استراتژی وحدت و شناسائی لایه های نفوذی دشمن در کلام امام
به طور کلی در بحث نفوذی ها، چهار لایه قابل شناسایی در کلام و بیان امام (ره) وجوددارد.
لایه اول
لایه اول تأثی دشمنان خارجی نظام در پی گیری استراتژی نفوذ است. دشمنان نظام به این جمع بندی رسیده بودند که آنچه باعث شد رژیم شاهنشاهی سقوط نماید و به چپاولگری های بیگانگان پایان داده شود، وحدت کلمه آحاد ملت و گروه ها بود. از سوی دیگر وحدت و استقامت در میان نیروهای انقلاب و وفادار به راه امام و پیرامون اهداف انقلاب، هر نوع کوششی را از سوی دشمنان خارجی برای بازگرداندن اوضاع به صورت سابق غیر ممکن کرده بود. تلاش هایی مانند تجزیه کشور، ایجاد هرج و مرج در داخل، دل بستن به میانه روها و لیبرال ها و ملی گراها، کودتا و حمله نظامی، محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی و… جملگی با ناکامی مواجه شد و آنچه دشمنان در میدان عمل می دیدند، استقامت، پایداری، صلابت و به ویژه وحدت و انسجام نیروهای خط امام در برابر هر نوع تحرک و اقدام براندازانه بود.
افزون براین، رهبر انقلاب وحدت گروه ها و مردم را به عنوان استراتژی نظام و رمز و کلید موفقیت ها و پیروزی ها معرفی می کردند. در اینجا بود که دشمن «خط نفوذ» را به عنوان یک اصل اساسی و راهبردی برای نابودی جمهوری اسلامی در اولویت کاری خود قرار داد. با این حال تیزبینی ودور اندیشی امام از ابتدای پیروزی انقلاب و به ویژه از سال های ۶۰ به بعد متوجه این امر شد و با توجه به تحلیلی که از اوضاع و شرایط حاکم بر کشور و نیروهای خط امام و توانایی دشمنان جهت براندازی داشتند، کرارا این نکته را به نیروهای وفادار به انقلاب خاطر نشان کردند که دشمن با توجه به وضعیت کنونی حاکم بر کشور و انقلابیون به هیچ وجه توانایی براندازی نظام را از طریق حمله نظامی، کودتا و سایر شیوه های این چنینی ندارد، بلکه مهم ترین استراتژی آنها نفوذ و رخنه در درون نیروهای انقلابی است:
شما گمان نکنید که خارجی ها و ایادی آنها در این کشور کودتا می کنند، نمی کنند، چون نمی توانند کشوری که همه اش مهیا است برای شهادت، نمی توانند که آنها در اینجا وارد شوند. لکن، از داخل ما را می پوشانند. یکی از مواردی که الان انگشت آنها در کار است و با جدیت دارند توطئه می کنند این است که دودستگی بیندازند.(۱۴)
حضرت امام در منشور روحانیت، استراتژی نفوذ دشمن را به طور آشکار مطرح ساخت و
فرمود:
استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود، یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ.
سپس در ادامه می فرماید :
در قرن معاصر وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد راه های نفوذ تقویت گردید.(۱۵)
همان طور که مشاهده شد حضرت امام در این دوره هر سال به استراتژی نفوذ دشمن اشاره کردند و پیروان انقلاب و نظام را نسبت به آن هشدار داده اند.
لایه دوم شکست خوردگان از انقلاب، مخالفان، معاندان و معارضان انقلاب هستند. همان گونه که در دوره اول بررسی شد این گروه ها و احزاب، پس از پیروزی انقلاب با سازمان دهی نیروهای خود در پی این بودند ایده های سیاسی و فکری خودشان را که متفاوت از ایده های حضرت امام و نیروهای خط امام بود بر ساختار شکلی و محتوایی نظام حاکم کنند، اما در یک فرآیند تقریبا سه ساله با آشکار شدن هویت ضد اسلامی و ضد استقلالی و آزادی آنها در میان مردم و مقابله جویی با حاکمیت نظام، از عرصه سیاست و اجتماع منزوی و خارج شدند و از نیمه دوم سال ۶۰ به بعد نیروهای خط امام قدرت سیاسی را به طور کامل در دست گرفتند. اما آیا اینکه نمای بیرونی این گروه ها از لحاظ سازمان و تشکیلات و رسانه های ارتباطی به هم ریخته شد، به منزله عدم فعالیت آنها بود؟ به طور مسلم اگر چه سازمان و تشکیلات گروه های مخالف و معاند نظام به واسطه توطئه و مقابله با حاکمیت نظام در هم شکسته شد و بستری برای فعالیت آشکار سازمانی نداشتند، لکن برای تزریق عقاید خود به سیستم و ایجاد زمینه برای ورود به عرصه قدرت سیاسی و در نهایت دگرگونی تدریجی ساختار شکل گرفته به
ساختاری مناسب با ایده های خود از تلاش و فعالیت باز نایستادند.
به عبارتی عزم و ماهیت این گروه ها برای عمل سیاسی و تحول متناسب با ایده ها و عقاید خود با شکسته شدن ساختار تشکیلاتی آنها از بین نرفته بود بلکه فعالیت های زیرزمینی و حرکت نقابداران، با استراتژی نفوذ و رخنه به منظور اختلاف افکنی و تضعیف دو جریان فکری وفادار به خط امام و سلب اعتماد مردم را به محض خارج شدن از عرصه قدرت سیاسی ـ یعنی از نیمه دوم سال ۶۰ شروع کردند.
نکته حائز اهمیت این است که این مسأله در طی سال های ۶۰ تا ۶۸ مورد غفلت برخی از گروه های پیرو خط امام (ره) قرار گرفت. در حالی که چشم بیدار امام راحل (ره) از بدو خروج این گروه ها از صحنه سیاست و افکار عمومی، متوجه استراتژی جدید آنها بود. بر همین مبنا، ایشان به حزب جمهوری اسلامی، انجمن های اسلامی، دولتیان و سایر سازمان ها و نهادهای دولتی، نسبت به نفوذ منحرفان در میان آنان هشدار دادند.
به عنوان نمونه امام در دیدار حزب جمهوری اسلامی و انجمن های اسلامی با ایشان در مورخه ۶۱/۱/۱۴ تذکر می دهند:
با کمال وسوسه ملاحظه کنند که افرادی که ـ خدای نخواسته ـ انحراف دارند و افرادی که می خواهند خودشان را وارد کنند در این چیزهایی که به نفع اسلام است و منحرفش کنند، مبادا باشد در آنها حتی یک فردشان هم خطر دارد به اندازه خودش… باید ملتفت باشید که اشخاصی که دربین شما هست. انحراف نداشته باشند که به واسطه انحراف شما را به انحراف بکشند یا لااقل بدنام کنند.(۲)
حضرت امام (ره) در تاریخ ۶۲/۳/۱ آشکارا به تحرک گروه های لیبرال و ملی گرا و نهضت آزادی و گروه های چپی و توده ای در جهت کارشناسی تضعیف نظام و نفوذ و تحت تأثیر قرار دادن نیروهای خودی اشاره می کنند و می فرمایند:
ما امروز باز مبتلا هستیم به اشخاصی که برای خاطر چپی ها، برای خاطر توده ای ها و
برای خاطر شوروی و بر ضد مصالح اسلام و کشور مشغول تبلیغات سوء هستند و به نظر می رسد که امروز هر دو دسته، دسته سابق… و دسته دیگری که ضربه این دسته از عزیزان پاسدار را خوردند دست به هم داده اند تا شیطنت خودشان را ادامه دهند… این دو دسته که به نظر می رسد با هم تفاهم کرده اند یک اشخاص ساده لوح را چه در مجلس و چه در خارج مجلس وادار می کنند که مسائلی را طرح بکنند که هر چه بیشتر ملت ایران را مأیوس کنند… خیلی موجب تأسف است که یک نفر مسلم گول بخورد از یک دسته شیطان خبیث… بسیار تأسف دارم من از اینکه این جمعیت پاکدل این قدر پاکدل باشند که خیال کنند هر چه این شیاطین گفتند صحیح است.(۳)
حضرت امام در تاریخ ۶۲/۷/۱۳ نیز ضمن اشاره به مأیوس شدن دشمنان از براندازی جمهوری اسلامی از طریق حملات نظامی یا اقدامات خشونت آمیز، به همه وفاداران به انقلاب هشدار می دهند که مبادا دردام ترفندهای واسطه گرها و نفوذی های تحت حمایت دشمن قرار گیرند. از شیاطین غافل نباشند این شیاطین به هر چیزی که می توانند تثبیت می شوند و به هر راهی می خواهند در دل این ملت رخنه کنند. قضیه حمله نظامی آن قدر هم مهم نیست آنچه امروز آنها دست به آن زده اند قضیه ایجاد تفرقه (به خیال خودشان) است.. مثلا… بعد از این که مأیوس شدند از قیام مسلحانه و مأیوس شدند از حمله و از راه های مختلفی که تاکنون اعمال کردند حالا این هم یک راهی است که پیش گرفته اند که حوزه علمیه قم چه می گوید؟ حوزه روحانیت مبارزه تهران چه می گوید و روسا، فلان رئیس با چند نفر یک راهی
دارند، فلان رئیس با چند نفر دیگر راه دیگری، روحانیون هر جا یک مطلبی دارند در صورتی که مسائل این نیست… ولکن ساده دل ها ممکن است که باور کنند.
نمونه دیگر در همین سال هاست که برخی تحت تأثیر شیاطین و نفوذی ها حملات و انتقادات غیر منصفانه ای علیه دولت به راه انداخته بودند به نحوی که حضرت امام ضمن بر حذر داشتن آنها، متذکر شدند که با این عمل خود، در سناریوی دشمنان شکست خورده از انقلاب قرار نگیرند و بر اثر نفوذ و تحت تأثیر قرار گرفتن فتنه گری های آنها مصالح بزرگ تر را از یاد نبرند.
فی الواقع همان طور که در ترتیب تاریخی مواضع امام مشاهده شد، مواضع امام و اندرزها و نگرانی های ایشان از نفوذ و رخنه شکست خوردگان از انقلاب، تندتر و ملموس تر می شود. استفاده از عباراتی نظیر : غفلت از آنها فاجعه است، ضرر آنها بر اسلام از ضرر جهانخواران کمتر نیست و… گویای همین امر است، اما دوستداران امام چه کردند؟!
از سال ۶۵ به بعد به نظر می رسد که نفوذیها به بخشی از اهداف خود نزدیک شده بودند. موضع گیری آقای منتظری از یک طرف و نامه وزیر کشور وقت در خصوص فعالیت های سیاسی گروهک نهضت آزادی، دو نمونه بارز از روند تحرکات نفوذی های لیبرال در عرصه سیاسی کشور است.
در سال ۶۵ موضع گیری آقای منتظری در ابعاد مختلف و حمایت های ضمنی وی از لیبرال ها و منافقین، به نگرانی امام از روند قضایا افزود و همین نگرانی، امام، را به موضع گیری جدی در سال ۶۷ ناگزیر کرد و در پیامی به روحانیت به صراحت فرمودند:
من به آنهایی که دستشان به رادیو و تلویزیون و مطبوعات می رسد و چه بسا حرف های دیگران را می زنند صریحا اعلام می کنم تا من هستم، نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال ها بیفتد. تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی پناه را از بین ببرند. تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد. تا من هستم
دست ایادی امریکا و شوروی را در تمام زمینه ها کوتاه می کنم.(۴)
به همین ترتیب علی رغم سلسله بیانات و پیام های امام در خصوص نفوذملی گراها و لیبرال ها، ناگهان در بهمن ۱۳۶۶ با استفسار وزیر کشور از امام در خصوص فعالیت سیاسی گروهک نهضت آزادی مواجه می شویم. این مسأْله در این برهه توسط وزیر کشور وقت تحت فشار چه نیروهایی بوده است ؟ چرا حساسیت امام (ره) نسبت به ملی گراها و لیبرال ها مورد توجه جدی نبود. تا جایی که وزیر کشور مجبور شد چنین استفساری از امام داشته باشد؟ آیا این غیر از نفوذ این گروه ها در درون نیروهای وفادار به انقلاب بود. اما اینکه چه افرادی از گروه های خط امام، تحت نفوذ و تبلیغات این احزاب قرار گرفته بودند دقیقا مشخص نیست ولی بی شک یکی از این افراد آقای منتظری بود. در عین حال افراد دیگری در آن زمان به همان نتیجه آقای منتظری رسیده بودند!
اما امام راحل(ره) با آن استفسار چگونه برخورد کردند؟ دقیقا با توجه به سلسله پیام های امام، جواب استفسار مشخص بود. ایشان ضمن رد صلاحیت آنها برای همه امر دولتی یا قانونگذاری یا قضایی، توصیه به برخورد قاطعانه با آنها کردند و فرمودند:
نباید به رسمیت شناخته شوند.
لایه سوم
لایه سوم مربوط به مقدس مآبان و تحجرگرایان است. حضرت امام این گروه را نیز جزء نفوذی ها و واسطه هایی می داند که با ظاهری مقدس و دیندار، به اختلاف افکنی میان نیروهای پیرو خط امام (ره) می پردازد. امام راحل از این گروه شدیدا ابراز نگرانی می کردند و معقتد بودند:
آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است و از هیچ قشر دیگر
نخورده است.(۵)
نقش مقدس مآب ها در تأثیر گذاری بر نیروهای پیرو خط امام سوء استفاده از دغدغه های برخی از این نیروها پیرامون اسلامیت نظام بوده است. اختلاف میان پیروان خط امام بر سر لوایح یا طرح هایی که از سوی مجلس یا دولت ارائه می شد، امری طبیعی بود، اما با ورود این دسته از روحانی نماها و مقدس مآب ها بود که اختلاف طبیعی را به اختلاف حاد و متعاقبا جبهه گیری میان نیروهای خط امام مبدل می ساخت.
به عنوان نمونه وقتی قانون مالیات از سوی دولت مطرح شد، بلافاصله مخالفت ها در این خصوص شروع شد و آن را مخالف شرع دانستند و عده ای دیگر نیز که به تعبیرامام (ره) دارای سلامت نفس هستند، تحت تأثیر آنها قرار گرفته به طور فزاینده دولت را تحت فشار قرار دادند. امام (ره) در این مورد نیز موضع قاطع و سنجیده اتخاذ فرمودند:
آقا می نویسد مالیات نباید داد….خب بی فکر حرف می زنند آقایان یک کسی می رود یک چیزی به آنها می گوید، آنها هم باورشان می آید. آقایان دیگر هم همین طور با سلامت نفسی که دارند، باورشان می آید. باید آقایان فکر بکنند که هر کس آمد هر چی زد باید از اول حمل بر فساد بکنند… امروز که فساد زیاد است حمل به صحت صحیح نیست که هر که آمد خیال کنیم راست می گوید…(۶)
جامعه که از سال های ۶۵ به بعد شاهد یک سری مقولات جدید در عرصه حکومت داری و دیدگاه های حکومتی حضرت امام است به موازات تحرکات جریان های وابسته و شکست خوردگان از انقلاب شاهد اوج گیری تحرکات متحجرین و مقدس مآب هاست. در این ایام بازار تهمت ها، کارشکنی ها، ایجاد بدبینی ها و جوسازی ها علیه برخی از نیروهای خط امام، دولت و کارکردهایش… فراوان است. این سؤال مطرح است که چه کسانی در این زمان اتهام التقاطی و کمونیستی بودن دولت را مطرح می کردند؟ چه عواملی باعث می شد که برخی از
نیروهای خط امام از خود امام جلوتر روند و مسیر نظام را غیر اسلامی معرفی کنند؟ چرا این عده علی رغم اصرار حضرت امام (ره) بر توجه به مقتضیات و شرایط و اهمیت کار زمان و مکان در فقه، بی توجه از کنارآن می گذشتند؟ و چرا امام (ره) خطر مقدس مآبان را مدام متذکر می شدند؟ ولی نیروهای پیرو امام لختی به حرف و مواضع خود نمی اندیشیدند؟
بی شک در این قضیه رد پای نقش آفرینی مقدس مآب ها آشکار است. حضرت امام (ره) با دلی آکنده از نگرانی از این امر فریاد برآوردند:
مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بی خبر، برای از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فورا او را کمونیست و التقاطی می خوانند، از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا در نظر داشت و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت واز هیچ تهمتی نترسید. امریکا و استکبار در تمامی زمینه ها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند. در حوزه ها و دانشگاه ها مقدس نماها را که خط آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام، اینان با تزویر شان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می کنند. اینها با قیافه ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بی دین معرفی می کنند باید از شر اینها به خدا پناه بریم و همچنین کسانی دیگر که بدون استثنا به هرچه روحانی عالم است، حمله می کند و اسلام آنها را اسلام امریکایی معرفی می نمایند، راهی بس خطرناک را می پویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی می شود…(۷)
در همین ایام حضرت امام در پاسخ به نامه حجت اسلام قدیری در مورد شطرنج و آلات موسیقی، به صراحت ایشان را از تأثیرپذیری از مقدس نماها بر حذر می دارد و می فرماید:
بالجمله آن گونه که جناب عالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید باید به کلی از بین رود و مردم کوخ نشین بوده و باید برای همیشه در صحراها زندگی نمایند… شما
را نصیحت پدرانه می کنم که سعی کنید که تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تأثیر مقدس نماها و آخوندهای بی سواد واقع نشوید. چرا که اگر بناست با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بی سواد صدمه ای بخورد، بگذار هرچه بیشتر بخورد.(۸)
البته باید اذعان کرد که واسطه ها کارشان فقط تحت تأثیر قرار دادن یک جناح نیست بلکه در هر جناحی وارد می شوند و به تناسب ویژگی های آن جناح فعالیت می کنند.
باید از واسطه هایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است پرهیز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول تخطی می کند در برابرش قاطعانه بایستید. البته می دانید که دولت و مجلس و گردانندگان بالای نظام هرگز اصول و داربست ها را نشکسته اند و از آن عدول نکرده اند.(۹)
در همین راستا با توجه به تحرکات طلاب جوان انقلابی در حوزه های علمیه و جبهه گیری نسبت به موضوعات و شخصیت های درون نیروهای خط امام (ره) ایشان هشدار دادند:
علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی نماها و مقدس مآب ها باشند، از تجربه تلخ روی کارآمدن انقلابی نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند، عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی های بی مورد و ساده اندیشی ها سبب مراجعت آنان به پست های کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.(۱۰)
همچنین فرمودند که در حوزه های علمیه افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند عده ای امروز با ظاهر مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین، انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از دین ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس مآبان احمق، در حوزه های علمیه
کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند اینها مروج اسلام امریکایی اند و دشمن رسول الله. آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیزحفظ شود؟
حضرت امام این گروه را آنچنان بزرگ و ادامه دار می دانستند که در منشور روحانیت، به طلاب جوان متذکر می شوند که پرونده تفکر این گروه (مقدسین روحانی نما) همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. سپس نوع تأثیر گذاری و التهاب آفرینی آنها را در جامعه تشریح می نمایند:
شکست خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمی دادند پشتیبان کسانی شده اند که تا براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند… دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه دربار می سائیدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیزو شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند، تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی شعور، می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است. امروز می گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد فریاد وا اسلاما سر می دهند… راستی اتهام امریکایی وروسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام ها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟ از آدم های لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی شعور؟
فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن ها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام، کار کیست؟ کارعوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی ؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست و برخورد واقعی هم با این
خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.(۱۱)
نگرانی امام ازتحت تأثیر قرار گرفتن بخشی از روحانیون و نیروهای خودی توسط واسطه ها و مقدس مآب ها سبب شد تا در پیامی که به منشور روحانیت معروف شد همه را به چاره جویی در این مورد فرا خواند.
حال بحث این است که برای جلوگیری از تکرارآن حوادث تلخ و رسیدن به اطمینان از قطع نفوذ بیگانگان در حوزه ها چه باید کرد؟ اگر چه کار مشکل است، ولی چاره چیست ؟ باید فکر کرد.(۱۲)
سپس در ادامه فرمودند:
اولین وظیفه شرعی و الهی آن است که اتحاد و یکپارچگی طلاب و روحانیت انقلاب حفظ شود و گرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابی چنین حائل. امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشت ها و حتی ضعف مدیریت ها، دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد.
از آنجایی که واسطه ها کارشان ایجاد شکاف بین نیروهای انقلابی و تبدیل مخالفت ها به خصومت هاست، آن بخش از سخنان امام را که در خصوص آنها بود بلافاصله مصادره به مطلوب می کردند و با راه اندازی دیپلماسی
فریب، مطالب امام (ره) را به درون نیروهای انقلابی برده و آنها نسبت می دادند.
این امور که از چشمان بصیر حضرت امام دور نمی ماند، این گونه با واکنش امام مواجه می شد:
بعضی ها راجع به شورای نگهبان صحبت هایی کرده بودند. احساس کردیم که وظیفه هست ما مسأله را یک طوری حلش کنیم و مهم این بود که من از اختلافاتی که داشت پیدا می شد خائف بودم، مع الاسف این نصیحتی که من کردم که اختلافات قطع بشود، نمی دانم چه دست های مرموزی در کار است که همان را موجب اختلافات قرار دادند…(۱۳)
در نتیجه، ان حرکت واسطه ها باعث شده بود که حضرت امام وقتی سخن از مقدس نماها و تأثیراتشان در عرصه سیاسی و نیروهای پیرو خط امام و روحانیت انقلابی به میان آوردند. بلافاصله این هشدارهای لازم را هم می دادند که نگاه ها متوجه استوانه های انقلاب نگردد. به عنوان نمونه در منشور روحانیت وقتی بحث مقدسین روحانی نما را تشریح می فرمایند، به این نکته اشاره می کنند:
آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه های علمیه بوده اند، نغوذبالله به اسلام وانقلاب و مردم پشت کرده اند؟ مگر همان ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیر قانونی بودن سلطنت دادند؟ مگر همان ها نبودند که وقتی یک روحانی به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفی کردند ؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانی ننمودند؟ اگر خدای ناکرده اینها شکسته شوند، چه نیرویی جای آنان را خواهد گرفت ؟… راستی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین می کند؟ جناحی که پیروز شود یقینا روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاما به روحانیت رو آورد، راستی به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت
می رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلی کوبنده است.(۱۴)
با این حال در نظر امام (ره) همچنان که باید از واسطه های معطوف به گرایش لیبرالی و ضد انقلابی بر حذر و مواظب بود می بایست از واسطه های معطوف به گرایش مقدسین روحانی نما و متحجرین نیز غفلت نکرد که هر دو آفت بسیار بزرگی در دوران نیروهای انقلاب است.
ای کاش همه گروه ها ی وفادار به خط امام این نکته را آویزه گوششان می کردند و همانند یک مدیر واقعی، محاسبه و مراقبه را در میزان تأثیر واسطه ها، در اعمالشان نصب العین خود قرار می دادند.
لایه چهارم
لایه چهارم، خط سوم یا بازیگران سیاسی است که قدرت برای آنها یک اصل اساسی می باشد. این عنوان در فاصله سال های ۶۱ تا ۶۸ به کسانی اطلاق می شد که فراتر از دو جناح اصلی نظام به مثابه یک جناح مستقل عمل می کردند و به بهره برداری از تعارضاتی می پرداختند که میان نیروهای خط امام وجود داشت. از باند مهدی هاشمی می توان به عنوان یکی از مصادیق مشخص این جناح یاد کرد که تا مدت ها به عنوان خط سوم وصف می شد. این جریان در درجه اول ضد جریان به اصطلاح راست بود و از نظر سابقه، بیشتر با این طیف درگیری داشت. اما در عین حال بر یک جناح قانع نمی شدند و حتی در مواقعی سعی می کردند که به زعم خود بر هر دو جناح خط بدهند. مهدی هاشمی، طیف فکری خود و دوستانش را طیف فکری انفعالی می خواند طیفی که جمع آوری نیروهای ناراضی نظام و شکار افراد را در کنش ها و واکنش های سیاسی اجتماعی مختلف در سطح جامعه از شاخصه های بارز آن بر می شمارد و این باور بود که این طیف را در دراز مدت، توان استمرار حرکت را در مقابله با نظام داراست.
جمع بندی و نتیجه گیری
در جمع بندی این بخش از مقاله باید گفت که گفتمان وحدت در انقلاب اسلامی اگر در دوران استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران عموما درگیر معارضه جویی های گروهک های ضد انقلاب، غرب گرایان لیبرال و سرسپردگان به گرایش های کمونیستی بود و در اغلب چالش هایی که برای نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران ایجاد می شد به وضوح دست پنهان و آشکار امریکا و شوروی و صهیونیست ها نمایان بود؛ اما در دوران تثبیت نظام که دوران پس از سقوط لیبرال ها و غرب گرایان بود چالش های عمده گفتمان وحدت چالش های نفوذی ها در درون ساختار جمهوری اسلامی بود.
به عبارت دیگر در آسیب شناسی انقلاب اسلامی، مقابله با چالش های نفوذی در درون ساختار نظام به مراتب پیجیده تر از مقابله با نیروهای خارج از بدنه نظام جمهوری اسلامی است.
در بررسی لایه های بعدی خواهیم دید که هر چه دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی و در رأس آنها امریکا و صهیونیسم جهانی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی از گروهک های خارج از بدن نظام ناامید شدند به نیروهای سست عنصر، دنیاگرا، قدرت طلب و ساده لوح درون نظام رجوع کردند.
پی نوشت ها :
۱ ـ کارشناس ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران.
۲ ـ همان، ج۱۶، ص ۱۶۹-۱۷۱.
۳ـ همان، ج۱۷، ص ۴۴۶، ۴۴۷.
۴ـ همان، ج۲۱، ص ۲۸۶.
۵ـ همان، ج۲۱، ص ۲۸۰.
۶ـ همان، ج۱۸، ص ۲۵۵.
۷ـ همان، ج۲۱، ص ۸۷.
۸ـ همان، ج۲۱، ص ۱۵۱، ۱۵۲.
۹ـ همان، ص ۱۸۰.
۱۰ـهمان، ص ۲۸۵.
۱۱ـ همان، ص ۲۸۱.
۱۲ـ همان، ص ۲۸۲.
۱۳ـ همان، ج۱۸، ص ۴۷۵.
۱۴ـ همان، ج۲۱، ص ۲۸۷.