سه گام در مسیر دشمن شناسی از منظر امام خمینی(س)
وقتی امواج خروشان اسلام گرایی روزبه روز فزونی گرفت و گسترش یافت و نه تنها مرزهای جهان اسلام را درنوردید، که به جهان بشریت نیز راه گشود و در گوشه و کنار کشورهای غربی انسانهای تشنه معنویت را جرعههای زلال نوشانید و به چشمه سار معارف اصیل اسلامی متصل ساخت.
قدرتهای استکباری به ویژه امریکا و انگلیس دریافتند که آنچه زیربنای انقلاب ایران را تشکیل میدهد فرهنگ اسلامی است و همه آگاهیها و تحرکها از آنجا برمی خیزد و ظلم و جور را نشانه میرود و انسانها را به تحول و بینش میرساند و علیه سیطره جویان بینالمللی به مخالفت وامی دارد.
ستم پیشگان که بقا و استمرار منافع سیاسی و اقتصادی خود را در سکوت مرگبار ملتهای دربند و هراس آنان از اعتراض به شرایط موجود مییافتند، نمیتوانستند بیداری و حرکت و مخالفتشان را تحمل کنند و موقعیت خود در اسارت و غارت ملتها و کشورهای جهان سوم را بنگرند و اقدامی نکنند.
طبیعی بود که اقدام قدرتهای سیطره جو باید اساسی و محوری بود تا به نتیجه میرسید و چنین اقدامی تهاجم علیه زیرساخت انقلاب مردم ایران که “اسلام” بود، اهداف پلید آنان را محقق میگرداند. به همین دلیل یکی از مزدوران خود به نام سلمان رشدی را ماموریت دادند تا با نگارش کتاب آیات شیطانی، فرهنگ اسلامی را با روشی زشت مورد هجمه قرار دهد تا به این وسیله جایگاه آن را ضربه بزنند و از آثار اجتماعی و سیاسی آن در سطح جهان اسلام و نیز در بین آزادگان و حقیقت جویان کشورهای غربی بکاهند.
حضرت امام خمینی(س) در اوج هوشیاری و کیاست که از مشخصههای بارز رهبری او بود، خطر را احساس کرد و توطئه و نقشه شیطانی قدرتها را شناخت و به همین دلیل حکم تاریخی خود را علیه کتاب کفرآمیز آیات شیطانی و مولف آن صادر کرد:
بسمه تعالی
اناالله و اناالیه راجعون(۱)
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مولف کتاب “آیات شیطانی” که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید. و هر کس در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله.
ضمنا اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
روحالله الموسوی الخمینی(۲)
این حکم امام خمینی طوفانی عظیم برانگیخت و موجب خشم مسلمانان آزاده جهان علیه کشورهای استکباری و عملکرد مامور اجیر شده آنان و اثر کفرآمیزی که تالیف کرده بود شد و آنان را به تظاهرات اعتراض آمیز واداشت.
حضرت امام خمینی علاوه بر صدور این حکم، شرح و تبیین افکار و مواضع دشمنان را علیه اسلام و مسلمین لازم و ضروری میدانست و به همین دلیل در فرصتهایی که به وجود آمد، مسلمانان را به شناخت دشمنان و کسب بینشهای لازم برای ادامه راه آینده دعوت کرد. در واقع امام خمینی مسلمانان ایران و سایر کشورها را به دشمن شناسی در موضوعات و ابعاد مختلف ترغیب ساخت و آگاهی یابی نسبت به کسانی را ضروری دانست که با صرف بودجههای کلان درصدد جلوگیری از رشد اسلام و منهدم و مضمحل کردن آن میباشند (۳) و مانع رسیدن هر نفع و خیر به مسلمین هستند(۴) و همواره سعی میکنند ملل مسلمان را نسبت به تجهیزات نظامی و مادی در غفلت نگه دارند(۵) و هرگز از مسلمین خشنود نمیگردند مگر آن که از آنان پیروی کنند(۶)
در بخشی از پیام امام خمینی به مراجع و فقها و روحانیت اسلام، مطالبی درباره کتاب آیات شیطانی و حرکت قدرتهای استکباری علیه امواج اسلام گرایی ناشی از وقوع انقلاب اسلامی در ایران مییابیم که در واقع گامهایی است در مسیر دشمن شناسی.
۱ – امام خمینی از “حکومت اسلامی” سخن میگوید که بر مبنای “فقه سیاسی” و با مدیریت “مجتهد جامع شرایط” تشکیل میشود و باید برای رفع مشکلات جامعه روشهای کاربردی ارائه دهد.
امام خمینی علت ترس و هراس قدرتها از اسلام را، به عینیت درآمدن جنبههای گوناگون فقه سیاسی و حکومتی میداند که اگر چنین شود در مسلمانان توان و نیروی برخورد و مقابله با دشمنان را به تجلی درمی آورد، و دنیای استکبار نمیخواهد چنین شود.
امام خمینی به فعالیت مخرب دشمنان در نشر کتاب کفرآمیز آیات شیطانی و حکم صادر شده علیه آن اشاره میکند و مواجهه آنان با این حکم الهی در نفی کتاب موهن آیات شیطانی را نشان دهنده ماهیت پلیدشان میداند و از مسلمانان میخواهد که در این موضوع بیندیشند و به دشمن شناسی برسند.
به آگاهی بخشی امام خمینی دراین باره دقت میکنیم:حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.
هدف اساسی این است که ما چگونه میخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی وعملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. راستی به چه علت است که در پی اعلام حکم شرعی و اسلامی مورد اتفاق همه علما در مورد یک مزدور بیگانه اینقدر جهانخواران برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتاده اند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد علمی مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههای شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پرحماسه میدانند و از اینکه فضای شرارت آنان محدود شده است و مزد بگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمیتوانند عیه مقدسات قلمفرسایی کنند مضطرب شدهاند.”(۷)
۲)امام خمینی دومین گام از دشمن شناسی را توجه به این واقعیت که قدرتهای استکباری به آن دلیل انواع توطئهها را به سوی اسلام و انقلاب اسلامی ایران سرازیر کردند که همواره حالت تحکم و سیطره جویی برای آنها محفوظ باشد و مسلمانان به صورت مطیع و گوش به فرمان باقی بمانند.
این هدف و خواسته قدرتها وقتی بیشتر از گذشته چهره ظاهر ساخت و آشکارتر و فزونتر رخ نمود که انقلاب اسلامی ایران در کالبد مسلمین روح اعتراض به ستم و بردگی دمید و آنان را در برابر سیطرهجویانی همچون آمریکا و انگلیس توان و قدرت بخشید تا از این پس روی پای خود بایستند و خود فکر کنند و تصمیم بگیرند و دست به حرکت و تلاش برای شکوفایی و پویای بزنند.
راستی این چه ذلت است که قدرتهای استکباری خود را در قطب مسلط و حاکم قرار دهند و در قطب دیگر ملل ضعیف به ویژه مسلمانان از حق حیات مستقل محروم گردند و قوانین و شرایط، همان قوانین و شرایط دلخواه نظامهای غربی که در برگیرنده منافع نامشروع آنان است باشد؟
این حیات ذلیلانه و مطیعانه پس از وقوع انقلاب اسلامی، به حیات آزادانه و مستقلانه تبدیل شد و در پی آن توطئههای استکباری از همه سو به سوی ملت ایران سرازیر شد که:چرا از سیطره ما خارج شده و از تصمیمات و عملکردهایمان پیروی نمیکنید؟
در عبارات کوتاه و در عین حال عمیق امام خمینی برای نمایاندن ماهیت این دشمنان دقت کنیم:
من قبلاً نیز گفتهام همه توطئههای جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که انشاءالله تمام رگههای وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.”(۸)
۳) شناخت چهرهواقعی دموکراسی غربی با شیوهها و مشاهدههای مختلف و محکها و معیارهای گوناگون امکانپذیر میباشد. یکی از این شیوهها به این صورت جلوه و نمود پیدا میکند که هر گاه قدرتهای استکباری قلم و قدم، و سخن و کلام و مخالفت و حرکتی علیه وابستگان خویش از جریانهای فکری، نویسندگان، احزاب سیاسی و مراکز اقتصادی و نظامی خود و دست نشاندهایشان مشاهده کنند، فریادشان بالا میرودو انسان دوست میشوند و خود را طرفدار حقوق بشر میدانند و ندای آزادی ودموکراسی سر میدهند، ولی آنگاه که خودشان و جریانها و احزاب وابسته به خودشان علیه دیگران اگر چه بیش از یک میلیارد مسلمان و یک امت بزرگ باشد اهانت ورزند و هتاکی کنند و نسبتهای خلاف و دروغ بدهند، کسی حق اعتراض ندارد و اگر اعتراض کرد متهم به نقض آزادی و دموکراسی و حقوق بشر میشود!
در این روش شناخت دشمنان، آنچه را که به صورت واقعیت تلخ مییابیم، خواست و منافع آنان است. در واقع معیار اصلی برای همه سنجشها عبارت است از محوریت آنچه دشمنان برای خود و مراکز و افراد و جریانهای وابسته به خود میخواهند. و با این وصف دیگران و مکتب و دین و شخصیت و حقوق انسانیشان به هیچ انگاشته میشود و برای دشمنان پشیزی ارزش و اعتبار پیدا نمیکند!
این گام در دشمنشناسی را باید با همین محک و معیار، در انتشار کتاب موهن آیات شیطانی علیه مقدسات مسلمین و شیوه مواجهه و برخورد ملل مسلمان با آن پیمود.
وقتی حضرت امام خمینی در اوج بیداری و هوشیاری و در کمال صلابت و شجاعت، بر اساس فقه اسلام حکم تاریخیاش را دراعدام سلمان رشدی صادر کرد، مسلمانان به اعتراض علیه این توطئه شوم دشمنان پرداختند و گروهی از آنان در این راه به شهادت رسیدند، لکن دنیای متوحش غرب برای این احساسات و عواطف پاک که در اثر اهانت به مقدسات دینی آنان ضربه خورده بود اهمیتی قائل نشد و سرکوب ملل مسلمان را عین دموکراسی دانست، و در همان حال وقتی سخن از وجوب و ضرورت اجرای حکم امام خمینی به میان آمد، همین دموکراسی خواهان و متمدنین غربی یکباره برگ بشر دوستیشان جنبید و به دلسوزی و شفقت متمایل شدند و ندا در دادند که چرا دموکراسی و حقوق بشر را زیر پا میگذارید؟!
به سخنان بیدارگرانه و آگاهی بخش امام خمینی در این باره توجه کنیم:
خیلی جالب و شگفتانگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتی یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحهدار میکند، عدهای در رابطه با آن شهید میشوند، برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسی و تمدن است اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان میآید، نوحه رأفت و انسان دوستی سر میدهند. ما کینه دنیای غرب را باجهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست میآوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامی و ضد ارزشی است که بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و آمریکا به راه انداختهاند و باحماقت و عجله خود را رو به روی همه جهان اسلام قرار دادهاند. البته باید ببینیم که بعضی دولتها و حکومتهای اسلامی چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد میکنند. اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.”(۹)
همان طور که امام خمینی اشاره کردند، در گیر ودار این گونه حرکات و توطئههای دشمنان اسلام علیه مقدسات مسلمین است که باید مواضع و عملکردهای سران کشورهای اسلامی را سنجید. زیرا وقتی تیرهای زهرآگین از چلهکمانهای دشمنان بر میخیزد و قلب اسلام را نشانه میرود و تعالیم دین مبین و شخصیت معنوی و اجتماعی و سیاسی پیامبر را در گستره حیات مسلمین هدف قرار میدهد، دیگر جایی برای گرایشهای تفرقهافکنانهای به نام نژادگرایی عربی باقی نمیماند و اینجاست که باید مشاهده کرد که آیا واقعاً “اسلام”در ترازوی افکار و رفتار و مواضع و عملکردهای سران سیاسی کشورهای اسلامی قرار میگیرد یا همان “عربیت” است که با حیله و نیرنگهای استعمارگران در کسوت دیانت درآمده است تا ندایهای اسلامگرایانه و حرکتهای خالص دینی را از هر جا – از جمله ایران اسلامی و با انقلاب و نظام اسلامی – مورد تهاجم قرار دهد و تحت عنوان مخالفت با فارس و عجم تحقیر کند و عملاً جلوی امواج اسلام ناب محمدی را که از سرزمین ایران برخاسته است بگیرد.
حکم تاریخی امام خمینی هم صفوف مسلمین جهان را متحد ساخت و به خروش علیه قدرتهای سلطهگری چون آمریکا وانگلیس واداشت. هم سران نظامهای استکباری را که علاوه بر شیطان بزرگ آمریکای خونآشام، کشورهای اتحادیه اروپا از آن جمله میباشند، به تزلزل و عقبنشینی انداخت. و هم رؤسای کشورهای اسلامی را که بر طبل عربیت میکوفتند وادار کرد که به اسلامیت بیندیشند و بدانند که دوره نژادگرایی عربی به سرآمده و طنین ندای اسلامگرایی اصیل به طور روزافزون گسترش مییابد، همان گونه که علاوه بر افول نژادگرایی عربی یا مکتب عربی، نژادگرایی ترکی با مکتب ترکی و نیز نژادگرایی ایرانی یا مکتب ایرانی رو به غروب است و ملل مسلمان جهان طالب اسلام ناب محمدی میباشند.
پانوشت ها:
- انالله و انا الیه راجعون(همه به خواست و از جانب خدا آمدهایم و به سوی او بازگشت و رجوع میکنیم). این عبارت که بخشی از آیه ۱۵۶ سوره بقره است، به “استرجاع”یعنی طلب رجوع کردن معروف شده است. یعنی علاوه بر کاربرد آن در آیه یاد شده که به هنگام صبر و شکیبایی در از دست دادن نزدیکان بر زبان میآید، هر گاه حادثهای تلخ و واقعهای جانگداز و ستمی بزرگ پیش آید به صورت استرجاع کاربرد پیدا میکند. امام خمینی در اثر شدت حرکت ستمگرانه قدرتهای استکباری که به وسیله مزدورشان سلمان رشدی در کتاب موهن آیات شیطانی به دین و قرآن و حریم پیامبر اسلام اهانت میشود، از سر درد و در اثر اندوه و تلخی و طاقتفرسایی این عملکرد ضد انسانی،در ابتدای حکم تاریخیاش عبارت استرجاع را میآورد. یعنی انسان باید از زندگی در خاک به تنگ آید و طلب مرگ و رجوع به آخرت کند که چنین حادثه تأسفانگیزی به وقوع پیوسته است و دشمنان اسلام این گونه هتاکانه علیه مقدسات مسلمین فعالیت فکری و فرهنگی و سیاسی روا میدارند.
- صحیفه امام، ج۲۱، ص ۲۶۳
- سوره انفال، آیه ۳۶
- سوره بقره، آیه ۱۰۵
- سوره نساء، آیه ۱۰۲
- سوره بقره،آیه ۱۲۰
- صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹ و ۲۹۰
- همان مدرک،ص ۲۹۰
- همان مدرک، ص ۲۹۰ و ۲۹