شناخت آسیبها و آفتهای ارکان انقلاب اسلامی (بخش دوم)
۱. آسیب رسانی به رهبری انقلاب اسلامی
تلاشهایی که دشمنان برای رویارویی با این رکن مهم و تضعیف آن انجام داده اند به دو بخش تقسیم میشوند:
یکی اقدامات عملی و اجرایی و دیگر برنامه های تبلیغی و شبهه افکنی.
۱ ـ ۱ ـ اقدامات عملی:
نیرنگ شناسی و زیرکی رهبری انقلاب اسلامی، مهمترین عنصر شخصیتی رهبری انقلاب اسلامی در ناکامی نقشه های دشمنان انقلاب و اسلام بود و دشمنان زخم برداشته همواره مترصد بودند تا به گونه ای نقش مؤثر و مقتدرانه ولی فقیه را در ساختار سیاسی نظام خنثی کرده یا کم اثر سازند یا به شیوهای مرموز تحت کنترل خود درآورند و ملت مسلمان را از هدایت های پیامبرگونه رهبر محروم سازند. دشمنان در این راستا از هر اقدام ممکن علمی و عملی استفاده نموده و می نمایند. که در این قسمت به برخی از تلاشها و اقدامات عملی دشمنان اشاره میشود.
یک ـ مخالفت با تصویب اصل ولایت فقیه
رهبری امام خمینی در پیروزی انقلاب و تثبیت نظام باعث شد که دشمنان آثار و نتیجه عملی تئوری های ولایت فقیه را مشاهده کنند از اینرو طرح اصل ولایت فقیه و اختیارات و شئون آن در مجلس خبرگانِ قانون اساسی، حساسیت دشمن و عوامل آن را برانگیخت و برخی چهره های مرموز و ملیگرا و لیبرال در مجلس خبرگان قانوناساسی خواستار محدودیت اختیارات ولی فقیه شدند.۳۲
دو ـ طراحی تعدد رهبری
دشمنان بیرونی و عوامل درونی آنها برای تضعیف جایگاه رهبری، به شخصیت سازی و بزرگ نمایی برخی از روحانیون متنفذ، و ایجاد جریانی موازی برای رهبری انقلاب روی آوردند تا بلکه بتوانند هم در تصمیم گیریهای مهم سیاسی و راهبردی امام، خللی ایجادکنند و هم وحدت و یکپارچگی مردم را خدشه دار سازند. یکی از این اقدامات تلاشهای مرموز و برنامه ریزی شده سازمان منافقین بود. که خود را حامیان و طرفداران آیت الله طالقانی قلمداد میکردند و با به کارگیری واژه «پدر طالقانی» قصد داشتند از او چهرهای معادل امام بسازند و با صحنه سازیهای گوناگون او را به عنوان یک رهبر سیاسی مذهبی در کنار امام مطرح سازند و یا رویاروی امام قرار دهند.۳۳
اما با هوشیاری و رهنمودهای حکیمانه امام این توطئه به شکست انجامید و این شخصیّت مبارز در روزهای پایانی عمر شریفش در خطبههای نماز جمعه چهره نفاق را افشاء نمود.۳۴
اقدام دیگر دشمنان در این راستا که قبل از پیروزی انقلاب توسط رسانههای جمعی رژیم ستم شاهی و بنگاههای خبری غرب تعقیب میشد مطرح ساختن سید کاظم شریعتمداری به عنوان مرجع برجسته شیعی و رهبر دینی مردم بود و با مصاحبه هایی که با ایشان انجام میدادند سعی میکردند با طرح سؤالات خاص و جهت دار نظرات ایشان را به عنوان یک رهبر دینی مخالف نظرات دیدگاههای امام جلوه دهند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی متأسفانه با حمایتهای مالی، سیاسی و تبلیغی شریعتمداری، حزب خلق مسلمان تشکیل شد که با تحریک احساسات قومی و منطقهای آذربایجان ایران و ساماندهی مقلّدین ایشان نقشههای بسیار خطرناکی برای تضعیف امام و وحدت رهبری در نظر داشتند که اگر توفیق حاصل میکردند در همان سال اول پیروزی انقلاب، ایران را به جنگ خانمان سوز داخلی دچار میساختند.۳۵
سه ـ طرح کودتا و قتل رهبری
سازش ناپذیری امام و غیر قابل نفوذ بودن طرحهای دشمنان در فرایند تصمیمگیریهای ایشان باعث شده بود تادشمنان انقلاب برای نفوذ و استحاله انقلاب اسلامی، طرح حذف فیزیکی امام را در برنامههای خود قرار دهند و بزرگترین و محکمترین مانع نفوذ دشمن را از میان بردارند. مناسب است به گوشهای از تلاشها و توطئههای دشمنان در این راستا اشاره شود.
الف ـ طرح کودتای معروف به «کودتای نوژه» که بمباران جماران یکی از اهداف اصلی آنها بود.۳۶
ب ـ توطئه مشترک کودتای صادق قطبزاده و سید کاظم شریعتمداری برای قتل امام که از طریق استکبار جهانی سازماندهی و پشتیبانی میشد.۳۷
ج ـ توطئه قتل امام توسط کشمیری عامل نفوذی استکبار درشورای عالی امنیت کشور.۳۸
اما وقتی که دشمنان خود را در اجرای این توطئهها ناکام دیدند طرح ترور یاران امام و بازوان قدرتمند رهبری انقلاب را به اجرا گذاشتند تا بتوانند از قدرت و نفوذ رهبری در جامعه بکاهند.۳۹
چهار ـ طرح انحراف در رهبری پس از امام
شکست طرحهای یاد شده دشمنان را به طرحریزی توطئهای خطرناک واداشت؛ همانند توطئه منافقین صدر اسلام که پس از رحلت پیامبر(ص)، رهبری و امامت جامعه را از مسیر خود منحرف کردند. استکبار جهانی و ایادی داخلی آنها نیز همین نقشه را دنبال میکردند. تقویت جریان سید مهدی هاشمی و عملکردهای مرموز و خائنانه برخی از اطرافیان آقای حسینعلی منتظری بر اجرای این سیاست دلالت میکند.۴۰
پنج ـ نفوذ در حاکمیت
یکی از برنامههای دشمن، تهیه مقدمات برای نفوذ در هیأت حاکمه و کارگزاران و خدمتگزاران نظام اسلامـی است که با مطرح ساختن و شخصیتسازی از عناصر لیبرال و وابسته یا مرعوب در برابر قدرتها و منفعل در برابر فرهنگ غرب و کسانی که پایبند به ارزشهای دینی نیستند، زمینه را فراهم کنند تا آنها بتوانند به این شیوه در ارکان حاکمیت نظام اسلامی نفوذ نمایند. مهمترین هدف از این طرح بی اثر ساختن راهبردهای رهبری انقلاب است تا دشمن بتواند استحاله نظام و براندازی خاموش را جامه عمل بپوشاند. ریاست جمهوری بنی صدر و تلاشهای دفتر همکاری مردم با رئیس جمهور یکی از این برنامهها بود و آنچه که دشمن پس از حماسه خرداد ۷۶ تعقیب کرده و متأسفانه به علت کارکردهای غلط برخی از مسؤولان تا حدودی موفق شده است بخشی از همین تاکتیک نفوذ میباشد.۴۱
شش ـ طلب کار شدن عناصر منفعل
عناصر منفعل کسانی هستند که برای حفظ منافع خود در شرایط سخت مبارزه و انقلاب و دفاع از ارزشها، خود را از معرکه نبرد بادشمنان برکنار نگاه میدارند و از ایثار جان و مال دریغ میورزند. و به تعبیر زیبای حضرت امام «مدّعیان بی هنر»۴۲ هستند. برخی از آنها به صورت ستون پنجم برای دشمن کار میکنند. اما در دوران ثبات و امنیت و اقتدار و حاکمیت مردمسالاری دینی برای خود امتیاز قائل هستند و خواستار دستیابی به پستها و مسؤولیتهای کلیدی میباشند و برای رسیدن به هدف خود از هر ابزاری بهره میجویند.
جریان روشنفکری در ایران غالباً چنین وضعیتی داشته است. رفتار و موضعگیری این قشر در نهضت مشروطیت گویای چنین مطلبی است و نمونه روشنتر آن موضعگیریهای روشنفکران بی تفاوت نسبت به حوادث انقلاب و حماسه دفاع مقدس است. این گونه افراد به راحتی در دامهای عنکبوتی فریبهای دشمنان انقلاب گرفتار میآیند و تحت حمایتهای تبلیغاتی و سیاسی دشمنان، سیاستهای کلی نظام را تخطئه میکنند و قصد آنان تضعیف تدابیر رهبری است.
امام خمینی رفتار طلبکارانه آنان را پیشبینی کرده است و میفرماید:
آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشودهاست ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ برآمریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.۴۳
هفت ـ تقدس حمایت متحجران
تقدس زدایی از رهبری
از ویژگیهای برجسته و مهم نظام اسلامی این است که مردم مسلمان، ولی فقیه را به عنوان جانشین امام معصوم (ع) در جامعه میدانند از این رو رابطه مردم با رهبر یک رابطه خشک سازمانی و تشکیلاتی نیست بلکه یک رابطه معنوی و الهی، مرید و مرادی و امام و امت است.
بدیهی است چنین پیوند مستحکم و ناگسستنی معنوی میان امت و رهبر، بزرگترین مانع اجرای توطئههای دشمن است و بسیاری از توطئهها در پرتو این رابطه خنثی گردیده است. بدین لحاظ دشمنان تلاش میکنند که برای گسست این پیوند دینی و الهی جایگاه معنوی ولایت فقیه را خدشهدار سازند و با طرح مسائلی از قبیل این که ولایت فقیه نه جزو اصول دین است و نه جزء فروع دین و یا هیچ نیازی به تبعیت از ولی فقیه در دین نیست، رهبر را همطراز سایر سطوح مدیریتی جامعه مطرح نمایند۴۴ و یا بانامهنگاریهای وقیحانه و بیشرمانه تماممشکلات جامعه را به ولی فقیه و رهبر جامعه نسبت دهند.۴۵
هشت ـ تقویت و حمایت متحجران
دنیای مدرنیسم غرب به ظاهر با متحجران و گروههای ارتجاعی و انحرافی که تفسیری قهقرایی و مرتجعانه از دین و جامعه ارائه میکنند مخالفت مینمایند، اما به دلیل این که این فرقهها در مخالفت با انقلاب و اسلام ناب و دینِ ولایت مدار، با دشمنان، مشترک هستند، از سوی دشمنان حمایت و تقویت سیاسی و تبلیغی میشوند. دشمنان در مرحله نخست، این گروه سطحی نگر و قشریگرا را به عنوان مظهر اسلامیت معرفی مینمایند و با انحصار دین در دعاوی باطلِ آنان، زمینه را برای مقابله با معارف و مفاهیم دینی و جداکردن مردم از آن فراهم میکنند.
و در مرحله دوم آنان را تحریک کرده و دربرابر رهبری نظام قرار میدهند و وحدت شکل یافته در پرتو سیاستها و هدایتهای رهبری را متزلزل مینمایند.
حمایت دشمنان و استکبار از جریانهایی مانند طالبان، تصوف درونگرا و متحجر و انجمن حجتیه و برخی از لیبرالها و ملی مذهبیها، و بعضی از روحانیون منفعل که از مواضع قبلی خود عدول کردهاند، نمونه هایی از این اقدامات دشمنان است.۴۶
نُه ـ مخالفت با نهادهای وابسته به رهبری
مطرح ساختن بحث حاکمیت دوگانه و تقسیم بندی نهادهای حکومتی به انتصابی و انتخابی و القاء تضاد و تعارض میان این دو، یکی دیگر از شیوههای تضعیف رهبری و وحدت ملی است. تلاش دشمن آن است که با این القائات شوم، نهادهای منتصب به رهبری را در اذهان مردم تضعیف نماید و وجود چنین سازمانهایی را مخالف مردم سالاری دینی جلوه دهد. موضعگیریهای شیطنتآمیز و جانبدارانه و رفتارهای مشکوک و مرموز و موذیانه دستگاههای اطلاع رسانی و کیفیت خبررسانی دشمنان از بخش (به اصطلاح آنان) انتخابی، یکی دیگر از سیاستها و توطئههای عمیق دشمنان در آسیب رسانی به ساختار نظام ولایت مدار مردم سالار دینی است.۴۷
اما با یاری خداوند، تمام این توطئهها و نقشهها در پرتو رهبریهای پیامبرگونه و تدابیر حکیمانه امامخمینی و موضعگیریهای خردمندانه مقام معظم رهبری و حضور مقتدرانه مردم در صحنههای گوناگون، شکست خورد و دشمن را ناکام کرد و باعث تعمیق پیوند امام و امت و رهبر و ملت و استحکام پایههای نظام ولایی گردید و عامل روشن شدن اهمیت، حساسیت جایگاه تعیین کننده و راه گشای ولایت فقیه در تداوم انقلاب شد.
۲ ـ ۱. القاء شبهه و تردید نسبت به نظام ولایی:
از همان ماههای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با اقدامات عملی برای شکست نظام ولایی [که قبلاً یادآوری شد،] تهاجم فکری وفرهنگی در ترویج القائات و شبهات و مشوّش کردن اذهان عمومی علیه نظام سیاسی اسلام و ولایت فقیه و حکومت دینی در دستور کار دشمنان قرار گرفته بود. به خصوص هنگام تدوین قانون اساسی و تصویب اصل ولایت فقیه اقدامات شبهه افکنی و چاپ مطالب و مقالات ضد نظام ولایی در روزنامه ها گسترش یافت.
پس از رحلت امام خمینی(ره) و ناکامی دشمنان در نقشههای عملی نسبت به حذف یا کنترل و کم رنگ نمودن نقش رهبری و ولی فقیه، تهاجم دشمن و عوامل داخلی آن به مبانی فکری و عقیدتی حاکمیت دین و نظام ولایی شدت گرفت و با یک برنامه منسجم و از قبل طراحی شده با امکانات و قدرت بیشتری وارد صحنه گشته، استحاله انقلاب را تعقیب نمودند.
از آنجا که تبیین و تحلیل تمام فعالیتهای شبهه افکنانه دشمن بحث جامع و مستند و مستقلی را می طلبد که از حوصله این نوشتار بیرون است، در این بخش برخی از عناوین را انتخاب نموده به طور اجمال به آنها اشاره میشود.
یک ـ انکار ساختار حکومت دینی
یک نمونه از شبهه ها و تحریفهایی که در حوزه اندیشه برای محدود ساختن دین مطرح میشود این است که کار دین سامان دهی روشها و رفتارها نیست و نباید از دین انتظار داشت که شیوهها و راه کارهای عملی را در همه حوزه ها و از جمله حوزههای سیاست، اقتصاد و مدیریت ارائه کند، بلکه روشها به خود انسانها و عقل بشری واگذار شده و کار دین هدایت فکری و ساماندهی اندیشه هاست. البته حوزه اندیشه و عمل متلازم با یکدیگر نیستند و لازم نیست که به یک مبدأ برگردند، بنابراین در شکل و ساختار حکومت باید به عقلا و روشهای متداول و مرسوم بین آنها مراجعه کرد و نه این که ماهیت دینی به آن داد.۴۸
هرچند، در مقام نقد و پاسخ به این شبهات نمی باشیم اما به چند نکته اشاره می نمائیم.
الف ـ در فلسفه اسلامی و نیز اندیشه بسیاری از فلاسفه غرب، تفکیک حوزه عقل نظری و اعتقادات و جهان بینی از عقل عملی و رفتارها، و انکار ارتباط آنها با هم به هیچ وجه پذیرفته نیست و حاکمیت اندیشه بر عمل انسانها یک امر انکارناپذیر است و هرگز نمیتوان با جهان بینی الهی تابع ایدئولوژی مادی بود. عکس این اصل هم صادق است.
ب ـ فلسفه وجودی دینبه خصوصم کتب حیاتبخش اسلام،هدایت جامع وکامل انسان و به فعلیت رساندن استعدادها و توانمندی های اوست. این امر مستلزم این است که دین تمام عرصه های زندگی انسان به ویژه سیاست، مدیریت و رهبری را که در حکم مرکز هدایت و جهت دهنده حرکت کلی اجتماعی است پوشش دهد و اندیشه و عمل را راهنمایی کند. در صورتی که پذیرش بخشی از دین و انکار بخش دیگر در حکم طرد کل دین است.
ج ـ مدیریت و رهبری جامعه دینی و حکومت اسلامی را نباید با مشاغل جزیی همانند آشپزی و مرغداری و امثال آن مقایسه کرد که این یک مغلطه بسیار عجیب است.
دو ـ غیر دمکراتیک خواندن نظام ولایت فقیه
یکی از اساسیترین شبهات و محورهایی که دشمنان برای آسیب رساندن به ولایت فقیه و نظام اسلامی آن را تعقیب میکنند، القاء تضاد میان ولایت فقیه و دمکراسی است.آن هم دمکراسی به قرائت غربی که به عنوان اوج اندیشه سیاسی امروز و بهترین الگوی حکومتی مطرح میشود.
زمینه اصلی پیدایش این آسیب، تغافل از نظام مردم سالاری دینی و نادیده انگاشتن این واقعیت است که در فرهنگ اسلامی، اراده هیچ کس برتر از اراده دیگران قرار نگرفته، هیچ فردی حکمفرمایی و سلطه شخصی ندارد و تنها قانون الهی است که بر جامعه حکومت میکند. امام خمینی در نقد این شبهه میفرماید:
حکومت اسلام، حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام، یا فرمان خدا برهمه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد و همه افراد، از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد، تا ابد تابع قانون هستند.۴۹
سه ـ القاء تضاد بین نظام ولایی و آزادی انسان
چنین القا میکنند که عصر جدید، عصرِ رهایی و آزادی انسان و حاکمیت اراده اوست نه عصر حاکمیت خدا و دین و قوانین دست و پاگیر آن! و انسان محوری و خدامحوری قابل جمع نیستند.
در فرهنگ اسلامی پذیرش نظام ولایی حیات طیبه انسانی را به دنبال دارد و هیچ گاه خدا محوری با کرامت و ارزشهای والای انسان و اختیارات او در تضاد نیست. بلکه انسان خود انتخاب کننده نظام اعتقادی حقوقی و سیاسی اسلام است و این همان انقیاد و پذیرش دین است و رسولان و پیامآوران الهی ابلاغ کننده دستورات الهی و راهنمای راه سعادت او هستند. از سوی دیگر مبنای دین و فلسفه حاکمیت و اجرای قوانین الهی تأمین سعادت و کمال انسانی است که به تعبیر قرآن جز از طریق اجابت دعوت انبیاء الهی نمیتوان به حیات طیبه و حقیقت انسانیت دست یافت. این تبعیت و استجابت آزادانه از دستورات دینی همان پذیرش خدا محوری و نظام ولایی است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ ثَِا بُْیِیکُمْ۵۰
ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبر، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات میب خشد، آنان را اجابت کنید.
چهار ـ شبهه محجوریت
قائلین به این شبهه میگویند ولایتِ فقیه بر جامعه اسلامی، همانند ولایتِ قیّم و سرپرست برجاهلان، دیوانگان وخردسالان است واین نوعی تحقیر مردم وانسانهای آگاه و فرهیخته به شمارمی آید. بهخصوص اگر نظریه انتصابی را پذیرفته باشیم و ولایت فقیه را منصوب از جانب خداوند و ائمه معصومین بدانیم که لازمه این نظریه تعیین ولیّ و قیّم برای مردم و تبعیت محض مردم ازولی فقیه می باشد و این دو نشأن انسانهایعاقل وفرهیخته است.
منشأ پیدایش این شبهه تشبیه و مقایسه ولایت بر جامعه، با ولایت پدر یا جد پدری بر طفل صغیر یا ولی بر مجنون و محجور است و این یک نوع مغالطه است.۵۱ در صورتی که میان این دو نوع ولایت تفاوتهای بسیاری است. ولایت فقیه، به معنای تسلط، تصرف و ولایت بر اموال و امور شخصی افراد نیست تا این شبهه پدید آید که مگر مردم همانند محجورین یا اطفال صغیر هستند تا نیاز به قیّم داشته باشند؟ بلکه ولایت فقیه ولایت بر شئون کلی و عمومی جامعه و اداره و سرپرستی نظام اجتماعی و سیاسی مسلمانان است که از شئون ربوبی و تکلیف و وظیفه ای است که خدا بر فقهاء عادل درعصرغیبت واجب کرده است. لذا هرگز از مردم سلب اختیار نکرده و ولی فقیه به جای مردم تصمیم گیری نمیکند.
اصولاً در نظام سیاسی اسلام هیچ کس اصالتا حاکمیت ندارد و بلکه آن چه حکومت میکند قوانین الهیاست وولی فقیه مبیّن ومجری آناستواین درحقیقت،ولایت قانون توسط فقیه بر فرزانگان وفرهیختگان جامعه است نه مانند قیمومیّت بر دیوانگان واطفال صغیر.
امام خمینی درباره این که در نظام اسلامی، قانون الهی بر جامعه حکم فرماست نه اراده شخصی امام و رهبر، بارها اشاره فرموده است از جمله می فرماید:
اسلام دین قانون است، پیغمبر هم خلاف قانون نمی توانست بکند، نمیکرد هم، البته نمیتوانست هم بکند. خدا به پیغمبر میگوید که اگر یک حرفِ خلاف بزنی، رگ وَتینت را قطع میکنم! حکم، قانون است. غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه و نه غیر فقیه، همه تحت قانون عمل میکنند مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانون اند. فقیه ناظر بر این است که اینها (مسؤولان نظام) اجرای قانون بکنند، نه این که میخواهد خودش یک حکومتی بکند.۵۲
رکن سوم : مردم
در نظام سیاسی اسلام و انقلاب اسلامی ایران، مردم یکی از سه رکن اساسی نظام هستند؛ رکن مهمی که مکمل و متمم تحقق دو رکن دیگر یعنی اسلامیت و رهبری است. تجربه تاریخی ثابت کرده است که بدون حضور مردم در صحنه سیاست و پذیرش آگاهانه اسلام و حاکمیت دینی و نظام ولایی؛ ولایت خدا و حکومت دینی محقق نمیگردد و قانون الهی اسلام ضمانت اجرایی پیدا نمیکند. همچنان که شخصیت عظیم جهان بشریت، انسان کامل و تجسم اراده الهی و تبلور قانون اسلام یعنی حضرت علی(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بدون حمایت و پشتوانه مردمی، امکان تشکیل حکومت اسلامی را نیافت و تنها پس از حضور پرشور مردم و بیعت با او بود که موفق به تشکیل حکومت اسلامی شد و به اجراء احکام الهی رسماً اقدام نمود و مجدداً به علت سستی، دنیاگرایی و پیمان شکنی مردم، حکومت عدل علی(ع) به افول گرایید.
۱. نقش مردم در حکومت دینی (مردم سالاری دینی)
مردم در شکل گیری وبرپایی حکومت دینی واستمرار آن نقش بسیار مؤثریدارند واین نقش، از دوجنبه قابل بررسی وتحلیل است: پذیرش رأی مردم و مشارکت همه جانبه آنان.
۱ ـ ۱. پذیرش رأی مردم:
قانون و حاکمیت تشریعی الهی هیچگاه تحمیلی نیست و نمیتوان جامعه یا کسی را مجبور به پذیرش احکام دین و رهبری الهی آن نمود. ۵۳ و شأن انبیاء الهی و کتب آسمانی در اصل دین، فقط ابلاغ پیام خدا ۵۴ و نشان دادن راه مستقیم انسانیت است.۵۵ زعامت و ولایت و مدیریت عملی رهبران الهی مختص به جامعه مؤمنین و کسانی است که مشتاقانه هدایت و دعوت الهی را پذیرفته اند و در حقیقت بهترین برنامه زندگی را قانون الهی دانسته و به آن رأی دادهاند. البته پذیرش دین و شریعت اسلام مستلزم پذیرش و قبول آثار و لوازم آن بوده و در واقع پذیرش یک مجموعه به هم پیوسته و یک برنامه کامل زندگی است. برجسته ترین قسمت این پذیرش و مهمترین بخش این مجموعه، انقیاد و پذیرش ولایت الهی و حکومت دینی است و نمیتوان مدعی دینداری و مسلمانی بود، اما ولایت و حاکمیت خداوند و محوریت احکام الهی را منکر شد.
۲ ـ ۱. مشارکت عملی و همه جانبه مردم:
اقتدار و توانمندی نظام اسلامی مرهون حضور ایثارگرانه مردم در عرصه های گوناگون است. حیات طیبه و عزتمند و خودباوری و استقلال همه جانبه حکومت دینی در پرتو تلاش و حمایت مشتاقانه و با انگیزه عموم مردم تضمین میگردد.
قرآن برای تحقق عدالت اجتماعی که یکی از مهمترین اهداف حکومت دینی است در کنار قانون و رهبری الهی، قیام و حرکت جهادی و تلاش و مقاومت مردم را مطرح میکند و بلکه بعثت پیامبران و فرستادن کتابهای آسمانی را مقدمه آن و در راستای تحقق قیام همگانی برای استقرار قسط و عدالت معرفی میکند که البته امکانات عملی چنین قیام و حرکتی در اختیار مردم قرار گرفته است و بدین وسیله حجّت بر آنها تمام شد و آنها آزمایش میشوند:
لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَالْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدُُ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ اِنَّ اللّه قَوِیٌّ عَزیزُُ
به راستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند، و آهن را که در آن برای مردم خطری سخت و سودهایی است، پدید آوردیم، تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان، او و پیامبرانش را یاری میکند. آری، خدا نیرومند شکست ناپذیر است.۵۶
پی نوشت ها:
۳۲ . ابوالحسن بنی صدر که بعدها اولین رئیس جمهوری ایران شد یکی ازمخالفین سرسخت اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی بود. (ر.ک. زوایای تاریک، جلال الدین فارسی ص ۵۱۷، نشر بهار، ۱۳۷۳)
۳۳ . زوایای تاریک، ص ۴۷۵.
۳۴ . آیت الله طالقانی از چهرههای مبارز با سابقه انقلاب اسلامی بود که چند روز قبل از رحلتش در خطبه های نماز عیدفطر و سالگرد جمعه خونین ۱۷ شهریور ۵۷ حملات شدیدی علیه منافقین، توطئه گران و آشوب طلبان داشت و نقشه های آنان را خنثی کرد. (ر. ک. روزنامه جمهوری اسلامی، ۳/۶/۵۸، ص ۱۰ و ۱۰/۶/۵۸ ص ۱۰)
۳۵ . ر. ک. شریعت مداری در دادگاه تاریخ، سید حمید روحانی، ص ۱۵۴ تا ۱۷۸.
۳۶ . کودتای نوژه، ص ۱۵۳ و ۱۵۴، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
۳۷ . ر.ک به پس از بحران، خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی، ص ۴۴ و ۴۵، نشر معارف انقلاب. و نیز فرازهایی از سیستم قضایی اسلام، ص ۷۰، محمدی ری شهری، انتشارات پاسدار اسلام.
۳۸ . مجموعه آثار یادگار امام، ج ۲، ص ۳۵۸ و ۳۵۹، نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۷۵.
۳۹ . به عنوان نمونه انفجار نخست وزیری در ۸ شهریور ۶۱ به دست کشمیری بود که ایشان قبلاً کیف حاوی بمب را برای ترور امام تهیه کرده بود و به علت ناکامی در اجرای توطئه، آن را در محل جلسه شورای عالی امنیت ملی منفجر کرد. و آقای رجایی (رئیس جمهور) و آقای باهنر (نخست وزیر) را به شهادت رساندند. ر.ک منبع قبلی.
۴۰ . ر.ک. خاطرات سیاسی آقای محمدی ری شهری، بخش اعترافات، سید مهدی هاشمی، ص ۲۴۵ تا ۲۷۲، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
۴۱ . امام بارها درباره نفوذ یافتن عوامل دشمن در شکل شخصیت های موجه و مردمی هشدار داده است. ر.ک. صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۱۲۴ و ۱۲۵ و ج ۲۱، ص ۴۲۴ و ۴۲۵. مقام معظم رهبری نیز در این باره هشدارهایی را به مردم و مسؤولان داده و در همین اواخر فرمودند: تلاش دشمن نفوذ عناصر بیگانه به داخل بدنه حکومت جمهوری اسلامی است. (سخنرانی معظم له در سالگرد رحلت امام ۱۴/۳/۸۲).
۴۲ . صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۹۳.
۴۳ . همان، ص ۲۸۶.
۴۴ . ر. ک. ماهنامه کیان، فروردین ۷۷، ش ۴۱، ص ۱۸ و هفتهنامه آبان، ۲۱/۹/۷۷، ش ۵۵، ص ۸.
۴۵ . ر.ک. به نامه هایی که برخی روشنفکر نماهای غربزده و احزاب سیاسی مطرود نظام به رهبر معظم انقلاب نگاشتهاند.
۴۶ . امام همواره خطرات این گونه افراد را گوشزد کرده است. ر.ک. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۸۷ و ۲۷۸.
۴۷ . از همان روزهای تثبیت نظام اسلامی حملات شدیدی علیه نهادهای مرتبط با رهبری انقلاب آغاز شد، انتقادهای کنونی نیش دار به قوه قضاییه ـ مجلس خبرگان ـ سپاه پاسداران و… از این قبیل است برای نمونه ر.ک: هفتهنامه هویت خویش، ۱۶/۳/۷۸، ش ۲، ص ۸. و روزنامه نشاط، تیرماه ۷۸.
۴۸ . اساس و مبنای این مطلب به نظریه جدایی «عقل» از «دین» برمی گردد که به آن «راسیونالیسم» گویند و عقل رابدون وحی قادر و توانای مدیریت انسان میداند و به عنوان یکی از محوریترین مولفههای مدرنیسم از آن یاد میشود به گونهای که عقل را تنها عنصر سعادت آفرین انسان تلقی میکنند. (ر. ک. فرهنگ واژهها، ص ۵۳۲، عبدالرسول بیات و گروه نویسندگان، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی )
۴۹ . ولایت فقیه، ص ۳۴، امام خمینی، مؤسسه نشر آثار امام، چاپ ششم، ۱۳۷۶.
۵۰ . سوره انفال، آیه ۲۴.
۵۱ . ر.ک فصلنامه حکومت اسلامی سال اول، ش ۱، پائیز ۷۵، ص ۶۷، ش ۲ زمستان ۷۵، ص ۲۲۴ و ۲۲۵.
۵۲ . صحیفه امام، ج۱، ص۳۵۳.
۵۳ . «لا اِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ (بقره / ۲۵۶)؛ در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار است.»
۵۴ . «وَ ما عَلَی الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ (نور / ۵۴)؛ و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشکار [مأموریتی [نیست.»
۵۵ . «اِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ اِمّا شاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً (انسان / ۳)؛ ما راه را به او (انسان) نشان دادیم خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.»