تحلیل عناصر محوری نهضت امام خمینی(ره)

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، قیام و نهضت اسلامی خویش را با احیای اندیشه سیاسی اسلام آغاز کردند و این در واقع یکی از تفاوت‌های اساسی نهضت بیدارگرانه و حیات بخش امام راحل(ره) نسبت به دیگر نهضت‌های اسلام خواهانه قرون اخیر در جهان است.

#محورهای#نهضت#امام_خمینی

عناصر محوری نهضت امام خمینی(ره)

در این نوشتار، تحلیل برخی از عناصر محوری نهضت امام راحل(رضوان الله تعالی علیه)، در ضمن چند نکته ارائه می‏گردد:

یکم: هدف و اهتمام امام خمینی(ره)

امام راحل(رضوان الله تعالی علیه)، در هدم و از بین رفتن جاهلیت طاغوت و کشف نقاب از چهره ملکوتی اسلام ناب محمدی‏ صلی الله علیه و آله و سلم، به چهار امر ذیل اهتمام داشتند:

1_ هدف امام راحل(رضوان الله تعالی علیه)، جز رضای خدا و احیاء کلمه علیای الهی چیز دیگری نبود؛ زیرا رسول اکرم‏ صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود: «من اصبح من امتی و همته غیر الله فلیس من الله‏»[۱]؛ هر فردی از امت اسلامی، اگر همت روزانه و اهتمام هر بامدادش، چیزی غیر از خداوند باشد، از خدا بیگانه است و چنین شخصی، الهی نمی‏ اندیشد و برای خدا کار نمی‏ کند و در نتیجه، حشر او نیز با انگیزه موهوم غیرخدایی خواهد بود.

۲ _اهتمام به امور مسلمین، اعم از ساکنان ایران و غیرایران، مهم‏ترین شاغل فکری آن حضرت بود؛ زیرا رسول گرامی اسلام ‏صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود: «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم‏»[۲]؛ یعنی هر کسی برای حل دشواری‏های جامعه اسلامی یا آحاد آنان همت نورزد، از قلمرو مسلمین خارج است و اسلام او کامل نیست.

۳ _ اهتمام به امور جامعه انسانی، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، برای امام راحل(رض) جاذبه فراوانی داشت؛ پیامبر اسلام‏ صلی الله علیه و آله و سلم در این باره می‏ فرماید: «من یسمع رجلا ینادی یاللمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم‏»[۳]؛ هر کس ندای مظلومیت فردی را بشنود که از جامعه اسلامی کمک طلب می‏ نماید چه آن استغاثه‏ کننده مسلمان باشد و چه غیرمسلمان و جواب مثبت و سودمندی به او ندهد، از حوزه اسلام کامل بیرون است.

4_ حفظ استقلال وعزت در برابر دولت طغیانگر و حاکم جبار، چه داخلی و چه خارجی، از ویژگی‏های نهضت امام خمینی(قدس سره) بود؛ چرا که رسول گرامی اسلام ‏صلی الله علیه و آله و سلم در این باره چنین می‏ فرماید: «من اقر بالذل طائعا فلیس منا اهل البیت‏»[۴]؛ یعنی هر کس در برابر ظالم، اظهار مذلت کند و با طوع و رغبت در برابر ستم تسلیم گردد، با خاندان عصمت و طهارت(علیهم‏السلام) بیگانه است؛زیرا آن ذوات نورانی، مثل اعلای عزت‏ خواهی و ستم ‏ستیزی‏ اند، وفرموده ‏اند: ضیم و خواری را جز فرومایه کسی تحمل نمی ‏کند: «لا یمنع الضیم الذلیل‏».[۵]

همان گونه که در نظام تکوین، توحید الهی، آغاز و انجام و زیروروی هر چیزی است: «هو الاول والاخر والظاهر والباطن‏»[۶]، محور اصلی نظام تشریع احکام و همچنین تعلیم و تربیت و جهاد و اجتهاد و صلاح خود و اصلاح دیگران نیز اعتقاد به توحید خداوند است و بنابراین، عنصر اصلی در ارکان چهارگانه گذشته، همان اهتمام برای خدا و جلب رضای اوست که در سایه آن، عناصر سه‏ گانه دیگر یعنی حل دشواری‏ های امت اسلامی، رفع نیازهای جامعه انسانی، اعم از مسلمین و غیرمسلمین، و حفظ عزت در برابر حاکم طاغی تامین می ‏شود و لذا تاثیر عناصر چهارگانه مزبور، «طولی‏» است نه «عرضی‏»؛ زیرا در منطقه تشریع، چیزی همتای جلب رضای خدا نیست؛ چه اینکه در نظام تکوین، چیزی شریک خدا نخواهد بود: «لیس کمثله شی‏ء»[۷] و در نتیجه: «لیس کمثل الاهتمام لرضائه شی‏ء».

اول کسانی که برای اقامت مکتب و تمامیت دین حنیف الهی قیام نمودند و دیگران را اقامه کردند، خود اهل بیت(علیهم‏السلام) و به ویژه سالار شهیدان، حضرت حسین ‏بن علی(علیهم السلام) بودند. آن حضرت که نه همتی غیر از خدا داشت و نه از اهتمام به امور مسلمین تعلل می‏ ورزید و نه از همت گماردن به حل دشواری‏های جامعه انسانی، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، سهل‏ انگاری را روا می‏داشت و نه در برابر حاکم طاغی تسلیم می ‏شد.

شعار دلپذیر حضرت اباعبدالله(علیه‏السلام): «هیهات منا الذله، یابی الله لنا ذلک ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت‏»[۸] و ندای دل‏ انگیز ایشان که فرمود: «لا والله لااعطیکم بیدی اعطاء الذلیل ولاافر فرار العبید»[۹]، درباره عزت و حفظ استقلال است.

در انحصار اهتمام آن حضرت به توحید الهی نیز همین بس که در مساله شناخت‏خداوند چنین فرموده است: «به توصف الصفات وبه تعرف المعارف لا بها یعرف‏»»[۱۰] ؛ یعنی خداوند به وسیله اوصاف، وصف نمی‏شود و به وسیله معروفی شناخته نمی‏شود، بلکه هر معروفی، توسط ذات اقدس خداوند شناخته می‏گردد.

اگر انسان صالح سالکی به بارگاه رفیع معرفت توحیدی باریافت، به‏ گونه‏ ای که همت او در اصل شناخت، فقط معطوف خداوند شد و در پرتو عرفان الهی، غیر او را شناخت، هرگز غیر او را وجهه همت‏ خویش قرار نمی‏ دهد.

امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) در این امر مهم توحیدی، به سرور آزادگان جهان حضرت سیدالشهداء(علیه‏السلام) اقتدا نمود و چهره هستی خویش را متوجه جلب رضای الهی کرد و خشنودی غیر او را معیار قیام خود قرار نداد و این بینش توحیدی، در تمام مراحل اقدام خالصانه ایشان، چه در غربت و چه در قربت، چه در سراء و چه در ضراء، چه در کربت و چه در عزت، چه در اسارت و چه در امارت و بلکه، در اوج واقعی و هم در حضیض ظاهری، خلوص عمل برای خدا مشهود بود.

دوم: دوری امام خمینی(ره) از دنیاگرایی

انگیزه نهضت امام راحل(قدس سره) که مطیع و تابع امام معصوم(علیه‏السلام) بود، همان است که در سخنان گهربار امیرالمؤمنین(علیه‏السلام) و بیانات سودمند سیدالشهداء(علیه‏السلام) در تبیین قیام آن ذوات نورانی بیان شده است: «اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان ولا التماسا من فضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک ونظهر الا صلاح فی بلادک ویامن المظلمون من عبادک ویعمل بفرائضک وسننک واحکامک‏»[۱۱]؛ پروردگارا! تو می‏دانی که قیام و اقدام مجاهدانه ما، برای رغبت در سلطنت مادی و بهره‏ برداری از متاع زائد و پوسیده و پژمرده دنیا نبود، بلکه برای دیدن و نشان دادن و برگرداندن علامت‏های دین تو و برای اصلاح در شهرهای تو بود؛ و برای آنکه بندگان ستمدیده ‏ات در امان باشند و به فرائض و سنن و احکام تو عمل شود.

آنگاه حضرت سیدالشهداء(علیه‏السلام) چنین فرمود: «فان تنصرونا وتنصفونا قوی الظلمه علیکم وعملوا فی اطفاء نور نبیکم. وحسبنا الله وعلیه توکلنا والیه انبنا والیه المصیر»[۱۲]؛ پس اگر شما ما را یاری نکردید و با ما به عدل و انصاف رفتار ننمودید، ظالمان بر شما چیره می‏ شوند و اولین خطر آنان این است که در خاموش کردن نور وحی و چراغ نبوت می‏ کوشند. البته حسین ‏بن علی(علیهمالسلام)، خود بدون مساعدت مردمی قیام نمود؛ چرا که خداوند را حسیب و کافی دانست و بر او توکل کرد و به او رجوع نمود که تحول همه اشیاء، به‏ سوی خداست.

برای آشنایان به برنامه ‏های مبارزاتی امام خمینی(رض) از صدر نهضت تا ساقه آن، از آغاز مهاجرت تا پایان مراجعت، ازبدء قیام تا ختم ظفر، در خلوت و جلوت، در خوف و رجاء، و در خصب و قحط و رخص و غلا، در کرب و فرج، و در هزم و فتح، هر گونه تنافس در جاه و مقام را مطرود می‏دانست و هر گونه اسراف و اتراف و رفاه‏ طلبی را محکوم می ‏کرد و از عطله احکام و حدود الهی رنج می‏برد و در اجرای آنها از هیچ مساعدتی دریغ نمی ‏کرد و از محرومان و مستضعفان حمایت کامل می‏ نمود و رنج‏دیدگان عصر جاهلیت پهلوی و مجاهدان نستوه زمان انقلاب و دفاع مقدس را ولی‏ نعمتان انقلاب اسلامی می‏دانست و هماره، از خطر استکبار جهانی و صهیونیست‏ بین‏ الملل که در اطفاء نور وحی و چراغ رسالت ‏سعی بلیغ داشته و دارند، سخن به میان می ‏آورد و راه ستم‏ ستیزی را چونان اجداد کرام خود می‏ پیمود و آن را با تحریک قیادی خویش، به دیگران می‏ آموخت.

سوم: خلوص نهضت و یاوران امام خمینی(ره)

امام راحل(قدس سره) نه تنها در نهان خود هدفی جز تحصیل حدود معطل و تحریک احکام راکد و ساکن اسلام نداشت، کسانی را به یاری می‏ طلبید یا پیشنهاد مساعدت آنان را می‏ پذیرفت که همچون خود، مقصدی جز جذب جمال الهی نداشتند و هرگز فرد یا گروهی را که در براندازی نظام طغیان و سلطه و یا برقراری نظام قسط و عدل، هوس ‏مدارانه مبارزه می‏کردند یا خودخواهانه می‏ اندیشیدند، به یاری نمی ‏پذیرفت و پیشنهاد شرکت چنین افرادی را در نهضت اسلامی طرد می ‏نمود و اجازه نمی‏داد قیام خالصانه مسلمین، با حضور برخی افراد که انحراف فکری یا التقاط عقیدتی یا فساد اخلاقی داشتند مشوب و آلوده گردد.

البته دخالت ناخواسته برخی افراد در سیل میلیونی و توفنده مسلمین به رهبری امام(رض) که می‏رفت تا بنیان طغوا را برکند و اساس مرصوص تقوا را طراحی نماید، خارج از قلمرو قدرت و نیز بیرون از منطقه بحث است و آنان، چون حباب عباب، و زبد روی سیل، با خروش آب فوار امت اسلامی از میان می‏رفتند که خدای سبحان از کیفیت زوال آنان با واژه «جفاء»(آب‏برد) یاد می‏کند: «فاما الزبد فیذهب جفاء».[۱۳]

نکته مهم آن است که امام راحل(رض) همان گونه که اصل قیام بر ضد طاغوت را از سالار شهیدان، حضرت حسین بن علی بن ابی طالب(علیهم السلام) آموخت، نحوه خلوص مردمی آن را نیز از امام معصوم خود فرا گرفت؛ زیرا وجود نورانی سیدالشهداء(علیه‏السلام) در هنگام پیشنهاد عبیدالله‏ بن حر برای پذیرش کمک مالی و اعتذار از حضور در صحنه دفاع مقدس کربلا، چنین فرمود: «وما کنت متخذ المضلین عضدا»؛[۱۴] یعنی من آن نیستم که گمراهان را به عنوان عضد و بازو قرار دهم و به آنان اعتضاد نمایم و از معاضدت آنان سود جویم.[۱] . بحار؛ ج ۷۰، ص ۲۴۳، ح ۱۲.
[۲] . بحار؛ ج ۷۱، ص ۳۳۷، ح ۱۱۶.
[۳] . همان؛ ج ۷۱، ص ۳۳۹، ح ۱۲۰.
[۴] . همان؛ ج ۷۴، ص ۱۶۲، ح ۱۸۱.
[۵] . نهج‏ البلاغه، خطبه ۲۹، بند ۳.
[۶] . سوره حدید، آیه ۳.
[۷] . سوره شوری، آیه ۱۱.
[۸] . تحف‏ العقول، ص ۲۴۱.
[۹] . بحار؛ ج ۴۴، ص ۱۹۱، ج ۴.
[۱۰] . تحف‏ العقول، ص ۲۴۵.
[۱۱] . همان، ص ۲۳۹. (این جملات با تفاوت مختصری در خطبه‏۱۳۱ نهج‏البلاغه نیز آمده است که بیانگر وحدت هدف آن بزرگواران است).
[۱۲] . تحف‏ العقول، ص ۲۳۹.
[۱۳] . سوره رعد، آیه ۱۷.
[۱۴] . بحار؛ ج ۴۴، ص ۳۱۵، باب ۳۷.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.