اسلام و آزادی: آزادی تفکر و بیان/ آزادی و مصادیق آن
اراده انسان منشاء آزادی اوست و آرزوهای او منشاء محدودیت هایی است که برای خودش ایجاد می کند. مسئله آزادی و مصادیق آن، در طول تاریخ از جمله مباحث بسیار پردامنه و مناشقه بر انگیز بوده است. این مسئله، از جمله موضوعاتی است که از فقها و سیاستمداران گفته، تا فلاسفه و متفکرین، در مورد آن به بحث و نظر پرداخته اند.
اسلام و آزادی: آزادی تفکر و بیان
اراده انسان منشاء آزادی اوست و آرزوهای او منشاء محدودیت هایی است که برای خودش ایجاد می کند. مسئله آزادی و مصادیق آن، در طول تاریخ از جمله مباحث بسیار پردامنه و مناشقه برانگیز بوده است. این مسئله، از جمله موضوعاتی است که از فقها و سیاستمداران گرفته، تا فلاسفه و متفکرین، در مورد آن به بحث و نظر پرداخته اند. آزادی از جمله واژه های بسیار مقدس و پر ارج در اندیشه اسلامی می باشد و حتی قرآن کریم یکی از فلسفه های بعثت انبیا را آزادی انسان ها و رهایی از قید اسارت می داند«وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»؛ هرچند در بسیاری موارد، به نام آزادی، به جنایت ها، استعمارها و استثمارهای بزرگی دست زده شده است(مانند داستان معروف سفر ملکه انگلستان به هند) ولی این استفاده های ابزاری از تقدس و ارزشمندی آزادی در جامعه نمی کاهد. فارغ از معنای آزادی که تعاریف بسیار گسترده و متنوع از آن ارائه شده است و مجال بحث فنی و دقیق هم از آن نمی باشد. آزادی ابعاد و جنبه های گوناگونی دارد، آزادی فکر، عقیده، عمل، دین، نظام و ساختار سیاسی، پوشش و.. همه از جمله ی مصادیق و محور های آزادی می باشند، که در این مقاله، دو بعد مهم آزادی که آزادی تفکر و بیان باشد را بررسی و تبیین می کنیم.
آزادی تفکر
یکی از رسالت های مهم ادیان، دعوت نوع بشر به آزاد بوده است؛ این که انسان ها، فارغ از هر نوع گرایش و تعلق سیاسی، به مسائل مهمی که حول ایشان می باشد، به تامل و تفکر بپردازند و آیات شریفه «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» نیز موید همین عقیده است؛ حتی رشد ادیان و بخصوص دین اسلام را باید از رهگذر همین آزادی تفکر پی جویی کرد؛ چرا که اگر غیر از این باشد، انتظار رشد هیچ دینی را نباید داشت و اسلام نیز در بدو ظهور خود امیدی به پیشرفت نداشت و جریان های نوظهور اسلام گرا نیز که امروزه غربیان به ناحق جنبش های بنیادگرایی می نامند را شاهد نبودیم. درحالی که تفکر آزاد در هر فرد و جامعه ای، مقدمات تحول های اساسی و ساختاری را به وجود می آورد و افراد آزادانه تر و روشن تر می توانند اهداف، علائق و گرایش های خود را محقق سازند. حتی ناگفته نمایند که پیشرفت های مادی هر جامعه نیز مرهون تفکر آزاد آن افراد یا جوامع می باشد و تمام اختراعات، اکتشافات و نوآوری های روز افزون به برکت رویکرد تفکر آزاد می باشد. از جهت دیگر، هر نوع محدود کردن آزادی فکر، می تواند ثمرات ناگواری داشته باشد و امروزه نیز اگر شاهد آزادی های افراطی و بی حد و حصر در غرب می باشیم، به دلیل عملکرد نادرست کلیسا در قرون وسطی بوده است که دست به برگزاری دادگاه های تفتیش عقاید زده بودند.
آزادی بیان
در عرصه ی آزادی فکر، عرصه باز و پهناور است، ولی آیا هر آنچه که ثمره ی آزادی فکر بود، باید در عرصه بیان هم مطرح شود؟ در این موضوع چندین حالت را می توان فرض کرد: ۱- گاهی آزادی بیان در ظرف اندیشه دینی می باشد و با پذیرش کلیات و اصول دین، محقق به ارائه دیدگاه های خاص خود در مسائل فرعی شریعت دست می زند. ۲- گاهی دیگر آزادی بیان در ظرف مسائل غیر دینی است؛ یعنی اصل موضوعی که از آن بحث می شود، ارتباطی با دین و اندیشه دینی ندارد و به عنون مثال از بحث های سیاسی اجتماعی می باشد.
در این دو گفتمان، با اغماض و قبول برخی استثناهای جزئی می توان عرصه ی را پهناور دانست و نه تنها آزادی بیان افراد را مشروع دانست، بلکه ایشان را دعوت به اظهار دیدگاه های خود نمود. اما قسم سوم آزادی بیان، بحث در طرح و بسط اندیشه های ضد دینی می باشد با این توضیح که افراد، دیدگاه های ضد دینی خود را بیان می کنند که در این حالت نیز باید گفت در برخی موارد این دیدگاه ها در مجامع علمی و آکادمیک مطرح می شود و همراه با نقد و بررسی می باشد، در این صورت می توان قائل به آزادی بیان شد، چرا که دیدگاه های ضد دینی نیز باید در مجامع علمی، حوزوی و دانشگاهی طرح شوند و در همین مجامع علمی به نقد آن ها پرداخته شود و اتفاقا همین پایگاه های علمی می باشند که می باید به طرح و مخصوصا نقد چنین دیدگاه هایی بپردازند. اما اگر بنا می باشد که این مباحث ضد دینی، بی واسطه و بدون هیچ ضرورتی، برای عوام مردم مطرح شود و در پی آن نیز هیچ نقد و بررسی صورت نگیرد، مسلم است که چنین آزادی بیانی نه تنها ثمره ی مفیدی برای جامعه نخواهد داشت، بلکه اصول دینی و اخلاقی جامعه را نیز متزلزل خواهد نمود؛ مضاف بر این که برای چنین رفتارها و رویکردهایی، هیچ ضرورتی دینی و اجتماعی وجود ندارد.
بنابراین ملاک آزادی بیان در جامعه، مفید بودن و ثمر بخش بودن آزادی می باشد، ولی این که به نام آزادی اعتقادات مردم سست یا متزلزل شود، چنین چیزی قابل قبول نیست بلکه به شدت نیز مردود است. در فقه نیز حفظ و نگه داری کتب ضاله ممنوع است، مگر این که این حفظ و نگه داری به منظور مباحث علمی، پاسخ و رد آن ها باشد .
اگر در برخی موارد برخی شخصیت های علمی و فقهی جهان اسلام، آزادی بیان را مردود می دانند بدون شک مراد ایشان، این قسم از آزادی بیان است که هر عقل سلیم دیگری نیز به این امر حکم می دهد.