نقش اخلاق اقتصادی کسب و کار در سبک زندگی اسلامی
از پدیدههای جدید در حوزه عقاید اقتصادی و سیر تحولات آن بهویژه در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه اول قرن ۲۱، ظهور گرایشهای اخلاق و اقتصاد، دین و اقتصاد و مانند آن است. در فقه و آموزههای اسلامی برای هر امری شرایطی را بیان کرده که در آن خیر و صلاح دنیا و آخرت فرد نهاده شده است و اثرات مثبتی هم برای جامعه دارد. از موضوعات اجتماعی که در دین مبین اسلام اهمیت ویژهای دارد، کسبوکار است.
به همین دلیل برای آن شرایطی قرار داده که از آنها میتوان به ارزشهای اخلاقی کسبوکار نام برد. در این مقاله، سعی داریم ضمن بررسی آیات قرآنکریم در اخلاق کسبوکار، به تبیین روایات معصومین (علیهم السلام) در این زمینه بپردازیم.
اخلاق در زندگی بشر همواره از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است با عنایت بهوسعت حضور و اثر سازمان ها در زندگی اجتماعی بشر، بررسی نقش اخلاق کسبوکار، موضوعی تامل کردنی است. آمارتیا سن[۲] برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸ میلادی از اقتصاددانان پیشرو در سه دهه گذشته در زمینههای اقتصاد رفاه، نظریه انتخاب، رشد و توسعه اقتصادی بوده است. دامنه فعالیتهای علمی آمارتیا سن از رابطه میان اخلاق و اقتصاد، روششناسی علم اقتصاد و ماهیت رفاه تا عدم امکانپذیری بهینه پارتو، نظریه سرمایه و رشد، انتخاب تکنولوژی، گرسنگی و تبعیض را شامل میشود. از پدیدههای جدید در حوزه عقاید اقتصادی و سیر تحولات آن بهویژه در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه اول قرن ۲۱، ظهور گرایشهای اخلاق و اقتصاد، دین و اقتصاد و مانند آن است. سن ثابت میکند که فاصله ایجاد شده میان اقتصاد سنتی و اخلاق، باعث نارسایی در اقتصاد سنتی شده است. او ثابت میکند که رفتارهای واقعی انسانها تحتتأثیر ملاحظات اخلاقی است؛ بنابراین، به اعتقاد وی اقتصاد میتواند از پیوند با اخلاق سود ببرد (دادگر، ۱۳۸۳: ۵۶۲).
با این مقدمه اثر اخلاق در رفتارهای اقتصادی حتی از اندیشمندان غیر مسلمان بهخوبی قابل درک است. از مقولههای مهم در رفتارهای اقتصادی، کسبوکار افراد است؛ از اینرو، بررسی اخلاق کسبوکار از اهمیت دوچندان برخوردار میگردد. در این مقاله در ابتدا به مبانی اخلاق کسبوکار در قرآن اشاره کرده و سپس انواع کسبوکار شامل حرمت یا کراهت آن را بیان و در نهایت، اخلاق کسبوکار در روایات را بررسی کردیم.
۱) مبانی اخلاق کسب و کار در قرآن
۱.۱مطالبه از فضل خداوند
«فضل» به معنای بیش از حد کفاف است. راغب گوید: هر عطیهاى را که بر معطى لازم نیست، فضل گویند. یعنى احسان و رحمت و عطایی که خدا بر بندگان میکند، بر خداوند لازم نیست، بلکه از روى لطف و کرم میکند. پس به آن فضل گوییم که زیادت است وگرنه بندگان حقى در نزد خدا ندارند (قرشی، ۱۳۷۱، ۵: ۱۸۲).
خداوند در آیه ۱۰ از سوره جمعه میفرماید: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» [۳] در این آیه مراد از انتشار در ارض، متفرقشدن مردم در زمین و مشغولشدن در کارهاى روزانه براى بهدست آوردن فضل خدا یعنى رزق و روزى است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ۱۹: ۴۶۲). اگرچه جمله «ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» یا تعبیرات مشابه آن در قرآنمجید، شاید اغلب به معنى طلب روزى، کسب و تجارت آمده است، اما روشن است که مفهوم این جمله گسترده است و کسبوکار از مصادیق آن است (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ۲۴: ۱۲۷).
همچنین خداوند در آیه ۷۳ از سوره مبارکه قصص میفرماید: «وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» [۴] از رحمت الهى است که براى شما شب و روز قرار داد، تا از یکسو در آن آرامش پیدا کنید و از دیگر سوى، براى تامین زندگى و بهرهگیرى از فضل خداوند تلاش کنید و شاید شکر نعمت او را بهجا آورید. آرى گستردگى دامنه رحمت خدا ایجاب مىکند که تمام وسایل حیات شما را فراهم کند، شما از یکسو نیاز به کار، کوشش و حرکت دارید که بدون روشنایى روز ممکن نیست و از دیگر سوى، نیاز به استراحت و آرامش که بدون تاریکى شب کامل نمىشود. امروز از نظر علمى ثابت شده است که در برابر نور، تمام دستگاههاى بدن انسان فعال و سرزنده مىشوند. گردش خون، دستگاه تنفس، حرکت قلب و سایر دستگاهها و اگر نور بیش از اندازه بتابد، سلولها خسته مىشوند و نشاط جاى خود را به فرسودگى مىدهد. برعکس، دستگاههاى بدن در تاریکى شب در آرامش و آسایش عمیقى فرو مىروند و در سایه آن تجدید قوا و نشاط مىکنند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ۱۶: ۱۴۷).
خداوند در آیه ۲۳ سوره مبارکه روم نیز میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ» [۵] مراد از کلمه فضل در آیه شریفه رزق است و معناى «ابتغاء فضل» طلب رزق است. در اینکه انسان داراى قواى فعال خلق شده که او را وادار مىکند به اینکه در جستوجوى رزق باشد و نیازهای زندگى خود را به علت بقاى خود تحصیل کند، از جاى برخیزد و تلاش کند و نیز در اینکه بهسوى استراحت و سکون هدایت شده، تا بهوسیله آن، خستگى خود را بر طرف کرده و تجدید و تجهیز قوا کند و باز در اینکه شب و روز پشت سر هم قرار داده شده براى تلاش و براى اینکه خستگى هر روز را در شب همان روز بر طرف کند و باز در اینکه براى پدید آمدن شب و روز اوضاع جوى بهوسیله زمین و خورشید پدید آمده، آیتها و نشانههاى سودمندى است براى کسى که داراى گوشى شنوا باشد و در آنچه مىشنود تعقل کند و چون آن را حق دید، پیروى کند
۱.۲ وجوب عمران و آبادانی
عمارت به معنى آباد کردن است و استعمار بنا بر استفعال، طلب عمارت است؛ یعنى خدا شما را از زمین آفریده و از شما آبادى آن را خواسته است و این معنای دیگر خلیفهاللَّه بودن انسان است (قرشی، ۱۳۷۱، ۵: ۴۲). خداوند در آیه ۶۱ از سوره مبارکه هود میفرماید: «وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ» [۶] راغب در مفردات گفته است: کلمه «انشا» به معناى ایجاد و تربیت چیزى است و بیشتر در جانداران که تربیت بیشترى لازم دارند، استعمال مىشود. همچنین کلمه «عمارت» (برخلاف کلمه خراب که به معناى از اثر انداختن چیزى است) به معناى آباد کردن چیزى است تا اثر مطلوب را دارا شود، برای نمونه مىگویند: «عَمَرَ ارضَهُ» یعنى فلانى زمین خود را آباد کرد. بنابراین کلمه عمارت به معناى آن است که زمین را از حال طبیعیش برگردانى و وضعى به آن بدهى که بتوان آن فوایدى که مترقب از زمین است را استفاده کرد. برای نمونه، خانه خراب و غیرقابل سکونت را طورى کنى که قابل سکونت شود و در مسجد طورى تحول ایجاد کنى که شایسته براى عبادت شود و زراعت را بهنحوى متحول سازى که آماده کشت و زرع گردد و باغ را به صورتى در آورى که میوه بدهد و کلمه «استعمار» به معناى طلب عمارت است به این معنى که از انسانى بخواهد زمین را آباد کند بهطورى که آماده بهره بردارى شود، بهرهاى که از آن زمین توقع مىرود. بنا بر آنچه گذشت، معناى جمله «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها …» (با در نظر داشتن اینکه کلام افاده حصر مىکند) این است که خداى تعالى آن کسى است که شما را از مواد زمینى این زمین ایجاد کرد و یا به دیگر عبارت، بر روى مواد ارضى، انسان را ایجاد کرد و سپس به تکمیلش پرداخته، اندکاندک تربیتش کرد و در فطرتش انداخت تا در زمین تصرفاتى بکند و آن را بهحالى در آورد که بتواند در زنده ماندن خود از آن سود ببرد و احتیاجات و نواقصى را که در زندگى خود به آن برمىخورد برطرف کند .
قابلتوجه اینکه قرآن نمىگوید خداوند زمین را آباد کرد و در اختیار شما گذاشت، بلکه مىگوید عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرد، اشاره به اینکه وسایل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد کنید و منابع آن را بدست آورید و بدون کار و کوشش سهمى ندارید. در ضمن این حقیقت نیز از آن استفاده مىشود که براى عمران و آبادى باید به یک ملت مجال داد و کارهاى آنها را بهدست آنان سپرد و وسایل و ابزار لازم را در اختیارشان گذارد.
1.3 نظام خلقت و فراهمسازی زمینه کسبوکار
۱.۴ ملاحظه
۲. انواع کسبوکار در روایات
۲.۱ کسبوکارهای حرام
۲.۲ کسبوکارهای مکروه
۲.۳ ملاحظه
۳. اخلاق کسبوکار در روایات
الف. آگاهی از احکام تجارت: صاحب الجواهر (۱۴۰۴، ۲۲: ۴۵۱) به روایت زیر استناد میکند. اصبغ بن نباته گوید: «یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ دَبِیبٌ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا صُونُوا أَمْوَالَکُمْ بِالصَّدَقَهِ التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِی النَّارِ إِلَّا مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَق» [۲۷] امیر مؤمنان علیه السلام بر فراز منبر مىفرمود: اى گروه تجار: اول یاد گرفتن احکام معاملات، بعد تجارت ـ دو بار این جمله را تکرار کرد ـ بعد فرمود: بهخدا سوگند که ربا در این امت از صداى پاى مورچه که روى سنگ سخت راه برود، پنهانتر است، اموال خود را با پرداخت صدقه و زکات بیمه و حفظ کنید. بعد فرمود: تاجر فاجر است و فاجر در آتش، مگر آن کس که به حق بستاند و به حق باز دهد.
محدث نوری (۱۴۰۸، ۱۳: ۲۴۸) نیز روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکند که فرمود: «الفقه ثمّ المتجر، فمن اتّجر بغیر فقه، فقد ارتطم فی الرّبا، ثمّ ارتطم» [۲۸] اول فقه بعد تجارت، چه هرکس بدون آگاهى از فقه (و احکام شرعى تجارت و کسب) کسب و تجارت کند، گرفتار ربا مىشود و در آن فرو مىرود. در روایتی مشابه نیز امام صادق علیه السلام به نقل از امیر المؤمنینعلیه السلام فرمود: «من اتّجر بغیر علم، ارتطم فی الرّبا، ثمّ ارتطم»[۲۹] هرکس بدون دانستن (احکام شرعى تجارت و خرید و فروش) تجارت کند، گرفتار ربا مىشود و در آن فرو مىرود.
ب. اقاله پشیمان: یعنی پس از اینکه معاملهای واقع شد، خریدار یا فروشنده در صورتیکه متوجه شد که این معامله به نفع او نبوده و یا در حال حاضر به کارش نمیخورد، اگر پیشنهاد فسخ معامله را کرد، از او قبول کند و معامله را برگرداند. شهید ثانی (۱۴۱۰، ۳: ۲۸۶) این روایت از امام صادق علیه السلام را نقل میکند که فرمودند: «انما عبد مسلم اقال مسلما فی بیع اقال الله عثرته یوم القیامه» [۳۰]هر مسلمانی که عقد معامله واقع بین خود و مسلمان دیگر را اقاله و فسخ کند، خداوند متعال روزقیامت از لغزشها و اشتباهاتش در میگذرد.
حر عاملی (۱۴۱۲، ۶: ۱۱۱) با توجه به روایت زیر استنتاج میکند که امام صادق علیه السلام فرمود: «أَرْبَعَهٌ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَنْ أَقَالَ نَادِماً أَوْ أَغَاثَ لَهْفَانَ أَوْ أَعْتَقَ نَسَمَهً أَوْ زَوَّجَ عَزَبا» [۳۱] چهار کس را خداوند روز رستاخیز مورد نظر قرار دهد آنکه معامله پشیمان از معامله را پس بگیرد یا بفریاد ستمدیدهاى برسد یا بندهاى را آزاد کند یا جوان بىزنى را زن بدهد.
ج. ترک ربا در اجناس شمردنی، ترک سوگند در خرید و فروش، بیان عیوب کالا و بیان نکردن محاسن کالای خود و معایب کالای طرف مقابل: صاحب جواهر (۱۴۰۴، ۲۲: ۴۵۴) و شهید ثانی (۱۴۱۰، ۳: ۲۹۰) و حر عاملی (۱۴۱۲، ۶: ۱۱۰) هر سه به این روایت اشاره میکنند. امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است: «من باع او اشتری فلیحفظ خمس خصال و الا فلا یشترین و لا یبیعن: الرباء و الحلف و کتمان العیب و الحمد اذا باع و الذم اذا اشتری» [۳۲] فردی که معامله میکند، باید از پنج خصلت خودداری کند وگرنه معامله نکند: ربا، قسم خوردن، پوشانیدن عیب، تعریف در موقع فروختن، مذمت در موقع خریدن.
د. سود گرفتن بهقدر نیاز از پرهیزگاران: بحرانی (۱۴۰۵، ۱۸: ۲۵) و مجلسی دوم (۱۴۰۶، ۱۰: ۴۶۴) این روایت را نقل کرده اند، که امام صادق علیه السلام فرمودند: «ربح المؤمن علی المؤمن ربا الا ان یشتری باکثر من مایه درهم فاربح علیه قوت یومک، أو یشتریه للتجاره فاربحوا علیهم و ارفقوا بهم» [۳۳] سود گرفتن پرهیزگار از پرهیزگار صحیح نیست، مگر اینکه بیشتر از صد درهم بخرد که میتواند مخارج روزانه را روی آن قرار دهد، یا برای تجارت بخرد که در اینجا با رعایت حال، سود گرفتن مانعی ندارد.
صاحب جواهر (۱۴۰۴، ۲۲: ۴۵۵) نیز علاوه بر روایت فوق این روایت را نقل کرده است که على بن سالم بهواسطه پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرد که از ایشان پرسش کردم: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنِ الْخَبَرِ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رِبْحَ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ رِبًا مَا هُوَ قَالَ ذَاکَ إِذَا ظَهَرَ الْحَقُّ وَ قَامَ قَایمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَمَّا الْیَوْمَ فَلَا بَأْسَ» سود گرفتن مؤمن از مؤمن در حکم ربا است؟ فرمود: این در زمانى است که حق غلبه کند و قایم ما اهلبیت روى کار آید، اما امروز اشکالى ندارد که مؤمنى به برادر مؤمنش متاعى بفروشد و از وى سود بگیرد.
ه. کار نکردن در بین الطلوعین: «نهی رسول الله صلی الله علیه و آله عن السوم ما بین طلوع الفجر الی طلوع الشمس»[۳۴] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از عرضه و فروش کالا، در فاصله طلوع فجر تا اول آفتاب نهى کرده است.
وـ از مقدار تعیین شده کمتر بگیرد و بیشتر بدهد: مجلسی دوم (۱۴۰۴، ۱۹: ۱۳۶) و علامه حلی (۱۴۱۲، ۱۵: ۲۹۳) هر دو این روایت از امام صادق علیه السلام را نقل میکنند که فرمود: «مر امیرالمؤمنین علیه السلام علی جاریه قد اشترت لحما من قصاب و هی تقول: زدنی، فقال له امیرالمؤمنین علیه السلام زدها فانه اعظم للبرکه»[۳۵] روزی علی علیه السلام از مغازهی قصابی عبور میکرد، شنید زنی که دارد گوشت میخرد به قصاب میگوید افزون کن. حضرت به قصاب فرمودند: زیاد کن که این برکت عظیمی است.
ز. آسانگیری در خرید و فروش: بحرانی (۱۴۰۵، ۱۸: ۴۸)، مجلسی دوم (۱۴۰۶، ۱۰: ۴۸۹) علامه حلی (۱۴۱۲، ۱۵: ۲۹۴)، حر عاملی (۱۴۱۲، ۶: ۱۱۲) و مغربی (۱۳۸۵، ۲: ۱۷) همگی به این روایت اشاره میکنند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است که میفرماید: «بارک الله علی سهل البیع، سهل الشراء، سهل القضاء، سهل الاقتضاء» [۳۶] خدا برکت دهد بر فردیکه آسان میخرد و میفروشد و آسان میگیرد و آسان میپردازد.
ح. سود نگرفتن از فردیکه وعده احسان به وی داده: صاحب جواهر (۱۴۰۴، ۲: ۴۵۶) و وجدانی (۱۴۲۶، ۶: ۳۲۶) و لنکرانی (۱۴۲۷: ۲۴۶) هرسه به این روایت اشاره میکنند که امام صادق علیه السلام فرمود: «إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِلرَّجُلِ هَلُمَ أَحْسِنْ بَیْعَکَ فَقَدْ حَرُمَ عَلَیْهِ الرِّبْح» [۳۷] اگر فروشنده مشترى را گفت: نزد من آى تا در معامله به تو احسان خواهم کرد بر او حرام است که از وى منفعت گیرد. البته فقهاى امامیه این حرمت را حمل بر کراهت کردهاند (شهید ثانی، ۱۳۸۹، ۶: ۱۵۲).
ط. بالا نبردن قیمت هنگام فریاد زدن: صاحب جواهر (۱۴۰۴، ۲۲: ۴۵۹) و شهید ثانی (۱۴۱۰، ۳: ۲۹۵) به این روایت اشاره میکند که سکونى از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ إِذَا نَادَى الْمُنَادِی فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تَزِیدَ فَإِذَا سَکَتَ فَلَکَ أَنْ تَزِیدَ وَ إِنَّمَا تَحْرُمُ الزِّیَادَهُ وَ النِّدَاءُ یُسْمَعُ وَ یُحِلُّهَا السُّکُوت» [۳۸] امیر مؤمنان علیه السلام مىفرمود: هرگاه منادى مزایده، آوازش به اعلام قیمت بلند است، حق ندارى بر قیمت بیفزایى و چون سکوت کرد مىتوانى بر قیمتى که داده بیفزایى و جز این نیست که حرمت زیاد کردن قیمت تا هنگامى است که منادى فریاد مىکند و قیمت را مىگوید و مردم مىشنوند و هر وقت ساکت شد اشکالى ندارد.
ی. داخل نشدن در معامله دیگری: صاحب جواهر (۱۴۰۴، ۲۲: ۴۵۴) و بحرانی (۱۴۰۵، ۱۸: ۴۳) به این روایت تمسک جستهاند که «نهى رسول الله صلى الله علیه و آله ان یدخل الرجل فی سوم أخیه المسلم»[۳۹] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از وارد شدن در معامله برادر دینى نهی فرمودند.
ک. سایر موارد: رعایت انصاف نسبت همه، تزیین نکردن و نیاراستن کالا، ذکر تسبیح و شهادتین پس از خرید، مغازه را زودتر نگشاید و دیرتر نبندد، معامله نکردن با افراد پست، در صورت آشنایی و مهارت نداشتن، متصدی پیمانه و وزن کردن نشود، وکیل نشدن شهرنشین از سوی بادیهنشین، خارج نشدن از شهر برای خرید از قافله، پرهیز از احتکار، نسبت ندادن سود و کاهش به سرمایه، نفروختن کالای کشیدنی و پیمانهای پیش از تحویل گرفتن آن از دیگر عوامل است.
۳.۱ ملاحظه
در این قسمت با بیان ارزشهای اخلاقی وارده در روایات به تبیین چگونگی رفتار در کسبوکار اشاره کردیم. آگاهی از احکام تجارت، رعایت انصاف نسبت به همه، تزیین نکردن و نیاراستن کالا، ذکر تسبیح و شهادتین پس از خرید ازجمله آدابی هستند که به آنها اشاره شده است.
نتیجهگیری
ارزشهای اخلاق در رفتارهای اقتصادی اندیشمندان مختلف قابل مشاهده است. از مقولههای مهم در رفتارهای اقتصادی، کسبوکار افراد است؛ از اینرو بررسی اخلاق کسبوکار از اهمیت دوچندان برخوردار میگردد.
در قسمت اول بیان نمودیم که مطالبه از فضل خداوند به معنی متفرقشدن مردم در زمین و مشغولشدن در کارهاى روزانه براى بهدست آوردن فضل خدا (رزق و روزى) است. انسان داراى قواى فعال است و این قوا او را وادار مىکند به اینکه در جستوجوى رزق باشد و نیازهای زندگى خود را بهدلیل بقاى خود تحصیل کند، از جاى برخیزد و تلاش کند. وجوب عمران و آبادانی اشاره به این نکته داشت که وسایل از هر نظر آماده است، اما شما باید با کار و کوشش زمین را آباد کنید و منابع آن را بهدست آورید. یعنی خداوند متعال عمران و آبادى زمین را به شما تفویض کرده است.
نظر به نظام خلقت و فراهمکردن زمینه کسبوکار، دو نکته وجود دارد: اول اینکه شرایط زندگى در روى زمین برای انسان آماده شده است، از اعتدال هوا و وجود آب در بیشتر نقاط آن و وجود خاک براى کشاورزى و وجود وسایل ساختمان براى سکنى. دوم قرار دادن عیش و وسایل معیشت در روى آن، از وسایل خوراک، پوشاک، استراحت و ادامه زندگى. در قسمت بعدی ضمن بیان انواع کسبوکار به چگونگی استنتاج فقها به حرمت یا کراهت از روایات وارده اهل بیت علیهم السلام اشاره نمودیم.