دلالت آیه تطهیر بر عصمت پنج نفر!

آیه تطهیر طبق حدیث کساء بر عصمت پنج نفر دلالت دارد؛ چرا شیعه به عصمت چهارده نفر معتقد است؟!

اولا: منحصر کردن عصمت در این آیه حصری اضافی است نه حقیقی؛ یعنی این آیه می خواهد زنان پیامبر را از معنای اهل بیت خارج سازد، نه اینکه شمول این آیه را از اشخاصی دیگر که از سنخ اهل بیت اند نفی نماید.
ثانیا: پیامبر در حدیث ثقلین «اهل بیت» را هم وزن قرآن به عنوان عامل دیگر هدایت تا قیامت معرفی کرده است؛ یعنی این حدیث نشانگر وجود کسانی از اهل بیت همراه قرآن است که همچون قرآن شایستگی تمسک و پیروی تا قیامت را دارا باشند.
ثالثا: وقتی عصمت پنج تن اول از معصومین با آیه تطهیر ثابت شد، کلام آنها در معرفی معصومین بعدی حجت خواهد بود.

یکی از مهم ترین آیاتی که در بحث های مربوط به اثبات عصمت – برای پیامبر اکرم، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) – مورد استناد قرار می گیرد، آیه ۳۳ سوره احزاب است: «وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّهِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاهَ وَ آتینَ الزَّکاهَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا»؛ (و در خانه هاى خود بمانید و هم چون دوران جاهلیت نخستین [در میان مردم] ظاهر نشوید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید. خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد).

این آیه هم چنان که از ظاهر آن نیز برمی آید، به اراده تکوینی خداوند در دورسازی پلیدی و گناه از «اهل بیت» و پاک سازی آنها اشاره دارد. یعنی همان مفهومی که در اصطلاح دانشمندان علم کلام به «عصمت» شناخته می شود.(۱)

اما این «اهل بیت» چه کسانی هستند و چگونه شیعیان اعتقاد دارند که علاوه بر پیامبر اکرم، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) شامل ۹ امام دیگر نیز می شود؟!

این سوال پاسخ های مختلفی دارد که به شرح ذیل است:

تحلیلی از مصادیق «اهل بیت»
رجوع به روایات و نقل های تاریخی بیان شده در منابع اهل سنت ما را به این گزاره بسیار روشن تاریخی رهنمون می سازد که عنوان «اهل بیت» مورد اشاره در این آیه شامل زنان پیامبر چون ام سلمه و دیگران نمی شود و فقط پیامبر اکرم، حضرت علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) را در برمی گیرد. مهم ترین و معتبرترین منابع اهل سنت به این موضوع تصریح می کنند؛ منابعی چون صحیح مسلم(۲)، مسند ابی یعلی(۳)، المعجم الکبیر(۴) و… . با توجه به این مصادیقی که برای «اهل بیت» ذکر شد می گوییم:

اولا: حصر موجود در آیه یعنی «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ…»؛ حصری اضافى است نه حقیقى؛ حصر اضافى نسبت به عده اى خاص است و مطلق نمى باشد. در مورد آیه تطهیر، حصر به لحاظ همسران و دیگران است؛ یعنى این پنج تن ـ نه همسران ـ مشمول آیه تطهیرند و این منافات ندارد با این که افرادى از قبیل همین پنج تن مشمول آیه تطهیر باشند.(۵)

ثانیاً: در زمان نزول آیه، از چهارده معصوم همین پنج تن بیشتر نبودند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسا را روى خود و آنان انداخته و بعداز آن آیه نازل شد، که طبیعتا خطاب به آنان بود و این منافات ندارد با اینکه شامل افراد دیگری مانند آنها نیز بشود. در واقع این شمول نه از باب شأن نزول، بلکه از باب تطبیق و پیدا شدن مصداق است. در آن زمان خاص، در ذریه آینده حضرت سیّد الشّهداء(علیه السّلام) نه نفر دیگر بودند که بعدا یکى پس از دیگرى مصداقیّت براى عنوان اهل بیت را پیدا کردند، مانند آیه «اولوا الامر»(۶) که در زمان حضرت رسول اللّه(ص) منحصرا شامل حضرت امیر المؤمنین(علیه السلام) می شد، لیکن بعدا هر مصداقى از اولاد آن حضرت که به دنیا آمدند تا قائم آل محمّد(عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف) مصداق این عنوان بوده و وجوب طاعت، طبق آیه کریمه مترتّب خواهد شد.(۷)

تصریح خود ائمه به امامت و عصمت ائمه ما بعد خود
یکی از راه های اثبات عصمت ائمه ۹ گانه بعد از امام حسین(علیه السلام) می تواند تصریح هر امام به عصمت و امامت امام بعداز خود باشد. وقتی دلالت آیه تطهیر بر عصمت امام حسین(ع) تام و کامل باشد، ما می توانیم از بیان خود همین امام در معرفی فرزندش علی بن الحسین(علیهما السلام) به عنوان جانشین معصوم بعداز خود استفاده کنیم و به این نتیجه برسیم که امام سجاد(علیه السلام)، امام معصوم بعدی است. زیرا وقتی ثابت شد که امام حسین(ع) به عنوان یکی از مصادیق عنوان «اهل البیت» در آیه تطهیر، معصوم است و کلام دروغ و خلاف واقع نمی گوید، ما در مواجهه با بیان ایشان راجع به معرفی امام معصوم بعدی می توانیم دو گونه مواجهه داشته باشیم: اگر بیان ایشان را بپذیریم، امامت و عصمت امام چهارم را پذیرفته ایم و اگر نپذیریم، بدین معنا خواهد بود که سخن امام حسین(ع) را نادرست دانسته و رد کرده ایم و او را معصوم ندانسته ایم و این خلاف فرض است.(۸)

مصادیق «اهل بیت» بر اساس تحلیل «حدیث ثقلین»
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) حساسیت های فراوانی راجع به سرنوشت امت خود داشت و همواره به این می اندیشیده اند که نهال نوپای اسلام را به دست باغبانی شایسته بسپارند. از همین رو از ابتدای دعوت توحیدی خود در مناسبت ها و حوادث گوناگون سخنان متعددی ـ از قبیل حدیث منزلت، حدیث یوم الدار، حدیث غدیر و… ـ در تعیین جانشین خود بیان کرده اند. مطالعه این بیانات هر پژوهشگر منصفی را بدین نتیجه می رساند که طرح آن حضرت در مسأله بسیار با اهمیت تعیین جانشین خود ـ که صریحا و مکررا در کتب و منابع فرق و مذاهب مختلف اسلامی ثبت شده ـ «پیروی از ثقلین» یعنی قرآن و اهل بیت ایشان است.

طبق این حدیث رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرموده اند که باید از کتاب خدا و اهل بیت شان تبعیت گردد. متن این حدیث در کتاب صحیح مسلم، از معتبرترین کتاب های اهل سنت این گونه نقل شده است: «حدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ وَشُجَاعُ بن مَخْلَدٍ جمیعا عن بن عُلَیَّهَ قال زُهَیْرٌ حدثنا إسماعیل بن إبراهیم حدثنی أبو حَیَّانَ حدثنی یَزِیدُ بن حَیَّانَ قال انْطَلَقْتُ أنا وَحُصَیْنُ بن سَبْرَهَ وَعُمَرُ بن مُسْلِمٍ إلی زَیْدِ بن أَرْقَمَ فلما جَلَسْنَا إلیه قال له حُصَیْنٌ لقد لَقِیتَ یا زَیْدُ خَیْرًا کَثِیرًا رَأَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ وَسَمِعْتَ حَدِیثَهُ وَغَزَوْتَ معه وَصَلَّیْتَ خَلْفَهُ لقد لَقِیتَ یا زَیْدُ خَیْرًا کَثِیرًا حَدِّثْنَا یا زَیْدُ ما سَمِعْتَ من رسول اللَّهِ. قال یا بن أَخِی والله لقد کَبِرَتْ سِنِّی وَقَدُمَ عَهْدِی وَنَسِیتُ بَعْضَ الذی کنت أَعِی من رسول اللَّهِ فما حَدَّثْتُکُمْ فَاقْبَلُوا وما لَا فلا تُکَلِّفُونِیهِ ثُمَّ قال قام رسول اللَّهِ یَوْمًا فِینَا خَطِیبًا بِمَاءٍ یُدْعَی خُمًّا بین مَکَّهَ وَالْمَدِینَهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَی علیه وَوَعَظَ وَذَکَّرَ ثُمَّ قال أَمَّا بَعْدُ ألا أَیُّهَا الناس فَإِنَّمَا أنا بَشَرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتِیَ رسول رَبِّی فَأُجِیبَ وأنا تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ أَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ فیه الْهُدَی وَالنُّورُ فَخُذُوا بِکِتَابِ اللَّهِ وَاسْتَمْسِکُوا بِهِ فَحَثَّ علی کِتَابِ اللَّهِ وَرَغَّبَ فیه ثُمَّ قال وَأَهْلُ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی أُذَکِّرُکُمْ اللَّهَ فی أَهْلِ بَیْتِی»(۹)؛ (یزید بن حیان می گوید: همراه با حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم بعد از این که در کنار او نشستیم حصین گفت: ای زید! تو را خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیده ای و حدیث او را شنیده ای و همراه با آن حضرت جهاد کرده ای. شمه ای از آن چه از رسول الله(ص) شنیده ای بازگو. زید گفت: فرزند برادر! به خدا سوگند که عمرم زیاد و عهدم با رسول الله(ص) کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم فراموش کرده ام. پس آنچه برای شما می گویم بپذیرید و آنچه را نمی گویم مرا به گفتن آن مجبور نسازید. سپس گفت: روزی پیغمبر خدا بین ما برای خواندن خطبه برخاست. ما در مکانی بین مکه و مدینه بودیم که «خم» خوانده می شود. حمد خدا و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و به زودی فرستاده خدا نزد من می آید و دعوت او را اجابت می کنم. من بین شما دو چیز گران بها از خود بر جای می گذارم. نخستین آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آن را رها نکنید ـ پس درباره قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود ـ سپس فرمود: اهل بیت من. درباره اهل بیت من همواره خدا را به یاد داشته باشید [این جمله را سه بار فرمود]).

همچنین در کتاب مسند امام احمد بن حنبل، یکی دیگر از کتاب های بسیار معتبر نزد اهل سنت، متن این حدیث با تغییری اندک بدین گونه نیز روایت شده است: «حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا بن نُمَیْرٍ ثنا عبد الْمَلِکِ یعنی بن أبی سُلَیْمَانَ عن عَطِیَّهَ عن أبی سَعِیدٍ الخدری قال قال رسول اللَّهِ انی قد تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ عز وجل حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إلی الأَرْضِ وعترتی أَهْلُ بیتی الا انهما لَنْ یَفْتَرِقَا حتی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»(۱۰)؛ (ابو سعید خدری از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: من دو شئ گرانبها باقی می گذارم که یکی بزرگتر از دیگری است و آن کتاب خدای بلند مرتبه و ریسمان متصل به آسمان تا زمین است و دیگری عترت و خاندانم، بدانید که این دو از یکدیگر جدای ناپذیرند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند).

ترمذی(۱۱) و حاکم نیشابوری(۱۲) نیز مضمون این حدیث را با عباراتی مشابه نقل کرده اند.

از جنبه سند، همان طور که دیدیم مراجعه به پذیرفته شده ترین و معتبرترین منابع اهل سنت نشان از وجود حدیث ثقلین در آنها دارد.

از جنبه دلالت ـ یعنی چگونه این حدیث می تواند دال بر عصمت اهل بیت باشد ـ می توان از ابعاد مختلفی به آن نگریست که دو بعد آن در موضوع مصادیق اهل بیت و عصمت آنها قابل توجه است:

۱. لزوم حضور تاریخی حداقل یکی از اهل بیت(ع) در تمام زمان ها
نکته بسیار پر اهمیت در این حدیث، موضوع پایندگی اعتبار و حجیت قول و فعل اهل بیت(علیهم السلام) تا قیامت است. تعبیر به جدایی ناپذیری قرآن و اهل بیت(ع) تا حوض کوثر، نشانگر این است که پیامبر درصدد تعیین یک راهبرد همیشگی و دائمی برای امت بوده است. همچنین این تعبیر نشانگر آن است که همواره هدایت کنندگان و رهبرانی از اهل بیت(ع) در میان امت وجود دارند.

از میان علمای اهل سنت، چهره های برجسته متعددی این دلالت را پذیرفته اند. برای مثال ابن حجر در این باره می نویسد: «این حدیث نشانگر وجود کسانی از اهل بیت همراه قرآن است که همچون قرآن شایستگی تمسک و پیروی تا قیامت را دارا باشند».(۱۳)

حافظ سمهودى نیز مى گوید: «از حدیث ثقلین استفاده مى شود که هر زمان باید فردى از اهل بیت که سزاوار تمسک به اوست تا روز قیامت موجود باشد تا امر به تمسکى که در روایت به آنها شده معنا پیدا کند همان گونه که کتاب عزیز چنین است. و لذا اهل بیت امان اهل زمین معرفى شده اند که هر گاه از روى زمین بروند زمین نیز نابود خواهد شد».(۱۴)

همین معنا از علامه مناوى در شرح جامع الصغیر سیوطى رسیده است.(۱۵)

علمای شیعه نیز همگی بر چنین دلالتی از حدیث گواهی می دهند. برای مثال آیت الله مکارم شیرازی نیز می نویسد: «این حدیث به خوبی نشان می دهد که در تمام طول تاریخ اسلام همیشه افرادی از اهل بیت(ع) وجود دارند و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است آنها نیز همیشه چراغ هدایتند. پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم».(۱۶)

۲. عصمت اهل بیت(ع) لازمه انفکاک ناپذیری شان از قرآن
نکته دیگر مهم قابل استفاده از این حدیث، معصوم بودن کارها و گفتارهای اهل بیت(علیهم السلام) است. قرار دادن قرآن و اهل بیت در کنار یکدیگر و تأکید بر لزوم پیروی و انفکاک ناپذیری آن دو آشکارا بر عصمت اهل بیت(ع) دلالت دارد؛ چرا که قرآن کتاب معصوم خداست و ابتلا به هر گناه و آلودگی، انفکاک و جدایی از قرآن می باشد و هماهنگی و انطباق اهل بیت(ع) با کتابِ معصوم، مساوی است با عصمت اهل بیت(ع).

آیت الله مکارم شیرازی در همین زمینه می نویسند: «اهل بیت(ع) معصومند زیرا جدایی پذیر بودن آنها از قرآن از یک سو و لزوم پیروی بی قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است. اگر آنها گناه یا خطایی داشتند از قرآن جدا می شدند و پیروی از آنان مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمی کرد و این معنا که با پیروی از آنان در برابر گمراهی ها مصونیت پدید می آید دلیل روشنی بر عصمت آنهاست».(۱۷)

تعیین مصادیق اهل بیت(ع)
با توجه به این نکات، دلالت حدیث ثقلین بر عصمت «اهل بیت» مشخص می شود و فقط نیاز به تعیین مصداق دقیق «اهل بیت» وجود دارد. در این باره نیز بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به کمک ما می آیند و راه را نشان مان می دهد. در حدیثی می خوانیم که عمر بن خطاب از پیامبر(ص) پرسید آیا باید به همه اهل بیت تمسک کنیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «خیر بلکه به اوصیای اهل بیتم که اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفه ام در میان امت و آن کسی که ولی هر مؤمنی است؛(امام علی(علیه السلام)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری…».(۱۸)

علاوه بر این حدیث، جست وجوی صفحات و سطور برخی از شناخته شده ترین منابع اهل سنت نیز نشان می دهد احادیث نبوی متعددی وجود دارد که در آنها تصریح شده جانشینان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دوازده خلیفه ای هستند که با مطالعه و بررسی دقیق می توان به این نتیجه رسید که همان ائمه دوازده گانه مورد اعتقاد شیعه اند. برای مثال دو عنوان از این احادیث را مرور می کنیم:

۱. «جوینی» از علمای اهل سنت در «فرائد السمطین» نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به حضرت علی(علیهم السلام) می فرمایند: «هر آنچه می گویم بنویس… برای شرکایت… حضرت علی می پرسند شرکای من چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) می فرمایند: امامان از فرزندان تو که به برکت وجود آنها امتم از باران بهره مند می شوند و این ـ با دست به امام حسن اشاره کردند ـ اولین آنهاست و ـ سپس به امام حسین اشاره کردند و ادامه دادند که ـ امامان از نسل او (امام حسین) هستند.(۱۹)

۲. «مجاهد» از ابن عباس نقل می کند درباره یهودی ای که به نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و سؤالاتی پرسید و در آخر درخواست کرد که رسول خدا جانشینان خود را نام ببرد و آن حضرت اسامی تک تک دوازده امام را ذکر کردند.(۲۰)

این روایات در منابع حدیثی اهل سنت فراوان اند و به احادیث دوازده خلیفه مشهور شده اند که به تعبیر قندوزی، دانشمند اهل سنت، از نظر زمانی و شراط تطبیق بر غیر از ائمه دوازده گانه اهل بیت و عترت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قابل تطبیق نیست.(۲۱)


ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.