آسیب های اجتماعی تجرد / عوامل کاهش تمایل به ازدواج
بررسی ها در کشور نشان می دهد افزایش سن ازدواج برای مردان، دارای رشد سالانه معادل ۶/۰ درصد و برای زنان ۵/۰ درصد معادل ۶ ماه در سال است، به عبارت دیگر متوسط سن ازدواج مردان در حال حاضر ۷/۲۶ و زنان ۴/۲۲ سال است که این امر می تواند مشکلات فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی ناشی از تجرد را بویژه برای دختران بالاتر از ۲۳ سال به همراه داشته باشد.
از سویی دیگر تحصیلات بطور مستقیم و غیرمستقیم از طریق ارتقای منزلت شغلی باعث افزایش سن ازدواج می شود، به عبارت دیگر با افزایش تحصیلات، امکان دستیابی به شغلی با منزلت بالا بیشتر می شود و این دسته از افراد به خاطر داشتن استقلال مالی بیشتر و وجهه اجتماعی بالاتر می توانند مدت طولانی تری را در جستجوی همسر مناسب بمانند.
نتایج تحقیقی پیرامون تأثیر تحصیلات و اشتغال زنان بر تأخیر در سن ازدواج در تهران ثابت می کند با افزایش تحصیلات بر تعداد افراد با تأخیر ازدواج کرده افزوده می شود، به عبارت دیگر با افزایش تحصیلات، افراد در سنین بالاتری ازدواج می کنند؛ چرا که در طول دوران تحصیل و با وجود امتحانات گوناگون، فشار روانی زیادی بر فرد تحمیل و این فشار خود تبدیل به عاملی جهت افزایش سن ازدواج می شود، از این رو فرد ترجیح می دهد بعد از پایان این فشارها اقدام به ازدواج کند.
افزایش سطح تحصیلات نیز در کشور ما به عاملی برای تأخیر در ازدواج تبدیل شده است؛ به گونه ای که افزایش سطح تحصیلات موجب انتظارات بیشتر زن از زندگی زناشویی می شود و در این شرایط زنان خواستار برابری مسئولیت ها و آزادی اراده بیشتر هستند، در نتیجه یافتن چنین همسری در جامعه ما به مدت زمانی طولانی نیاز دارد. همچنین بین نوع شغل افراد و وضعیت ازدواج، رابطه معناداری وجود دارد، بنابراین از آنجایی که درآمد و شغل در ازدواج نقش بسیار مهمی دارند، مردان بیکار با توجه به تمایل خود برای ازدواج به علت بیکاری و نداشتن شغل و درآمد مناسب، این امر را دست نیافتنی می دانند و در تعدادی نیز به دلیل درآمد کافی، شغل مناسب و وضعیت اقتصادی خوب خانواده درصد ازدواج به خاطر رفاه نسبی کمتر شده است و در این موقعیت که بیشتر در خانواده های مرفه وجود دارد، فرد از شرایط خود راضی بوده و به فکر تغییر موقعیت و ازدواج نمی افتد. اما در عین حال مشکلات اقتصادی و درآمد پایین و بیکاری همچنان مهمترین علت عدم ازدواج جوانان و افزایش سن ازدواج در آنها محسوب می شود.
تحقیقی در خصوص افزایش سن ازدواج جوانان نشان می دهد که این دو مسأله (درآمد پایین و بیکاری) باعث شده که پسرها به دلیل نداشتن شغل و درآمد مناسب و در اختیار نداشتن مسکن تن به ازدواج ندهند و در این راستا خانواده دختر نیز تا زمانی که پسری شغلی و درآمدی نداشته باشد و یا از مسکن متعارفی برخوردار نباشد، قبول نمی کند که دخترشان با او ازدواج کند و این یکی از دلایل اساسی تأخیر در ازدواج جوانان محسوب می شود؛ چرا که امروزه دختر و پسر جوان زمانی تن به ازدواج می دهند که از نظر امکانات اولیه تأمین باشند و همین مسأله ازدواج آنها را به تأخیر انداخته است. همچنین برخی از خانواده ها که به لحاظ اقتصادی با مشکل رو به رو هستند، نمی توانند جور جوانان خود را کشیده و زمینه لازم را برای شکل گیری خانواده ای جدید فراهم کنند. مضاف بر این که چشم و هم چشمی ها نیز تا حدود زیادی در این مسأله دخیل شده و مشکلات زیادی را به وجود آورده است.
نتایج پایان نامه معصومه امیری در این باره حاکیست که پایین بودن پایگاه اقتصادی خانواده پسر از دیگر موانع مهم ازدواج جوانان است. همچنین طول دوره سربازی و مخارج برگزاری مراسم عروسی از سایر موانع ازدواج محسوب می شوند، از این رو ایجاد اشتغال برای دانشجویان پس از فراغت از تحصیل توسط سازمان ها، دانشگاه ها و مساعدت مدیران گروه های آموزشی در افزایش ازدواج دانشجویان و جوانان در آستانه ازدواج موثر است. براساس گزارش ، تهیه برنامه های رادیو تلویزیونی و همکاری مطبوعات به منظور تشویق جوانان به ازدواج، ارتقای سطح آگاهی آنان در مورد مسایل مربوط به ازدواج و تحکیم نهاد خانواده و حل اختلافات زناشویی، فرهنگ سازی ازدواج های آسان و کاهش سطح توقعات خانواده و عدم تحمیل نظر خود در مورد انتخاب همسر آینده، تغییر نگرش خانواده در مورد عوامل فرهنگی مانند همشهری بودن یا هم لهجه بودن در امر ازدواج فرزندانشان در این امر موثر است. ازدواج در سن بالا مسأله ای جهانی بوده و از این جهت آسیب اجتماعی تلقی می شود که با توجه به زودرس شدن بلوغ جنسی و عدم تأمین نیازهای روحی و جسمی جوانان، مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی و بحران های شخصیتی از جمله گرایش به ارتباط غیرمتعارف دختر و پسر، افسردگی و … را بوجود می آورد.