دشمن چگونه به ما از راه اعتقادات ضربه می زند
یکی از مهم ترین راه هایی که دشمن برای ضربه زدن به پیکره انقلاب از آن استفاده می کند شیوه ((تفرقه انداختن بین شیعیان و سنیان ایران)) است.اغلب ما وقتی این موضوع را میشنویم ناخودآکاه این فکر به ذهنمان خطور میکند که :
دشمنان ما از طریق تحریک اهل سنت بر علیه شیعیان و دست گذاشتن روی این نکات :
۱- از جانب اهل تشیع نه تنها به خلفا و جانشینان پیامبر احترامی گذاشته نمی شود بلکه مورد لعن ونفرین هم واقع میشوند .
۲- اینکه شیعیان فقط اسلام خودشان و امت خودشان را قبول دارند و قصد از بین بردن تدریجی مکتب اهل تسنن را دارند .
۳- قدرت تبلیغاتی ،نظامی و سیاسی در دست شیعیان است و همه رسانه های کشور تحت نفوذ آنهاست و مثلا روز تولد حضرت عیسی را به مسیحیان در تمام رسانه ها تبریک می گویند ولی با ادعای برادری با اهل تسنن احترامی به هیچ کدام از مناسبتهای اهل سنت گذاشته نمی شود.
۴- اگر در موارد قضایی حکمی به زیان فردی ازاهل تسنن داده شود یا در سایر ارگانها دستوری به ضرر یک شخص سنی صادر گردد بلافاصله تمام جنبه های حقیقی و حقوقی موضوع را نادیده گرفته و تبلیغ سوئ خود را سریع شروع میکنند که چون طرف سنی بوده و مرجع قانونی شیعه بوده این رای از روی عداوت داده شده است و سایر روشهای دیگری که به هر نحوی بتواند آتش نفرت و کینه را در وجود اهل تسنن از شیعیان برافروخته سازد ، روش خود را جامه عمل پوشانده و نهایتا باعث قرار گرفتن شیعیان و اهل تسنن در دو جبهه مخالف و رودرروی یکدیگر می شوند.
خوب البته این امر کاملا صحیح است کما اینکه تا به امروز چنین بوده و همچنان هم ادامه خواهد داشت . حوادث خونین و وقایع تلخ زیادی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران (توجه داشته باشید استعمارگران قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز جنین اهداف و مقاصدی داشته اند اما ما صرفا به وقایع بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ می پردازیم ) وجود داشته که در اثر همین فتنه گری ها و تبلیغات سوء برعلیه مکتب تشیع و اهل تشیع رخ داده است . ترور شخصیتها ، کشتارهای جمعی مثل بمب گذاری ها یا حمله به مسافران شیعه در فواصل بین شهرها، آزار ، شکنجه و زیر پا گذاشته شدن ابتدایی ترین حقوق انسانی شیعیان در مناطقی که اکثریت با اهل تسنن بوده از جمله این موارد بوده است .
اما حقیقت امر اینست که دشمنان فقط به فکر تحریک اهل تسنن بر اهل تشیع نیستند و این فقط یک روی سکه است . آیا تا بحال به این موضوع فکر کردید که دول استعمار گر بر روی افکار ما شیعیان هم کار می کنند و به همان نسبت سعی در دور کردن ما شیعیان از برقراری وحدت و یکپارچگی با اهل سنت می باشند.
بلی . شاید تا امروز این قضیه به دهنمان خطور هم نکرده بود اما واقعیت امر همین جاست .بیایید کمی باز تر و جامع تر به این قضیه نگاه کنیم.هر انسانی که بیطرفانه و همراه با عدالت نگاهی اجمالی به تاریخ اسلام از ابتدا تا کنون بیاندازد پی میبرد که ما شیعیان از لحظه وفات پیامبر و شکل گیری ماجرای شوری مورد ظلم پیشوایان اهل تسنن و پیروان آنها قرار گرفتیم. در واقع حقیقت امر اینست که ما حق خلافت بعد از پیامبر را با حضرت علی و سلاله پاکش میدانیم اما برادران اهل تسنن حق خلافت را به همان گونه که در تاریخ اتفاق افتاده و طبق تصمیم شوری با جناب ابوبکر و پس از او جناب عمر و جناب عثمان سپس در خلفای اموی و نهایتا خلفای عباسی میدانند.
خوب چیزی که واضح است اینست که با خلافت جناب ابوبکر و جلوگیری از خلافت حضرت علی و وقایعی که در گرفتن بیعت از آن حضرت رخ داد قاعدتا ظلم در حق شیعیان واقع شده و پیشوایان اهل سنت به خلافت که به اعتقاد شیعه حق آنها هم نبود رسیدند.از آن تاریخ به بعد هم همواره خلفا(اعم از خلفای راشدین،بنی امیه و بنی عباس) به عداوت و دشمنی با حضرت امیر (ع) و خاندانش پرداختند. تمامی ائمه معصومین از امام حسن مجتبی فرزند خلف حضرت علی تا امام حسن عسگری سیزدهمین معصوم و یازدهمین پیشوای شیعیان همگی با دستور خلفا و توسط عمال و دست نشانده هایشان به شهادت رسیدند . خون هزاران هزار نفر در جای جای محدوده قلمرو اسلامی توسط مزدوران خلفای اموی و عباسی فقط و فقط به جرم دوستی و دل سپردن به ولایت مولی الموحدین حضرت علی و فرزندانش ریخته شد و همواره زندانهای بنی امیه و بنی عباس مملو از شیعیان و افراد خاندان بنی هاشم بود.و به جرآت میتوانیم شهادت مظلومانه اولین و والا مقام ترین شیعه راستین امیرالمؤمنین یعنی حضرت فاطمه که بر اثر رنجهای ناشی از جراحات وارده بر پیکر گلوار مقدسشان حادث شد و همچنین شهادت امام حسین و یاران باوفایش در نهضت خونین عاشورا و جسارتهای تحمیل شده بر حرم رسول الله بعد از اسارت در چنگال سپاه بنی امیه را بعنوان بزرگترین و جانسوزترین مصائب شیعه حاصل از پیشوایان اهل تسنن و بالاترین گواه بر مظلومیت تشیع در مقابل تسنن دانست.
خوب با مرور این حقایق مکتوب و ضبط شده تاریخ اسلام نتیجه می گیریم که بار روانی سنگین تری بر احساسات ما شیعیان نسبت به مکتب تسنن و خلفایشان وجود دارد و به اصطلاح عامیانه تر دل ما بدون تحریکات و تبلیغات دشمن هم به وسعتی فراوان از سردمداران و پیروان اهل سنت خون هست .کمتر ایرانی شیعه مسلکی را میابید که با شنیدن ذکر مصائب اهل بیت احساساتش جریحه دار نشده و محزون نگردد و همچنین در اعیاد مختص تشیع شاد و با روحیه نباشد.
آری با جمع بندی همه این مطالب میتوان پی برد احساسات و عواطف یک فرد شیعه قابلیت تهییج و تحریک پذیری بالاتری از یک فرد سنی دارد . چه اینکه با بیان کردن مثلا ستمهایی که بر حضرت زهرا وارد شده به یک شیعه متعصب بتوان انقدر او را برافروخت که از خود بی خود شود و دست به اعمالی بزند که در حالت طبیعی از انجام آن عاجز است.
مطمئنا شما هم با این صحنه ها رو برو شدید .خود زنی هایی که در هیئت ها و مجالس عزا و حتی مولودی توسط شیعیان(که البته کار پسندیده ای نیست و تآیید نشده است) انجام می شود را دیدید.هر چند بعضی ها واقعا از حال طبیعی بیرون نرفته اند و اهداف دیگری دارند اما عده ای واقعا مدهوش می شوند و کنترل اعمال خود را ندارند. حال دشمن با وارد کردن شوک بر روی این نقطه حساس عده ای از شیعیان متعصب که مثل اتاق پر از گاز هستند و یک جرقه کوچک برای انفجار شان کافیست براحتی میتواند یک فتنه را ایجاد کند.
همچنین با استفاده از همین روش مشاهده شده که با یک تیر چند نشان میزنند.یعنی در ضمن پیش کشیدن انواع بحثها و پرس روحی روانی شخصیت شیعه متعصب از طریق یادآوری مظلومیت رهبرانش و ستمگری اهل تسنن هم تخم نفرت از اهل تسنن را آبیاری می کنند هم یک سوژه دیگر را با ارتباط دادن به مکتب سنی در نظر شیعه ترور ارزشی میکنند و هم در این خلال یک سری باورهای منفی مجازی برای شیعه میسازند و تحویلش میدهند. یک مثال واضح این شیوه استادانه دشمن متاسفانه در یکی از مقالات همین سایت در مذمت شخصیت عرفانی مولوی شاعر و عارف نامی ایران وصاحب آثاری چون مثنوی و دیوان شس ،به وضوح دیده می شود .البته خدای ناکرده منظورم این نیست که مؤلف تاپیک یا ارسال کننده دشمن هستند. منظورم این است که ببینیم چقدر تاثیر شیوه کاربردی مخالفان سازش شیعه و سنی در افکار ما اثر کرده که من شیعه نوعی براحتی میتوانم هر چیزی را که به اهل تسنن نسبت داده شده را از لحاظ معنوی تخریب کنم. مؤلف در این مقاله اشاره به این نموده که مولانا اشعاری در مدح خلفا گفته و این کار اورا به شدت محکوم کرده .حال از این فرد میتوان پرسید :مگر مولوی تعهدی نسبت به ما داشته که حتما شیعه باشد و تمام اشعارش را در وصف حضرت علی بگوید. که البته در دیوان شمس غزلیاتی در مدح حضرت علی توسط وی سروده شده که معروف ترین آن با این مصراع شروع می شود (( ای رهنمای مؤمنان الله مولانا علی )) و متعجبم اگر مؤلف دشمنی شخصی با مولوی نداشته چرا این قسمت کار را بیا ن نکرده است .
اصلا مولوی سنی بوده ؛ خوب یک امر کاملا طبیعی است که یک شاعر سنی مسلک اشعاری در مدح پیشوایان خود بگوید . مگر شاعران ما در وصف ائمه سروده ندارند.
و اصلا ما اجازه سرزنش یک نفر بعلت سنی بودنش نداریم.مولوی هم مثل همه انسانها در انتخاب دینش آزاد بوده ، در سرودن اشعارش هم آزاد بوده و اصلا ارتباطی به ما ندارد که مولوی را بخاطر مدیحه سرایی امامانش ترور شخصیت کنیم .از نکات جالب این مقاله دور شدن از شخصیت ادبی و علمی مولوی و پرداختن به زندگی شخصی اوست.
مولوی در نزد همه مردم ایران بعنوان یک شاعر مطرح است .اشعار عرفانی مولوی قرنهاست که توسط بسیاری از بزرگان و شخصیتهای فرزانه ایران و جهان مورد استفاده و ورد زبان بوده ؛ آنقدر سیطره عرفانی مولوی در اشعارش وسیع بوده که حتی دانشمندان ادبیات در فراسوی مرزهای ایران هم شیفته سروده هایش هستند و از دریای بیکران معرفت او نوش می کنند .انسانهایی که همگی خودشان اهل فن و قلم و عرفان بوده اند. خوب حالا علت چیست که در عصر ما یک انسان که مطمئنا در سطح پایینتری از عرفان و بینش الهی خیل انبوه بزرگان و وارستگانی که عرفان ناب مولوی را تایید و تمجید کرده اند میباشد ، با استناد به سروده های وی در مدح خلفا ، تمام نکات مثبت این شخص را نادیده گرفته و سنی بودنش را دلیلی بر نداشتن عرفان و ادب و علم و …. معرفی میکند .نکته جالب اینجاست که او دقیقا همان مطلوب دشمنان را به بهترین وجه انجام داده و پس از هر اشاره ای که به ابیات سروده شده در وصف هر کدام از شخصیتهای سنی میکند بلافاصله گوشه ای از پرونده او را هم به نمایش می گذارد . این همان پرس روحی شیعه است که وقتی مطلب را میخواند هنوز آنالیزش در باره شعر به پایان نرسیده با نمود یک واقعه بر علیه مکتب تشیع رو برو شده و بلافاصله عواطفش تحریک می شود و تفکر جای خود را به تعصب میدهد در این حین با دیدن قسمت بعدی که بیشتر با لحن تمسخرگونه مولوی را بخاطر مدح آن شخصیت مورد حمله قرار میدهد احساس رضایت خاصی میکند .در این تاپیک نکات آموزنده زیادی به چشم میخورد اما ۳ نکته که از همه مهمتر ند :
۱ – تلاش در جهت بی ارزش کردن یکی از بزرگترین شخصیتهای ادبی و عرفانی ایران در چشم ایرانی بعلت اعتقادات شخصی اش . واقعا احمقانه نیست . مثل اینکه ما از یک بازیگر سینما بخاطر تسلطش در اجرای نقش ، مورد پسند بودن کاراکترهایی که برای ایفای نقش انتخاب می کند و مطلوب بودن میمیک چهره و استیل بدن خوشمان بیاید بعد یک نفر بیاید و جهت ترور شخصیتی وی به ما اطلاع بدهد آکتور محبوب شما مسلمان نیست ،ارمنی است .آیا اطلاع جدید خدشه ای به فاکتور هایی که مدنظر من بوده وارد میکند که من از وی متنفر شوم ؟
۲ – معرفی کردن یک رکن جدید در مکتب تشیع . در عین تعجب دیدم که مؤلف خیلی قاطع نوشتند که برائت از خلفای از ابوبکر تا آخرین خلیفه عباسی و لعنت و نفرین کردن آنها رکن رکین آئین شیعه امامیه است .
البته اگر با دید بهتری به قضیه ای که ایشان مکتوب کردند نگاه کنیم مشکل قابل حل است . اولا رکن رکین آئین تشیع یا همان شیعه امامیه( بقول مولف) سر لوحه قرار دادن آیه شریفه {{ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم }} در تمامی عرصه های زندگی است .هیچ حایی از مکتب تشیع لعن و نفرین کردن بر خلفا به عنوان رکن رکین تشیع مطرح نشده .این موضوع مطرح شده باعث ایجاد یک ذهنیت نادرست و اگر رشد کند تبدیل به یک عقیده نادرست می شود.
مگر خود حضرت علی ۱۰ سال در امورات خلافت به جناب عمر کمک نکرد؟
مگر به دستور امام علی، قرزندان دلاورش حسنین علیهما السلام برای دفاع از جان خلیفه سوم شمشیر نکشیدند و مبارزه نکردند؟بهتر بود مؤلف (البته اگر با من همعقیده هستند) معنی کلمه برائت را برای کاربری که بدون محدودیت سنی از کانون بازدید می کند و برداشتش از کلماتی چون برائت و رکن رکین با نفر بعد فرق دارد باز میکردند. برائت ما به معنی این نیست که مثل بعضی از شیعیان زیر کفشهایشان نام خلیفه دوم را حک کنند که نشان دهنده بیزاری و تنفر باشد . ما در همه حال باید از پیشوایان خود الگو برداری کنیم حتی برای نشان دادن نوع برائتمان .در کجای تاریخ اسلام بی احترامی ، فحش دادن ، نوشتن اسم خلفا در سرویسهای بهداشتی و امثالهم از رهبرانمان به ما سفارش شده ؟در کجا تمسخر اهل سنت و عقایدشان به ما توصیه شده ؟کجای شیعه بایکوت کردن و قطع رابطه و لزوم بروز دادن دشمنی به اهل سنت را به ما گوشزد کردند؟ما قاعدتا از شیخین و جناب عثمان به خاطر توطئه بر علیه جانشین بر حق رسوا خدا حضرت امیرالمؤمنین و سلب خلافت از وی و سایر اعمالی که بر خلاف آیین رسول الله و بر علیه عترت آن حضرت انجام دادند دلچرکین هستیم و به هیچ وجه نمیتوانیم این آزردگی و نفرت را از وجودمان بیرون کنیم اما باید همواره بیاد این باشیم که زنده نگه داشتن اسلام ، سرافرازی مسلمانان در میان سایر ملتها و نکته سوم که مختص خود ما شیعیان است فراموش نکنیم اسلام دین محبت است و بر دلها حکومت میکند و ما مدعی داشتن کاملترین اسلام هستیم . پس اگر بخواهیم در خیابانها فریاد لعنت بر خلفا را سر بدهیم هر چند عقیده خود را به عنوان یک شیعه با تمام قوا بیان کردیم اما مطمئنا اشتباهاتی هم انجام داده ایم.
الف ـ جامعه امروز ما بسیار وسیع تر از جامعه صدر اسلام است و ما بسیاری از انسانهای اطرافمان رافقط در محیطهای خاص میبینیم و بدون اطلاع داشتن از عقاید آنها شاید روابط محترمانه ی با آنها داشته باشیم که با این حرکت اینگونه ارتباطات و احترامات اجتماعی از بین خواهد رفت و اسلام و قوانین مدنی اسلام پذیرای این امر نیست .
ب ـ مطمئنا در مقابل فریادهای ما فریادهایی بر خواهد آمد و این باعث برهم خوردن روال طبیعی و نظم اجتماع همچنین آغاز یک جنگ داخلی و ایجاد نا امنی در ممالک اسلامی میشود.
ج-جنگ داخلی و اختلاف باعث تضعیف قوای نظامی و اقتصادی جامعه اسلامی شده و استثمار آن توسط دشمنان آسان تر میشود و این یعنی دقیقا خلاف سخن قرآن که می فرماید و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه که در واقع اشاره و امر به تقویت روز افزون قوای اسلام دارد.
د – وجهه دین اسلام در برابر دنیای مسیحیت و یهودیت و سایر ادیان پایین خواهد آمد .دشمنان ما بسیار آگاه و هوشیار هستند و تمام شبکه های اطلاع رسانی دنیا در اختیارشان است . پس بروز هر گونه ضعف از جانب یک امت اسلامی با تبلیغاتی پر سر و صدا در سرتاسر جهان خواهد پیچید و آبروی اسلام به خطر خواهد افتاد.
ما به عنوان یک مسلمان در برابر کلیه اعمالمان که در دید دیگران هست مسؤلیم.و برای انجام این امر به نحو احسن باید از سیره معصومین الگو برداری کنیم. ما در زندگی هیچ کدام از بزرگان دینمان خشونت و جنگ طلبی و اعمال قدرت را برای پیشبرد اهداف عالی اسلام بعنوان راهی مناسب نمی یابیم. پس بهتر است با گذاشتن احترام به عقاید پیروان سایر مذاهب ، رعایت کلیه اصول انسانی و اخلاقی در روابط اجتماعی با آنها ، کنترل اعمال خودمان در جامعه به عنوان یک پیرو حقیقی اسلام ناب محمدی و اینکه رفتار ما برای دیگران نمایشی ازایدئولوژی اجتماعی اسلام و تشیع است و جدیت همراه با نشاط در انجام امورات دینی مان آن جاذبه مطلوب شیعی را در اجتماع طوری ایجاد کنیم که یک سنی یا پیرو هر طریقت دیگری در برخورد با شیعیان در زیبایی های اسلام و مکتب شیعه غرق شود و بدون نیاز به تبلیغ خودش بدنبال آشنایی بیشتر ، گرویدن و فراگیری مذهب ما بیافتد.
دوستان عزیز فراموش نکنیم ما همه موظف هستیم در عین حال که به فکر دین و مذهب خودمان باشیم و در مواقع لزوم حتی برای آن جان بدهیم ، یک ایرانی هستیم و بعنوان یک ایرانی نیز ارزش ها ، آرمان ها و مسئولیت هایی داریم . هنر آن است که بتوانیم هر دو را داشته باشیم و با ایجاد توازن بین آنها به دیگری کم اهمیت نشویم.
کوروش کبیر ، داریوش هخامنشی و … هیچکدام نه شیعه بودند نه مسلمان ولی ما بعنوان ایرانی به آنها افتخار می کنیم . پیامبر اسلام و ائمه اطهار هم ایرانی نبودند ولی رهبران مذهبی و بزرگان دین ما هستند و برایشان جان فدا میکنیم. حتی شخصیتهایی در جهان هستند که نه ایرانی هستند نه مسلمان هستند ولی ما هر کدام به شخصه و هر یک بدلایل خاصی به آنها علاقه داریم مثلا یکی افلاطون را بخاطر دانش یکی پله را بخاطر مهارتش در فوتبال یکی آل پاچینو را به خاطر هنر بازیگریش و … دوست دارد و به آنها احترام میگذارد . مثل هزاران خارجی دیگر که اسطوره های ما ایرانیان را دوست دارند.
یاد بگیریم که ملاک احترام به افراد و میزان علاقه به آنها همیشه نباید یک چیز باشد .هر کس را به نوعی باید دوست داشت . مولوی به جرم شیعه نبودن نباید مورد بی احترامی قرار بگیرد . مولوی را به خاطر هنر سخنوری و ایرانی بودنش می شود دوست داشت و برایش احترام قائل بود.
دوستان دشمنان ما آنقدر ظریف و دقیق روی اعتقادات ما کار میکنند که بعضی مواقع شنیدنش باعث بهت می شود . برنامه هایشان بسیار گسترده و دراز مدت و حرفه ای است.
علاقه مندان میتوانند در مسنجر ال فور آی و در تالار آیه های انتظار مبحث شناخت وهابیت را دنبال کنند و باور کنند که دشمنان ما چه نقاط کوچکی را هدف گرفتند و اصل موفقیت را چه استادانه رعایت می کنند.هیچ وقت موفقیت یک دفعه ایجاد نمی شود.برای جابجا کردن یک کوه باید اول از سنگ ریزه ها شروع کرد و آنها دقیقا همین کار را می کنند و برای همین بعضی مواقع تحرکاتشان جز برای افراد ریز بین به هیچ وجه محسوس نیست و خیلی از ما به راحتی از کنار آن میگذریم.
از خدا میخواهم به همه ما فهم و قدرت حفظ ارزشهای دینی و میهنی مان را بدهد تا بتوانیم ان شاء الله ایران اسلامی را تبدیل به دژی تسخیر ناپذیر و پایگاهی قدرتمند برای جهاد تحت فرماندهی کبریایی مهدی موعود (عج) کنیم .