جامعه و لزوم سازگاری افراد با قوانین و هنجارهای اجتماعی
هویتهای فردی در عصر مدرن و پست مدرن تحولات پرشتابی را تجربه میکنند و سیالیت بیسابقهای را نسبت به جوامع پیشین دارند. تمکین جامعه در برابر چنین وضعیت متکثر و منعطفی یک نتیجه بیشتر ندارد و آن هم زوال جامعه و فرهنگ است.
به گزارش خبرگزاری افسران، دکتر ابوالفضل اقبالی در یادداشتی پیرامون نقدی بر سخنان اخیر دکتر خدایاری درباره حجاب نوشت:اخیرا دکتر خدایاریفرد استاد روانشناسی در شیراز اظهاراتی را علیه حجاب مطرح کردهاند که کلیپ آن در فضای مجازی منتشر گردید. یکی از نکاتی که ایشان مطرح کردهاند این است که افراد اعم از محجبه و بیحجاب با پوشش اختیاری دارند هویت حقیقی و اصیل خود را نشان میدهند و این به نفع سلامت روان جامعه است. اما الزام به حجاب باعث اختلال در سلامت جامعه میگردد زیرا مانع «خودبودن» افراد میگردد. این یادداشت پاسخی به این سخن ایشان است.
بحثی که ایشان مطرح نمودند گرتهبرداری ناقصی از نظریهی «تفرّد»(Individuation) کارل یونگ روانشناس معروف است که ناظر به تبیین مراحل رشد و کسب استقلال هویتی افراد است که از رهگذر ایجاد تعادل میان ویژگیهای مثبت و منفی و نیروهای متضاد وجود خود فرد محقق میگردد. نظریه تفرد یونگ به بیان ساده این است که فرد وقتی به استقلال هویتی دست مییابد که «خودبودن» خود را با تمام نیروهای و ویژگیهای متعارض وجود خودش بپذیرد. حال این نظریه را با سخن دکتر خدایاری فرد مقایسه کنید!
دکتر خدایاری میگویند جامعه باید تفرّد و خودبودن افراد را به رسمیت بشناسد! در حالی که یک اصل بدیهی در زندگی اجتماعی وجود دارد و آن هم لزوم سازگاری افراد با قوانین و هنجارهای اجتماعی است. حتی اگر لازمه این سازگاری، عدول از برخی ترجیحات، خواستهها و انتخابهای فردی باشد. زیرا اساسا زندگی اجتماعی از رهگذر پذیرش واقعیتهای فرافردی همچون قانون، هنجار، اخلاق و… بهعنوان میانجی میان هویتهای فردی افراد قابل تحقق است.
جامعه تا جایی که ممکن است تفرّد و استقلال هویتی افراد را به رسمیت شناخته و تکثر وضعیت افراد را میپذیرد. اما قرار نیست دامنه این پذیرش به وجود تعارض میان فرد و دیگر افراد جامعه یا تزاحم میان وضعیت فرد و ساختارهای اجتماعی منجر گردد. اساسا تمدن و فرهنگ یعنی لجام زدن بر برخی تمنیّاتِ فردگرایانه! در حالیکه دکتر خدایاری برخلاف این اصل بدیهی دارد به جامعه و قانون توصیه به تمکین در مقابل خواهشهای فردی میکند!
اقتضاء این سخن، رواداریِ منفعلانهی جامعه در برابر تفرّدهای متکثر جامعه است که نتیجهای جز بیهنجاری و آنومی اجتماعی در بر نخواهد داشت. اگر بنا بر تمکین جامعه در برابر وضعیتهای حقیقی افراد باشد، برای یک عدهای مقررات اداری، برای عدهای دیگر قوانین راهنمایی و رانندگی و برای برخی دیگر آییننامههای آموزشی مانع تحقق فردیّت و خودبونشان است. در چنین وضعیتی که آقای دکتر خدایاری تجویز میکنند، آیا اساسا امکان زندگی اجتماعی وجود دارد؟
این پرسش از دکتر خدایاری وقتی پیچیدهتر میشود که متوجه تسلط رسانهها و نفوذ آنها در انعطافبخشی به وضعیتهای متکثر انسانی در عصر امروز باشیم. ما امروز بیش از هر زمانی با پدیده «تفرّد سیّال» مواجه هستیم. هویتهای فردی در عصر مدرن و پست مدرن تحولات پرشتابی را تجربه میکنند و سیّالیت بیسابقهای را نسبت به جوامع پیشین دارند. تمکین جامعه در برابر چنین وضعیتِ متکثر و منعطفی یک نتیجه بیشتر ندارد و آن هم زوال جامعه و فرهنگ است.