نگاهی به ظرفیتهای ایران در اعمال قدرت نرم
شرایط جدید نظام بینالملل باعثشده تا مؤلفههای جدیدی نیز در ساختارهای رسمی بینالمللی نقش ایفا کنند. پایان جنگ سرد و اولویتهای امنیتی کشورها، اقتصادمحورشدن سیاستهای جهانی، مطرحشدن بازیگران جدید و اهمیت یافتن افراد و نهادهای غیردولتی در جهان، موجب شده تا کشورها برای تأمین منافع ملی خود، ابزارها و راههای جدیدی را بهکار بگیرند که مهمترین آن را میتوان بهرهگیری از ابزارهای قدرت نرم دانست.

توانایی اثرگذاری، تقویت وجهه بینالمللی، تعامل روزافزون جهانی و تلاش برای کسب فرصتهای بهتر اقتصادی را میتوان بخشی از انگیزههای دولتمردان برای بهکارگیری قدرت نرم برشمرد. بر این اساس، میتوان مشاهده کرد که همه کشورها با تواناییها و اهداف متفاوت، قادرند تا ابزارهای قدرت نرم خود را در کنار دیگر ابزارهایشان بهکار ببرند و موفقیتهایی نیز در این زمینه بهدست آورند. بهنظر میرسد ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، توانست بهخوبی از ابزار قدرت نرم خود در منطقه و جهان بهره ببرد، اما در شرایط جدید، توجه زیادی در بهکارگیری این ابزار نمیشود. در این نوشتار بحث اصلی این است که ایران چگونه میتواند از مؤلفه قدرت نرم خود بهره ببرد؟ و اینکه ایران برای تقویت و هدایت قدرت نرم خود در جهان، چه محدودیتهایی دارد؟ بر این اساس، در این نوشتار تلاش میشود تا ابتدا با یک بررسی اجمالی، اهمیت و کاربرد قدرت نرم در انقلاب اسلامی ایران مطرح شود و در بخش بعدی، موانع و محدودیتهای کنونی در کاربرد قدرت نرم، مورد تحلیل قرار گیرد. در بخش آخر نیز با توجه به تجربه دیگر کشورها، پیشنهادهایی برای بهرهگیری بهینه از این قدرت در ایران، مطرح خواهد شد.
انقلاب اسلامی ایران و قدرت نرم
بررسی تاریخی نشان میدهد که ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، بهخوبی توانست از قدرت نرم خود در منطقه و جهان بهره ببرد. بهویژه که این انقلاب، بر مبنای ارزشهایی نظیر مردمسالاری دینی و کمک به نهضتهای رهاییبخش، شکل گرفته است. حتی میتوان شکلگیری هستههای نیروهای انقلابی در داخل کشور را نیز تحت تاثیرِ جاذبههای رهبری انقلاب دانست؛ رهبری که در منطقه و جهان نیز بسیار تأثیرگذار بود و الگوی بسیاری از فعالیتها و جنبشهای آزادیطلبانه تلقی میشود. از طرف دیگر، گفتمان انقلاب اسلامی ایران بر اخلاق تأکید دارد، که در این حالت، قدرت نرم از توان جذب کنندهای برخوردار است و میتواند رفتار مردم را تعیین کند و تغییر دهد. همچنین، ایران در ابتدای پیروزی انقلاب و تا قبل از آغاز جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران، بهخوبی توانست از توان اطلاعاتی و ارتباطاتی رسانهای، براساس امکانات آن زمان، برای انتقال پیام انقلاب به مخاطبان خود بهره ببرد؛ که این امر از جمله اقدامات ایران برای تقویت و هدایت قدرت نرم بهشمار میرود.
میشل فوکو از جمله اندیشمندان برجسته غربی است که انقلاب اسلامی ایران را از منظر قدرت نرم مورد بررسی قرار میدهد. از دیدگاه وی، چهره نرمافزاری و پراکنده قدرت در بین مردم که بهصورت رابطهها و شبکههای گسترده و پراکنده شکل گرفت، بسیار حائز اهمیت است، بهویژه که شاه قدرتهای عادی و رسمی را حذف کرده بود و چندان توجهی به قدرتگیری این شبکهها نداشت. فوکو همچنین به صفآراییِ دو چهره از قدرت در انقلاب ایران اشاره میکند که بسیار جالب توجه است. از یک طرف، شاه و ارتش که نماد قدرت عریان و خشونت است و از طرف دیگر، اراده مردم و قدرت تمرکزیافته آنان که جنبه نرمافزاری قدرت تلقی میشود. از نظر وی، تفاوت انقلاب ایران با دیگر انقلابها به این مسأله باز میگردد که در یک طرف رژیمی تا دندان مسلح قرار داشت و طرف دیگر، فاقد قدرت عریان و در عین حال دارای قدرت پنهان و نامرئی بود. هر چند که فوکو متفکری مذهبی و دیندار نیست، اما معتقد است تنها با ابزارها و تجهیزات و ادوات نظامی نمیتوان توانمند بود، بلکه باید به ابزارهای دیگری نظیر ارزشها و اعتقادات نیز توجه داشت.
موانع و محدودیتهای اعمال قدرت نرم
هر چند که ایران تجربه بسیار موفقی در استفاده از قدرت نرم در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی داشت و توانست بر بسیاری از جنبشها تأثیرگذار باشد، در سالهای بعد نتوانست بهره قابل قبولی از قدرت نرم داشته باشد. در این رابطه، یکی از مهمترین علتها، کمرنگشدن اهمیت کاربرد قدرت نرم آغاز جنگ عراق علیه ایران بود که موجب شد مهمترین اولویت ایران، دفاع از سرزمین خود باشد. با این حال، در سالهای بعد از جنگ نیز همچنان بر سیاستهای امنیتی و تقویت توان نظامی ایران تأکید شده است. درحالیکه در دوران کنونی، اولویتهای مهم دیگری مطرح هستند که تقویت توان نظامی و امنیتی میتواند مکمل آنها باشند. اما اهمیت بهکارگیری مؤلفههای قدرت نرم ایران در منطقه و جهان به حدی است که میتواند به کاهش فضای منفی کمک کند که، بهویژه در سالهای اخیر، علیه ایران بهوجود آمده است. توانایی ایران در تأثیرگذاری فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در منطقه در مورد عراق بهخوبی دیده میشود. درحالیکه ایران در زمینه اعمال دیپلماسی عمومی، برنامهریزی یا سرمایهگذاری مشخصی نداشت، اما توانست بهخاطر این تواناییها در عراق، بسیار بهتر از آمریکا که دارای طرحها و برنامههای مشخصی بود، عمل کند. بهنظر میرسد مهمترین مانع کاربرد قدرت نرم در ایران این است که هنوز مفاهیمی همچون دیپلماسی عمومی و قدرت نرم، جایگاهی در محافل فکری و تصمیمگیری کشور ندارند و بهصورت محدود به برخی فعالیتهای جانبی فرهنگی تحت عنوان دیپلماسی فرهنگی پرداخته میشود.
امروزه عمده فعالیتهای ایران در عرصه قدرت نرم، توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سازماندهی و دنبال میشود و وزارت خارجه نقشی مکمل برای آن دارد. این سازمان در سال ۱۳۷۴ کار خود را بهطور رسمی آغازکرد. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، زیر نظر یک شورای عالی اداره میشود که در آن علاوه بر شخصیتهای مهم و برجسته فرهنگی، تنی چند از اعضای هیأت وزیران، از جمله وزیران امور خارجه، فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان صدا و سیما نیز عضویت دارند. این سازمان مهمترین وظیفه خود را ارتباطات فرهنگی با ملل و اقوام مختلف جهان برای ایجاد زبان مشترک جهت گفتوگو و مفاهمه، انجام مبادلات فرهنگی، عرضه کامل و درخورِ فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی، تلاش جهت تقویت مناسبات فرهنگی ایران با سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی، تلاش برای وحدت اسلامی، معرفی و عرضه صحیح مکتب اهل بیت و برنامهریزی و حرکت در راستای هدف مقدس گفتوگوی ادیان و گفتوگوی تمدنها ذکر کرده است.
در بررسی اهداف و وظایف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، در ابتدا به این نکته برمیخوریم که تعداد زیادی وظایف و اهداف متعدد برای این سازمان تعریف شده است که حجم و گستردگی آنها به حدی است که هر کدام میتواند برای کارِ یک سازمان تعریف شود. همچنین نقش نهادهای دیگر، بهویژه وزارت خارجه، در روند کاری این سازمان مشخص نیست، بهویژه این مسأله که نوع همکاری میان این سازمان و وزارت امور خارجه چگونه تعریف میشود و در عمل، نهاد تصمیمگیرنده کدام است. از طرف دیگر، دیپلماسی فرهنگی که در ایران بهجای دیپلماسی عمومی استفاده میشود، حتی به لحاظ قانونگذاری و نظارت، جایگاه مشخصی در دستگاههای رسمی کشور ندارد. همچنین و درحالیکه دیپلماسی فرهنگی بخشی از سیاست خارجی است، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی مسائل آن را پیگیری میکند که بهخاطر نوع نگاهی که این کمیسیون به روابط فرهنگی دارد، اقدامات آن چندان در راستای برنامههای سیاست خارجی نیست. حتی به گفته برخی مسؤولان کشور، در حوزه دیپلماسی فرهنگی، تعدد مراکز تصمیمگیرنده و ناهماهنگی میان این مراکز عملاً مانع اتخاذ تصمیمات و برنامههای مؤثر است. حتی در زمینه روابط دانشگاهی نیز فعالیتها و تعاملات عمدتاً دولتی باقی مانده است.
درحالیکه در عمل، ارگان اصلی که توانایی شکلدهی و اجرای دیپلماسی عمومی را دارد، وزارتخارجه است و نهادهای دیگر تنها میتوانند مکمل آن تلقی شوند. از طرف دیگر، و براساس اهداف هر کشوری در تقویت و هدایت قدرت نرم خود، دیپلماتها بهعنوان عوامل اجرایی قدرت نرم نیز تلقی میشوند. در این خصوص، بهنظر میرسد دیپلماتهای ایرانی باید قادر به شناخت فرهنگ کشورهای دیگر و برقراری ارتباط با مردم این کشورها باشند تا بتوانند زمینههایی برای تعامل فراهم آورند. در این رابطه، این مسأله قابل توجه است که برخی دیپلماتهای خارجیِ مقیم تهران، از مدتها قبل علاقهمند به شرکت در محافل غیر رسمی هستند تا فرصتی برای شناخت مردم ایران و ایجاد زمینههایی برای تبادل نظر بیابند. درواقع، دیپلماتهای عصر حاضر تنها به کسب مهارتهای مذاکره با طرفهای رسمی خود بسنده نمیکنند، بلکه با شناخت مؤلفههای فرهنگی هر کشور، مهارتهایی را برای برقراری ارتباط با مخاطبان عام مییابند. علاوهبر دستگاه دیپلماتیک، افراد و سازمانهای غیر دولتی نیز نقش بسیار مهمی در تقویت دیپلماسی عمومی کشور ایفا میکنند.
حضور شخصیتهای فرهنگی، ورزشی، هنری و علمی و دانشگاهی کشور در محافل گوناگون خارجی میتواند زمینههای بهتری را برای معرفی ایران به مردم جهان فراهم کند. این امر از آنجا اهمیت بیشتری مییابد که تبلیغات منفی زیادی علیه ایران وجود دارد. حضور شخصیتهای غیر رسمی از داخل ایران در محافل بینالمللی تا حد زیادی این تبلیغات را بیمعنا میکند. درحالیکه مانعشدن از حضور آنها در این محافل و عدم تعامل با جهان، راه را برای جانشینشدن ارزیابیهای غلط از کسانی که شناختی از ایران ندارند فراهم میآورد. از طرف دیگر، موانع زیادی برای حضور بیشتر شخصیتهای خارجی در کشور وجود دارد، درحالیکه رفتوآمدهایی از این دست میتواند زمینههای مناسبی را برای شناخت بهتر ایران فراهم آورد. همچنین توجه به مبادلات دانشگاهی، از جمله مواردی است که باید در دستور کار دیپلماسی عمومی کشور قرار گیرد که بهعنوان نمونه میتوان به فراهمآوردن فرصتهای مطالعاتی برای متخصصان علمی و دانشگاهی خارجی، تبادل استاد و دانشجو با کشورهای دیگر، بهویژه کشورهایی که نظرات منفی بیشتری نسبت به ایران دارند، و ایجاد زمینههایی برای تأسیس مراکز مطالعاتی مشترک اشاره کرد. ایران در این زمینه فعالیتهای بسیار محدودی دارد.
پیشنهادهایی برای آینده
تغییر نظام بینالملل از جنگ به صلح و اولویتیافتن پیشرفتهای اقتصادی نسبت به تواناییهای صِرفِ نظامی، موجب شده است تا کشورها برای بهبود وجهه بینالمللی خود، که لازمه افزایش تعاملات بینالمللی و کسب مزایای اقتصادی است، از ابزارهای قدرت نرم بیش از پیش بهره ببرند. امروزه اکثر کشورهای جهان، حتی کشورهایی که مرام لیبرالدموکراسی را دنبال نمیکنند، با اتخاذ ترتیباتی برای تقویت مؤلفههای قدرت نرم خود درصددند تا از پارهای از مزایای آن بهرهبرداری کنند. هر کشوری به تناسب تواناییها و قابلیتهای خود در این عرصه، دارای برنامهریزیهایی است و کشورهایی با تواناییهای مختلف بهدنبال استفاده از فرصتهایی در قالب دیپلماسی عمومی هستند. از جمله در مورد ویتنام میتوان بهخوبی دریافت که اهمیت تقویت قدرت نرم این کشور در جهان و افزایش تعاملات بینالمللیاش باعث شده تا برنامههایی را برای آمادهکردن شهروندانش به اجرا گذارد. این کشور میتواند نمونه مناسبی برای تقویت توان داخلی در بحث قدرت نرم باشد. از طرف دیگر، برخی کشورهای منطقه خاورمیانه نیز بهدنبال اهدافی در قالب دیپلماسی عمومی هستند. از جمله کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، برنامههای متنوعی را در این زمینه دنبال میکنند که میتوان به تأسیس شبکههای رادیویی و تلویزیونی به زبانهای عربی و انگلیسی و ایجاد شعبههایی از دانشگاههای بزرگ جهان توسط این کشورها اشاره کرد. در این رابطه میتوان به قطر اشاره کرد که با تأسیس شبکه الجزیره، بهعنوان یکی از رسانههای قدرتمند جهانی، قابلیت تأثیرگذاری بر روندهای منطقهای و جهانی را یافته است. این کشور همچنین با تأسیس دهکدهای شامل دانشکدههای بسیار مجهز، شعبهای از دانشگاههای بزرگ جهان همچون دانشگاه جورج تاون را به کشور خود دعوت کرده است و در حال حاضر، دانشجویان زیادی از کشورهای منطقه و از جمله ایران در این دانشگاهها تحصیل میکنند .اینگونه اقدامات، در بهبود وجهه قطر در منطقه و در جهان، تأثیرگذار بوده است و مخاطب خارجی بهخوبی قادر است میان این کشور و دیگر کشورهای منطقه تفاوت قائل شود. آنیترین تأثیر محسوس چنین اقداماتی را باید در سرازیرشدن سرمایههای خارجی به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس دانست که به رشد و توسعه این کشورها کمکهای فراوانی کرده است. درحالیکه در ایران در دو بُعد داخلی و خارجی موانع و محدودیتهای فراوانی برای بهکارگیری قدرت نرم وجود دارد. بهنظر میرسد انجام اقدامات مؤثر، تصمیمگیریها و برنامهریزیهای قابل قبول در بُعد داخلی، در گام اول، بسیار مهمتر از بُعد خارجی باشد. در این رابطه، تنها تأکید بر مؤلفههای قدرت نرم ایران در منطقه و جهان کافی نیست، بلکه ضرورت تقویت و هدایت این مؤلفهها وجود دارد. بر این اساس و بر مبنای تجربیات دیگر کشورهای جهان، در قالب دیپلماسی عمومی و تقویت قدرت نرم میتوان راهکارهای زیر را برای ایران پیشنهاد کرد:
۱-اولین و مهمترین عامل در جهت تقویت قدرت نرم این است که نخبگان فکری و اجرایی کشو ر به اهمیت و ضرورت تقویت و کاربرد آن اعتقاد داشته باشند، بهطوری که در قالب یک برنامه کاربردی در دستور کار رسمی کشور در نظر گرفته شود و تنها بهصورت نمادین تعریف نشود. مهمترین هدف از چنین اقدامی نیز مسلماً بهبود وجهه ایران در منطقه و جهان است، که نیازمند طرحی مشخص، زمان و هزینه است. از طرف دیگر، باید بپذیریم چنین طرحی، زمانی موفق میشود که ایران با جهان تعامل گسترده داشته باشد. این تعامل تنها در قالب تعاملات رسمی و دولتی نیست، بلکه تعاملات بخش خصوصی، افراد، سازمانها و نهادهای غیردولتی را در بر میگیرد.
۲-عامل مهم دیگر، تعریف ساختار مناسبی در داخل کشور برای پیشبرد برنامههای دیپلماسی عمومی و تقویت و هدایت قدرت نرم است. همانطور که تجربه دیگر کشورها نشان داده است، این ساختار میتواند در دستگاه دیپلماسی کشور جایگاه بهتری داشته باشد. درواقع، نوع فعالیتهای وزارت خارجه در هر کشوری بهلحاظ گستردگی و امکان ارتباط با دامنه وسیعی از کشورها و نهادهای خارجی، مناسبترین عرصه فعالیت دیپلماسی عمومی تلقی میشود. ساختار تعریفشده در این قالب باید بتواند فعالیتهای دیپلماسی عمومی را در دو بخش خارجی و داخلی سازماندهی و هدایت کند.
۳-عامل قابل توجه دیگر، تقویت توانایی داخلی یک کشور است. در برخی کشورها، که تعامل با جهان و بینالمللیشدن را ضرورتِ بقای خود و تأمین منافعشان تعریف میکنند، برنامههایی برای آشنایی شهروندان در سطوح و طبقات مختلف به منظور آموزش زبانهای خارجی و نحوه برخورد با مردم دیگر کشورها تعریف میکنند تا ناآگاهیها به تلاشهایشان در جهت برقراری ارتباط با جهان صدمه نزند. در این کشورها، که برخی از آنها جمعیت زیادی نیز دارند، حتی در برنامههای میانمدت پنج ساله، اصول اولیه برخورد با بازدیدکنندگان از کشورشان آموزش داده میشود. در ایران نیز میتوان با توجه به تواناییهای کشور، برنامههایی را برای آموزش در سطوح مختلف در نظر گرفت که شامل آموزش زبان، نحوه برخورد و آداب معاشرت صحیح در سطح بینالمللی باشد.
۴-عامل دیگری که باید بیشتر مد نظر باشد، این است که باید به سازمانهای غیر دولتی و نهادهای خصوصی در عرصههای بینالمللی اجازه فعالیت داده شود و حتی برنامههایی برای توانمندسازی آنها اجرا شود. درواقع، بخش خصوصی، دامنه وسیعتری از فعالیتهای یک کشور در قالب دیپلماسی عمومی را برعهده دارد و میتواند با فعالیتهای خود تأثیر بیشتری بر مخاطب داخلی بگذارد که در این مورد نیز نوعی هماهنگی میان بخش دولتی و بخش خصوصی حتی در کشوری نظیر آمریکا وجود دارد.
۵-عامل قابل توجه دیگر، توجه به تبادلات دانشگاهی و دانشجویی با دیگر کشورهاست. این اقدام، به ویژه در کشورهای منطقه، بیشتر باید مورد توجه باشد. حضور دانشگاهیانِ دیگر کشورها در ایران و متقابلاً حضور دانشگاهیان ایرانی در کشورهای دیگر، زمینه بسیار مناسبی را برای معرفی مناسب و درخور ایران در میان یکی از مهمترین اقشار هر جامعهای، یعنی قشر دانشگاهی، فراهم میآورد.
۶-همچنین فراهمکردن تسهیلاتی برای حضور شخصیتهای علمی، هنری و ورزشیِ دیگر کشورها در ایران میتواند زمینهای فراهم کند تا حضور آنها موجب معرفی بهتر کشور به بخش مهمی از جهان شود. از جمله این تسهیلات، صدور روادید با شرایطی آسانتر است.
۷-عامل مهم دیگر در تقویت دیپلماسی عمومی کشور، تقویت رسانههای داخلی است. مهمترین امر در این کار، نیز این است که بخش خصوصی، حضوری واقعی در فعالیتهای رسانهای داشته باشد.
هیچ دولتی در جهان نیست که بتواند هزینههای سنگین فعالیتهای رسانهای را بپردازد و در عین حال، انتظار رسانهای قدرتمند را داشته باشد. درواقع، حجم عظیم فعالیتهای رسانهای و تلاش آنها برای بالابردن قابلیتهای رقابتی شامل صرف هزینههایی میشود که در توان بودجههای محدود دولتی نیست.