ضرورت شناخت دشمن و شیوه های دشمنی دشمن
یکی از شناخت های ضروری و تعیین کننده در زندگی که به سعادت انسان نیز ارتباط پیدا می کند، «دشمن شناسی» است.
دشمن، مخالف رشد، کمال و سعادت انسان است و از راه های مختلف، «دشمنی» خود را ابراز می کند. به همین دلیل شناخت شیوه های دشمنیِ دشمن نیز اهمیت دارد.
دشمن، یا درونی است یا بیرونی، یا آشکار است یا پنهان، یا دشمنی خود را ابراز می کند یا مخفی می سازد، یا کوچک و کم اهمیت است، یا بزرگ و خطرناک، یا چهره دوست به خود می گیرد و یا با صراحت به میدان می آید. این است که شناخت دشمن و ویژگی های او نیز ضروری است.
گاهی ممکن است انسان خودش دشمن خودش باشد و یا با خودش کاری کند که دشمن می کند. گاهی این دشمن، «نفس امّاره» انسان است. پس باید آن را هم شناخت.
دشمن، گاهی در عرصه سیاسی بروز می کند، گاهی دشمن اقتصادی است، گاهی دشمن فرهنگی و اخلاقی است، گاهی خصومتش را در عرصه نظامی اعلام می نماید و گاهی از معبر فرهنگ و اندیشه وارد می شود. پس شناخت میدان ها و زمینه های هجوم و ضربه زدن هم متفاوت است و باید این میدان ها را شناخت.
از این رو «دشمن شناسی» از شناخت های مهمی است که علاقه مندان به سعادت فردی و اجتماعی خویش باید به آن حساسیت نشان دهند و هوش یار باشند تا غافل گیر نشوند و ضربه نخورند. آن چه در این پژوهش می خوانید، بخشی از قلمرو گسترده این موضوعِ حساس را در بر می گیرد.
دشمنانِ ما
هدف از یک زندگی مکتبی، رسیدن به کمال انسانی و شکوفا شدن استعدادهای علمی، عملی، روحی و ایمانی در مسیر رضای پروردگار است. گاهی بعضی از عوامل یا اشخاص یا نیروها و گروه ها، جلوی این رشد و بالندگی را می گیرند، چون با کمال و رشد ما در تضادند؛ آنان دشمن ما محسوب می شوند.
در آیات قرآن و روایات، برخی چیزها و اشخاص، دشمن شناخته شده اند. این دشمنان عبارت اند از:
۱ – شیطان؛
۲ – نفس امّاره؛
۳ – بعضی از همسران و فرزندان؛
۴ – کفار و منافقان؛
۵ – یهودیان و دشمنان دین خدا.
هم چنین گاهی پدر و مادرانی که فرزندان خود را به گناه سوق می دهند، یا دوستانی که هم نشینان خویش را به فساد می کشانند، در ردیف دشمنان به شمار آمده اند.
البته شیوه دشمنی هر یک از اینها به صورتی خاص است و اگر آن شیوه ها را ندانیم، ضربه می خوریم. درباره دشمنان یاد شده، آیه ها و روایت های فراوانی است. برای نمونه به برخی از آنها اشاره می شود:
۱ – «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انّه لکم عدوّ مبین؛(۱) ای فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید!؟ همانا او برای شما دشمنی آشکار است.»
۲ – «یا ایّها الّذین آمنوا انّ من ازواجِکم و اولادِکم عدوّاً لکم فاحذَروهم…؛(۲) ای کسانی که ایمان آورده اید، بعضی از همسران و فرزندان شما دشمن شمایند، پس از آنان برحذر باشید.»
۳ – «انّ الکافرین کانوا لکم عدوّاً مبیناً؛(۳) همانا کافران، دشمنان آشکار شما هستند.»
۴ – پیامبر خدا (ص) فرمود: «اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛(۴) دشمن ترین دشمن تو، همان نفسی است که در درون توست.»
۵ – امام علی (ع) فرمود: «اعدی عدوٍّ للمرء غضبه و شهوته؛(۵) دشمن ترین دشمن انسان، خشم و شهوت اوست.»
از مجموعه این آیات و احادیث که از دیدگاه های مختلف و ابعاد گوناگون به دشمن اشاره دارد، می توان فهمید که شیطان به دلیل این که انسان را از خدا دور می کند و به گناه می افکند، دشمن انسان است. بعضی از همسران و فرزندان چون موجب مشغول شدن انسان می شوند و او را از عبادت و انجام وظایف دینی باز می دارند، دشمن اند. مشرکان و کفار که با دین خدا در ستیزند، دشمن مسلمانان شمرده می شوند. نفس امّاره و هوای نفس که در درون انسان است و او را به سمت گناه سوق می دهد، دشمن درونی انسان است. خشم و شهوت نیز اگر مهار نشود، عامل بسیاری از خطاها و جنایت ها می باشد.
دشمن آشکار و پنهان
در موضوع دشمن شناسی، شناخت دشمنان نهان، بسیار مهم است. بعضی ها آشکارا دشمنی خود را ابراز می کنند و لذا برخورد با آنان آسان تر است، چون انسان تکلیف خود را با آنها می داند. اما دشمنی که اظهار دوستی می کند و دشمنی خود را پنهان می سازد تا در فرصت مناسب ضربه بزند، بسیار خطرناک است. منافقان از این گونه دشمنان اند. به همین دلیل در آیات قرآن، هشدارهای فراوانی درباره منافقان آمده است تا مسلمانان فریب این دشمنانِ دوست نما را نخورند و از آنان اطاعت نکنند.(۶)
دشمنانی هم که عداوت خود را پنهان می کنند، از خطرناک ترین دشمنان اند و باید آنان را شناخت و نقشه هایشان را دانست. امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید: «أکبر الاعداء اخفاهم مکیده ؛(۷) بزرگ ترین دشمنان آنانند که نقشه و نیرنگ خود را پنهان می کنند». امام حسن عسکری (ع) هم می فرماید: «أضعف الاعداء کیداً من اظهر عداوته؛(۸) ضعیف ترین دشمنان از نظر حیله و نیرنگ، کسی است که دشمنی خود را آشکار کند.»
نحوه برخورد با دشمنان
برای مصونیت از خطرات دشمن، هم آگاهی لازم است، هم هوش یاری و هم آمادگی. دوستی کردن با دشمن، بسیار زشت و زیان بار است. دشمن، دشمن است و نمی توان با او از درِ دوستی در آمد، چون از همین نقطه ضربه می خوریم. دشمن را هم نمی توان ضعیف شمرد و دست کم گرفت، که ضربه پذیری را افزایش می دهد. چاپلوسی ها و اظهار دوستی های دشمن را هم نباید باور کرد، چون به این وسیله دام می گسترد تا به تور بیندازد.
با این حساب می توان گفت در برخورد با دشمنان، سه نکته بسیار اهمیت دارد و در آموزه های دینی هم بر این نکات تأکید فراوان شده است:
۱ – شناخت دشمن و شیوه های او؛
۲ – دشمن دانستن دشمن و ساده نبودن؛
۳ – دشمنی کردن با دشمن، نه دوستی و مودّت.
قرآن کریم بارها یادآوری کرده که شیطان، دشمن انسان است. بر این نکته هم هشدار داده که این دشمن را دشمن بگیرید و با او مثل دشمن برخورد کنید. از جمله در این آیه: «انّ الشیطان لکم عدوّ فاتخذوه عدوّاً؛(۹) شیطان، دشمن شماست، او را دشمن بگیرید و دشمنانه با او برخورد کنید.»
در حدیثی هم از امام صادق (ع) نقل شده است که: «احذروا اهوائکم کما تحذرون اعدائکم؛(۱۰) از هواهای نفسانی خودتان برحذر باشید، آن گونه که از دشمنان خویش حذر می کنید.»
در گذشته هم از دشمن بودن نفس امّاره یاد کردیم. این دشمن درونی، پیوسته وسوسه می کند تا انسان را به گناه بکشد. پس نباید به خواسته هایش تن داد و از آن پیروی کرد.
با دشمن نفس، صلح کردن ننگ است
چون در همه حال با خرد در جنگ است
هر چند سخن ز آشتی می گوید
خصمی است که آتش بس او نیرنگ است(۱۱)
از توصیه های امام علی (ع) درباره نحوه برخورد با دشمن این است: «لا تستصغرنّ عدوّاً و ان ضعف؛(۱۲) دشمن را کوچک مشمار، هر چند ضعیف باشد.»
همین نکته سبب شد که مسلمانان در سال هشتم هجری پس از فتح مکه در نبرد حُنین، وقتی به جنگ با قبیله هوازن رفتند، چون خود را قوی و دشمن را ناچیز می پنداشتند، ضربه سختی خوردند. قرآن هم از این واقعه یاد می کند و نقطه ضعف مسلمانان را غرور و قوی پنداشتن خود و ناچیز انگاشتن کفار می داند: «و یوم حُنینٍ اذا عجبتکم کثرتکم…؛(۱۳) و در روز حنین (خدا یاری تان کرد) وقتی که زیادی نفرات شما را مغرور کرد.»
به قول سعدی:
دانی که چه گفت زال با رستم گُرد
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
این توصیه، درباره دشمن درونی، یعنی هوای نفس هم وجود دارد، چون دشمنیِ نفس امّاره بسیار قوی و پنهانی است.
رذایل اخلاقی، دشمن درونی
اشاره شد که در دشمن شناسی نباید از «دشمن داخلی» غافل بود. دشمن داخلی، هم مهره های سرسپرده و خائن در داخل یک جامعه و ملت را شامل می شود و هم غرایز و کشش ها و رذیله های اخلاقیِ درونی را در بر می گیرد.
وجود صفت هایی همچون: عُجب، حسد، کبر، دنیاطلبی، حرص و آز، مقام دوستی، غرور، تعلّقات مادی، شهوت، غضب و… در درون انسان، فرصت مناسبی برای مسلّط شدن شیطان بر انسان است. شیطان به تعبیر قرآن، دشمن آشکار و «عدوّ مبین» انسان است و از هر وسیله ای برای اغوای او بهره می گیرد. این رذایل نیز مانند پیاده نظام آن دشمن عمل می کند و از شیطان وسوسه پذیری دارد.
وقتی کالاهای شیطان پسند و اجناس ابلیس پرور در دل باشد، طبیعی است که این گونه دل ها ملعبه شیطان شود. مرحوم فیض کاشانی نقل می کند که شخصی به نام «جریر بن عبدالله» نزد عارفی به نام «علاء بن زیاد» از وسوسه های درونیِ دلش شکایت کرد. وی گفت: مَثَل آن، مثل خانه ای است که دزدان بر آن می گذرند. اگر در خانه دزدزده چیزی باشد، مشغول آن می شوند و اگر خانه خالی باشد، رهایش می کنند؛ یعنی قلب خالی از هوا و هوس، گذرگاه و اقامت گاه شیطان نمی شود. از این رو خداوند فرموده است: «شیطان را بر بندگان من سلطه ای نیست».(۱۴) پس هر که متابعت هوای نفس کند، بنده شیطان است نه بنده خدا.(۱۵)
اگر در احادیث معصومین (علیهم السلام) از جهاد با نفس سخن گفته شده و آن را برتر از جهاد با دشمن بیرونی دانسته اند و نام «جهاد اکبر» را بر آن گذاشته اند، به سبب همین رذایل هلاکت بار است که سعادت و آینده انسان را تباه می سازد. امام باقر (ع) فرمود: «لا جهاد کمجاهده الهوی؛(۱۶) هیچ جهادی مانند مبارزه با هوای نفس نیست.»
این گونه روایات، رهنمود می دهد که رذایل اخلاقی و تمنّیات و شهوات نفسانی را دشمنی بپنداریم که هم شناخت آن ضروری است و هم پیکار و غلبه بر آن لازم است.
دشمنان فکر و عقیده
دشمن همیشه در عرصه مادی، سیاسی و نظامی نیست. دشمنان فکری و فرهنگی هم وجود دارند که خصومت آنان با اندیشه های ناب اسلامی و توحیدی است و چون با اسلام دشمنی دارند، به صورت آشکار یا پنهان، بی نقاب یا با نقاب، به جنگ اسلام می آیند و از طریق انحراف افکار و ترویج انحرافات و سست کردن باورها و ایجاد شبهه، به دین حق ضربه می زنند. دشمن شناسی در این عرصه هم ضروری است و دشمن شناسان باید هشدارهای لازم را درباره این تاراج گران عقاید بدهند.
شهید مطهری (ره) یکی از چهره های بارز اسلامی بود که در بعد فکری، فرهنگی و اعتقادی، قدرت «دشمن شناسی» خوبی داشت و در سخن رانی ها و نوشته هایش به صورت کتاب و مقاله، آنان را افشا می کرد.
یکی از نویسندگان به تبیین مقابله استاد مطهری با چهار جریان عمده فرهنگی و اجتماعی پرداخته که در جهت تضاد با اندیشه اسلامی فعالیت و حرکت می کردند؛ یعنی جریان مارکسیسم و مادی گری، جریان ناسیونالیسم و ملی گرایی، جریان تحجّرگرایی و جریانِ التقاط.(۱۷)
در مسائل اعتقادی و تبیین دیدگاه های اسلامی، گروهی از مخالفان اسلام ناب، با شیوه التقاط و آمیختن دین به غیر دین و افزودن لعاب اسلامی بر محتویات غیر اسلامی، سعی در القای اسلام خاصی داشتند که جوهره آن، مادی بود. استاد مطهری، این خصومت عقیدتی و انحراف ایدئولوژیک را می شناخت و افشا می کرد. از جمله در مقدمه کتاب ارزش مندِ «علل گرایش به مادیگری» می نویسد:
«ماتریالیسم در ایران، در یکی دو سال اخیر، به نیرنگ تازه ای بس خطرناک تر از “”تحریف شخصیت ها“ دست یازیده است و آن، تحریف آیات قرآن و تفسیر مادی محتوای آیات، با حفظ پوشش ظاهری الفاظ است. این نیرنگ، نیرنگ جدیدی است و از عمر آن در ایران کمتر از دو سال می گذرد. البته اصل این طرح و نیرنگ، چیز تازه ای نیست؛ طرحی است که “”کارل مارکس “ برای ریشه کن کردن دین از اذهان توده های معتقد در صد سال پیش داده است. طرح مارکس این است که برای مبارزه با مذهب در میان توده معتقد، باید از خود مذهب علیه مذهب استفاده کرد؛ به این صورت که مفاهیم مذهبی از محتوای معنوی و اصلی خود تخلیه و از محتوای مادی پر شود تا توده، مذهب را به صورت مکتبی مادی دریابد. پس از این مرحله، دور افکندن پوسته ظاهری دین، ساده است.»(۱۸)
ایشان در ادامه همان نوشته، چنین آورده است:
«مطالعه نوشته های به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال اخیر منتشر شده و می شود، تردیدی باقی نمی گذارد که توطئه عظیمی در کار است. در این که چنین توطئه ای از طرف ضد مذهب ها برای کوبیدن مذهب در کار است، من تردید ندارم. آن چه فعلاً برای من مورد تردید است، این است که آیا نویسندگان این جزوه ها خود اغفال شده اند و نمی فهمند که چه می کنند و تنها دست های پشت پرده هستند که می دانند چه می کنند؟ و یا خود اینها عالماً عامداً با توجه به این که با کتاب مقدس هفتصد میلیون مسلمان چه می کنند، دست به چنین تفسیرهای ماتریالیستی زده و می زنند؟»(۱۹)
وی در یکی دیگر از نوشته های خود در تحلیل مسائل انقلاب اسلامی این گونه اعلام خطر می کند:
«من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیم الشأن نهضت اسلامی – که برای همه شان احترام فراوان قائلم – هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجّت می کنم که نفوذ و نشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی – اعمّ از آن که از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد – خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند.»(۲۰)
در مورد تحجّر، شهید مطهری سخنان بسیاری دارند. درباره خوارج نهروان که یک نمونه از متحجّران زمان صدر اسلام بودند، می نویسد: «خطر جهالت این گونه افراد و جمعیت ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک ها قرار می گیرند و سدّ راه مصالح عالیه اسلامی واقع می شوند. همیشه منافقان بی دین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی بر می انگیزند. اینها شمشیری می گردند در دست آنها و تیری در کمان آنها.»(۲۱)
پی گیری همه توطئه های فرهنگی و شبهه آفرینی های اعتقادی که از سوی دشمنان خارجی و وابستگان آنان در داخل انجام می گیرد و حساس بودن به آن، قلمرو گسترده «دشمن شناسی» را نشان می دهد که یک مسلمان بصیر و هوش مند، بی نیاز از آن نیست