بررسی چالش های فرا روی گفتان وحدت
چالش های گفتمان وحدت در دوران تثبیت جمهوری اسلامی ایران
در این دوره که با سقوط لیبرال ها و حاکمیت حزب الله شروع می شود مسأله اختلاف و تفرقه و ضرورت وحدت ماهیت جدیدی می یابد. در این دوره اختلاف و دودستگی در درون خانواده انقلاب، گروه ها و شخصیت های وفادار به انقلاب و نظام به وجود آمد.
اختلاف ایدئولوژیک دوره قبل جای خود را به اختلاف روشی و تعبیر تفسیر احکام اسلامی در نحوه اداره جامعه و دخالت دولت در مسائل اقتصادی و دایره اختیارات حکومتی داد. در حقیقت از سال ۶۱ به بعد به تدریج اختلافات سیاسی و به تعبیر امام سلیقه ای میان نیروهای خط امام تشدید شد و پس از مدتی تمام نهادهای رسمی و غیر رسمی و تشکل های حزبی و گروهی را فرا گرفت. حضرت امام این اختلافات را در کنار جنگ تحمیلی سرسختی دشمنان برای براندازی نظام، بهره برداری نفوذی ها و ستون پنجم دشمن از یک سو و از سوی دیگر تضعیف دولت و ناتوان شدن آن در حل مشکلات مردم ارزیابی کردند و آن را مضر به حال کشور می دانستند.
همیشه سفارش کردیم به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشید تا بتوانید یک کاری انجام بدهید، اگر هر کدام یک جناح خاصی باشد یکی طرف خاصی بکشد و او طرف دیگری بکشد، این اولین استفاده اش، مال اجانب است.(۲)
در این دوره حضرت امام (ره) وحدت گروه های وفاداربه انقلاب و اسلام را در عین اختلاف سلیقه تعقیب می کردند. به عبارت دیگر امام راحل (ره) اختلاف سیاسی وروشی و سلیقه های گروه های موجود را مضر به حال وحدت و همبستگی جامعه ندانستند و اظهار نگرانی نمی کردند، اما از اینکه اختلاف روبنایی و فرعی به اختلاف زیربنایی و اصولی تبدیل شود گروه ها را نسبت به آن برحذر می داشتند.
ایشان در نامه معروف به منشور برادری ضمن ذکر موضوعات فقهی و سیاسی مرقوم فرمودند:
اما شما باید توجه داشته باشید که تا زمانی که اختلاف و موضع گیری در حریم مسائل مذکور است تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی باشد موجب سستی نظام می شود و این مسأله روشن است که بین افراد و جناح های موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد صرفا سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی بدان داده شود؛ چرا که همه در اصول با هم مشترک اند و به همین خاطر است که من آنها را تأیید می نمایم. آنها نسبت به اسلام، قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم می سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند کشورشان مستقل می باشد، هر دو می خواهند سیطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند.(۳)
با این حال طی سال های ۶۱ تا ۶۸ به جهت بروز اختلافات متعدد و پیاپی میان نیروهای وفادار به انقلاب و سوء استفاده فرصت طلبان و دشمنان نظام از آن و تهدیدهایی که از قِبلَ آن متوجه اسلام و نظام جمهوری اسلامی می شد، امام راحل بارها تذکرات تلخ و شیرین به مسئولان نظام، شخصیت ها و گروه های مؤثر درباره دوری از اختلاف، حفظ وحدت و انسجام داده اند، اما طرح این سؤال بسیار مهم است که چرا با وجود اینکه نیروهای وفادار به انقلاب خود را شاگرد و مرید در خط امام (ره) می دانستند. نسبت به توصیه های آشکار و پنهان مرادشان حضرت امام خمینی درباره وحدت و همدلی و همگرایی بی اعتنایی می کردند و همچنان بر طبل اختلاف و درگیری می کوبیدند؟ چه عوامل و زمینه هایی موجب تداوم اختلافات می شد؟ از آنجا که این بحث دارای ابعاد و زوایای بسیار وسیع و متعددی است لاجرم بررسی آن را بسیار دشوار و ظریف می کند. با این حال در این بخش از نوشتار سعی شد با نصب العین قرار دادن مواضع حضرت امام و تحلیلی که معظم له از تحولات سیاسی و کنش و واکنش های گروه های وفادار به نظام دارند به ریشه یابی و پاسخ پرسش موصوف پرداخته
شود. بررسی کلی سخنان و مواضع حضرت امام نشان می دهد که ایشان از دو زاویه به مقوله تفرقه و اختلاف و تداوم آن توجه کرده اند. یکی از زاویه عوامل اختلافات یا اختلاف افکنان و دوم از جنبه زمینه ها و بسترهای اختلاف.
بررسی این منظرها، چالش های فرا روی گفتان وحدت را در این دوره به ما نشان خواهد داد.
۱. عامل بیگانه
از نظر امام (ره) عامل بیگانه یکی از عوامل مهم بر هم زننده وحدت جامعه است. از آغاز نهضت، توجه به این عامل و شیوه عملیات آنها را در تفرقه افکنی به مبارزین و آحاد ملت یادآور می شدند و نقطه هایی را به یاران انقلاب نشان می دادند که دشمن از آن به سود خود استفاده می کرد و اساسا دست دشمن را در اکثر اختلافات می دیدند و معتقد بودند که دشمن با شناسایی نقطه های تاریک و پرابهام در ماجراها قدم می نهد و با پخش شایعه توسط عوامل فتنه گر، بزرگ نشان دادن اختلاف های کوچک، اصلی کردن مسائل فرعی و کم اهمیت و دور کردن دیدگاه ها از یکدیگر، افراد و جریان ها را دورادور نسبت به یکدیگربدبین می سازد و زمینه تفاهم و همکاری را از میان می برد. در دوران نهضت اسلامی، ماجرای اختلاف بر سر کتاب شهید جاوید، ماجرای کشتن آیت الله شمس آبادی، اختلاف بر سر سخنرانی و کتاب های دکتر علی شریعتی و… از مسائلی بود که امام (ره) دست دشمنان اسلام را در پشت ماجرا به روشنی می دیدند.(۴)
پس از پیروزی انقلاب به ویژه در دوره اول (که مورد بررسی این نوشتار است) بیشترین هشدارها از سوی امام (ره) در خصوص نقش دشمن و رد پای آن در اختلاف افکنی و تشتت جامعه دیده می شود. در همین دوره است که امام به تئوری کهنه استعمار «تفرقه بینداز و
حکومت کن» اشاره می کند که پس از انقلاب در دستور کار دشمن بیگانه قرار گرفته است:
بعد از اینکه ازاین راه های مختلف دنیا مأیوس شدند و طرفی نبستند باز به آن مسأله ای که در همه دنیا مطرح است که اختلاف ایجاد کند تا بتوانید سلطه پیدا کنید و حکومت کنید.(۵)
نمونه زیر فرازهای دیگری از سخنان حضرت امام است که بر لزوم هوشیاری در توطئه شناسی و نقش بیگانگی تأکید می کند:
بسیار لازم است که با تمام هوشیاری، تمام توجه به دسیسه های آنها بکنید.(۶)
ملت باید بیدار باشد از کید امریکا غافل نباید شد.(۷)
نباید ما گمان کنیم که اینها دیگر دست برداشته اند از ایران.(۸)
در این لحظات حساس که دشمنان همه در کمین اند و منتظر فرصت…(۹)
توطئه شناسی و دشمن شناسی حضرت امام سبب شد که ترفندهای دشمنان به نتیجه نهایی خود نرسد. به همین جهت در دوره دوم انقلاب، یعنی با به دست گرفتن عرصه های حکومت توسط حزب الله، ماهیت اختلاف افکنی ها پیچیده تر شد. مهم تر از همه حضرت امام در اواخر سال ۶۷ خبر از حیله های جدید اختلاف افکنی از سوی دشمنان نظام مطرح می کنند. در واقع ترفند جدید به تناسب شرایط تازه ای بود که پس از پایان جنگ تحمیلی ایجاد شده بود یعنی در حال و هوای بازسازی و سازندگی. تاکتیک های دشمن نیز در ایجاد شکاف میان مؤمنان به انقلاب عوض شد. از این رو حضرت امام به مسئولان و مردم اعلام می کنند که اخیراً دست های پیدا و پنهان غرب و شرق به منظورایجاد شکاف و اختلاف میان طرفداران انقلاب اسلامی به حیله
جدید متوسل شده اند که مسئولین عزیز و رده بالای کشورمان و نیز شخصیت ها و چهره هایی از مجلس و دولت و روحانیون را به تفکر و گرایش های وابستگی و همچنین عدول از مواضع گذشته و نهایتا به شرق گرایی یا غرب گرایی یا فلان مسئول تندرو و انقلابی بکشانند که در نتیجه اعتماد مردم را از دست اندرکاران نظام سلب نمایند که به یاری خداوند و با رشد و آگاهی مردم، این گونه القائات دراین بازار کساد و مشتریان آن اندک بوده اند.(۱۰)
بنابراین به میزان پیچیده شدن تحرکات دشمنان خارجی، تمرکز حضرت امام روی عوامل تأثیر گذار بر دگرگونی اوضاع نیز متحول شد و به موازات هشدار دادن به یاران، نسبت به توطئه های دشمن بیگانه سخن از نفوذی ها و واسطه ها در برهم زدن وحدت گروه ها و جامعه نیز افزایش یافت.
۲. نفوذی ها و لایه های چهارگانه
واسطه ها و نفوذی ها از عوامل مهم در حاد شدن وتوسعه و تعمیق اختلافات میان نیروهای خط امام در این دوره به شمار می آیند. حضرت امام کرارا در این خصوص به وفاداران انقلاب هشدارداده اند. روشن است که نفوذی ها، مربوط به یک طیف خاص سیاسی نبودند. بلکه برای ایجاد بدبینی و اختلاف افکنی در همه جناح های سیاسی فعال بودند.
حضرت امام (ره) ازاین واژه با تعابیر دیگری نظیر واسطه ها، نامحرمان، شیاطین، شایعه سازان، تفرقه افکنان، دست های مرموز، توطئه چینان و… استفاده می کردند. در عین حال اسامی برخی جریان های سیاسی را نیز نام می بردند که کارشان ایجاد بدبینی، سد کردن راه تضارب سالم اندیشه ها و دامن زدن براختلافات بود. از جمله : مقدس نماها و متحجرین، ملی گراها و روشنفکران وابسته، شکست خوردگان از انقلاب و… البته نقش انجمن حجتیه، جریان مظفر بقایی، جریان های خط سوم و مهدی هاشمی در تفرقه افکنی میان نیروهای انقلاب
را نمی توان نادیده انگاشت و حضرت امام به طور صریح یا ضمنی به آنها اشاره می کردند.
نقش مرموز و بازیگری نفوذی ها را در جملات استفهامی زیر که در آن دوره، اذهان مردم را مشغول کرده بود می توان به وضوح دریافت: چرا با وجود هشدارهای مکرر و تأییدات آن حضرت از دولت، مخالفت از سوی دوستان انقلاب و نظام همچنان ادامه دارد؟
حضرت امام مسائل جنگ و مصالح اسلامی کشور ار در وحدت گروه ها و جامعه مطرح می کنند، چرا باز مخالفت ها ادامه دارد؟ حضرت امام از وجود واسطه ها و علائم و نشانه های آن در درون جناح سخن به میان می آورند، چرا گروه های وفادار به نظام باور نمی کنند و نسبت به آن حساسیت نشان نمی دهند؟ معظم له حب دنیا و نفسانیات را عامل اختلاف می شمارند، اما چرا کسی درون اندیشی، محاسبه و مراقبه نمی کند؟ ایشان از وجود شایعه سازان و بازیگری های خناسان خبر می دهند، چر باز بدون عنایت به سخن ژرف نگر امام، شاعیات را اصل قرار می دهند؟ معظم له از تکرار مشروطیت و عبرت از تاریخ مشروطیت سخن می گویند، در عین حال عده ای از نیروهای خط امام لحن خود را علیه شورای نگهبان تنزل نمی دهند؟ وقتی که نیروهای خط امام آماج اهانت و حذف قرار می گیرند، چرا حضرت امام به آنها پست های مهم می دهند؟ زمانی که بخشی از نیروهای خط امام به بخش دیگری از پیروان خط امام نسبت اسلام امریکایی می دهند، چرا حضرت امام آنها را در پست های کلیدی مانند شورای نگهبان و سایر پست ها به کار می گمارند؟ و چرا همچنان این برچسب ها از سوی آنها تداوم می یابد؟ از سوی دیگر عده ای به نیروهای خط امام اتهام التقاطی و کمونیستی می زنند، چرا حضرت امام آنها را متدین و دلسوز معرفی می کنند و در پست های حساس ابقا می نمایند؟ و چرا دوستداران وفادار این انقلاب از اتهامشان نمی کاهند؟ حقیقتا رفتارهایی این چنینی از سوی امام عظیم الشأن چه پیامی دارد؟ مخاطب چه کسانی هستند؟ چرا در یک محیط برادرانه مجموعه دوستداران امام و وفاداران به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نمی توانند به یک نظر مشترک برسند؟ و چرا سکوت و مصالح اسلامی و ملی را بر نظریات خود مقدم نمی دارند؟ و بسیاری از این چراها وجود دارد که جواب آن چیزی نیست جز نقش و بازیگری واسطه ها و نفوذی های مرموزی و نقابدار که کارشان ایجاد بدبینی و تبدیل اختلافات به خصومت ها و برانگیختن نفس های مستعد و فریب ساده لوحان و… است.
چند عامل در تحرک نفوذی ها و موفقیت آنها در ایجاد شکاف بین نیروهای خط امام تأثیر داشته است :
ـ اختلاف برداشت و سلیقه ای که میان نیروهای خط امام وجود داشت. حضرت امام با عنایت به این نکته زمانی که اختلافات میان نیروهای وفادار به امام و نظام به تدریج در حال اوج گیری بود فرمودند:
اگر خدای ناکرده این قشرهای متعهد عزیز با دست خیانتکاران و توطئه چینان مبتلا به اختلاف شوند و هر یک خود را محور قرار دهند مطمئن باشند که شیطان ها، شیطان بزرگ در آنها رخنه کرده و طولی نخواهد کشید که همه به تباهی کشیده شوند و شکست برای آنها حتمی است.(۱۱)
ـ ساده لوحی، سطحی نگری، کم ظرفیتی و تند مزاجی برخی از نیروهای انقلابی.حضرت امام در این ارتباط می فرماید:
یک دسته هستند فضول و شیطان که از اسلام ضربه دیده اند و آنها ارباب بزرگ خودشان را از دست داده اند… همین ها وادار می کنند یک دسته ساده لوح را که بی غرض هستند اینها را وادار می کنند تبلیغات می کنند و آنها هم هرجا دستشان یک اجتماع به
دستشان برسد، در نماز جمعه مثلا اگر یک وقت دستشان برسد، در مجلس اگر یک وقتی تریبون به دستشان بیاید، همان حرف سیاسی را که باید از حلقوم امریکا و شوروی بیرون بیاید از حلقوم این بیچاره ها بیرون می آید. یک دسته گول خورده و یک دسته شیطان…(۱۲)
یا در دیدار دیگری با رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور و جمعی از مسئولان کشوری و لشگری می فرماید:
باید وحدت داشته باشیم، یعنی حفظ کنیم وحدت را، وحدت هست، لکن ادامه می خواهد… و او این است که گوشمان را به حرف کسانی که خدای ناخواسته می خواهند تفرقه بیندازند به حرف آنها گوش ندهیم. اصلش البته در هر جایی هستند اشخاصی که بخواهند که فساد بکنند، لکن وقتی که یک ملتی برای خدا وحدت را می خواهد ایجاد کند و واحد باشد با دیگران، این دیگر گوشش به حرف این کسی که فساد می خواهد بکند، بدهکار نیست. گوش آن آدمی بدهکار است که در او یک «سستی» هست دراین جهت آن جهت معنویت و الهیت، وقتی که یک سستی باشد، آن وقت آن چیزهایی که گفته می شود در این انسان تأثیر می کند، تأثیرش هم کم کم زیاد می شود.(۱۳)
ـ ناراضیان و کسانی که به واسطه برخی مسائل و برخوردها دلخورند. با این حال کیکی از تلاش های مصرانه امام خمینی زدودن زمینه ها و بسترهای نفوذ بود و تذکرهای تلخ و شیرین دقت در دادن پست ها و ابقاها و برخوردها و مواجهه… همگی شیوه هایی در این راستا بودند.
به طور کلی در بحث نفوذی ها، چهار لایه قابل شناسایی در کلام و بیان امام (ره) وجوددارد.
لایه اول
لایه اول تأثی دشمنان خارجی نظام در پی گیری استراتژی نفوذ است. دشمنان نظام به این جمع بندی رسیده بودند که آنچه باعث شد رژیم شاهنشاهی سقوط نماید و به چپاولگری های
بیگانگان پایان داده شود، وحدت کلمه آحاد ملت و گروه ها بود. از سوی دیگر وحدت و استقامت در میان نیروهای انقلاب و وفادار به راه امام و پیرامون اهداف انقلاب، هر نوع کوششی را از سوی دشمنان خارجی برای بازگرداندن اوضاع به صورت سابق غیر ممکن کرده بود. تلاش هایی مانند تجزیه کشور، ایجاد هرج و مرج در داخل، دل بستن به میانه روها و لیبرال ها و ملی گراها، کودتا و حمله نظامی، محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی و… جملگی با ناکامی مواجه شد و آنچه دشمنان در میدان عمل می دیدند، استقامت، پایداری، صلابت و به ویژه وحدت و انسجام نیروهای خط امام در برابر هر نوع تحرک و اقدام براندازانه بود.
افزون براین، رهبر انقلاب وحدت گروه ها و مردم را به عنوان استراتژی نظام و رمز و کلید موفقیت ها و پیروزی ها معرفی می کردند. در اینجا بود که دشمن «خط نفوذ» را به عنوان یک اصل اساسی و راهبردی برای نابودی جمهوری اسلامی در اولویت کاری خود قرار داد. با این حال تیزبینی ودور اندیشی امام از ابتدای پیروزی انقلاب و به ویژه از سال های ۶۰ به بعد متوجه این امر شد و با توجه به تحلیلی که از اوضاع و شرایط حاکم بر کشور و نیروهای خط امام و توانایی دشمنان جهت براندازی داشتند، کرارا این نکته را به نیروهای وفادار به انقلاب خاطر نشان کردند که دشمن با توجه به وضعیت کنونی حاکم بر کشور و انقلابیون به هیچ وجه توانایی براندازی نظام را از طریق حمله نظامی، کودتا و سایر شیوه های این چنینی ندارد، بلکه مهم ترین استراتژی آنها نفوذ و رخنه در درون نیروهای انقلابی است:
شما گمان نکنید که خارجی ها و ایادی آنها در این کشور کودتا می کنند، نمی کنند، چون نمی توانند کشوری که همه اش مهیا است برای شهادت، نمی توانند که آنها در اینجا وارد شوند. لکن، از داخل ما را می پوشانند. یکی از مواردی که الان انگشت آنها در کار است و با جدیت دارند توطئه می کنند این است که دودستگی بیندازند.(۱۴)
حضرت امام در منشور روحانیت، استراتژی نفوذ دشمن را به طور آشکار مطرح ساخت و
فرمود:
استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود، یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ.
سپس در ادامه می فرماید :
در قرن معاصر وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد راه های نفوذ تقویت گردید.(۱۵)
همان طور که مشاهده شد حضرت امام در این دوره هر سال به استراتژی نفوذ دشمن اشاره کردند و پیروان انقلاب و نظام را نسبت به آن هشدار داده اند.
پی نوشت ها :
۱ ـ کارشناس ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران.
۲ـ جمهوری اسلامی، ۷۹/۲/۱۰.
۳ـ صحیفه امام، ج۲۱، ص ۱۷۸.
۴ـ همان، ج۱۵، ص ۳۶۴.
۵ـ همان.
۶ـ همان، ج۱۲، ص ۳۸۴.
۷ـ همان، ج۱۵، ص ۱۱۵.
۸ـ همان، ج۱۳، ص ۱۶۳.
۹ـ همان، ج۱۲، ص ۱۵۰.
۱۰ـ همان، ج۲۱، ص ۱۵۶.
۱۱ـ همان، ج۱۷، ص ۳۲۷(۶۱/۱۱/۲۲).
۱۲ـ همان، ج۱۷، ص ۴۴۶.
۱۳ـ همان، ج۱۹، ص ۲۰۱-۲۰۹ (۶۴/۱/۱)
۱۴ـ همان، ج۱۸، ص ۴۱۰، (۶۳/۲/۹).
۱۵ـ همان، ج۲۱، ص ۲۷۸.