رویکردها و عملکردهای اجتماعی آخرالزمانی
از هنگامی که پیامبر عظیم الشّان ما(صلی الله علیه و آله) مسئله ظهور منجی آخرالزّمان را مطرح کردند, ذهن مسلمانان همواره با مسئله ظهور منجی عجین بوده است. این امر به حدّی در ذهن مسلمانان تثبیت گشته بود که بارها قیامهایی از جانب مدّعیان دروغین واقع شد. این مدّعیان حتّی در احادیث نیز دخل و تصرّف کرده و تناقضهایی را که بین سخنان آنان و احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود داشت نیز به نحوی توجیه میکردند.
تعدادی از این قیامها حتّی قبل از تولّد حضرت مهدی(عج) به وقوع پیوستند که از آن جمله میتوانیم به قیام محمّد بن عبدالله بن حسن بن حسن مجتبی(علیه السلام) اشاره کرد که حتّی در بین پیروان خود ملقّب به نفس زکیّه بوده و بعد از مدّتی ادّعای مهدویّت نمود. از دیگر افراد، مهدی عبّاسی از خلفای بنی عبّاس است که داعیه مهدویّت نمود و حتّی در تأیید او احادیث جعلی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ارائه شدند که در آنها پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسب مهدی موعود را از عموی خود، عبّاس میدانند!!! فضاحت این کار تا بدان حد بالا بود که سیوطی عالم مشهور اهل سنّت نیز به صراحت آنها را جعلی دانسته است. به جز مسئله ظهور, نشانههای ظهور نیز در طول تاریخ، بارها ابزار دست اهداف سیاسی گروههای قدرت طلب واقع شدهاند که از آن جمله میتوان به قیام ابومسلم خراسانی از «خراسان» با پرچمهای سیاه اشاره کرد که نهایتاً این حیله در جهت خدمت به بنیعبّاس به کار گرفته شد و سرانجام آن سقوط بنیامیّه و حکومت بنیعبّاس بود. گهگاه سوء استفاده از نشانهها تا بدانجا پیش رفته بود که حتّی نشانههای منفی، مانند خروج سفیانی نیز مورد توجّه واقع شد؛ چنان که کسی از حکّام اموی به نام عثمان با ادّعای اینکه سفیانی است از «عراق» قیام نموده و از دیدگاه جبرگرای مسلمانان آن زمان سوءاستفاده کرده و با این عنوان که وی مقدّمهساز ظهور است و دیگران چارهای جز تحمّل وی به عنوان مقدّمهساز ظهور ندارند، در عراق به تاخت و تاز پرداخته است. در قرون اخیر نیز وقایع مشابه مانند ادّعای صفویان مبنی بر اینکه سیّد خراسانی ممکن است از بین آنها برخیزد یا مهمتر از آن، ادّعای بابیّت و بهائیّت در قرن گذشته, نشان از تأثیرگذاری فرهنگ مهدوی بر تحرّکات سیاسی دارد. موارد یاد شده و مشابه، در طول تاریخ بارها به وقوع پیوستهاند و مسلمانان، به خصوص شیعیان با کوچکترین شباهتی که بین مدّعیان و احادیث مییافتند, در بسیاری از مواقع فریب میخوردند و از آنجا که در اکثر مواقع تحت ظلم میزیستند, به امید آینده درخشانی که در قرآن وعده داده شده بود، این مدّعیان را همراهی کرده که کشته میشدند یا بعد از پیروزی با کشف اینکه مدّعی, مهدی موعود نبوده است، دچار سرخوردگی و یأس میشدهاند. این مسائل باعث شد که در قرن اخیر برخورد مذهبیها با مسئله ظهور به سه شکل باشد:
درقرون اخیر وقایع مشابه مانند ادّعای صفویان مبنی بر اینکه سیّد خراسانی ممکن است از بین آنها برخیزد یا مهمتر از آن،ادّعای بابیّت و بهائیّت در قرن گذشته,نشان از تأثیرگذاری فرهنگ مهدوی بر تحرّکات سیاسی دارد.موارد یاد شده و مشابه،در طول تاریخ بارها به وقوع پیوستهاند و مسلمانان، به خصوص شیعیان با کوچکترین شباهتی که بین مدّعیان و احادیث مییافتند,در بسیاری ازمواقع فریب میخوردند وازآنجا که دراکثر مواقع تحت ظلم میزیستند,به امید آینده درخشانی که در قرآن وعده داده شده بود،این مدّعیان راهمراهی کرده که کشته میشدند یابعد از پیروزی با کشف اینکه مدّعی,مهدی موعود نبوده است،دچار سرخوردگی و یأس میشدهاند
۱. عدّهای کماکان همانند گذشتگان هر واقعه مشابه با روایات را به عنوان نشانه ظهور میپذیرفتند و آن بخش از روایات را که با وقایع زمان آنها تناسب نداشت, به نحوی توجیه میکردند که در پایان با عدم ظهور امام, یأس و سرخوردگی و سست شدن اعتقاد آنان به مهدویّت را در پی داشت؛
۲. عدّهای نیز با نگاه به گذشتگان و مشاهده اشتباه آنان در همراهی با مدّعیان, از مطالعه نشانههای ظهور سر باز زدند و پرداختن به نشانهها را گمراه کننده دانستند و این طور پنداشتند که همیشه تشخیص نشانههای ظهور با اشتباه همراه است. آنان در تأیید دیدگاه خود، این حدیث معصومان(علیهم السلام) را که «تعیینکنندگان زمان ظهور دروغگویند» را ارائه کردند و اظهار داشتند که اصولاً نباید به نشانههای ظهور پرداخت؛ زیرا امامان ما را از تعیین وقت ظهور نهی کردهاند؛
۳. گروه سوم نیز به شکلی منطقی با نشانههای ظهور برخورد کردند و به دقّت نشانهها را زیر نظر قرار دادند و هر جا تناقضی یافتند آن را توجیه نکردند. برای مثال اینان ابومسلم سیاهپوش و صاحب پرچم سیاه را سیّد خراسانی ندانستند و گمراه نشدند؛ زیرا خصوصیّات ابومسلم با اکثر نشانههای سیّد خراسانی مطابقت نداشته است. همچنین افراد همین گروه در زمان ساخته شدن «پل کرخه» بر روی «رود دجله» در بغداد, این پل را یک نشانه محقّق شده ظهور دانستند؛ امّا اصرار نداشتند که حتماً ظهور نزدیک است؛ زیرا بقیّه نشانههای آخرالزّمان را محقّق شده نمیدانستند. بدینترتیب این افراد از گمراهی پرهیز کردند و با مشاهده نشانهها گوش به زنگ شدند و خود را بیشتر آماده کردند؛ امّا از هر گونه حرکت اضافی پرهیز کردند و انتظار امام زمان(عج) را به نحوی منطقی به جای آوردند.
در زمان ما نیز افراد معتقد به مهدویّت در ۳ گروه یاد شده، جای میگیرند.
به جز گروه سوم که به شکلی دقیق و منطقی با نشانهها برخورد کردهاند و از افراط و تفریط دوری گزیدهاند, به نظر میرسد که دیدگاه هر دو گروه اوّل و دوم با چالشهایی رو به روست.
۱. گروه اوّل، همان طور که ذکر شد با مشاهده هر پدیده ای که شباهتی با نشانههای ظهور داشت، جنجال به پا کرده و منتظران را در ابتدا امیدوار میکردند؛ امّا در ادامه و با عدم ظهور امام، منتظران از ظهور امام ناامید شده و دیگر به نشانهها نیز اعتماد چندانی نشان نمیدادند. چنین افرادی در زمان ما نیز وجود دارند و کماکان به توجیه اکثر حوادث میپردازند و در پایان دچار مشکل میگردند؛
امامان ما در ضمن احادیث خود، توصیههایی را برای ایّام نزدیک به ظهور انجام دادهاند و شیعیان را به انجام آنها فرا خواندهاند؛ برای مثال در مورد «نبرد قرقیسیا» که چند ماه قبل از ظهور انجام میشود, شیعیان از هر گونه دخالت در این نبرد عظیم نهی شدهاند؛ زیرا این نبرد جنگ میان ظالمان با یکدیگر است و در واقع این جنگی است که طیّ آن کفّار و مشرکان یکدیگر را از بین میبرند
۲. در مورد گروه دوم نیز ایراداتی وارد میشود. این افراد اگرچه ناامید نمیشوند؛ امّا دیدگاه آنان نیز صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا این امکان دارد که عدم توجّه به نشانههای ظهور در زمانی که ظهور بسیار نزدیک است، باعث شود که شیعیان نتوانند به سرعت خود را آماده کنند. هر چند این مطلب صحیح است که شیعیان باید همیشه برای ظهور آماده باشند؛ امّا در زمانهای بسیار نزدیک به ظهور، آمادگیهای ویژهای مورد نیاز است که این آمادگی با دقّت و توجّه در نشانههای متعدّد حاصل میگردد. از سوی دیگر امامان ما در ضمن احادیث خود، توصیههایی را برای ایّام نزدیک به ظهور انجام دادهاند و شیعیان را به انجام آنها فرا خواندهاند؛ برای مثال در مورد «نبرد قرقیسیا» که چند ماه قبل از ظهور انجام میشود, شیعیان از هر گونه دخالت در این نبرد عظیم نهی شدهاند؛ زیرا این نبرد جنگ میان ظالمان با یکدیگر است و در واقع این جنگی است که طیّ آن کفّار و مشرکان یکدیگر را از بین میبرند یا در احادیث دیگری از شیعیان خواسته شده که از پرچم یمانی حمایت کنند و این در حالی است که یمانی قبل از ظهور امام(عج) خروج میکند و در زمان خروج او هنوز امام ظهور نکردهاند, در این حالت اگر شیعیان نشانهها را نشناسند، نمیدانند که باید از چه کسی حمایت کنند. بنابراین همانگونه که گفته شد، شناخت نشانههای ظهور حیاتی به نظر میرسد. سوء برداشتی که افراد گروه دوم دارند, ناشی از مشکلاتی است که برای افراد گروه اوّل پدید آمده است و افراد گروه دوم برای احتراز از اشتباه گروه اوّل, خود دچار اشتباه شدهاند. در ضمن, حدیث امامان در مورد عدم تعیین وقت ظهور، به معنای عدم تعیین وقت دقیق آن بوده است؛ وگرنه معصومان(علیهم السلام) که از هر گونه گناه و اشتباه و کار عبث مبرّا هستند خودشان بیش از ۲۰۰۰ نشانه برای ظهور فرمودهاند. یقیناً این نشانهها برای آگاهی شیعیان و باقی مسلمانان گفته شده است. اگر امامان(علیهم السلام) پرداختن به نشانهها را نادرست میدانستند, از همان ابتدا آنها را بیان نمیکردند؛
۳. در این میان گروه سوم که نه مانند گروه اوّل به هر واقعهای به دید نشانه ظهور نگاه کردند و نه مانند گروه دوم به کلّی از دقّت در نشانهها سر باز زدند, موفّقتر به نظر میرسند. این افراد از وعدههای نابهجا به خود و دیگران پرهیز کرده و ناامید نمیشوند. از سوی دیگر اینان نشانهها را با موشکافی مطالعه کرده تا در روزهای سخت آخرالزّمان به مشکل برخورد نکنند و با آمادگی کامل در رکاب مولای خود قرار گیرند.