فلسفه غرب در کلام امام خمینی

راجع به فلسفه غرب دو مطلب در کلام حضرت امام ذکر شده است: یک مطلب راجع به یونان باستان و مطلب دیگر درباره فلاسفه غرب، به طور کلی و درمورد دکارت به صورت جزئی است.حضرت امام سرچشمه فلسفه یونان باستان را همچون ملاصدرا، وحی الهی می داند.( ۱)

#فلسفه#غرب#کلام #امام#خمینی

ایشان می فرماید: «صحف اعاظم فلاسفه عالم، با آن که علوم شان نیز از سرچشمه وحی الهی است که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا … باشد»،(۲) به این ترتیب می توان گفت که وی تاریخی قدسی و وحیانی برای معرفت قائل است، و طبق همین برداشت افلاطون را از اساطین بزرگ حکمت الهی خطاب می کند و می نویسد: «این فیلسوف بزرگ از اساطین بزرگ حکمت الهی است و معروف به توحید و حکمت است».(۳)ایشان از ارسطو به بزرگی و عظمت یاد می کنند و او را مدون منطق و از بزرگترین فلاسفه جهان دانسته و از فلسفه با تعبیر «شاید بهترین فلسفه ها قبل از اسلام باشد»(۴) یاد می کنند.

نظر حضرت امام خمینی، راجع به فلاسفه غرب چنین است: «فلاسفه غرب الان هم محتاج به این هستند که از فلاسفه شرق یاد بگیرند… اینها گمان کرده اند که اگر مملکتی در سیر طبیعی پیشرفت کرد، در سیر حکمت الهی نیز پیش قدم است و این از اشتباهات بزرگ ماست».(۵) و در نقد دکارت می نویسند: «پایه معلومات دکارت در این باب (منطق) و در الهیات به چه اندازه سست و بچه گانه است».(۶) با توجه به این نگاه امام راجع به فلسفه و فلاسفه غرب مدرن، تاثیر تفکر آنها در اندیشه های امام و سپس در پیروزی انقلاب اسلامی ایران کاملاً منتفی است و به یکجا کنار گذاشته می شود، همچنین تفکر مارکسیستی هم که توسط امام در نامه تاریخی اش به گورباچف، نقد و رد شد، همین سرنوشت را دارد.حال در اینجا این پرسش به ذهن می رسد، که آیا امام اجازه دارد راجع به فلسفه و فلاسفه غرب چنین به صراحت ابراز نظر کند؟ پاسخی که می توان به این پرسش داد این است، که اگر این حکیم از حکمت متعالیه راجع به فلسفه غرب آگاهی داشته باشد، در اظهار نظر کاملاً مجاز و مختار است و از آنجا که در میان اساتید امام، مرحوم شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی به عنوان مدرس فلسفه غرب به چشم می خورد، مشخص است که وی با فلسفه غرب آشنا بوده است.

انقلاب ایران، برآمده از حکمت متعالیه
حال که می توان از دستگاه فلسفی امام در چارچوب حکمت متعالیه سخن گفت، آیا می توان گفت که اندیشه فلسفی حضرت امام در پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم تاثیر داشته است؟ برای ارائه پاسخ این پرسش لازم نیست دست به دامن حدس و تخمین و گمان بشویم، چرا که امام خود به این پرسش پاسخ داده است.
حضرت امام در مصاحبه ای که با محمد حسنینْ هیکل، نویسنده و روزنامه نگار معروف مصری در نوفل لوشاتو، راجع به بیان ویژگیها و علل اساسی شکل گیری انقلاب اسلامی و ضرورت تلاش اندیشمندان در تبیین انقلاب اسلامی در پاسخ این سوال که: چه شخصیت هایی غیر از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی(علیه السلام) و کدام کتابها به جز قرآن شما را تحت تاثیر قرار داده اند، عنوان کرده اند: شاید بتوان گفت: در فلسفه، ملاصدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر.( ۷)
این فرمایش حضرت امام ضمن آنکه منابع تفکر ایشان را نشان می دهد، بیانگر این مطلب است که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران برآمده از قرآن، حدیث، حکمت متعالیه و فقه جواهری است.
دکتر حسین نصر نیز حرکت امام خمینی را بر اساس حکمت متعالیه تحلیل و تفسیر کرده و می گوید: ورود امام به صحنه سیاست را بیش از هر چیز باید در مراحل سلوک معنوی و سفر آدمی از خلق به سوی حق و رجعت وی از حق به سوی خلق که ملاصدرا در آغاز اسفار اربعه به آن پرداخته است، جست وجو کرد.( ۸)
تاثیر پذیری وی از فقه و تبیین مسئله ولایت فقیه در کتاب البیع، غیر قابل انکار است. اما نکته ای که نباید از آن غفلت کرد این است که فقه حکیم حکمت متعالیه هم متفاوت از فقه فقیهی است که با حکمت متعالیه سر و کاری ندارد. آیت الله جوادی آملی بر این باور است که: «کسانی که از حکمت متعالیه بهره ای داشتند، وقتی اصول را ارزیابی کردند، فقه زنده ای ارائه دادند». سپس ایشان نکته ای فقهی را مثال زده و می گوید: «اکنون به نظر ما هیچ راهی برای حکم به بطلان نماز در دار غصبی نیست. نمازگزار در محل غصبی، یقیناً معصیت کرده و یقیناً نماز او صحیح است» و برای توضیح و تبیین نظرشان از حکمت متعالیه کمک می گیرد و علت این برداشت را چنین ذکر می کنند: «زیرا غصبیت و صلاتیت، مساوق هم نیستند». در ادامه نظر فقهایی که دریافتی متفاوت از برداشت ایشان دارند ـ بر اساس همین مبنایی که حکمت متعالیه در اختیار وی می گذارد – چنین نقد می شود: « فقیهانی که به بطلان نماز در دار غصبی حکم می دهند، یقیناً قائل به اجتماع امر و نهی هستند و می گویند که غصبیت و صلاتیت، مساوی، و نه مساوق یکدیگرند،» و ادامه می دهد: «اما فرودگاه اینها یکی نیست، نماز از این جنبه که نماز است، عبادت و واجب می باشد و از آن جنبه که عملی غصبی است، حرام و معصیت می باشد. هیچ کدام از آنها در مرز دیگری راه ندارد».(۹)
کتاب «شرح جنود عقل و جهل» امام، در واقع شرح حدیث شانزدهم اصول کافی است، از طرفی سی و هفت حدیث، از کتاب شرح چهل حدیث امام از اصول کافی و دو حدیث از فروع کافی و یک حدیث هم از روضه کافی گلچین شده است. در فلسفه هم چنان که گذشت ایشان حدود بیست سال به تدریس حکمت متعالیه اشتغال داشته اند. ملاصدرا هم علاوه بر فلسفه، در تفسیر و شرح برخی احادیث اصول کافی هم قلم زده است. نگاهی اجمالی به شرح چهل حدیث و شرح جنود عقل و جهل، نشان می دهد که امام در تبیین و تحلیل مفاهیم احادیث، به آرا و نظرات ملاصدرا هم توجه داشته است.
حضرت امام از صدرالمتالهین با عنوان «صدرالحکماء المتالهین»(۱۰) و «شیخ العرفاء الکاملین»(۱۱) و نیز با عنوان «شیخ العرفاء السالکین”(۱۲) و یا «شیخ العرفاء الشامخین»(۱۳) یاد می کند و یک بار نیز در مقام تمجید از عظمت ملاصدرا فرموده اند: «ملاصدرا و ما ادراک ما ملاصدرا».(۱۴) اما این علاقه امام به ملاصدرا و متاثر شدن وی از صدرا، و تدریس بیست ساله حکمت او به معنای پذیرش صددرصد مطالبی که ملاصدرا طرح کرده نیست، بلکه علاوه بر تدریس حکمت متعالیه به نقد ملاصدرا هم پرداخته اند، از جمله در رد یکی از برداشتهای صدرای شیرازی از قرآن کریم بی آن که اسمی از او ببرند با صراحت می گویند: « قرآن اول کتابی است که با صراحت، حرکت زمین را بیان کرده و فرموده «جبال، مثل ابرها حرکت می کنند، خیال نکنید که اینها جامدند».(۱۵) بعضی از آقایان این را تعبیر کرده اند به حرکت جوهری و حال آنکه حرکت جوهری حرکتش مثل حرکت سحاب نیست و هیچ ربطی به او ندارد».(۱۶)
نقدهای امام بر صدرالمتالهین شیرازی و نوآوری های ایشان و بررسی میزان تاثیرات صدرا بر امام در فلسفه، قرآن، حدیث، اصول، فقه و نیز به ثمر رساندن انقلاب اسلامی، خود بحثهای مفصل و جان داری را می طلبد که از حوصله این یادداشت مختصر خارج است.

خاتمه
حضرت امام فیلسوفی نوصدرایی و در جرگه حکمت متعالیه و متاثر از صدرالمتالهین شیرازی است. امام حدود بیست سال به تدریس حکمت متعالیه اشتغال داشته است. ایشان قائل به فلسفه اسلامی است و بین فلسفه یونانی و اسلامی تفاوت فراوانی می بیند. به نظر می رسد وی فلسفه مشاء را هم ردیف فلسفه یونانی می داند. امام تمایلی به تعامل با فلسفه غرب ندارد و فلاسفه غربی را محتاج و نیازمند فلاسفه اسلامی می داند.
این حکیم حکمت متعالیه در پاسخ خبرنگاری که از ایشان می پرسد: از چه کتابها و شخصیت هایی تاثیر پذیرفته اید، علاوه بر اصول کافی در حدیث، جواهر در فقه، از بنیانگذار حکمت متعالیه، صدرالمتالهین شیرازی در فلسفه نیز نام می برد. ضمن آنکه با توجه به دیدگاه آیت الله جوادی آملی می توان گفت: فقه امام هم متاثر از حکمت متعالیه است، این سخن حضرت امام و نامه ای که به گورباچف نوشته، بیانگر این است که امام ارتباطش را با فلسفه قطع نکرده و فلسفه چون شهابی نبوده که لحظه ای در آسمان زندگی شان درخشیده و افول کرده باشد، لذا می توان از انقلاب ایران به انقلابی صدرایی تعبیر کرد.
ذم فلسفه(۱۷)و علم، حتی مدرسه و مکتب و مسجد که در کلام امام جاری شده را نباید بر معنای ظاهریش حمل کرد، بلکه اولاً به این معنا است که هدف انسان باید در تمامی کارهایش رضای خدا باشد و الا هر علم و عملی حجاب خواهد بود و یا حتی به تعبیر دیگر شرک خفی خواهد بود. ثانیاً علم حصولی، حجاب است، پس باید تلاش نمود تا به قرب خداوند به علم حضوری نائل شد، چرا که علم حضوری مانع و حجاب نخواهد بود.

پی نوشت :

۱. الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۵، پیشین، ص ۲۰۶-۲۰۷
۲. امام خمینی، آداب الصلوه، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۰، ص ۳۰۴-.۳۰۳
۳. کشف الاسرار، ص.۳۳
۴. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص۲۶۳ و نیز ر.ک: امام خمینی، کشف الاسرار، ، بیتا، بیجا، بینا، ص.۳۴
۵. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، پیشین، ص.۳۹۲
۶. امام خمینی، کشف الاسرار، پیشین، ص.۳۴
۷. صحیفه امام، ج۵، پیشن، ص۲۷۱.
۸. روزنامه شرق، شماره ۷۰۷، هفتم اسفند .۱۳۸۴
۹. ر.ک: سایت حکمت : www.lakzaee.com
۱۰. امام خمینی، شرح دعای سحر، با مقدمه سید احمد فهری، تهران: ۱۳۵۹، ص .۹۵
۱۱. همان.
۱۲. همان، ص.۱۲۰
۱۳. همان، .۱۷۵
۱۴. امام خمینی، شرح دعای سحر، پیشین، ۲۵. البته این مطلب را مترجم از قول حضرت امام نقل کرده است.
۱۴. سوره نمل، آیه۸۸؛ «وَتَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِیَ تَمُرُ مَرَ السَحَابِ».
۱۵. صحیفه امام، ج۲۰، پیشین، ص .۲۹۹
۱۶. امام خمینی، دیوان امام، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۳، ص۲۰۲،۲۰۹،۲۰۴،۲۴۵،۱۱۵ و …

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.