چارچوب سبک زندگی ایرانی / نقش خانواده در پازل سبک زندگی اسلامی
سبک زندگی اسلامیایرانی دارای چارچوب خاصی است که برای اجرایی شدن آن باید توجه ویژه داشت.
گفتوگو با دکتر محمد تقی کرمی
یکی از مسائل مهمی که امروزه مورد توجه همگان قرار گرفته است مسئلهی چگونگی رجوع به سبک زندگی اسلامی است که بهخصوص در حوزهی خانواده بهصورت پررنگتری مطرح می شود. در این زمینه، گفتوگویی داریم با دکتر محمد تقی کرمی، عضو هیئت علمی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی. دکتر کرمی معتقد است: «زمانی که سبک زندگی فردگرایانه در جامعهی ما رواج پیدا کند و یک دسته از هنجارها و ایدههای کلی تغییر کند، در خانواده هم تأثیرش را میگذارد؛ باید به همهی این مسائل توجه کرد؛ یعنی زمانی که گفته میشود خانواده و سبک زندگی، خانواده چیزی جدای از جامعه نیست، باید کلیت جامعه را ببینیم و به آن توجه کنیم.»
* از نظر شما چه نسبتی بین خانواده و سبک زندگی وجود دارد؟دو تفسیر از سبک زندگی وجود دارد: یکی به عنوان مفهومی خاص که به واسطهی آن میتوان به فهم جامعه رسید. میتوان گفت سبک زندگی یک شاخص تمایز اجتماعی است؛ یعنی انسانها و گروهها را به وسیلهی شیوههای زندگیشان میتوان از هم متمایز کرد. یک مفهوم دیگر سبک زندگی هم، شیوه و متد زندگی است. در هر دو تعبیر، بین خانواده و سبک زندگی رابطه وجود دارد. یکی از جاهایی که سبک زندگی دیده و فهمیده میشود، نهاد خانواده است. بالاخره، کنشهای خانوادگی بخش مهمی از کنشهای ما را دربرمیگیرد؛ بنابراین در هر دو ساحت این بحث کاربرد دارد.
* در رابطه با خانواده و سبک زندگی، چه مسائلی مورد توجه قرار میگیرد؟مسائل زیادی وجود دارد. یکی از این مسائل این است که زمانی که میگوییم سبک زندگی، منظور خانوادهی ایرانی و سبک زندگی است، اینکه ما در جامعهی ایرانی زندگی میکنیم، خانوادهی ایرانی ویژگیهای خاصی دارد. زمانی که میگوییم خانوادهی ایرانی، فقط به بخش اسلامش توجه داریم. در خانوادهی ایرانی، مسائل فرهنگی، قومی و زبانی همه تأثیر دارد. باید دنبال فهم مقولههایی از این دست باشیم و این مسائل را ببینیم. اما از طرف دیگر، زمانی که بحث خانواده را مطرح میکنیم و میگوییم خانواده و سبک زندگی، باید دقت داشته باشیم که خانواده بخشی از کلیت اجتماعی است. زمانی که سبک زندگی فردگرایانه در جامعهی ما رواج پیدا کند و یک دسته از هنجارها و ایدههای کلی تغییر کند، در خانواده هم تأثیرش را میگذارد؛ باید به همهی این مسائل توجه کرد؛ یعنی زمانی که گفته میشود خانواده و سبک زندگی، خانواده چیزی جدای از جامعه نیست، باید کلیت جامعه را ببینیم و به آن توجه کنیم.
* شما چه آسیبهایی را در این حوزه میبینید؟در واقع در اینجا از منظر هنجاری و آسیبشناسانه به بحث خانواده و سبک زندگی نگاه میکنید، که در این صورت از معنای اولی که گفتم فاصله میگیرید. آسیبهای زیادی وجود دارد؛ از جملهی آنها، کم شدن روابط کلامی و عاطفی بین اعضای خانواده به دلیل وجود رسانهها در زندگی مدرن است. تقسیم نقشهای اجتماعی در دوران مدرن به شکلی است که خانوادهها از هم فاصله میگیرند؛ چه افراد یک خانواده و چه خانوادههای بههمپیوسته مثل بستگان. خلأهای عاطفی را نهادها، رسانهها و بخشهای فرهنگی پر میکنند. اگر بخواهیم به سبک زندگی ای که در حال حاضر در جامعهی ما و بلکه در تمام دنیا وجود دارد نگاه هنجاری داشته باشیم، مسئلهی مهمی که وجود دارد، سیالیت ارزشی است؛ ارزشها سریع تغییر میکنند و ارزشهای پایدار جای خود را به امور سیال و زمانی میدهند. اینها مجموع آسیبهایی است که وجود دارد، همچنین مصرفی شدن خانواده. درعینحال، بالا رفتن سرمایهی فرهنگی خانوادهها یکی از نقاط قوت سبک زندگی جدید است. خانوادهها به خودآگاهی رسیدهاند. نقاط قوت هم باید منعکس شود، نباید فقط بدیها را در سبک زندگی جدید ببینیم.
در گفتوگوهای مردم کلمهی خانواده تکرار میشود؛ مثلاً میگویند خانوادهمان. این اتفاق خیلی در کشور ما سابقهی تاریخی ندارد. بالاخره سبک زندگی جدید نقاط قوت و ضعفی دارد؛ یعنی باید توجه داشته باشید که سرمایههای فرهنگی خانوادهها، حتی در موضع دینی هم در حال بالا رفتن است. تفاوت یک خانوادهی متدین امروزی با یک خانوادهی متدین در گذشته این است که خانوادهی متدین جدید میداند که برای آموزش آموزههای دینی به فرزندانش باید مدیریت کند. در خانوادههایی که اهل مذهب هستند، مناسک دینی رنگوبوی دیگری دارد. پس در مطرح کردن بحث سبک زندگی این را هم توجه داریم که سرمایههای فرهنگی خانوادهها در حال بالا رفتن است.
* بخشی از جامعه همین خانوادههای مذهبی هستند که آموزش و انتقال فرهنگ، دین و مذهب در آنها پیشرفت کرده است، اما از آنجا که ما کل جامعه را در نظر میگیریم، خانوادهها در کل جامعه به قشرهای مختلفی تقسیم میشوند، با اعتقادات مختلف…در آنها هم سرمایهی فرهنگی بالا رفته است، نمیتوان گفت که بالا نرفته است؛ مثلاً کسانی که کتابخوانتر، یا اهل بحث و گفتوگو شدهاند. تصویری در ذهن شماست که فکر میکنید در جامعهی ایرانی قدیم همهی خانوادهها متدین بودند و سطح تدین همه هم در یک طیف بوده است. ما در گذشته هم تنوع داشتیم، حالا هم تنوع داریم و این طبیعی است.
* به نظر شما سیاستگذاریهای فرهنگی و قانونگذاریهایی که در حوزهی خانواده صورت گرفته، چه اثراتی روی سبک زندگی داشته است؟به نظر من، هر چه دولت به نحو مستقیم در حوزهی فرهنگ ورود پیدا کند، نتیجهی معکوس میگیرد. من اساساً با سیاستگذاری و برنامهریزیهای اینچنینی مخالفم. ما باید کاری کنیم که خانواده و کنشگر، امنیت، آسایش و آرامش داشته باشد، آن وقت کلیت جامعه راه خودش را پیدا میکند. وضعیت جامعهی ما یک وضعیت پیچیده است؛ نه نقاط قوت سنت را داریم، نه نقاط قوت مدرنیته را و نقاط ضعف هر دو را هم داریم. به نظر من، اگر در این حوزهها زمینهسازی کنیم، خانوادهها خودشان راه خودشان را پیدا میکنند.
* یعنی مدیریت فرهنگی را به خودشان واگذار کنیم.بعد به نهادهای واسط. الآن من به عنوان معلم باید به خانوادهها بگویم که شما دو انتخاب دارید. یکی این طور و دیگری آن طور. راه یکی غلط و راه دیگری درست است؛ اما در جامعهای که به فرصت ازدواج نیست، مادر مجبور میشود به دخترش بگوید تو برو برای خودت شوهر پیدا کن. الآن خیلی از مادر و پدرها به دخترشان این طور میگویند که تو عرضه نداشتی که شوهر پیدا کنی! ۳۰ سال پیش یک خانوادهی ایرانی هیچ وقت به دخترش چنین حرفی نمیزد. این نشاندهندهی این است که خیلی از نرمها و هنجارهایی که در جامعهی ما به هم ریخته است، یک دسته زیرساختهای عینی و مادی دارد. اگر زیرساختهای اقتصادی، جمعیتی (مثل ازدواج) و غیره فراهم بود، من میتوانم در آن پایگاه مشروعیت با خانواده صحبت کنم که مثلاً به نفع شماست که اینطور حرکت کنید، به نفع شماست که مثلاً این میزان برای امور فرهنگی وقت بگذارید، این میزان گفتوگوی کلامی داشته باشید.
* برای این آسیبهایی که مطرح شد، به نظر شما به چه سیاستگذاریهایی میتوان توجه کرد؟نه اینکه بنده مخالف سیاستگذاری باشم، تا به حال دو پروژهی سیاستگذاری برای نهادها انجام دادهام، یکی در مورد جنسیت و دیگری در مورد حجاب، ولی مسئله اینجاست که ما در همه چیز جوزده هستیم. یک صحبتی که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) فرمودند، به جای اینکه ابعاد و عمق آن صحبت فهمیده شود، همه میگویند که برای سبک زندگی باید چه کنیم، دولت باید چه کند، قانون! سبک زندگی که قانون نمیخواهد.
* بله، یک فرآیند زمانبر است.باید قانونهایتان را کم کنید، نه اینکه دوباره قانون وضع کنید. این خلاصهی حرفهای من است.
* در بین بحث آسیبها، راهحلها را هم مطرح کردید. در کل، شما به عنوان کارشناس چه راهبردهایی برای این بحث پیشنهاد میفرمایید؟اگر بخواهیم راهبرد بگوییم، اول باید بحث آسیبها کاملاً استیفا شود. الآن ما آسیبها را کاملاً استیفا نکردیم. آسیبها باید فهرست شود. اصل اولی که باید در راهبردها توجه داشته باشیم، این است که راهبردها باید اجماعی باشند، ولو حداقلی. یکی از چیزهایی که در مدل سیاستگذاری در ایران به آن توجه نمیشود، این است که مثلاً من یک پروژه انتخاب میکنم، میگویم این ده راهبرد من است. این راهبردها را میگویی که یعنی اینها را بلدی یا میخواهی اجرایی شود. برای اجرایی شدن، ابتدا باید دید که چه راهبردهای اجماعی در بحث سبک زندگی وجود دارد. یکی از راهبردهای اجماعی در سبک زندگی ایرانی این است که نقاط قوت سبک زندگی خودمان را در رسانهها پررنگ کنیم، الگوسازی کنیم؛ مثلاً از جمله نقاط مثبت ما در سبک زندگی ایرانی، مسئلهی خویشاوندان و روابط خویشاوندان با هم است.
* در واقع همان صلهی رحم که دینمان توصیه کرده است.بله، اینها همدیگر را بالانس میکنند، اما الآن این صلهی رحم در جامعهی ما تبدیل به مانور تجمل شده است؛ یعنی اگر من بخواهم برادرم را دعوت کنم، سه ماه باید برنامهریزی کنم که بتوانم برادرم را دعوت کنم، بعد بگویم این فرش و تلویزیون و فلان را خریدهام. باید نشان دهیم که صلهی رحمها خیلی مختصر است، اینکه در مصیبتها از هم حمایت میکنیم، شبکه هستیم، باید بتوانیم اینها را الگوسازی کنیم یا مثلاً گاهی باید مطالعات تطبیقی انجام دهیم. مثلاً نشان دهیم که فلان نسل از افراد انگلیس یا آمریکا هنوز با کامپیوترهای بیست سال قبل خود کار میکنند، مثل ما نیستند که هر روز اینها را ببرند و بهروز کنند. ما بازار مصرف شدیم. باید این مصرف را تعدیل کنیم. راهبردها به یک فضای اجماعی احتیاج دارد. اگر راهبردی داشته باشید که به نظر میرسد در جامعه مقبول نمیافتد. این را باید کنار بگذارید و دنبال راهبردی هرچند ضعیفتر ولی اجماعیتر بروید.