آسیبهای روانی و اجتماعی طلاق و مشکلات زنان
آمارهای جهانی حاکی از افزایش میزان طلاق در سراسر دنیا هستند. افزایش شمار زنان مستقل از نظر اقتصادی و همچنین بالا رفتن آگاهی بانوان از حقوق خود، سبب شده است که روزبهروز بر تعداد زنانی که از ادامه ازدواجهای ناخوشایند و آزاردهنده امتناع میکنند، افزوده شود و بدین ترتیب آمار طلاق و مشکلات زنان افزایش یابد.
در ایران نیز آمارها حاکی از آن هستند که میزان طلاق در طی سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۷ از ۶ درصد به بیش از ۳۱ درصد افزایش یافته است که نشان میدهد از هر سه ازدواج، یکی منجر به جدایی میشود.
با وجود اینکه طلاق هم بر مردان و هم بر زنان اثرات سویی دارد، اما معمولا این زنان هستند که بهواسطه خصوصیات روحی و عاطفی خود، آسیبهای روانی بیشتری را متحمل میشوند.
علاوه بر آسیبهای روحی، در جوامع مردسالار و سنتی مانند ایران، زنان مطلقه در معرض آسیبهای اجتماعی متعددی نیز قرار میگیرند که بایستی به آنها توجه شود. از اینرو در این مقاله به مسئله طلاق و مشکلات زنان خواهیم پرداخت.
چه زمانی باید برای طلاق اقدام کرد؟
گاهی برخی افراد بهویژه آن دسته از زوجینی که فرزندی ندارند، برای طلاق شتابزده عمل میکنند و غالبا این بانوان هستند که تعجیل بیشتری دارند.
در واقع، افزایش ازدواجهای ناموفق در اطرافیان، عدم حمایت قانون از بانوان و روند طولانی فرآیند طلاق سبب شده است که برخی زنان تصمیم بگیرند که پیش از نابودی جوانی خود و پیش از بهدنیا آوردن فرزندی از ازدواج ناشاد خود خارج شوند، اما گاهی پس از وارد شدن به رابطه ناموفق دیگر و مواجهه با مشکلات بیشتر متوجه میشوند که در این کار عجله کردهاند.
بنابراین، تمام افراد بهویژه بانوان باید پیش از هر اقدامی جوانب و پیامدهای طلاق را که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد، بسنجند و پس از مشاوره با روانشناس و بررسی تمام راهحلهای ممکن در جلسات مشاوره، اقدام به این کار نمایند.
مشکلات زنان پس از طلاق
طلاق در کنار مزایایی که دارد مانند: آزادی، رهایی از خشونت روحی و جسمی طرف مقابل و پیشرفت شغلی، مشکلات متعددی را هم برای افراد بهویژه زنان بهدنبال دارد. بزرگترین مشکلی که زنان در طی فرآیند طلاق و پس از آن تجربه میکنند، ترس از آینده است.
از یکسو اغلب زنان تصویر روشنی از زندگی پس از طلاق ندارند و از سوی دیگر نگاه جامعه به زنان مطلقه بسیار بدتر از مردانی است که طلاق گرفتهاند.
طلاق برای زنان به معنای تغییر روال زندگی و آماده شدن برای زنجیرهای از تصمیمات و مسئولیتهای بزرگ است.
زنان پس از طلاق، مشکلات اقتصادی، جسمانی، روانی و اجتماعی متعددی را تجربه میکنند و نیازمند حمایت بیشتری در این زمینه هستند.
پزشک خوب به شما کمک میکند بهترین روانشناسان و متخصصان طلاق را در کوتاهترین زمان و در نزدیکی محل زندگی خود پیدا کنید
پیامدهای روحی و روانی طلاق برای زنان
طلاق یک تجربه ناراحتکننده است که تمام رویاهایی را که یک زن در رابطه با زندگی مشترک در ذهن خود ساخته است، از بین میبرد و واکنشهای عاطفی مختلفی را در او برمیانگیزد که به پیامدهای روانی منفی منجر میشوند.
عوارض روحی و روانی زنان پس از طلاق عمدتاً شامل موارد زیر هستند:
- اضطراب
اضطراب ناشی از طلاق مانند اضطرابِ عادی نیست. برای مثال، اغلب افراد پیش از اینکه جلوی جمعی سخنرانی کنند، دچار اضطراب میشوند. این یک اضطراب طبیعی است که موقتی بوده و شخص از آن آگاه است. اما زنان مطلقه نوع متفاوتی از اضطراب را تجربه میکنند که به تدریج و در پاسخ به آینده مبهم و تغییرات فراتر از حد انتظار در روال زندگیشان شکل میگیرد و غالباً به آن آگاه نیستند. این اضطراب، ممکن است به اختلال اضطراب اجتماعی منجر شود.
- افسردگی
معمولاً زنان نسبت به مردان واکنش شدیدتری نسبت به ترومای طلاق نشان میدهند و به همین دلیل احتمال بروز افسردگی در آنها شایعتر از مردان است و این افسردگی ممکن است بیشتر از سه سال پس از طلاق به طول بیانجامد.
مشاوره و تجویز دارو میتوانند به درمان افسردگی کمک کنند، اما در کنار آن لازم است که شخص روال زندگی خود را تغییر دهد تا احساسات منفی مرتبط با محیط قدیمی با احساسات مثبت در مورد خانه، شغل یا دوستان جدید جایگزین شوند.
- ترس
طلاق میتواند وحشتناک باشد. نگرانی از مسائل موجود و مشکلات آینده سبب ترس زنان مطلقه میشود. این ترس که در واقع پاسخی به ناشناختهها است، میتواند سبب دل پیچیده یا تنفس سریع در فرد شود و حتی ممکن است به حملات پنیک منجر گردد.
در چنین شرایطی به افراد توصیه میشود که به مواردی که پیشتر بر آنها غلبه کردهاند، بیاندیشند و به تواناییهای خود اعتماد کنند.
- خشم
خشم عموماً از ترس ناشی میشود. اگر فرآیند طلاق طولانی شود، دوستانه نباشد یا به احساسات فرد ضربه بزند، عصبانیت یک واکنش عادی خواهد بود. اغلب زنان بهدلیل صدمات زیادی که همسر سابقشان به آنها و فرزندانشان وارد کرده است، خشمگین هستند و ترس از صدمه دیدن مجدد خود یا فرزندانشان، این خشم را تقویت میکند. زنان مطلقه باید بدانند که خشم و عصبانیت آنها هیچ تأثیری بر همسر سابقشان نداشته و تنها به خود و خانواده آنها آسیب وارد میکند و توانایی تفکر عاقلانه و انتخابهای مناسب برای خود و یا فرزندان را از آنها میگیرد.
- احساس گناه
احساس گناه در افرادی که آغازگر بحث طلاق بوده و یا درخواست طلاق از سوی آنها ارائه شده است، متداول میباشد و از آنجاییکه در اغلب موارد زنان برای طلاق اقدام میکنند، ممکن است دچار این مشکل شوند. معمولاً سؤالاتی در ذهن افراد شکل میگیرند:
- آیا به اندازه کافی تلاش کردهام تا ازدواج خود را نجات دهم؟
- آیا با کارهایی که انجام دادهام، باعث نابودی ازدواجم شدم؟
- آیا با طلاق به فرزندان خود آسیب رساندهام؟ …
این افکار منفی ذهن فرد را میخورد و توانایی او برای پاسخگویی به موقعیتهای جدید را فلج میکند، چراکه مغز دائماً درگیر مسائل قدیمی است.
- غم و اندوه
سوگواری برای از بین رفتن یک رابطه، سالم و طبیعی است. حتی اگر ازدواج فرد بسیار بد بوده باشد، باز هم بهخاطر اینکه فرد در آن زمان و احساسات خود را سرمایهگذاری کرده است، از دست دادن آن دردناک است. افراد باید پس از طلاق احساس غم و اندوه خود را بیان کنند و سپس از آن عبور نمایند تا بتوانند شروع جدیدی داشته باشند.
اثرات روانی طلاق و مشکلات زنان باعث میشود که بازدهی آنها در مقابله با چالشهای روزمره بهشدت کاهش پیدا کند و در صورت تداوم ممکن است سلامت روان آنها را مورد تهدید قرار دهند و یا حتی به بیماریهای روانتنی منجر شوند. به همین دلیل توصیه میشود که حتی در طی فرآیند طلاق به مشاور مراجعه کنید تا خود را در برابر تأثیرات روانی طلاق محافظت نمایید.
عوارض اجتماعی طلاق برای زنان
در کشورهای پیشرفته بهدلیل فرهنگسازی، برابری حقوق زن و مرد و رفاه اقتصادی بیشتر، زنان مطلقه با تبعات اجتماعی بسیار کمتری مواجه میگردند، اما در کشورهای کمتر توسعهیافته مانند ایران که فرهنگسازی مناسبی در رابطه با طلاق انجام نشده است، زنان با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند. از مهمترین عوارض اجتماعی طلاق برای زنان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
- مشکلات اقتصادی
عمده مشکلات زنان پس از طلاق به مسائل مالی مربوط میشود. زنانی که پیش از طلاق شاغل بوده و درآمدی داشتهاند، نیز در تأمین مخارج زندگی خود با مشکل روبرو میشوند، چه برسد به زنان خانهداری که فاقد شغل و منبع درآمد بوده و غالباً هم مهارتی برای ورود به بازار کار ندارند. از اینرو، اغلب زنان به خانوادههای خود محتاج هستند و در صورت عدم حمایت خانواده با معضلات فراوانی مواجه میشوند.
- عدم پذیرفته شدن در خانواده
در جوامع مردسالار، طلاق همچون لکه ننگی برای دختر و خانواده او تلقی میشود و برخی خانوادهها بهخاطر حفظ آبروی خود از پذیرفتن دخترانشان پس از طلاق امتناع میکنند و حتی گاهی تهدید میکنند که در صورت طلاق به آنها صدمه میرسانند.
- محدودیت در ازدواج دوم
اغلب زنان مطلقه حتی اگر در سن پایین جدا شده و فرزندی هم نداشته باشند، باز هم برای ازدواج دوم گزینههای زیادی را پیشرو ندارند، چراکه اغلب مردان مجرد از ازدواج با آنها خودداری میکنند. همین موضوع باعث میشود که فرد بهخاطر تأمین نیازهای مالی، عاطفی و جنسی و همچنین رهایی از فشار خانواده و جامعه به ازدواج با مردانی که شرایط مناسبی ندارند یا سابقه ازدواجهای ناموفق در کارنامه آنها وجود دارد، رضایت دهند یا وارد روابط ناسالم مانند صیغه یا ازدواج سفید شوند.
- عدم امنیت در جامعه
محدودیتهایی که دختران مجرد در برقراری رابطه با مردان دارند و همچنین فقر فرهنگی سبب شده است که به زنان مطلقه بهچشم طعمههایی نگاه شود که بهراحتی وارد رابطه جنسی میشوند. همین موضوع سبب شده است که این زنان بیشتر از دختران مجرد در معرض پیشنهادات بیشرمانه و تعرض روحی-جسمی قرار بگیرند. این موضوع یکی از تلخترین تبعات طلاق برای زنان مطلقه بوده و سبب احساس عدم امنیت آنها در محیطهای کاری و دوستانه میشود.
- مشکلات مربوط به فرزندان
زنان چه سرپرستی فرزندان را بهعهده بگیرند و چه نگیرند، بیشتر از مردان درگیر مشکلات فرزندان خواهند شد. اگر حضانت با مادر باشد، مشکلات اقتصادی، مسئولیتهای سنگین و کمبودهای عاطفی فرزندان او را تحت فشار قرار میدهند و اگر حضانت با پدر باشد، نگرانی دائم در رابطه با وضعیت فرزندان و دوری از آنها، مادر را میآزارد.