نظریه پردازی در هنر انقلاب و انفطار صورت
فاینما تولوا فثم وجه الله… کتاب انفطار صورت با موضوع (گرافیک و نقاشی) نوشته شهید سید مرتضی آوینی با فهرستی چنین: گرافیک و تحولات تاریخی، گرافیک و انقلاب اسلامی را، زبان گرافیک و سمبل هایش، جنگ در آینه مصفای نقاشی متعهد، انفطار صورت….است که به اختصار بخشهایی از کتاب را تقدیمتان میکنیم.
در بخش گرافیک و انقلاب اسلامی شهید چنین گفته: هنر امروز حدیث نفس است و این نکته را غالبا به مثابه ارزش والای هنر امروز تلقی می کنند و بنابراین، آثار هنری هنرمندان همان نسبتی را با جامعه و تاریخ و زمان و مکان و طبیعت و واقعیت و حقیقت برقرار خواهند کرد که خود هنرمندان بین خود و جهان بیرون از خود برقرار کرده اند. این نسبت، هرچه باشدریا، در آیینه هنر ظاهر خواهد شد و باز هم هنر پرده از باطن تاریخ بر خواهد داشت…
اما اگر هنرمند نسبت به تاریخ و سرنوشت انسان و هویت فرهنگی خویش متعهد باشد، دیگر در پیله حدیث نفس خفه نخواهد شد، بال های پروانگی اش خواهد رست و پیله مقتضیات زمان و مکان را خواهد درید، چرا که انسان هم می تواند محاط در مقتضیات زمان و مکان باشد و هم محیط بر آن؛ انسان می تواند محکوم تاریخ باشد و هم سازنده آن.
هنر گرافیک نیز هم پای جنگ، مجلایی شد برای انوار عرفانی جهاد در راه خدا و آن مراتب بلندی که رزم آوران بدان دست یافته بودند. بنابراین، سیر تاریخی هنر گرافیک را در ایران بعد از انقلاب باید همراه با مراحل تاریخی انقلاب ارزیابی کرد و نه غیر آن، چرا که هویت گرافیک در ا یران پس از انقلاب هرگز در امتداد طبیعی هنر پیش از انقلاب قرار ندارد… و این سخن را در باب نقاشی، شعر، موسیقی، داستان نویسی، سینما و تئاتر نیز باید بازگفت- اگرچه در بعضی از این عرصه ها این تمایز چهره ای عیان دارد و در بعضی دیگر خیر.
ایشان در بخش جنگ در آیینه مصفای نقاشی متعهد نیز اینگونه بیان می کنند:
هستند کسانی که هنوز هم انتظار می کشند تا انقلاب، بنا بر رسم تجربه شده تاریخ جدید، امروز و فردا تسلیم قدرت های استکباری شود و بلغزد در بغل این و آن و دست از مدعیانش بردارد. در منظر توجه آنان، هیچ چیز جز غرب قابل عنایت نیست و از غرب نیز آن چه می شناسند، سرزمین عجایبی است در غایت القصوای خیالی کام جویی ها و لذت پرستی ها و لجام گسیختگی ها. چه غم اگر ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس؛ چه غم اگر هر که هست، فرومایگان اند که بر جهان حاکم اند و فقرا و دردمندان نیز یا مرعوب تازیانه اند و یا شیطان از عادت و تعلقاتشان بندی گران ساخته است و آنان را به بندگی کشیده.
عمده نقاشان و گرافیست هایی که حضورشان در جنگ، هم پای رزم آوران احساس می شد، هم آنان اند که از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه هنری گر آمده اند.بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، متوقع است که در عرصه هنر، حرکت پیوسته و هدف داری آغاز شده باشد برای دست یابی به هویت مستقل و مشخص هنری متناسب با انقلاب و این عهد جدیدی که انسان با خدا بسته است.
نقاشانی که برای جنگ کار کرده اند اگرچه بسیار معدودند و انگشت شمار، اما آثار آنان انصافا بهترین آثاری است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خلق شده است… نگرش محتوایی حاکم بر این آثار منشا گرفته از همان تفکری است که حزب الله را، صادق ترین پیروان حضرت امام را، از دیگران متمایز می دارد. از میان مضامین جنگ آن چه در کارهای آنان بیش تر از همه درخشش و تلالو دارد، شهادت است. امتیاز بسیجیان نیز بر دیگران در عشق به شهادت است و این هم سویی تصادفی نیست.
ما به هنر بی درد و مدعیان آن اعتنایی نداریم، آن چنان که به هنر باسمه ای ایدئولوژیک، یعنی آن هنری که به زور از ایدئولوژی مخالف با اسلام رنگ پذیرفته است. امید ما تماما به هنرمندان مومن کتعهد است و معتقدیم که هنر به معنای حقیقی خویش، جز در آینه مصفای روح مومنین تجلی نخواهد یافت و جز متعهد به اسلام، هرچه هست، نه تنها هنر نیست، بلکه عین بی هنری است.
انفطار صورت بخشی است که شهید چنین بیانش می کند:
انسان عین ربط و تعلق است به حق، و وجودش در قرب و بعد و وصل و هجران است که معنا می گیرد، و وااسفا! که این پرتو نور چو از شمس دور افتد به خاموشی می گراید؛ و مگر این چنین نشده است؟ انسان امروز از اصل خویش دور افتاده است و با او ، همه چیز. اصل او در وصل است و نه عجب اگر این روزگار، روزگار تفرقه و تشتت باشد، که وحدت مولود توحید است.
چه رخ داده است و این چه انگاری است که انسان از خود و جهان یافته؟ آیا این نرگس بر لب جوی رسته دل در عکس منعکس خویش باخته است و این غفلت او از حقیقت وجود دور انداخته؟
عالم دگرگون نشده است و هنوز محضر حق است و مظهر او، اما انسان در این سیاره عالمی به مقتضای انگار خویش بنا کرده است؛ عالمی غریب و جنون آمیز، عالمی که در آن همه چیز، به مقتضای آن دور افتادگی، معنایی وارونه یافته است.
انسان عین ربط و تعلق به حق است و بیرون از این تعلق، اصلا انسان و انسانیتی بر جای نمی ماند که بتوان این عهد تازه را با او استوار داشت.
بشر از هر چه بگریزد، از نیازهایی که لازمه حیات اوست چگونه بگریزد؟
وجود انسان در نسبت میان دو منتها معنا می شود: بدنی حیوانی و روح الهی. این یک سو به سوی خاک می کشاند و آن یک به سوی افلاک.
_هنر مدرن ماهیتا هبوطی و نزولی است و با توجه تاریخی بشر به دنیا پدید آمده است.هنر حقیقی لزوما هنری وحدت گراست، وحدتی که عین توحید است.
هنر اگر در تعلق به حق شود، معرجی است برای وصول به غایت کمالی وجود، و اگر فارغ از این تعلق و فقط در پیوند با بشر نگریسته شود، فراموش خانه ای خواهد شد در خدمت تفنن و تلذذ محض… و از آن بدتر، چه بسا هنر را این چنین که هست، نه چون وسیله، بلکه همچون غایت و هدف لحاظ کنند که در این صورت، به مثابه حقیقتی ثابت و مستقل انگاشته می شود که باید انسان را معنا کند.«هنر برای هنر» شجره خبیثه ای است که در خاک این توهم پا گرفته است و زنهار، که این عبارت نقابی است فریب کارانه بر چهره این معنا: هنر در خدمت خودپرستی هنرمند. هنر را اگرچه در لفظ بتوان از تعهد انتزاع کرد، اما در معنا ممکن نیست. آن که عهد از خدا بازگیرد، لاجرم با خود عهد خواهد بست… و این حکمی است بلااستثنا.
چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آن چه در بالستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
گزیده ای بود از کتاب انفطار صورت نشر واحه نوشته شهید مرتضی آوینی که سعی شد مطالبی کلیدی در اختیار هنر دوستان قرار گیرد.