از آن ها به توانایی امام خمینی در برقراری ارتباط صمیمانه و مردمی با مستضعفین و دیگر طبقات اجتماعی در ایران نمی رسند. ایشان بیش از هر قائد دیگری موفق شد پیام های قرآنی را به زبان بسیار ساده به توده های مسلمان برسانند و این از اسرار بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می رود.
۵. زندگی بی تجمل وی، صلاحیت رهبری مستضعفان و توده های مسلمان را به او عطا کرد. درواقع، زندگی او همواره بی تجمل بود،
چه موقعی که یک طلبه ساده بود و چه زمانی که مرجع تقلید انسان های زیادی قرار گرفت و چه هنگامی که خود را در رأس هرم قدرت یافت. به علاوه، تقوا و اخلاق اسلامی امام خمینی تأثیرات فراوان و شایانی بر مردم گذاشت و این تأثیر، انسان های زیادی را به حرکت و قیامی واداشت که امام منادی آن بود.
۶. امام خمینی، تنها به امت و تمدن اسلامی و نجات آن از گمراهی و عقب ماندگی مادی و معنوی نمی اندیشید بلکه در فکر نجات همه ملت ها و تمدن ها بود. پیامش به گورباچوف و پاپ، گویای دغدغه انسانی و الهی وی در نجات انسان ها و فرهنگ هایی بوده که از جاده هدایت انسان به سوی سعادت دنیا خارج شده بودند. این دلسوزی، ارتباط و تأثیر انقلاب اسلامی ایران را با سایر بخش های جهان برقرار کرد.
۷. امام خمینی هم بر جهان شمولی نهضت اسلامی مردم ایران تأکید می کرد و آن را تنها مختص مسلمانان جهان نمی دید و هم، جهان شمولی الگوهای غربی را رد می نمود و توانایی الگوهای غربی را برای هدایت و نجات انسان ها نمی پذیرفت در حالی که در میان خیلی از متفکرین مسلمان، این اصرار (جهان شمولی اسلام) و این نوع نظریه پردازی (ناتوانی غرب در اداره جهان) به چشم نمی آید.
۸ . امام خمینی تنها متفکری است که در پنج یا شش قرن گذشته، هم به نظریه پردازی انقلاب پرداخته و هم خود آن را به عرصه عمل آورد. در تاریخ، کمتر می یابیم انسان هایی را که هم بنویسند که چرا باید انقلاب کرد و بعد خودشان، به میدان آیند و انقلابی که از آن سخن می گفتند را پدید آورند. در حقیقت، پیوندنظر و عمل، از دلایل مهم موفقیت امام در برپایی انقلاب اسلامی است. بهره گیری از دین در ایجاد تحول اجتماعی مطلوب، مهم ترین تأثیر امام خمینی و انقلاب اسلامی بر جنبش گران مسلمان و جنبش بیداری اسلامی است در حالی که قبل از آن و در فضای جهانی آلوده به لیبرالیسم و کمونیسم، کمتر کسی به توانایی دین در پدیدآوری انقلاب ایمان داشت. برپایه تکیه بر دین به مفهوم فوق، مفاهیم قدرت دگرگون شد و مسلمانان دریافتند، قدرت واقعی تکیه بر قدرت الهی است و به کمک چنین قدرتی می توانند به حقوق از بر بادرفته خویش دست یابند. امام خمینی به همه مسلمانان و مستضعفان نشان داد، تنها راه دست یابی به: مشروعیت و مقبولیت، زندگی ساده و بی آلایش، نجات انسان ها و تمدن ها و ترکیب سازی نظر و عمل برپایه آخرین دین الهی یعنی اسلام است. دینی که برای همه جهان، برنامه و سخن دارد. به دیگر سخن، امام و انقلاب اسلامی ایران به خوبی نشان دادند که تنها راه نجات، اسلام است و این رمز بیدارشدن جهان خسته از گمراهی مسلک ها و مکتب های دیگر است. (۷)
مصداق هایی از تأثیر انقلاب اسلامی بر مسلمانان
تأثیر انقلاب اسلامی بر بیداری اسلامی را می توان در دوبخش کلی و نشانه های عینی این تأثیر، پی گرفت. در بخش نخست، تنها به اثرات کلی انقلاب اسلامی بر هوشیاری مسلمان ها اشاره می شود و در بخشی که در پی آن می آید، به دو نمونه عینی، ملموس و پراهمیت از آثار انقلاب اسلامی بر جهان اسلام می پردازیم:
هوشیاری سیاسی: مردان و زنان ایرانی از فردای پیروزی انقلاب اسلامی، با ایجاد تشکل های متعدد انقلابی و خودجوش، باب ارتباط و تبادل آراء و تجارب با مردان و زنان در اقصی نقاط جهان را گشودند که این مسأله خشم و عکس العمل های تند بسیاری از محافل غربی را که در شعار و به دروغ، زن ومرد را فعال و حاضر درصحنه می خواهند، برانگیخت، ولی مردان و زنان ایرانی بدون توجه به برآشفتگی غرب، به صدور معنوی بیداری اسلامی ادامه دادند تا حدی که به برکت الگویی که انقلاب اسلامی برای حضور سیاسی اجتماعی مرد و زن ارائه داد، زنان لبنانی به تدریج به آن چه از دست داده بودند، آگاه شدند و آن را بار دیگر به دست آوردند. جنبش بیداری، زنان لبنانی را به کلاشینفک و بمب های مولوتوف مجهز کرد. زنان ترکیه هم برپایه بیداری اسلامی، هم حجاب را می خواهند و هم حضور در اجتماع را، یعنی این که زنان نمی خواهند با پذیرفتن حجاب از جامعه قطع رابطه نمایند و این همان الگویی است که زنان انقلابی ایران به آن عمل می کنند. به همین روی، یک زن بنگالی بر آن بود: زنان مسلمان چیزی بیشتر از برابری مورد نظر قوانین غربی می خواهند و آن، این که خواهان ایفای نقش فعال تری در زندگی مذهبی و اسلامی هستند. (۸)
تنها زنان مسلمان نبودند که هویت اسلامی خود را در پرتو بیدارگری زنان انقلابی ایران بدست آوردند، بلکه ده هاهزار زن غربی در نهضت اخلاقی واسلامی، ارزش های الهی اسلام را کشف کردند و به دین اسلام مشرف شدند. مثلاً نزدیک به صدهزار نفر آلمانی به اسلام گرویدند که بیش از نیمی از آنان را زنان تشکیل می دهند، این زنان همانند زنان تازه مسلمان شده آمریکایی، نه تنها مراقب پوشش اسلامی خود هستند، در خورد و خوراک خود براساس اسلام هم دقت بسیار دارند، آن ها حتی در انتخاب برنامه های تلویزیونی، دقت زیاد به خرج می دهند، و اغلب از تماشای سریال های ضداسلامی یا ضداخلاقی اجتناب می کنند. فعالیت اجتماعی این دسته از زنان، معمولاً با گرد آمدن در خانه های همدیگر شکل می گیرد و گاه هم در بیرون از خانه، به دور هم جمع می شوند و به فعالیت های اجتماعی می پردازند. (۹)
برخی در تأثیر بیداری زنان ایرانی بر بیداری اسلامی شک دارند! اما یک روزنامه آلمانی در این باره توضیح قابل قبولی ارائه می کند و آن که نخست می پرسد چرا بیداری اسلامی و جنبش حمایت از حجاب در دهه ۱۳۴۰/۱۹۶۰ اتفاق نیفتاد؟ سپس پاسخ می دهد: مگر این که بگوییم: حجاب زنان ایران پس از انقلاب اسلامی در این امر دخالت دارد. در واقع، در تمام دنیا به ویژه در دنیای اسلام، زنان در عرصه زنده کردن ارزش های اسلامی، در حال ایجاد و اداره جنبشی هستند که قبل از انقلاب ۱۳۵۷/۱۹۷۹ ایران وجود نداشت. (۱۰)
پوشش اسلامی: تصویری که انقلاب اسلامی از زن ارائه کرده دو تأثیر مهم برجای گذاشته است: اول-جهان دریافته که زن مسلمان ایرانی خانه نشین و منفعل نیست. خانم دانیل کشار، مدیر جشنواره مونتران کانادا معتقد است: تصویری غلط از حضور زنان در ایران، در ذهن خارجی ها وجود دارد، غربی ها فکر می کنند که زنان ایرانی فعالیت های اجتماعی چندانی ندارند و در خانه نشسته اند و تنها به خانه داری مشغولند. (۱۱)
دوم- نگرش های منفی درباره زنان مسلمان کاهش یافته است. روزنامه نیویورک تایمز، جنبش احیای حقوق اسلامی زنان در کنفرانس جهانی پکن را جالب ترین پدیده کنفرانس معرفی می کند که همه جهانیان را سخت تأثیر قرار داد، زیرا سخنرانانی که از دنیای اسلام آمده بودند، حرف های مهمی درباره زنان داشتند. (۱۲) در این کنفرانس، سخنرانی یک زن محجبه ایرانی، تأثیر خوبی در تبلیغ حجاب اسلامی برجای گذاشت. قضاوت ها هم نشان می دهد که حضور جهانی زنان مسلمان ایران، توأم بامؤفقیت بوده است. به این جهت می توان گفت: تلاش زن ایرانی ارائه یک الگوی مشارکت سیاسی- اجتماعی برای زن مسلمان به جهانیان مؤفق بوده است. در واقع، آنچه در ایران پس از انقلاب اسلامی درباره زنان رخ داده، در همه جای جهان تأثیر گذارده است.(۱۳)
دنیای اسلام تأثیر بیشتری از الگوی حجاب اسلامی زنان پس از انقلاب ایران پذیرفته است از جمله: لیز مارکوس از فعالان جنبش های زنان در اندونزی، بی پرده اعتراف می کند که به دلیل اثرمستقیم پخش تصاویر زنان ایرانی در رسانه های گروهی کشورش، رویکرد به حجاب اسلامی در اندونزی بیشتر شده، و به تدریج تقلید از حجاب بانوان ایرانی در آن کشور به یک مد تبدیل گردیده و اینک در میان دانشجویان دانشگاه ها هواداران بسیار یافته است. زنان انقلاب اسلامی، الگویی برای زنان ترک شده و آنان را به شعارگویی در خیابان ها و رعایت پوشش اسلامی واداشته و پوشش زنان انقلابی و مسلمان ایران، برلباس و به ویژه روسری در بعضی از کشورهای خلیج فارس، به طرزعمیقی تأثیر گذاشته است. در سال های اخیر، تعداد دانشجویان با حجاب در دانشگاه های اردن افزایش یافته. در لیبی، گرایش به حجاب اسلامی بالا رفته، بنابراین، تردیدی نیست که حجاب اسلامی ایرانی به اقصی نقاط جهان و به ویژه به کشورهای اسلامی سرایت کرده است. (۱۴)
حجاب زنان جمهوری اسلامی به شیوه های مختلفی به ورای مرزهای ایران رفته است مثلا، بخشی از اشاعه حجاب ایران اسلامی از طریق فیلم های ایرانی اتفاق افتاده. رویکرد به حجاب اسلامی ایرانی به استثنای تبدیل آن به نماد مخالفت با دولت ها، دلایل دیگری هم دارد. از جمله:
۱.پوشش اسلامی به عنوان اظهار وجود فردی یا مذهبی به کار می رود.
۲. توجه به حجاب، پاسخی به جنبش افسار گسیخته فمینیسم است.
۳. مهم تر از همه، دلیل گرایش و تشرف به دین مبین اسلام است. (۱۵)
اتحاد دین و دولت: هم اینک جریان های اسلامی در میان مهم ترین گروه های سیاسی جهان قرار دارند. این جریان های مذهبی بر این اعتقادند که سیاست و مذهب ارتباط تنگاتنگ دارند. این باور متأثر از انقلاب اسلامی و نظریه جهان گرایی (تلفیق دین و سیاست در عرصه جهان) آن است. به بیان دیگر، از همان روزهای نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) نظریه جهان گرایی انقلاب اسلامی را به عنوان عالی ترین و وسیع ترین مظهر پیوند دین و دولت مطرح ساخت، وی براساس آموزه های دینی بر این باور بود: اراده مستضعفان سرانجام رهبری جهان را از آن خود خواهد کرد و حتی نوید می داد وعده خداوند بزودی تحقق خواهد یافت و محرومان جایگزین ثروتمندان خواهند شد. البته پی بردن به همراهی اسلام گرایی (دین) و جهان گرایی (سیاست) در اندیشه انقلاب اسلامی دشوار نیست، زیرا تأسیس امت اسلامی که می تواند مسلمانان را صرف نظر از ملیت های مختلف و نیز موانع قومی و سیاسی موجود به هم پیوند دهد، از ارزش ها و شعارهای انقلاب اسلامی است. به علاوه، تأکید شدید انقلاب اسلامی به لزوم پیروی از کتاب مقدس (قرآن) و احکام اسلامی، شکی باقی نمی گذارد که این انقلاب در پی تحکیم جهانی اصول بنیادین اسلام در جهان است. این پدیده همان چیزی است که برخی از اندیشمندان مغرب زمین و از جمله هنیز در سال ۱۳۷۲/۱۹۹۳ آن را تجدید حیات جهانی مذهب (اسلام) خواند. (۱۶)
به همین دلیل (پیوند خوردن مذهب و سیاست اسلامی ناشی از انقلاب اسلامی) دولت آمریکا را بر آن داشت که اسلام گرایی را از عوامل نابودی جهان بخواند و فعالان مسلمان را به عنوان رزمندگان شرکت کننده در جنگ اسلام و غرب نام ببرد. رهبران اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز، ترس خویش از اسلام انقلابی الهام یافته از انقلاب اسلامی و خطرات آن برای شوروی را کتمان نمی کردند. بعدها یک تحلیل گر آمریکایی از این پدیده به عنوان انتفاضه جهانی یادکرد. نتیجه این که هم شرق و هم غرب، اسلام سیاسی (اسلام معتقد به پیونددین و سیاست (ناشی از انقلاب اسلامی را خطر عمده ای برای منافع خود تلقی می کردند، و هر کدام تلاش بسیاری انجام دادند تا از دشمنان جنبش های اسلامی سیاسی حمایت نمایند. (۱۷)
هانتینگتون در سال ۱۳۷۲/۱۹۹۳ و در راستای تعمیق بخشی به دشمنی غرب با اسلام سیاسی ملهم از انقلاب اسلامی، گفت: بلوک اسلامی که خود را رقیب کهن غرب می داند، خطر اصلی فرا روی نظم جهانی آمریکایی است که آن، دین و سیاست را جدا از هم می خواهد. در واقع بعد از مرگ کمونیسم، اسلام شخصیت اصلی سناریوی موردنظر آمریکاست. توجه شدید غرب به این مسأله، ظاهراً پاسخی است به آنچه که یک اندیشمند غربی (لارونس) در ۱۳۶۹/۱۹۹۹۰ آن را ضربه انقلاب ۱۳۵۷/۱۹۷۹ ایران، شگفتی پدیده امام خمینی (ره) و دشواری کنار آمدن با اسلام گرایی ایرانی می خواند. از این رو، پس از انقلاب اسلامی مطالعات وسیعی برای شناخت رابطه بین دین و دولت الهام گرفته از انقلاب اسلامی در آمریکا به مرکزیت دانشگاه شیکاگو آغاز گشته است، ولی با هم دیدن و با هم خواستن دین و سیاست در دنیا (مانند جنبش الهیات رهایی بخش آمریکای لاتین) و به ویژه دنیای اسلام (مانند حماس و حزب الله) به یک ارزش نهادینه تبدیل شده است. (۱۸)
اسلام مبارز: انتخاب اسلام برای مبارزه با استبداد و استکبار تحول نوینی است که پس از انقلاب اسلامی روی داده، قبل از آن حتی گروه های سیاسی ایرانی چون مجاهدین دیروز و منافقین امروز هم اعتقاد راسخی به توانا بودن اسلام در مبارزه علیه بیداد و ستم نداشتند، ولی انقلاب اسلامی ایران نشان داد که اگر اسلام به خوبی تفسیر شود می تواند مقتدرترین رژیم های سیاسی را براندازد و خود بر جای آن، حکومت تشکیل دهد. این حادثه مورد توجه گروه ها و جنبش هایی قرار گرفت که سال ها به دلیل انتخاب ناسیونالیسم، کمونیسم و غیره توفیقی در نیل به آرمان های سیاسی خود نداشتند. در این میان، تبدیل مسأله فلسطین از یک مسأله ناسیونالیستی و کمونیستی به یک مسأله اسلامی یکی از برجسته ترین ارزش هایی است که از انقلاب اسلامی به عاریت گرفته شد. بنابراین، جنبش فلسطین برای خارج شدن از بن بست مبارزه بی فرجام خود، اسلام را تنها ابزار کارآمد یافته است. (۱۹)
نشانه هایی بسیار از تغییر ماهیت جنبش فلسطینی در دست است که انتفاضه و شیوه و ویژگی هایش، یکی از آن هاست. وابسته نبودن انتفاضه به گروه های داخلی و کشورهای خارجی و جایگزینی یک روش همه جانبه سیاسی، نظامی و فرهنگی به جای روش های صرفاً مسلحانه یا مسالمت آمیز، تبدیل مساجد به منابع الهام بخش روحیه جهاد اسلامی، ثبات و پیوستگی مبارزان، گسترش شمار مساجد به عنوان پایگاه مجاهدان، توسعه حضور مردم در نمازهای جمعه و جماعات، انتشار مجله های انقلابی چون الطلیعه الاسلامیه و حمله مکرر به مشروب فروشی ها در دو دهه اخیر، از نشانه های رویکرد جنبش فلسطین به اسلام و به کارگیری شیوه های اسلامی انقلاب اسلامی ایران در مبارزه علیه اسرائیل است. (۲۰) در واقع و همان گونه که یکی از رهبران فلسطینی گفته است، انقلاب ایران بود که عصر جدیدی را پیش روی جنبش فلسطین گشود و باعث شد که مسأله فلسطین تنها از زوایه اسلام نگاه شود. (۲۱)
بنابراین، انقلاب اسلامی برداشتی نوین از اسلام و قرآن در جهان، جوامع اسلامی و نیز در جامعه سنّی مذهب فلسطین پدیدآورد؛ چنان که روند مخالفت با دولت های فاسد و سرکوب گر را تشدید کرد، به مبارزه آشکار علیه آموزه های تحمیلی ضددینی دامن زد، تلاش برای تحقق برابری و عدالت اجتماعی را شدت بخشید، واکنش مسلمانان در برابر غرب و غرب زدگی را توسعه داد و یأس و ناامیدی سال های پایانی دهه ۱۳۵۰/۱۹۷۰را از عرصه مبارزه حذف کرد. در واقع انقلاب اسلامی ایران، این حقیقت را که اسلام راه حل و جهاد وسیله اصلی است، به سرزمین های در حال مبارزه بااستکبار به ویژه کشورهای مسلمان برد. (۲۲)
گرایش به حکومت الله: نظام اسلامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت. به صورت بهترین الگو و مهم ترین خواسته سیاسی مبارزان مسلمان درآمد. یکی از رهبرای مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در این باره گفت: «ما در آن موقع می گفتیم، اسلام در ایران پیروز شده است. و به زودی و به دنبال آن در عراق نیز پیروز خواهد شد. بنابراین، باید از آن درس بگیریم و آن را سرمشق خود قرار دهیم. (۲۳)
به بیان دیگر، انقلاب اسلامی، حدود ۵/۱ میلیارد مسلمان را برانگیخته و آنان را برای تشکیل حکومت الله در کره زمین به حرکت درآورد این رویکرد، در اساس نامه، گفتار وعمل سیاسی جنبش های اسلامی سیاسی معاصر به شکل های مختلفی مشاهده می شود.
علاقه جنبش گران مسلمانان به ایجاد حکومت اسلامی به صورت های مختلف ابراز شده است، از جمله: بعضی از گروه های اسلامی با ترجمه کتاب حکومت اسلامی امام خمینی (ره) (مانند الیسار الاسلامی مصر) و یا با تأکید بر جمهوری اسلامی ایران به عنوان تنها راه حلّ (مانندجبهه نجات اسلامی الجزایر) علاقه مندی خود را برای برپاکردن یک حکومت اسلامی ابراز کرده اند. آیت الله محمدباقر صدر هم قبل از شروع جنگ تحمیلی در تلاش بود، رژیم عراق را سرنگون و یک حکومت اسلامی به شیوه حکومت ایران یعنی جمهوری اسلامی برپایه ولایت فقیه به وجود آورد. (۲۴)
برخی از حرکت های دیگر اسلامی براساس اصل ولایت فقیه و قبول آن، از رهبری انقلاب اسلامی ایران پیروی می کنند. این دسته از گروه ها، دو گونه اند. دسته ای که از لحاظ عقیدتی و مذهبی خود را مقلد رهبری انقلاب اسلامی ایران می دانند (مانند جنبش امل در لبنان)، و دسته ای که هم از لحاظ سیاسی و هم مذهبی، از رهبری انقلاب اسلامی ایران تبعیت می کنند (مانند جنبش حزب الله لبنان) (۲۵)
گروه ها و سازمان های اسلامی مذکور، برای نیل به یک نظام مبتنی بر اسلام، شیوه و روش های مختلفی را در پیش گرفته اند.برخی تنها از طریق اقدام قهرآمیز و مسلحانه (مانند حزب الله حجاز) و کودتا (مانند جنبش آزادی بخش بحرین) درصدد نابود کردن رژیم حاکم بوده اند. در نقطه مقابل، گروه هایی قرار دارند که شرایط فعلی را برای دست زدن به اقدامات مسلحانه مساعد نمی دانند، و با توسل به شیوه های مسالمت آمیز از قبیل شرکت در انتخابات پارلمانی در پی تغییر نظام موجود هستند (مانند حزب اسلام گرای رفاه)، اما گروه های دیگر هم وجود دارند که به هر دو روش پایبندند، جنبش حزب الله نمونه ای از این گروه هاست که در مصاف با اسرائیل و حکومت مارونی لبنان و به منظور استقرار حکومت اسلامی به دو روش متمایز و در عین حال مکمل هم، یعنی جنگ با اسرائیل و شرکت در انتخابات مجلس لبنان روی آورده است. (۲۶)
ساختار شکنی: انقلاب اسلامی به صور مختلف به شکستن ساختارهای پذیرفته شده جهانی دست زد و البته ساختارهای ارزشی جدیدی را جایگزین ساختارهای پیشین ساخت از جمله:
۱. در اندیشه مدرنیته برای انتقال جامعه سنتی به مدرن، نیاز به یک الگوی جهانی توسعه است، آن هم الگویی برگرفته از غرب پیشرفته، چرا که عقیده بر این است که دنیای غیرعربی توسعه نیافته، باید همان مسیر توسعه در اروپا و آمریکا را بپیماید.در این دیدگاه، نوسازی با دنیا گرایی مفرط همراه است، و لیکن انقلاب اسلامی ایران مبانی توسعه غرب را زیر سؤال برد و فریاد زد که دین جهت گیری های اساسی درخصوص اداره دنیا دارد، البته دنیا گرایی افراطی را هم نفی می کند. به این صورت، انقلاب اسلامی ارزش نوینی در توسعه آفرید و آن که در توسعه اجتماعی نیازی به توسل به الگوهای غربی نیست. (۲۷)
۲. انقلاب اسلامی در ایران در دوره ای به وقع پیوست که جریان پست مدرنیسم در ربع آخر قرن بیستم وارد مرحله جدیدتر و جدی تر شده بود. از این رو، انقلاب اسلامی ایران به عقیده بسیاری از اندیمشندان غرب، انقلابی است پست مدرنیسمی و لذا در روایت و تفسیر مدرنیته جای نمی گیرد، و به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران مورد توجه افرادی چون میشل فوکو، دریدا، ادوارد سعید و… قرار گرفت. فوکو از جمله اشخاصی بود که یافته های نظری خود را در انقلاب اسلامی پیدا کرد و با چاپ مقالاتی، حمایت خود را نسبت به مردم ایران نشان داد، اگرچه با حملات شدید و تند هم کیشان خود مواجه شد. به نظر او، انقلاب اسلامی در ایران در قالب معنویت گرایی سیاسی جای می گیرد، در حالی که عنصر معنویت قرن ها در غرب به فراموشی سپرده شده بود. بنابراین، انقلاب اسلامی نظریه و دیدگاه انقلاب، توسعه و زندگی بدون معنویت را طرد کرد و فضای ارزشی تازه ای را به روی جهانیان گشود که در آن هم به نیازهای مادی و هم به نیازهای معنوی پاسخ داده می شود. (۲۸)
۳. تا پیش از پیدایش انقلاب اسلامی، عمده نظریه پردازان انقلاب در عرصه جامعه شناسی گرایش های ساختار گرایانه داشتند یعنی سعی می کردند با بررسی گزینشی انقلاب ها به یک تئوری دست یابند تا بتوانند هر انقلاب جدیدی راکه در جهان رخ می دهد با آن تبیین و حتی وقوع آن را پیش بینی کنند. خانم اسکاچپول از جمله این نظریه پردازان بود که انقلاب ها را عملی اتفاقی و خارج از اراده می دانست و بر آن بود که انقلاب ها می آیند نه این که ساخته شوند، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که با نوعی ساخته شدن و معماری همراه بود، اسکاچپول تئوری خود را به این صورت تغییر داد: انقلاب ها می آیند نه این که ساخته شوند الا انقلاب اسلامی ایران. بنابراین، انقلاب اسلامی نشان داد که می توان یک پدیده عظیم اجتماعی را ساخت و این ارزش و مفهوم جدیدی است که انقلاب اسلامی به عرصه تئوری پردازی جهانی عرضه کرده است. (۲۹)
توجه به مردم: مردمی بودن که یکی از ویژگی ها و ارزش های انقلاب اسلامی ایران است، در جنبش ها و گروه های سیاسی متعددی راه یافته است. به عبارت دیگر، این جنبش ها و گروه ها دریافته اند که اسلام توانایی بسیج توده های مردم را دارد. بر این اساس، آن ها از اتکاء به قشر روشنفکر به سوی اتکاء به مردم گرایش یافته اند و در نتیجه، پایگاه مردمی خود را گسترش داده اند. به عقیده دکتر حسن الترابی رهبر جبهه اسلامی سودان، انقلاب اسلامی اندیشه کار مردمی و استفاده از توده های مردم را به عنوان هدیه ای گران بها به تجارب دعوت اسلامی در جهان اسلام عطاء کرد. گرایش به اندیشه کار مردمی، جنبش های اسلامی را به سوی وحدت طلبی مذهبی و قومی سوق داده، این امر، جنبش های اسلامی سیاسی را از اختلاف و تفرقه دورتر ساخته و آن ها را از تشکیلات قوی تر، امکانات وسیع تر، حمایت گسترده تر و پایداری بیشتر برخوردار ساخته است. (۳۰)
نمونه های فراوانی از رویکرد به مردم در حرکت های سیاسی دیده می شوند از جمله: مردم مسلمان ترکیه قبل از کودتای ۱۳۵۹ آن کشور، به خیابان ها می ریزند و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی سرمی دهند. مردم کشمیر در راهپیمایی دویست هزار نفری ۱۳۶۹ شعار الله اکبر و خمینی رهبر را مطرح کردند. جنبش جهاد اسلامی فلسطین بر آن است که فلسطینی ها همان شعارهایی را سر می دهند که انقلاب اسلامی منادی آن بود. آن ها فریاد می زنند، لا اله الا الله، الله اکبر، پیروزی از آن اسلام است. در واقع، آن ها شعارهای قوم گرایی و الحادی را به دور انداختند، و شعارهای انقلاب اسلامی را برگزیدند. در سال های ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۹ در خیابان های کیپ تاون آفریقای جنوبی شعار و ندای الله اکبر، بسیار شنیده شد. این یادآور و مؤید این کلام رهبری انقلاب است که فریاد الله اکبر مردم الجزایر بر پشت بام ها درس گرفته از ملت انقلابی ایران است. (۳۱)
انقلاب اسلامی به جهانیان آموخت که مشروعیت نظام سیاسی باید بر آرای واقعی مردم استوار باشد و به همین دلیل بودکه اصل خود را به رفراندوم گذاشت، به رفراندوم گذاشتن یک نظام نه فقط عملی شگفت، شجاعانه و سخنی نو، بلکه اندیشه ای بود که فراتر از دموکراسی غربی است، و از این رو، به عنوان بدیلی برای جهان خسته از لیبرال دموکراسی مطرح شد. در این انقلاب، حتی مردم خبرگانی را انتخاب می کنند تا تدوین قانون اساسی براساس رأی مردم باشد. پس از تدوین نیز، مراجعه به آرای عمومی صورت می گیرد. در اوج جنگ، امام اجازه نداد مجلس از حق قانونی خود برای استیضاح اولین رییس جمهور بگذرد. اجازه نداد پیشنهاد دولت نظامی به بهانه بهتر اداره شدن جنگ، طرح گردد، حتی اجازه نداد، مخارج انتخابات در دوران جنگ و تحریم، صرف جبهه ها شود، بلکه برعکس توصیه می کردکه حتی یک روز، انتخابات مجلس شورا، مجلس خبرگان، و ریاست جمهوری عقب نیفتد. (۳۲)
اشاعه دین گرایی: در قرن بیستم کمونیسم و فاشیسم به عنوان ایدئولوژ های سکولار در جهان مسیحیت سر برآورند. با شکست فاشیسم (۱۳۲۴/۱۹۴۵) و کمونیسم (۱۳۷۰/۱۹۹۱) نظام دموکراسی لیبرال خود را بی رقیب می دید اما انقلاب اسلامی نظام لیبرال دموکراسی را به چالش طلبید، زیرا رویداد انقلاب اسلامی، نظریه و تئوری پردازان لیبرال را که معتقد بودند با دین نمی توان به اداره حکومت پرداخت، و دین به تدریج اهمیت سیاسی اجتماعی خود را از دست می دهد باطل ساخت. به بیان دیگر، مدت ها در رابطه با توسعه اجتماعی اعتقاد بر این بود که ملت ها به طور اجتناب ناپذیر، همزمان با مدرن شدن، سکولار می شوند، ولی انقلاب اسلامی پیام و ارزش دیگری را به جهان عرضه کرد و این که: اجتماعاتی که به دین روی می آورند لزوماً همگام با مدرن شدن سکولار نمی شوند. به همین دلیل، هم در کشورهای پیشرفته، و هم در جهان در حال توسعه، تعداد کثیری از مردم معتقد شدند که می توانند با عضویت در گروه ها و یا جنبش های دینی، به طور مؤثرتری هدف های مادی و معنوی خود را دنبال کنند. (۳۳)
بعد از جنگ سرد، ارزش های دین گرایانه و دین مدارانه انقلاب اسلامی گسترش یافت زیرا وسایل ارتباط جمعی چون تلگراف، تلفن و به ویژه، اینترنت، فاکس و ایمیل توسعه بیشتری پیدا کرد. به دیگر بیان، توسعه وسایل ارتباط جمعی موجب شد ارتباط بین جوامع دینی و غیردینی و همکاری فعالان مذهبی و سیاسی، بیش از گذشته، در زمینه های مختلف افزایش یابد. همچنین پس از جنگ سرد مسائل جدیدی در روابط بین المللی پدید آمد از جمله محیط زیست، داروهای غیر مجاز، ایدز، تروریسم، مهاجرت، پناهندگان و حقوق بشر، که می طلبید برای حل و فصل آن ها، حضور فعالان دینی با هدف های سیاسی تشدید گردد، در حالی که دموکراسی آمریکایی توانایی خود را در حل آن ها نشان نداده است. (۳۴)
به هر روی، اکنون دین در ابعاد ملی، فراملی (منطقه ای و جهان) تأثیر قدرتمندی بر روی سیاست دارد. مهم ترین جلوه این تأثیر را باید در بنیادگرایی دینی دید. بنیادگرایی دینی، دلالت بر نوعی استراتژی ویژه دارد که می کوشد هویت دین داران را به عنوان یک جمعیت و یک گروه در مقابل کسانی که می خواهند آنان را به محیط غیردینی بکشانند، حفظ کند. گاهی اوقات یک چنین حالت تدافعی ممکن است تغییر یابد و منجر به نوعی تهاجم سیاسی شود که در جست و جوی تغییر نظام های سیاسی یا اجتماعی و اقتصادی موجود است. البته مجدداً باید تأکید کرد که پدیدار شدن دوباره دین، یا بنیاد گرایی دینی به عنوان یک اصل در سیاست جهانی، بیش از آن که به فروپاشی کمونیسم مربوط باشد، به پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد. از این رو، به راه انداختن جنگ علیه ایران که از حمایت کشورهای قدرتمند جهان برخوردار بود را می توان اقدامی برای سرکوب یا متوقف کردن بنیادگرایی اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی تلقی کرد. (۳۵)
الگوی جدید جهانی: انقلاب اسلامی در پی ایجاد یک نظم جهانی برپایه دین در جهان است. برای تحقق این هدف، دو استراتژی (راهبرد) را در پیش گرفته است. نخست از یک برنامه کوتاه مدت پیروی می کند که در این برنامه کوتاه مدت، می کوشد به مقابله با جهانی سازی به مفهوم غربی بپردازد و در این راه، در تلاش است از به ثمر نشستن یک نظام جهانی مبتنی برآموزه ها و ارزش های غربی جلوگیری نماید. دوم، انقلاب اسلامی در مواجهه با جهانی شدن غربی و یا تضعیف آن، از یک برنامه درازمدت تبعیت می کند و این برنامه عبارت است از این که: ارائه تصویری از نظام مطلوب و آرمانی اسلامی تا میل به آن را در مسلمانان و مستضعفان جهان برانگیزد. انقلاب اسلامی امیدوار است با برانگیختن اشتیاق به حکومت جهانی مطلوب (اسلامی) انگیزه و حرکت در مشتاقان برای دسترسی به آن آغاز شود. (۳۶)
نظام جهانی مطلوب از دیدگاه انقلاب اسلامی نظامی است که برپایه موارد زیر شکل می گیرد:
۱. این نظام که از آن می توان به نظام امامت و امت یادکرد، به زعامت امام معصوم تشکیل می شود و امام با بهره گیری از علم لدنی، معصومیت و امدادهای الهی، نظام عادلانه ای را پایه ریزی می کند، و تمام ملت ها، دولت ها و سرزمین هارا تحت عنوان امت واحد به سوی کمال انسانی و اسلامی سوق می دهد. نتیجه این که رهبری و امامت در نظام جهانی اسلام، از سه ویژگی برخوردار است: اولاً، رهبری، مرکز و قطب ایدئولوژیک، عقیدتی، معنوی و سیاسی به شمار می رود. ثانیاً، رهبر، منتخب پیامبر و یا منتخب مستقیم (نواب خاص) و غیرمستقیم (نایبان عام) امام معصوم است. ثالثاً، تحقق امامت و به دست گرفتن حکومت، به پذیرش مردم مرتبط است. (۳۷)
۲. جامعه جهانی اسلامی، جامعه ای همگون و متکامل، شکوفا کننده استعدادها و ارزش های انسانی و واجد استقلال کامل است و نیازهای بنیادین و اساسی فطری و روحی انسانی در آن برآورده می گردد. در این نظام از تعلقات ملی و ناسیونالیستی، رهبری های چندگانه و مزورانه، قانون های خطاپذیر بشری، حاکمیت شیطان و انسان که ریشه منازعات، مخاصمات، مشاجرات و مجادلات جهان است، خبری نیست. (۳۸)
۳. انسان ها در جامعه جهانی مطلوب اسلامی، اعمال حاکمیت و قانون خدا بر روی زمینی را به رهبر برگزیده و الهی وا می گذارند. در واقع، حاکمیت الهی به صورت اراده امام تجلی می یابد و مرزهای اعتباری و قراردادی موجود و حاکم بر دنیای کنونی، زایل می شود. (۳۹)
ویژگی های نظام جهانی مطلوب اسلامی با ویژگی های نظام های گذشته، حال و حتی نظام های احتمالی آینده قابل مقایسه نیست. ممکن است، ویژگی های این نظام ها، شباهت های ظاهری، لفظی و شکلی داشته باشد، ولی از لحاظ محتوایی هیچ شباهتی با هم ندارند. این نظامی است که انقلاب اسلامی مروج و منادی آن در جهان است و به علت ویژگی های الهی و انسانی اش به بدیل جهانی شدن مزورانه و فریب کارانه غربی درآمده است و به همین علت سردمداران جهانی شدن غربی، انقلاب اسلامی را تنها رقیب خود معرفی کرده اند زیرا این انقلاب درصدد است ارزش های جدیدی را در پهنه اداره جهان، جایگزین ارزش های قبلی غربی نماید.
ستیز با استکبار: انقلاب اسلامی استقلال را از مهم ترین اصول توسعه و وابستگی را از اساسی ترین علت عقب ماندگی معرفی کرد و بارها در این باره به ملت ها و دولت های دربند جهان سوم و جهان اسلام هشدار داد. امام خمینی (ره) بر این باور بود که اسلام مخالف و منکر وابستگی صنعتی، زراعتی (کشاورزی)، اداری، اقتصادی و فرهنگی است و البته وابستگی فکری را مهم تر از سایر وابستگی ها می دانست و آن را مبداء دیگر وابستگی ها می شمارد، و هشدار می داد که استقلال با وابستگی قابل جمع نیست و تا زمانی که استقلال در همه ابعاد اجتماعی اتفاق نیفتد نمی توان کشوری را مستقل نامید. (۴۰)
مواضع و تلاش امام خمینی (ره) که با استقلال ایران از سلطه آمریکا همراه شد، به پیدایش جرأت و اعتماد به نفس ملت ها در برابر زورگویی ابرقدرت ها و شکستن بت های ظالمانه و بالندگی نهال قدرت واقعی انسان ها و سربرآوردن ارزش های معنوی و الهی گردید. (۴۱)
به اعتقاد مقام معظم رهبری، استقلال خواهی انقلاب اسلامی چنان تأثیر گذاشته که برخی را وادار به اعتراف کرده به عنوان مثال، یکی از رهبران کشورهای واقع در شرق آسیا در جریان اجلاس سران کشورهای اسلامی در خطاب به معظم له، علت فقر کشورش را وابستگی سرمایه های موجود در کشورش به سرمایه دارهای صهیونیستی و آمریکایی دانست. مقام معظم رهبری نتیجه می گیرد که استکبار وقتی منافعش ایجاب کند نه به ملتی، نه به اقتصادی، نه به فرهنگی، نه به مردمی و نه به کسی رحم نمی کند. (۴۲)
امروز دیگر شکی باقی نمانده که ایستادگی های دولت و ملت ونزوئلا در مقابل آمریکا، متأثر از انقلاب اسلامی است. کاسترو به پشت گرمی حمایت های جمهوری اسلامی (نظام برآمده از انقلاب اسلامی) به رویارویی انقلاب و کشورش با آمریکا ادامه می دهد. حزب الله لبنان با درس گیری از استقلال طلبی انقلاب مردم ایران می کوشد استقلال لنبان را در مقابل رژیم صهیونیستی حفظ کند، مسئولان سوریه بارها اعلام کرده اند درس ایستادگی در برابر اسرائیل غاصب را از انقلاب ایران آموخته اند. رزمندگان افغان بااتکای به درس های انقلاب ۱۳۵۷ ایران توانستند روس ها را از سرزمنی خود بیرون نمایند و به استقلال خود دست یابند. دستیابی ایران به استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی شیوه ایران انقلابی، به الگویی برای رزمندگانی تبدیل شده که هم اینک در عراق، سودان، فلسطین و… با سلطه گران بر آب و خاک خود می جنگند. جالب آن که آن ها در جنگ با متجاوزین با کشورشان با همان شعارها (مرگ بر آمریکا) شیوه ها (بسیج مردمی)، سلاح ها (تسلیحات سبک و متعارف) و سمبل ها (توسل و توکل به خدا) انقلاب اسلامی می رزمند، و همین هاست که استکبار را نگران وقوع یک یا چند پیروزی دیگر مشابه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران می کند. (۴۳)
نتایجی که باید از رابطه و یا تعامل انقلاب اسلامی با بیداری اسلامی دریافت، فراوان و متعدد است، از جمله:
۱. بیداری اسلامی اگرچه قدمتی طولانی یا حداقل قدمتی صدساله دارد، ولی انقلاب اسلامی در گسترش و تعمیق آن نقش تعیین کننده داشته است.
۲. اثرگذاری انقلاب اسلامی بر بیداری اسلامی از جهات مختلف تأیید می شود، مثلا از سخنان امام خمینی و نیز از، مواضع مقام معظم رهبری و هم چنین از رشد تحولات اسلامی در دهه های اخیر، تأثیر انقلاب ایران بر جنبش بیدارگری اسلامی هویداست. این در حالی که انقلاب اسلامی بارها اعلام کرده که هیچ تلاشی برای صدور انقلاب در دستور کار ندارد بلکه بر این باور است که پیام های انقلاب اسلامی به جهت ارتباط با فطرت انسانی و وحی الهی، نیازی به صدور به مفهوم فیزیکی ندارد.
نتیجه
انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی، بررسی دو نمونه انقلاب اسلامی ارزش هایی چون حجاب، پیوند دین و سیاست، اسلام به عنوان تنها راه مبارزه و میل به حکومت اسلامی را در جهان زنده و یا خلق کرد، بدون آن که ناچار شود و یا نیازی ببیند در این راه به اقدام فیزیکی (نظامی) متوسل گردد. این مسأله نشان می دهد که ارزش های اسلامی به دلیل انطباق با فطرت انسانی، در توسعه و تعمیق تنها به یک احیاءکننده نیاز دارد، البته ارزش های ناشی از انقلاب اسلامی در سرزمین های اسلامی بیش از ممالک اثر گذاشت و گسترش یافت، بی شک یکی از مهم ترین علل آن، وجود عنصر اسلام و وجوه مشترک فراوان بین اسلام کشورهای اسلامی و اسلام در ایران انقلابی است از جمله در لبنان و فلسطین.
الف- حزب الله به شدت تحت تأثیر امام خمینی (ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری قرار دارد. در واقع برجسته ترین تأثیر خارجی انقلاب اسلامی را می توان در چهره و وجود حزب الله دید. چرا انقلاب اسلامی به این میزان بر جنبش اسلامی حزب الله تأثیر گذاشته است؟ در پاسخ به این سئوال، مباحث زیر را مرور می کنیم:
بین ایرانیان و لبنانی ها، علقه های فراوانی چون پیوندهای تاریخی علما و مردم جبل عامل با ایران دوران صفویه، فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روحانی بلند آوازه ایرانی امام موسی صدر به عنوان رهبر شیعیان لبنان، تشکیلات برجای مانده از او یعنی جنبش امل،حضور شیعیان بسیار در لبنان، وجود دشمن مشترک (اسرائیل) حمله اسرائیل به جنوب لبنان، کمک های انسان دوستانه جمهوری اسلامی ایران به محرومان لبنانی، مهاجرت و سکونت دائم تعدادی از اتباع لبنان در ایران و… وجود دارد. این پیوندها باعث شده است که انقلاب اسلامی ایران بیش از هر جای دیگر، در لبنان تأثیر بگذارد. این تأثیر، در زمینه های متعددی مشاهده می شود. در زمینه فرهنگی، تعداد زیادی از تصاویربزرگ امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در نقاط مختلف لبنان به چشم می خورد. بر روی دیوارهای آن کشور، عکس شهدایی دیده می شود که جان خود را در راه مبارزه علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی (دشمن شماره یک ایران) از دست داده اند. مردان با ظواهر اسلامی در خیابان ها در رفت و آمد هستند. زنان ملبس به حجاب اسلامی اند و در اجتماعات عمومی، جایگاه نشست و برخاست زنان از مردان جداست، و مردم لبنان از ایران به عنوان یک دولت انقلابی و اسلامی حمایت می کنند. (۴۴)
در لبنان، حزب الله بیش از هر گروه سیاسی اسلامی دیگر، تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران قرار دارد. علاو بر زمینه های مشترک موجود بین ایران و لبنان، انگیزه های دیگری موجب چنین تأثیر شگرف شده است. این انگیزه ها را می توان در پذیرش رهبری انقلاب اسلامی به عنوان رهبر دینی و سیاسی از سوی حزب الله و کمک های ایران به حزب الله دید. هم چنین، حزب الله از لحاظ اقتصادی و اجتماعی بااعطای کمک های تحصیلی به مستضعفان، توزیع داروی رایگان بین بیماران، تقسیم آب بین نیازمندان، ارائه خدمات درمانی به محرومان، البته در پرتو حمایت ایران، به شدت فعال است. در عین حال، از لحاظ نظامی از اسلحه و جنگ جدا نیست. بلکه برپایه اصل جهاد، همواره آماده پاسخ گویی به حمله احتمالی دشمن صهیونیستی است، و در این باره، اعضای حزب الله لبنان براساس شعار اسلامی امام خمینی (ره) یعنی اسرائیل باید از بین برود، قسم یاد کرده اند که جنگ با اسرائیل را تا آخرین لحظه ادامه دهند. در بعد فرهنگی، حزب الله شعارهایی را از انقلاب اسلامی به عاریت گرفته و سمبل های انقلاب اسلامی را سمبل خود می داند. پیروزی حزب الله در دودهه از فعالیتش علیه اسرائیل، در مقایسه با فعالیت ۴۰ و ۵۰ ساله ساف، نشان از سودمندی استفاده از شعارهای اسلامی و به کارگیری جهاد مقدس علیه اشغال گران و عدم اتکاء به کشورهای دیگر در مبارزه ضداسرائیلی دارد. (۴۵)
حزب الله لبنان در بعد سیاسی هم به شدت از انقلاب اسلامی ایران تأثیر پذیرفته است، رهبری انقلاب ایران را در دو بعد سیاسی و مذهبی و برپایه اصل ولایت مطلقه فقیه پذیرفته. به همین جهت از مواضع منطقه ای و جهانی جمهوری اسلامی ایران حمایت به عمل می آورد، و در پی تأسیس حکومت اسلامی مشابه جمهوری اسلامی در لبنان است. یکی از رهبران جنبش اسلامی لبنان برعقیده است: «ما به جهان اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی مادر ماست. دین ما، ملکه ما، خون ما و شریان حیات ماست. (۴۶)
اولاً، به مبارزه رنگ اسلامی زد، شعارهای اسلامی برگزید، جهاد علیه اشغال گران را اعلام و ادامه داد.
ثانیاً، بدون اتکاء به کشورهای دیگر، مبارزه خود را اداره کرد و آن را به انجام رسانید. که هر که یک از این دو علت توفیق نیز، برگرفته از انقلاب اسلامی ایران است.
ب- بیداری اسلامی در فلسطین نیز، مرهون انقلاب اسلامی است. همچنین، سهمی قابل توجه از بیداری اسلامی در فلسطین، متأثر از اقدامات جمهوری اسلامی ایران درباره فلسطین است که پذیرش مقامات بلندپایه فلسطینی در روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، تبدیل کنسول گری اسرائیل به سفارت فلسطین، اعطای لقب سفیر به نماینده ساف در ایران، اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس، ارائه کمک های مالی و انسان دوستانه، حمایت ها و پشتیبانی های دیپلماتیک و سیاسی از جنبش فلسطین، مخالفت با طرح های سازش و صلح خاورمیانه و تأسیس صندوق حمایت از مردم فلسطین، بخشی از این اقدامات به شمار می رود. (۴۷)
انقلاب اسلامی ایران انگیزه اصلی خیزش و رستاخیز اسلامی در فلسطین اشغالی، به ویژه در نوارغزّه و کرانه باختری رود اردن محسوب می شود. شیخ عبدالعزیز عوده، رهبر معنوی جنبش جهاد اسلامی، می گوید: «انقلاب امام خمینی، مهم ترین و جدیدترین تلاش در بیدارسازی اسلامی برای اتحاد ملت های مسلمان بود.» و نیز برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت کارتر می نویسد: «تجدید حیات اسلام بنیادگرا در سراسر منطقه با سقوط شاه و تشنجات ناشی از ایران امام خمینی، یک مخاطره مستمر برای منافع ما در منطقه ای که حیات جهان غرب کاملاً به آن وابسته است، ایجاد کرده است. (۴۸)
بنابراین، انقلاب اسلامی برداشتی نوین از اسلام و قرآن در جوامع اسلامی و نیز در جامعه سنّی مذهب فلسطین پدید آورد؛ چنان که روند مخالفت با دولت های فاسد و سرکوب گر را تشدید کرد، به مبارزه آشکار علیه آموزه های تحمیلی ضددینی دامن زد، تلاش برا ی تحقق برابری و عدالت اجتماعی را شدت بخشید، واکنش مسلمانان در برابر غرب و غرب زدگی را توسعه داد و یأس و ناامیدی سال های پایانی دهه ۵۰ تا ۷۰ را از میان برد. یکی از مهم ترین علت های ناکامی ساف در مبارزات ضداسرائیلی نیز، برخوردار نبودن از درک شرایط نوینی بوده است که انقلاب اسلامی در جهان آفرید. ولی به عکس ساف، حرکت اسلامی نوین فلسطین، شیوه های انقلاب اسلامی را مبنای مبارزات ضد صهیونیستی خویش قرار داده است. شیخ اسعد تمیمی، از رهبران جنبش فلسطینی، بر آن است که تا زمان انقلاب ایران، اسلام از عرصه نبرد اعراب علیه اسرائیل غایب بود وحتی مسلمانان در عرصه واژگان، مثلاً به جای واژه جهاد از واژه هایی همچون نضال (مبارزه) و کفاح(پیکار) بهره می جستند و انقلاب ایران، این حقیقت را که اسلام راه حل و جهاد وسیله اصلی است، به سرزمین فلسطین برد. شیخ عبدالله شامی، چهره برجسته اصول گرای فلسطینی می گوید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اثری ژرف بر انقلاب و بر مردم فلسطین داشته است و پس از آن مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی فلسطین به قرآن و سلاح نیازمندند. این اندیشه، نخست در حرکت جهاد اسلامی فلسطین راه یافت و سپس همین سازمان بذر آن را در سرزمین فلسطین افشاند. (۴۹)
پی نوشتها:
۱. مفهوم شناسی بنیادگرایی اسلامی اثر غلامرضا بهروز لک منتشره در سایت باشگاه.
۲. همان.
۳. نهضت بیداری اسلامی اثر حمید مولانا منتشره در سایت امت اسلامی.
۴. همان.
۵. همان.
۶. بیداری اسلامی، خودشناسی و دفاع از آن، اثر فهمی هویدی منتشر شده در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۷. مولانا، همان.
۸ . معصومه راغبی، چهره زن ایرانی در مطبوعات بیگانه، ویژه نامه ماهنامه پیام زن، دفتر سوم، فروردین ۱۳۸۴، ص۱۱۱. همان، به نقل از: روزنامه ساندی تلگراف مورخ ۱۹۹۳/۸/۲۲.
۹. همان به نقل از: روزنامه ساندی تلگراف مورخ ۱۹۹۳/۸/۲۲.
۱۰. همان به نقل از: روزنامه گاردین مورخ ۲۰۰۴/۱/۲۰.
۱۱. معصومه عسگری، انقلاب اسلامی و ارائه الگویی مطلوب از زن مسلمان، ویژه نامه ماهنامه پیام زن، دفتر سوم، فروردین ۱۳۸۴، ص ۹۶.
۱۲. راغبی، همان به نقل از: روزنامه نیویورک تایمز آمریکا مورخ ۱۹۹۶/۵/۱۲.
۱۳. عباس دلال، زن در جامعه معاصر ایرانی، «ویژه نامه ماهنامه پیام زن»، دفتر سوم، فروردین ۱۳۸۴، ص ۱۶۲.
۱۴. محبوبه پلنگی، «زنان ایرانی از نگاه زنان غیرایرانی، گذری کوتاه،» ویژه نامه ماهنامه پیام زن، دفتر سوم، فروردین ۱۳۸۴، ص ۱۸۶.
۱۵. همان.
۱۶. یحیی فوزی، اندیشه سیاسی امام خمینی، قم: نشر معارف، ۱۳۸۱، مبحث دین و سیاست.
۱۷. ری کیلی و فیل مارفیلت، جهانی شدن و جهان سوم، ترجمه حسن نورائی بیدخت و محمدعلی شیخ علیان، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۰، ص ۲۶۵.
۱۸. همان.
۱۹. امام خمینی، فلسطین از دیدگاه امام خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۶۹، ص ۲۰۴.
۲۰. کلیم صدیقی، نهضت های اسلامی و انقلاب اسلامی، ترجمه هادی خسروشاهی، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۵، ص ۷۰.
۲۱. فتحی ابراهیم شقاقی، انتفاضه طرح اسلامی معاصر، ترجمه انتشارات بین المللی الهدی، تهران: هدی، ۱۳۷۱، ص ۱۲۳.
۲۲. جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی با آمریکا، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۴، ص ۹۷.
۲۳. محمدحسین جمشیدی، «ارتباط انقلاب اسلامی ایران و جنبش شیعیان عراق،» مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ج ۲، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، ۱۳۷۴، ص ۳۹۱.
۲۴.حمید احمدی، انقلاب اسلامی و جنبش اسلامی در خاورمیانه عربی، «مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم»، تهران: سفیر، ۱۳۶۹، ص ۱۱۷.
۲۵. دستاوردهای عظیم انقلاب شکوهمند اسلامی در گستره جهان، تهران: سازمان ارتباطات فرهنگی، بی تا، ص ۳.
۲۶. همان.
۲۷. فرامز رفیع پور، توسعه و تضاد، تهران: دانشگاه شهیدبهشتی، ۱۳۷۶، ص ۱۲.
۲۸. همان.
۲۹. عبدالوهاب فراتی، رهیافت های نظری برانقلاب اسلامی، قم: معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۷، ص ۱۸۴.
۳۰. حسین دهکردی، «انتفاضه فلسطین مولود اصول گرایی اسلامی معاصر،» فصل نامه علوم سیاسی، شماره ۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص ۱۹۹.
۳۱. جمشیدی، همان.
۳۲. امام خمینی، صحیفه نور، جلدها و صفحات مختلف.
۳۳. بریان وایت، ریچارد لیتل و میشل اسمیت، دین در جهان، ترجمه منیژه جلالی، روزنامه همشهری، ۲۰ فروردین ۱۳۸۱، ص ۶.
۳۴. جیمز کرث، «مذهب و جهان» ترجمه حمید بشیریه، ماهنامه دانشگاه در آئینه مطبوعات، شماره ۸۹ ،۱۲ اسفند ۱۳۸۰، ص ۱۵.
۳۵. ژیل کپل، اراده خداوند: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه عباس آگاهی، تهران: دفتر نشر فرهنگی اسلامی، ۱۳۷۰، ص ۳۰.
۳۶. رحیم کارگر، آینده جهان، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، ۱۳۸۳، ص ۱۰۱.
۳۷. محمد حکیمی، «جهانی سازی اسلامی و جهانی سازی غربی»، فصل نامه کتاب نقد، شماره ۲۴-۲۵، پاییز و زمستان ۱۳۸۱، ص ۱۰۵.
۳۸. همان.
۳۹. بهروز لک، همان.
۴۰. امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱، همان، ص ۱۰۹.
۴۱. مقام معظم رهبری، سخنرانی ۱۴ تیر ۱۳۸۰.
۴۲. همان، سخنرانی ۱ فروردین ۱۳۷۷.
۴۳. ایووربنسون، «ایران: نگاهی به انقلاب اسلامی،» ترجمه وحیدرضا نعیمی، همشهری دیپلماتیک، نیمه دوم بهمن ۱۳۸۲، ص ۱۲.
۴۴. دستاوردهای عظیم انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، همان.
۴۵. همان.
۴۶. کدیور، همان.
۴۷. کدیور، همان، ص ۹۷.
۴۸. همان، ص ۱۱۴.
۴۹. همان.