نقش انقلاب اسلامی ایران در گسترش «فقه و اصول»

انقلاب اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی(ره) شکل گرفت و به پیروزی رسید، جامعه را با مسائل جدیدی روبه‌رو ساخته. اداره جامعه از سوی فقیهی آگاه و براساس قوانین اسلامی، بستری را فراهم آورد که به پیدایش مسائل جدیدی انجامید. پس نیازهای تازه‌ای شکل گرفت که حکومت خواه‌ناخواه باید با آن روبه‌رو می‌شد. بنابراین، فقها باید درباره انطباق این مسائل با احکام اسلامی، فکر می‌کردند. حل این مسائل، شکوفایی فقه و کشف ظرفیت بالای آن را درپی داشت. مجموعه این موارد سبب شد حوزه‌های علمیه و فقها طی چند دهه اخیر، به این مباحث ورود پیدا کنند و به‌همین‌ترتیب عرصه فقه و اصول فقه به تناسب این نیازها گسترشی قابل‌توجه یافته است.

مقدمه

پیشینه فقه و بیان احکام شرعی، به نزول قرآن و آیات‌الأحکام و تشریع احکام از سوی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بازمی‌گردد. در طول دوران امامان و اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز، فقه اسلامی روندی روبه‌رشد داشت. در این دوران، بدنه اساسی فقه، شکل گرفته و امهات احکام به‌صورت تفصیلی یا ضمن قواعد کلی بیان‌شده است. برهمین‌اساس گفته می‌شود که تاریخ اجتهاد از منابع نیز با تاریخ فقه همراه بوده است.

در دوران غیبت نیز فقه شیعه، روند تکاملی خود را ادامه داد و در قالب ساختار متناسب سامان یافت. هم‌چنین تفریع فروعات جدید که با تلاش شیخ طوسی و نگارش کتاب ارزشمند مبسوط جلوه‌گر شد، در دوران بعدی ادامه یافت. فقیهان با استناد به کتاب و سنت و بهره‌مندی از قواعد فقهی و اصولی، به استنباط احکام پرداخت و پاسخ‌گوی مسائل موردنیاز زمان خود بوده‌اند. این روند، فقه شیعه را در طی قرون متمادی در عصر غیبت، به استحکام و بالندگی رسانده است.

در این میان، انقلاب اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی(ره) شکل گرفت و به پیروزی رسید، جامعه را با مسائل جدیدی روبه‌رو ساخته. اداره جامعه از سوی فقیهی آگاه و براساس قوانین اسلامی، بستری را فراهم آورد که به پیدایش مسائل جدیدی انجامید. پس نیازهای تازه‌ای شکل گرفت که حکومت خواه‌ناخواه باید با آن روبه‌رو می‌شد. بنابراین، فقها باید درباره انطباق این مسائل با احکام اسلامی، فکر می‌کردند. حل این مسائل، شکوفایی فقه و کشف ظرفیت بالای آن را درپی داشت. مردم نیز در پرتو آگاهی‌بخشی لازم که پس از انقلاب به وقوع پیوست، خواستار پاسخ‌گویی حوزه‌های علمیه و فقها و تعیین تکلیف شرعی خود، در رویارویی با این مسائل بوده‌اند. مجموعه این موارد سبب شد حوزه‌های علمیه و فقها طی چند دهه اخیر، به این مباحث ورود پیدا کنند و به‌همین‌ترتیب عرصه فقه و اصول فقه به تناسب این نیازها گسترشی قابل‌توجه یافته است.

در این مقاله، نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر گسترش فقه و اصول فقه را بررسی و ابعاد گوناگون آن را بیان می‌کنیم.

مفهوم‌شناسی

«فقه» در نزد بیشتر لغت‌شناسان به‌معنای مطلقِ دانستن و فهمیدن است.(۱) ابن‌اثیر نیز آن را به‌معنای فهم دانسته که از شکافتن و گشودن مشتق شده است.(۲) برخی آن را علمی می‌دانند که با اندیشیدن حاصل شود.(۳)

در اصطلاح، آن را به‌معنای شرع و علم به دینی که از سوی خداوند نازل شده، (اصول اعتقادی، ارزش‌های اخلاقی و احکام شرعی) دانسته‌اند،(۴) اما در کاربردی محدودتر، فقه به‌معنای «علم به احکام فرعی شرعی مربوط به افعال مکلفان، اعم از احکام وضعی و تکلیفی با استناد به ادله تفصیلی و از روی اجتهاد» است.(۵) اصول را در لغت، به‌معنای ریشه و ‌بن هرچیزی می‌گویند(۶) و اصول فقه، علم به قواعدی است که نتیجه آن، در استنباط حکم شرعی مورد استفاده قرار می‌گیرد.(۷)

مراد از «انقلاب» نیز، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) است که تحول عظیمی را در عرصه جامعه صورت داد و آن را از نظام شاهنشاهی به نظام اسلامی برمبنای نظریه ولایت فقیه تغییر داد. هم‌چنین فقه را به عرصه عملی اداره جامعه کشانده و به مسائل مطرح در لابه‌لای کتب فقهی، عینیت بخشید. ازسوی‌دیگر مباحث نوپیدایی را در عرصه فقهی مطرح کرد که پیدایش و کشف نیازهای جدیدی را سبب شد.

پیشینه

درباره پیشینه موضوع فقه وتحولات آن باید گفت که فقه اسلامی از آغاز با هدف کشف احکام و مقررات دینی و تعیین وظایف مکلفان پدید آمد و با پشت سرگذاشتن ادوار گوناگون به ساختار قوی و استحکام لازم در روش حل مسائل رسید، اما ازآن‌جاکه در بیشتر برهه‌ها، شیعیان در تنگنا و ظلم قرار داشتند و از بستر اداره حکومت و جامعه به‌دور بوده‌اند، بیشتر مباحثی که به‌صورت تفصیلی و استدلالی مطرح شده است، معطوف به تعیین وظایف فردی مکلفان در عرصه عبادی و معاملات بوده و مباحث مطرح در عرصه‌های مختلف جامعه و نظام سیاسی و اداره آن، به اندازه لازم، مجال طرح نیافته است.(۸)

با پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد ورود فقها به عرصه‌های جدید و پاسخ‌گویی به نیازهای جامعه در زمینه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بوده‌ایم. این امر موجب شد که فقه اسلامی، با تکیه بر مبانی و ساختار مستحکم خود در طول صدها سال، به مواجهه با مسائل جدید بپردازد و برای پرسش‌های نوپیدا، پاسخ‌های درخوری ارائه کند. البته بسط متوازن فقه در ابواب گوناگون، با عرصه‌های زندگی مردم متناسب است.(۹) به‌همین‌منظور فقیهان با درنظر گرفتن شرایط و نیازهای زمان خود و رعایت ضوابط تعریف‌شده فقهی و اصولی، به این میدان جدید وارد شده‌اند،(۱۰) که خود به گسترش فقه واصول در شاخه‌های گوناگون انجامیده است.

درباره ضرورت تحول فقه و تأثیر عوامل گوناگون در آن، طی دهه گذشته کتاب‌ها و مقالات فراوانی نوشته(۱۱) و همایش‌های گوناگونی(۱۲) برگزار شده است. پژوهندگان، به‌صورت جامع به نقش انقلاب در ایجاد این تحول و بسترهای تازه‌ای که در فقه و اصول گشوده شده، کمتر توجه کرده‌اند. ازاین‌رو، در این مقاله می‌کوشیم با نگاهی جامع، نقش انقلاب در تحول پدیدآمده در فقه و اصول و ابعاد گوناگون آن را بررسی کنیم.

در آغاز از تأثیرات انقلاب اسلامی در تحول و گسترش عناصر دخیل در اجتهاد که مهم‌ترین تحول در این عرصه است و در فقه نقش اصولی و مبنایی دارد، آغاز و در ادامه، به تأثیر انقلاب در ایجاد تحول و گسترش در رویکرد حکومتی به فقه که بر تمامی ابواب و مباحث فقهی سایه انداخته، اشاره خواهیم کرد. سپس طرح تئوری اداره جامعه و نظام سیاسی اسلام که براساس رویکرد حکومتی به فقه ارائه‌شده، مطرح می‌شود. نقش انقلاب در توسعه قواعد فقه و تطبیقات آن، گسترش در ساختار ابواب فقهی و پیدایش فقه‌های مضاف، توجه فقها به لزوم موضوع‌شناسی و در نهایت گسترش در ابزار آموزش و تنوع برون‌داد، از دیگر جنبه‌های نقش انقلاب اسلامی ایران در فقه و اصول است. آن‌چه در ادامه می‌آید، بررسی ابعاد این گسترش با ذکر شواهد است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.