اولین شهید دفاع مقدس از خطه جنوب
ایرج دستیاری اولین شهید دفاع مقدس از خطه جنوب
هنوز جنگ به طور رسمی آغاز نشده بود که تحرکاتی از طرف بعثی ها در مرزهای کشور دیده می شد، حمله به خط مرزی شلمچه نیز یکی از این تحرکات بود که باید پاسخی درخور داده می شد. ایرج دستیاری در همین منطقه و درست ۱۱ روز پیش از حمله به تهران در منطقه شلمچه به شهادت رسید و نام اولین شهید دفاع مقدس را از آن خود کرد.
خلاصه ای از حیات طیبه شهید ایرج دستیاری
دی ماه سال ۳۵ بود که ایرج در امیدیه به دنیا آمد. کودکی هایش مانند بسیاری از دیگر هم سن و سال هایش به دویدن و ضربه زدن به توپی پلاستیکی سپری شد که اگر چه آن روزها برایش بازی کودکانه ای بود اما با بزرگتر شدنش به صورت یک علاقه درآمد طوری که به عنوان یکی از دروازه بان های مطرح منطقه از او یاد می کردند و بازی در باشگاه های شاهین، بانک ملی و استقلال را در کارنامه خود ثبت کرد.
او از کودکی با تقلید از عملکرد پدر و مادر و بعدها آگاهانه به انجام فرایض خود می پرداخت و فردی مذهبی بار آمده بود. گرمی رفتار ایرج باعث می شد که در هر جمعی که وارد می شد مورد استقبال قرار می گرفت و چون او یک ورزشکار بود از این حسن رفتارش استفاده می کرد و سعی داشت تا بسیاری از جوانان هم سن و سالش را به این راه بکشد تا مبادا گرفتار تفریح های ناسالمی که به راحتی در اختیارشان بود قرار گیرند.
سال دوم دبیرستان بود که شرایط اقتصادی خانواده او را که فرزند بزرگ خانواده بود، مجبور کرد تا به طور موقت درس و مدرسه را کنار بگذارد و در یکی از شرکت های خصوصی وابسته به شرکت نفت شروع به کار کند. مدتی که گذشت او برای اینکه بتواند در شغلش ارتقا پیدا کند تصمیم گرفت در یک دوره تخصصی که در اصفهان برگزار می شد شرکت کند.
حالا دیگر شرایط سنی اش ایجاب می کرد تا برای خدمت سربازی ثبت نام کند و برای گذران این ایام به پادگان دژ خوزستان منتقل شد و این دوره برایش فرصتی بود تا به زبان عربی تسلط پیدا کند.
وقتی کمیته انقلاب اسلامی در آن منطقه شکل گرفت، ایرج به همراه جمع دیگری از هم قطارانش به مدت شش ماه مسئولیت حفاظت و پاسداری از لوله های نفتی منطقه آغاجاری را بر عهده گرفتند و هر شب از ۱۰ تا ۶ صبح فردا به نگهبانی می پرداختند.
آبان ماه ۵۸ بود که ایرج به سپاه امیدیه پیوست و دوره های مختلف را زیر نظر شهید غیور اصلی گذراند و پس از آن با اعزام به منطقه باشت کهگیلویه و بویر احمد و نشان دادن لیاقت ذاتی خود به عنوان مسئول گروه اعزامی انتخاب شد.
وقتی که در سال ۵۹ در خط مرزی شلمچه تحرکاتی از طرف ضد انقلاب گزارش شد، ایرج به همراه دیگر جوانانی که برای دفع این حمله انتخاب شده بودند، راهی منطقه شدند و او سرگروه یکی از این گروه های تکاوری شد.
او که خود متخصص برق بود با استفاده از تخصصش و نیز هوش بالایی که داشت با مشورت شهید جهان آرا و دیگران خط آتشی از مواد انفجاری به طول چهار کیلومتر در خط مرزی شلمچه ایجاد کرد و با این شگرد توانستند یکی از ضد انقلاب ها را که عامل بمب گذاری در چهارراه امام بود دستگیر کنند و به سپاه خرمشهر تحویل دهند که همین عاملی شد تا تجهیزات بیشتری در اختیار تیمش قرار بگیرد.
بیستم شهریورماه ۵۹ یعنی چند روزی پیش از آنکه عراق حمله رسمی خود به کشور را آغاز کند، ایرج به همراه برادرش بیژن و برادر احمد سلحشورفر مشغول چینش مواد انفجاری بودند که ایرج با توجه به اشرافی که به خطرات مواد منفجره داشت از دوستانش می خواهد تا از محل دور شوند تا او آخرین چاشنی را بررسی کند که در اثر ریزش خاکریز یکی از تله های انفجاری منفجر و او به داخل نهر خین پرتاب می شود.
یک هفته می گذرد تا اینکه پیکر غرق به خونش در کنار اسکله خرمشهر شناسایی و به امیدیه بازگردانده و به خاک سپرده شود.